شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۳
انديشه امروز
مرگ سرخ
010020.jpg
جهان افروز معماريان
حسين كيست كه اينك چشم گيهان به سوي اوست و عاشورا كجاست كه بعد از ساليان سال در سينه زمين مي تپد؟ به راستي چگونه مي شود به مرگ كسي كه رسول خدا(ص) او را سرور جوانان بهشت ناميده بود، فتوي داد؟ چوب نوشته اين جنايت را بر دروازه ها خواهند آويخت و نام يزيد تا دنيا، دنيا است پليد مي ماند. حسين را از آن رو دشمن مي داشتند كه فرمان خدا را محترمتر از فرمان آدميان مي دانست و او را به كام مرگ فرستادند تا ديگر كسي نباشد كه به حساب زندگي شان رسيدگي كند غافل از اينكه، «گريز از مرگ دشوار نيست، گريز از بدي دشوار است» .(۱)
حسين كيست. حسين وارث آدم، برگزيده خداست. حسين وارث نوح، پيامبر خداست، حسين وارث ابراهيم،  دوست خداست، حسين وارث عيسي، روح خداست، حسين وارث محمد، محبوب خداست، حسين وارث علي، ولي خداست، با چنين احوالي، او وارث پرچم سرخي است از آدم كه همچنان دست به دست، بر سر دست انسانيت مي گردد و اكنون بدست او رسيده است و او با اعلام اين شعار كه «هر ماهي محرم است و هر روزي عاشورا و هر سرزميني كربلا» اين پرچم را دست به دست، به همه راهبران مردم و همه آزادگان عدالتخواه در تاريخ بشريت سپرده است و اين است كه در آخرين لحظه اي كه مي رود تا به شهادت برسد و پرچم را از دست بگذارد، به همه نسل ها، در همه عصرهاي  فردا، فرياد برمي آورد: «آيا كسي هست كه مرا ياري كند» (۲) و از اين رو عاشورا زانوي مهربان سرنهادن و دامن محرم گرفتن نيز هست و در اين فاجعه هولناك بشري، هر كسي فاجعه خويش را نيز مي نالد و دل هايي كه، در اين روزگار، نه حق انتخاب، كه حق احساس و چشم هايي كه نه نگاه، كه حق اشك و حلقوم هايي را كه نه فرياد، كه حق ناله نيز ندارند، از عاشورا است كه حق هاي از دست رفته خويش را، هر ساله، مي ستانند.
چه مصيبتي عظيم تر از اين كه حضرت ايشان فرمودند: «من كشته گريه ام، هيچ مؤمني مرا ياد نمي كند، مگر اينكه اشك مي ريزد» .
اكنون براي اينكه به خوبي روشن شود كه «عاشورا» يعني چه و امام حسين يعني كه؟... در جستجوي ا ين معني در سخن پيامبر اكرم مي گرديم: «حسين از من است و من از حسينم» . حسين از من است يعني فرزند من و نواده من است اما درباره معناي جمله دوم (من از حسينم) گفته اند، يعني بقاي دين من و آيين من به وسيله حسين است؛ و دين اسلام از حسين (ع) قوت مي گيرد و با شهادت او از نابودي مصون مي گردد و باقي مي ماند. و از اينجاست كه گفته اند: دين اسلام، «محمدي الحدوث» و «حسيني البقاء» است، كه اگر شهادت عاشورا با آن ابعاد ويژه- نبود، در اثر حكومت كساني مانند يزيد بن معاويه و... به مرور زمان اثري از اسلام و قرآن بر جاي نمي ماند.(۳)
پانوشت ها
۱- افلاطون ، آپولوژي ،
۲- دكتر علي شريعتي ، حسين وارث آدم .
۳- حكيمي ، محمد رضا ، قيام جاودانه ، دفتر نشر فرهنگ اسلامي ، ،۱۳۷۳ ص ۶۶-۶۷.

به مناسبت فرارسيدن ايام سوگ سرورآزادگان
در انديشه ديدار
010017.jpg
امام حسين( ع ):آيا نمي نگريد كه به حق عمل نمي شود و از باطل نهي نمي شود. پس در چنين شرايطي شايسته است كه مؤمن در انديشه ديدار خداوند باشد. من نيز مرگ را جز سعادت و زندگي با ستمكاران را جز خواري نمي يابم
جهانداد معماريان
سخن از حسين(ع) و قيام او نامكرر است، هر چند تشنه از ره رسيده را سيراب كند. غبار زمان را كنار مي زنيم تا ببينيم حسين كه بود و چه كرد.
حادثه عاشورا مختص به زماني خاص نيست بلكه همواره تا ظالم و مظلوم هست، در سپهر زمان پابرجاست. از اين رو بر مسلمانان و شيعيان راستين فرض است كه ذكر امام خود را با خويشتن و عالميان مدام كنند زيرا كه «ثبت است بر جريده عالم دوام ما» . محبت نتيجه دانش است .
از اين رو هر چند آموزه هاي عاشورا را بيشتر بشناسيم و در تحقق آن بيشتر بكوشيم دوستار واقعي تري براي حسين(ع) خواهيم بود. اين مقاله در پي معرفي و هدف قيام حسين(ع) و نهضت اوست تا مبادا در كسوت مسلماني با امام حسين به جنگ برخيزيم و افسوس بس گران دامانمان را فراگيرد.
يكي از مسائلي كه در تبيين حركت امام حسين(ع) لازم است، توجه به فلسفه و معناي قيام عاشوراست.
معناي قيام عاشورا را، شايسته است در كلام خود امام(ع) جست وجو كنيم: «من نه براي سركشي و طغيان و نه بر بنياد هوي و هوس، نه به انديشه فساد و ستمكاري خروج كرده ام؛ قيام من منحصراً براي اصلاح امت جدم محمد(ص) است. من برآنم تا امر به معروف كنم و از منكر اجتناب دهم و راه و روش جدم و پدرم علي بن ابيطالب را پي بگيرم.» چنين عباراتي صريحاً مفهوم اصلاح را با نظام اجتماعي پيوند مي دهد و تأكيد دارد كه آن حضرت با ملاحظه تفاوت ماهيت نظام اموي موجود با نظام عصر نبوي، بر آن است تا به مسلمانان خاطر نشان سازد كه وضع موجود با واقعيات عصر نبوي متفاوت است و سخت نيازمند اصلاح. اصلاحي نه در عرصه انجام فرايض، بلكه اصلاحي در عرصه نظام اجتماعي و بازگرداندن مناسبات اجتماعي و حيات جامعه اسلامي به مناسبات عصر نبوي و سيره مرتضوي. از نظر امام(ع)، فساد اجتماعي موجود چنان عميق و تلخ است كه بر مومن است در صورت تداوم اين مناسبات در درون نظام موجود، مرگ سرخ را بر حيات نكبت بار رجحان دهد: «آيا نمي نگريد كه به حق عمل نمي شود و از باطل نهي نمي شود. پس در چنين شرايطي شايسته است كه مؤمن در انديشه ديدار خداوند باشد. من نيز مرگ را جز سعادت و زندگي با ستمكاران را جز خواري نمي يابم.» بي گمان مفهوم اصلاح، قلمرويي فراتر از شخصيت و رفتار يزيد دارد و آن را جز بر ضرورت اصلاح نظام اموي نمي توان تفسير كرد. پس فرض متوقف شدن نهضت حسيني با فرض اصلاح شخص يزيد و باقي ماندن نظام اموي، فرضي نامعقول است، چرا كه يزيد محصول آن نظام بود نه عنصري فاسد از نظامي سالم و بهنجار و مشروع. بر همين اساس مي توانيم باز هم براي حصول به معرفتي دقيق تر از قيام عاشورا، به طرح اين پرسش بپردازيم كه بالاخره مراد امام از معروف متروك مانده و منكر مسلط در امت محمدي، به كدام عرصه ها مربوط بود؟
010023.jpg
هدف امام اصلاح امت محمدي و بازگرداندن حاكميت و حكومت و مردم به قالب و محتواي عصر نبوي و سيره علوي است. به بيان ديگر كل ساختار اجتماع دچار عدم تعادل شده بود. مورخان همه تأكيد كرده اند كه با استقرار معاويه به مسند قدرت وتكوين سلطنت اموي، راه و رسم حكومت نبوي در عرصه هاي سياست و اقتصاد و اجتماع تفاوتي بارز يافت و عصر كاملاً متفاوت در تاريخ حكومتهاي اسلامي آغاز گشت. عصري كه به نام دوره سلطنت اشتهار داشت. بارزترين جلوه اين سلطنت مطلقه، تبديل مردم به متابعان بي چون و چرا و عبد و عبيد سلطان و دستگاه سلطنت است در حالي كه پيامبر اسلام(ص) براي رهانيدن مردم از قيد هرگونه عبوديت غيرخدا مبعوث شده بود و همواره جايگاه اجتماعي خويش را بنده خدا مي شمرد اما حسين نمي توانست موجوديت چنين نظامي را تحمل كند نظامي كه در آن، حاكم با بوزينگان و سگان شكاري به بازي مي پردازد.(۱)
پس منزلت امام را مي توان در اصلاح فرهنگي، سياسي و اجتماعي آن عصر نشان داد. از منظر جامعه شناسي هنجارهاي اجتماعي جوامع بشري در واقع، تجلي ارزشهاي آن جوامع است و آنچه همواره حيات اجتماعي جوامع انساني را تهديد مي كند، آسيبها و انحرافهاي اجتماعي است كه ممكن است موجب بيگانگي فرد از جامعه و يا از خود بيگانگي جامعه با ارزشهاي بنيادين آن گردد و زمينه هاي بروز رفتارهاي نابهنجار فردي و اجتماعي را نيز فراهم كند. براين اساس مي توان گفت كه ارزشها و هنجارهاي اجتماعي عصر پيامبر (ص) تا دوران امام حسين (ع) به دلايل متعددي و خاصه عوامل فرهنگي، دچار آفت و انحراف شده بود. لذا تحريف باورهاي ديني و بازگشت به ارزشهاي جاهلي و برتري روحيه قومي بر هنجارهاي اسلامي عصر پيامبر (ص)، ثروت اندوزي و گرايش به رفاه و تجمل ،تبديل اشرافيت معنوي به اشرافيت مادي، برتري حربه ارعاب و تزوير بر عامل حق طلبي و ظلم ستيزي در روحيه جامعه اسلامي و بي عدالتي و فساد رهبران سياسي و... آسيبهاي اجتماعي عمده اي بود كه امام حسين (ع) از شروع امامتش براي نجات امت اسلامي از اينگونه آسيبها، تلاش گسترده اي را در سطوح مختلفي آغاز كرده بود و در نهايت با شهادتش موجبات تثبيت هنجارها و ارزشهاي اسلامي را فراهم كرد. جامعه اسلامي در آستانه قيام حضرت و به دنبال حوادثي كه پس از رحلت پيامبر گرامي اسلام به وقوع پيوست با مشكلات جدي روبه رو گرديده بود كه از آن جمله مي توان به مسائل زير اشاره كرد: راندن انصار از صحنه سياست، بهادان به امويها و قريشيان در امر حكومتداري، تاراج بيت المال مسلمين ، گسترش تفاخر قبيله اي و تبديل اشرافيت معنوي به اشرافيت مادي كه موجب شد مساوات اسلامي فراموش شود.بنابراين برخي عملكردها موجب شدت يافتن واكنشهاي سياسي اجتماعي گرديد به ويژه اينكه در اين واكنشها قبايل عرب يمني و موالي ايراني كه بيش از نيمي از مردم كوفه را تشكيل مي دادند، نقش موثري داشتند.(۲)
امام حسين(ع) حركت احياگري خودرا از زمان معاويه آغاز كرد. در سال ۵۸ هجري دو سال قبل از هلاكت معاويه در مني خطبه اي خواند و در آن با ذكر شمه اي از فضايل اميرمؤمنان علي (ع) و خاندان عصمت و طهارت و با بيان اهميت امر به معروف و نهي از منكر، مردم را به آن فراخواند. با مورد خطاب قراردادن علما، وظيفه آنان را در مقابل ظلم و ستم بيان كرد. توجه به معناي خطبه و فقرات شريف آن و نيز جو اختناق و وحشت و خفقان حاكم بر جامعه اسلامي آن روز، چه بر علما و چه برعوام، اهتمام امام (ع) را به بازگرداندن مكتب اصيل به راه صحيح و جلوگيري از انحرافها، نشان مي دهد. امام (ع) در پاسخ به پيشنهاد مروان بن حكم مبني بر بيعت با يزيد كه به زعم او به خير و صلاح امام(ع) و به نفع دين و دنياي ايشان است، با خواندن آيه استرجاع (انا لله و انا اليه راجعون) فرمود: حال كه امت به فرمانروايي مثل يزيد گرفتار شده بايد فاتحه اسلام را خواند. قيام امام حسين(ع) عليه ارزشهاي منحط حاكم بر آن روزگار، موجب آفرينش ارزشهاي نويني شد كه بر دستورهاي الهي قرآن كريم و سيره اميرالمؤمنين (ع) و سنت پيامبر(ص) متكي بود و موجب شد فضاي مناسبي پديد آيد تا بار ديگر ارزشهاي اصيل اسلامي احيا شود. اما حسين(ع) چگونه تداوم بخش راه و شيوه انبياء در متن جامعه اسلامي و وارث انبياء و برگزيدگان خداوند است؟
در حديث است كه «العلماء ورثه الانبيا» يعني دانشمندان ميراث بران انبياء هستند، به راستي پيامبران چه ارثي جز علم و حكمت و احياناً كتابي، اگر داشته اند، از خود باقي گذاشته  اند. در قرآن از دعا و درخواست زكريا به درگاه پروردگارش به هنگام پيري و با همسر نازا، براي دارا شدن فرزندي كه ميراث بر او و آل يعقوب باشد ياد شده است. آيا مي توان انگيزه اي جز تداوم رسالتي كه آل يعقوب حامل آن بودند، براي زكريا در دعايش تصور كرد؟ آيا يحيي امانتي جز ارزشهاي حقيقي كه زكريا و اجداد طاهرينش به ارث گذاشته بودند، به دست آورد؟ قرآن بارها «ارث» پيامبران را هدايت و كتايي كه از آنها باقي مانده، شمرده است؛ پيامبر خاتم نيز ميراثي جز كتاب و عترتي كه تبيين كننده كتاب و الگوهاي عمل به آن باشد باقي نگذاشت؛ اين كتاب از آنجا كه جامع كتب پيشين است، جامع ميراث پيامبران سلف نيز مي باشد. حسين(ع) با خلق و خوي پيامبرانه خود نشان داد به راستي وارث الگوهاي عملي ارزشهاي متعالي قرآن است، در عصري كه نه تنها قرآن به طاق نسيان افتاده است بلكه ظلم و بدي بر اريكه سلطنت تكيه داده است.(۳)
از سوي ديگر اساسا اسلام، هدف كلي اديان آسماني را برقرار كردن «عدالت مي داند:» لقدارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط... «حديد ۲۵» بي گمان پيامبران خويش را با دلايل روشن فرستاديم و با ايشان كتاب و مقياس حق نازل كرديم براي اينكه مردم به عدالت قيام كنند «از نظر اسلام» رمز حيات جامعه اسلامي و راز بقاي آن، اين است كه بر محور عدالت بچرخد و اگر يك جامعه، متعادل و بر مبناي عدل نباشد قابل دوام نيست و اگر ظلم و اجحاف در جامعه اي پيدا شد آن جامعه باقي نمي ماند؛ هر چند مردمش به حسب عقيده مسلمان باشند. دو نشانه مهم براي شناخت جامعه اسلامي وجود دارد كه با آن دو نشانه مي توان «جامعه اسلامي» را شناخت و آن را از جامعه غير اسلامي جدا ساخت. اين دو نشانه، نماز است و عدالت. اگر جامعه اي در آن نماز خوانده نشود و مردم، اهل نماز نباشند، آن جامعه اسلامي نيست، همچنين است عدالت. اگر در جامعه اي عدالت نيز حضور نداشته باشد، و آثار عدالت در جامعه و شئون حياتي و اقتصادي و معيشتي افراد و خانواده ها _ در همه قشرها- ديده نشود، و در سياست و مديريت و قانونگذاري و قضاوت و برنامه ريزي و اجرا و در برخوردها و برخورداريها، عدالت ملاك نباشد، و در مسكن و بهداشت، و تحصيل و كار و... به يقين چنين جامعه اي اسلامي نيست. امام باقر(ع) مي فرمايد: «پيامبر، سنتهاي جاهليت را از ميان برد، و از آغاز، جامعه اسلامي را با عدالت بنياد گذارد» و حضرت امير(ع) مي فرمايند «العدل رأس الايمان» سر ايمان اجراي عدالت است «پس اگر ايمان (دين داشتن، عمل به دين) را به پيكري همانند كنيم، سر آن پيكر عدالت است. و آيا پيكر بي سر چه خواهد بود؟ ميته، مردار... و اگر جامعه اي ميته و مردار شد، يعني به حيات عدل زنده نبود، و با روح عدالت جان نيافت، ديگر از چه ارزشي سخن مي توان گفت؟ پس بفهميم» ان الله يأمر بالعدل «را، و بفهميم» العدل رأس الايمان «را و بفهميم» العدل حياه الاحكام «را. (۴)
پانوشت ها
۱- زرگري نژاد غلامحسين، نهضت امام حسين و قيام كربلا، انتشارات سمت ،۱۳۸۳ ص ۲۴۸- ۲۶۵
۲-خورشيد شهادت( امام حسين (ع) و احياي دين): مجموعه مقالات برگزيده دومين سمينار بررسي ابعاد زندگاني امام حسين (ع)- تهران: دانشگاه امام حسين (ع)، ۱۳۷۴. ص ۱۷
۳- مجموعه مقالات كنگره بين المللي امام خميني و فرهنگ عاشورا، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)، ۱۳۷۵
۴ حكيمي، محمدرضا، قيام جاودانه، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ،۱۳۷۳ ص ۱۹۶-،۱۹۸ ۱۸ ، ۱۹

انديشه
اقتصاد
اجتماعي
سياست
سينما
فرهنگ
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  فرهنگ   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |