یکشنبه ۸ آبان ۱۳۹۰ - ۰۶:۳۷
۰ نفر

روزبه کمالی: حالا می‌توانیم بگوییم که پروژه دشوار یه‌ حبه قند به نحوی آبرومند و تحسین‌برانگیز به انجام رسیده است زیرا حلاوت و پویایی و موزونیت جاری در آن را می‌توان به عنوان تصویری واقعی از زندگی روزمره یک خانواده سنتی ایرانی پذیرفت.

سینمای ایران - فیلم یک حبه قند

فهرست دشواری‌های پیش‌روی میرکریمی و گروهش طولانی بوده‌است؛ بازیگران زیاد (بیش از 10نفر)، دیالوگ‌های درهم، دوربین متحرک روی شانه، تغییر نور، لهجه‌های بازیگران، کار با نقش‌آفرینان کودک و... و تحرک مداوم بازیگران و محدودیت فضای لوکیشن‌‌های داخلی سبب شده میرکریمی میزانسنی دقیق و دینامیک را مهندسی و اجرا‌ کند. طراحی و اجرای درست میزانسنی چنین پیچیده که قرار است ضرباهنگ زندگی سنتی ایرانیان را نیز نمود بخشد، رشک‌برانگیز است. همچنین کار باران‌ کوثری را در حفظ راکورد و جلوگیری از شکسته‌شدن خط فرضی در نماهای پربازیگر با قطع‌های پی‌درپی باید ستود.

یه‌ حبه قند سرشار از ایده‌های گوناگون و جالب است: سمعکِ‌زن‌دایی، قطع و وصل شدن مکرر برق، جست‌وجوی گنج در انباری، خرابی رادیو و بعد درست‌شدن آن، ماجرای کودکی که از ترس جن خودش را خیس می‌کند، پریدن یه‌حبه‌قند توی گلوی دایی و... . افزون بر این، صحنه‌های متعدد آن دارای کارکردی ایهام‌گونه هستند: تاب‌سواری پسندیده (نگارجواهریان) و تلاشش برای چیدن سیب‌ سرخ (میوه ممنوعه)، سرپناه‌ساختن قاسم برای بازی بچه‌ها، شباهت چاله جست‌و‌جوی گنج به قبر، رسیدن به ریشه‌های درخت ‌کهنسال در جریان گنج‌یابی و... .

تکنیک دوربین متحرک روی شانه گرچه تمهید بدیعی نیست اما ترفند مناسبی برای واقعی جلوه‌دادن صحنه‌ها و حفظ دینامیک آن‌ بوده‌ است. البته در صحنه‌های آرام و خلوت آغازین حرکت خفیف دوربین محسوس است که ممکن بود به همین سبب این نماهای ساکن، دارای ضرباهنگی غیرضروری شوند که خوشبختانه زمان‌بندی کوتاه و مناسب آنها این مشکل را برطرف کرده است. در برخی صحنه‌ها با توجه به اینکه لامپا تنها منبع نور است، گاهی انگار نور زیاد به نظر می‌رسد. پس از مرگ دایی (پورصمیمی) به درستی نور در صحنه‌هایی کمتر می‌شود، گویی روشنایی خانه رفته‌است.

فضا، روابط و مناسبات فیلم کاملا ملموس و باورکردنی است، البته باید توجه داشت که این نوع روابط درون خانوادگی سنتی برای تماشاگر ایرانی نوعی قرابت و آمادگی پیشین ذهنی به همراه دارد. پرسشی که به روشنی در فیلم پاسخ داده نشده این است که اگر نگار و قاسم به یکدیگر علاقه‌مند بوده‌‌اند- که از نوع نگاه‌های آنها اینگونه بر‌می‌آید- چرا تا به حال با یکدیگر ازدواج نکرده‌اند؟ کدام مانع مشهود بر سر راه این وصلت بوده‌است؟ از سوی دیگر از جنبه آسیب‌شناسی پیرنگ مطرح‌‌کردن بیماری داماد روحانی ضروری نیست؛ ورود این ماجرای فرعی تنها از تمرکز مخاطب بر پیرنگ اصلی کاسته است.

مشکل اصلی فیلم در طراحی پیرنگ آن است؛ تا مرگ دایی- قریب به یک ساعت از فیلم- داستان کاملا ایستا و ساکن است و اثر تنها به معرفی شخصیت‌ها، مکان‌ها و روابط می‌پردازد. میرکریمی با توجه به مصاحبه‌هایش احتمالا این ویژگی را قوت اثر خود می‌داند، اما این صحنه‌ها چون کارکرد داستانی اندکی دارند، پس از لحظاتی تکراری و خسته‌کننده به نظر ‌می‌رسند.

کارگردان و فیلمنامه‌نویس کوشیده‌اند با تنوع فضا و قطع‌های متعدد و گنجاندن شوخی‌ها و ایده‌های گوناگون از ایستایی این بخش از فیلم بکاهند و تا حدودی در این کار هم موفق بوده‌اند، اما اصولا این مشکل را نمی‌توان از این راه‌ حل کرد. راه‌ِ‌‌برون‌رفت از سکون دراماتیک، واردکردن داستان و نقاط عطف دراماتیک به اثر است.

از همه اینها گذشته میرکریمی و گروهش توانسته‌‌اند فضای سرخوشانه و شیرینی بیافرینند که در عین‌حال ساده‌انگارانه نیست. شخصیت پسندیده، واقعا پسندیده از کار درآمده است و حلاوت و کم‌سخن‌گفتنش مصداق این شعر است که «بگشای لب که قند فراوانم آرزوست».

کد خبر 149798

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز