جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۰:۰۹
۰ نفر

پگاه شفتی: لطفاً کمک کنید! خواهرم دیگر حتی به من نگاه هم نمی‌کند...

603

بازهم یک درد دل دیگر. این‌بار نوجوانی فرانسوی درباره کار بدی که در حق خواهرش کرده صحبت می‌کند و از مشاور نشریه مورد علاقه‌اش کمک می‌خواهد:

حدود یک هفته پیش بود. دفتر خاطرات خواهرم روی تختش افتاده بود و با بادی که از پنجره می‌آمد، ورق می‌خورد. من دفتر را برداشتم و یک صفحه از آن را خواندم. فکر نمی‌کردم کار بدی کرده باشم، چون دفترش باز بود و قفل هم نداشت. بنابر این حتماً برایش مهم نبوده اگر من بخوانم.

تازه هیچ موضوع خصوصی یا راز بزرگی هم درکار نبود که او از این‌که فاش شده و من فهمیده‌ام ناراحت شود؛ اما خواهرم وقتی فهمید سخت عصبانی شد و با من قهر کرد. او اعتمادش را به من از دست داده و دیگر با من صحبت نمی‌کند. لطفاً بگویید من چه کنم؟ چون هیچ قصد بدی نداشتم.

آلیسون، 14 ساله

چرا این کار خیلی بد است؟

کنجکاوی تو را در عین بی‌منظور بودنت، درک می‌کنم. چه کسی درباره زندگی دیگران کنجکاو نیست؟ اما حتی یک کار بسیار بی‌اهمیت و کوچک می‌تواند اعتماد را از بین ببرد. برای این‌که خواهرت را درک کنی فقط کافی است خودت را جای او بگذاری. احساسات درونی بسیار خصوصی و شخصی است. اگر کسی بدون اجازه ما در احساساتمان شریک شود، برای ما بسیار ناراحت‌کننده و غیرقابل قبول است.

چه باید گفت؟

به هیچ عنوان نباید حقیقت را با دروغ پنهان کرد و باید خیلی خیلی زیاد معذرت‌خواهی کرد. اول ساکت باش و فقط به عکس‌العمل او نگاه کن و به حرف‌هایش گوش کن. ممکن است سخت باشد، اما به هیچ عنوان سعی نکن از خودت دفاع کنی و مثلاً بگویی: دفتر خاطراتت قفل نشده بود، همان‌جا روی تخت افتاده بود و من راز مهمی درباره تو کشف نکرده‌ام. چون این مسئله اصلی او نیست و این‌که سعی کنی برای کارت توجیه منطقی بیابی، بدتر او را ناراحت و عصبانی می‌کند. در ضمن هیچ‌وقت باز بودن یک دفتر خاطرات به این معنی نیست که نویسنده اجازه داده دیگران آن را بخوانند.

شاید او فراموش کرده آن را قفل کند یا خیلی ساده به اطرافیانش اعتماد داشته و فکر نمی‌کرده هیچ‌کدام به خودشان چنین اجازه‌ای بدهند. تنها چیزی که بعد از مرتکب‌شدن این عمل باید گفت این است: من یک اشتباه بزرگ مرتکب شدم و خیلی متأسفم. خیلی ناراحتم که تو را این‌طور ناراحت می‌بینم و ناراحت‌تر هم می‌شوم وقتی می‌بینم باعث و بانی ناراحتی‌ات فقط منم؛ اما به تو قول می‌دهم که دیگر هرگز، هرگز، اعتماد تو را از بین نبرم.

قدم بعدی

سعی کن به این قول پایبند باشی و دیگر هیچ‌وقت، خواسته یا ناخواسته از اعتماد او سوءاستفاده نکنی. چیره شدن به کنجکاوی‌های کوچک زمان می‌برد و کمی منطق نیاز دارد؛ اما بالاخره به خواهرت ثابت می‌شود که می‌تواند به تو اعتماد کند و پایبندی به قولت و نادیده‌گرفتن کنجکاوی‌هایت درمورد زندگی شخصی او، تنها راهی است که می‌تواند اعتماد از بین رفته را دوباره بسازد.

کد خبر 136047
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز