آمنه فرخی: پاسخ دادن به اینکه« نقد ادبی چیست و چه کاربرد یا حتی ضرورتی دارد ؟»شاید به اندازه این سؤال که« ادبیات چیست؟» مشکل و پیچیده باشد.

طرح - نقد ادبی

همین پیچیده‌بودن و حقایق متضاد درباره نقد، برخورد با اثر ادبی را سخت و طاقت‌فرسا کرده و از سویی منجر به صدور نظریه‌های متعدد در این حوزه شده است. از آن زمان که متونی همچون کتاب‌های مقدس عهد قدیم و جدید اقبال خوانش یافتند تا امروز که هایپرتکست و متون مجازی سیطره‌ای بی‌چون و چرا در ادبیات دارند، موضوع یا بهتر بگوییم چالش نقد ادبی بر جای خود بوده و همچنان محل گفت‌وگو و مکالمه است. در واقع نقد ادبی و تعریف آن هزارتویی به پیچیدگی و رازآلودگی کل ادبیات و تاریخ آن است که هنوز در هیچ محفل آکادمیک و غیرآکادمیک معنا و مفهومی یکه پیدا نکرده است.

در نگاهی عام و تقریبا پذیرفته شده نقد ادبی همچون نقد در سایر هنرها و علوم انتزاعی آن چیزی است که دری دیگر سو به اثر می‌گشاید و مخاطب را به منظری تازه از اثر دعوت می‌کند؛ آن منظری که همچون خود اثر مهم و قابل اعتناست.در کشور ما نیز اگر نگوییم تاریخ، تعریف و مفهوم نقد ادبی پیچیده‌تر از کل نقد ادبی جهان است بی‌شک شفاف‌تر از آن هم نیست. این پیچیدگی از آنجا غامض‌تر می‌شود که برخلاف اکثر کشورهای صاحب ادبیات، ایران همچنان فاقد کرسی و یا رشته نقد ادبی به‌ویژه نقد ادبیات مدرن در دانشگاه است. آنچه از نقد ادبی در ایران مانده و امروز نیز ساری و جاری است تنها اتفاقات خلق‌الساعه‌ای است که در مجال گفت‌وگو یا بهتر بگوییم مصاف منتقد خودساخته با اثر و یا حتی نویسنده اثر رخ می‌دهد.

اگرچه دوره‌ای به‌دلیل ورود بی‌رویه متون ترجمه شده در حوزه نقد ادبی و وجود نشریات ادبی در کشور تعداد آثار منتشر شده در این حوزه دست‌کم از نظر آماری بر بردار مثبت حرکت کرد اما امروز با کاسته‌شدن از اعتبار همان متون ترجمه شده و بی‌اعتنایی منتقدان به‌نظریات ارائه شده پیشین خود، تقریبا هیچ معیار و اثر معتبری در زمینه نقد ادبیات بر جای نمانده است.

جریانی خارج از دانشگاه

اکثر منتقدان شناخته شده ادبیات در ایران درباره رکود و انفعال آکادمی در حوزه نقد ادبی متفق‌القول هستند. برخی معتقدند که جریان اصلی نقد ادبی خارج از دانشگاه شکل گرفته و برخی دیگر بر این عقیده هستند که دانشگاه‌ها به جای پاسخ دادن به پرسش‌های بنیادین نظریه و نقد ادبی در هزارتوی تنظیم و تصحیح متون کهن گرفتار شده‌اند. حسن میرعابدینی، منتقد و پژوهشگر ادبیات داستانی معتقد است: «جریان اصلی نقد ادبی ایران خارج از دانشگاه‌ها شکل گرفته و در میان انواع ادبی، نقد ادبی همواره مظلوم‌تر از بقیه بوده است».

وی با بیان اینکه در سال‌های پس از انقلاب تلاش‌های بیشتری برای قوام یافتن نقد ادبی در ایران انجام شد تصریح می‌کند: «در سال‌های بعد از انقلاب، تلاش‌هایی شد که نقد ادبی هم به‌عنوان نوع ادبی مورد توجه قرارگیرد. واقعیت این است که در زمینه نقد ادبیات معاصر، بخش عمده این تلاش در تثبیت نقد ادبی، در بیرون دانشگاه‌ها صورت گرفته است. کتاب‌ها و مقالات موجود نشان می‌دهد که بیرون از دانشگاه، این حوزه فعالیت بیشتری داشته و دانشگاه در نقد معاصر پیشتاز نبوده است».

از سوی دیگر حسین پاینده، مدرس دانشگاه و منتقد ادبی نیز نظر جالبی در مورد نقد ادبی در ایران دارد. او می‌گوید: «بس است دیگر؛ تصحیح‌های مختلف از آثار ادبیات کهن بس است. ما امروز با نسل جدیدی در دانشگاه‌های علوم انسانی مواجه هستیم که چالشگر و پرسشگر هستند و آن رویکردهای پیشین را در مواجهه با ادبیات برنمی‌تابند».وی اضافه می‌کند: «نقد ادبی حوزه‌ای بسیار دینامیک از مطالعات ادبی است. امروزه در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که فرهنگ بزرگ «سخن» تألیف شده است و هر کس که معنای واژه‌ای را نداند، می‌تواند با مراجعه به آن، دشواری‌های واژگانی یک شعر را رفع کند. بس است؛ دیگر لازم نیست در کلاس‌های دانشگاه‌های ادبیات با شعرها از نظر شرح زبانی و اینکه معنای فلان بیت چیست، روبه‌رو شویم.

ضرورت دارد رویکرد ما به شعر، فهم شعر و ربط شعر به زندگی با استفاده از نظریه‌های نقد ادبی تغییر کند». ویراستار نسخه فارسی کتاب «نظریه‌های نقد ادبی معاصر» همچنین می‌گوید: «وضعیت نامناسبی از نظر نظریه و نقد ادبی در کشور ما وجود دارد. نمی‌دانم بسیاری از این کتاب‌ها را با چه ملاکی ترجمه کرده‌اند که بسیار هم پراکنده هستند. هر کتابی به درد ما نمی‌خورد. کتاب‌هایی که در طرف دیگر دنیا برای رفع نیازهای خودشان منتشر می‌کنند حتما از منطق خاصی پیروی می‌کند و این منطق لزوما با دیدگاه‌های ما منطبق نیست».این استاد دانشگاه نقد ادبی را مبتنی بر نظریه دانسته و می‌گوید: «نقد ادبی حوزه‌ای از دانش است. علوم انسانی هم قواعدی دارد. من بسیاری از متون را به نام نقدی بر کتاب در مطبوعات می‌خوانم که صرفا نظر شخصی و گاهی تعریف و تمجید الکی یا محکوم کردن‌های بی‌دلیل است. مشابه آن را در نقد برنامه‌های تلویزیون هم شاهد بوده ایم. اینها ایرادی ندارد اما نقد ادبی نیست».

نقد فرهنگ و فرهنگ نقد

از سوی دیگر نویسندگان و منتقدانی هم هستند که معضل کنونی نقد را معضلی درونی دانسته و از خود نقد به مثابه یک نوع ادبی یا‌د می‌کنند. امیر علی نجومیان، مدرس دانشگاه و منتقد ادبی در این باره می‌گوید: «امروزه یکی از رویکردهای نقد ادبی، رویکرد فرهنگی است.

این شیوه نقد، بر آثار ادبی اعمال می‌شود اما این رویکرد باید به‌خود نقد هم تسری پیدا کند و بهتر است به جای «نقد فرهنگی»، از «فرهنگ نقد» سخن گفته شود که در این صورت، به تعاریفی در حوزه نقد و فرهنگ نیاز است».

وی تعریفی از فرهنگ و نقد و انواعِ آن ارائه کرده و توضیح می‌دهد: «تعاریف امروزی نقد مبتنی بر 4محورِ عمده معرفی شده و با طرح مدلی از مناسبات قدرت در رابطه میان منتقد، خواننده، مؤلف و متن و نهادهای فرهنگی نقد در روزگار ما نشان داده می‌شوند. نقد ادبی در آن بستر فرهنگی‌ای رشد پویا خواهد داشت که تفکر انتقادی در آن جریان داشته باشد و دیگران در آن اجازه حضور داشته باشند».

سنتی که یافت می‌نشود

اما یکی از نظریات غالب درباره چالش‌های نقد ادبی در ایران نبودن سنت و سیر تطور نقد ادبی در ایران است. ایرج پارسی‌نژاد، محقق و استاد دانشگاه یو سی ال‌ای در این زمینه می‌گوید: «در گذشته، نقد ادبی یک نقد لفظی بوده است که در حد حروف رَوی، قافیه و صورت‌های لفظی کلام به آن توجه می‌شده و بس.

نقد ادبی به آن معنا نبوده است که در آن به مضمون و محتوای کلمه توجه و ارتباط‌های اجتماعی‌اش سنجیده شود. نخستین کسی که در این زمینه کار کرد، میرزافتحعلی آخوند‌زاده بود. او در «رساله قرتیکا» یا «سروشیه»، بر قصیده سروش اصفهانی نقدی با روش‌های جدید نقد می‌نویسد و بنیانگذار نقد ادبی در ایران می‌شود. در این نقدش به مضمون و محتوا و تأثیرات اجتماع در نقد ادبی توجه می‌کند؛ مسئله‌ای که تا پیش از آن چندان توجهی به آن نمی‌شد و در این اثرش برای نخستین‌بار با دید علمی و عینی همزمان به یک اثر ادبی نگاه می‌کند. علتش هم این است که آخوند ‌زاده از ایران به تفلیس سفر داشته و در حوزه تأثیر متفکران روسی قرار گرفته؛ تحت‌تأثیر فرهنگ اروپایی و شخصیت‌هایی مانند ولتر و مولیر».

وی می‌افزاید: «آنچه هم‌اکنون هست، یک نقد سطحی و ژورنالیستی است که در مطبوعات ایران و رسانه‌هاست و کمتر یک نقد عالمانه است. به‌نظرم، جای نقد دقیق عالمانه در نقد معاصر ایران خالی است. نقدهای سراسر کودکانه‌ای درگرفته است که جوان‌هایی به آن دامن می‌زنندکه هنوز سر از تخم درنیاورده‌اند اما درباره شعر تئوری‌پرداز شده‌اند و حالا دیگر نیما یوشیج را هم قبول ندارند. مثلا کسانی می‌آیند به‌عنوان منتقد ادبی اظهارنظر می‌کنند که زبان شعر باید ساده باشد».

پارسی‌نژاد همچنین می‌گوید: «با انتقادهایی که بر نقد ژورنالیستی وارد هست، نمی‌شود منکر نقد ژورنالیستی شد. تنها هم در ایران نیست بلکه در جهان هم ارزش و اعتبار چندانی ندارد؛ برای اینکه نقد ژورنالیستی در زمان زندگی می‌کند. چه بسا منتقدانی که کارشان را از رسانه‌ها و روزنامه‌ها شروع کردند و بعد آکادمیک ادامه دادند. این دوگونه نقد جایگاه خودش را دارد و از آنجا که نقد ژورنالیستی معیارهای روشنی ندارد، چندان ماندگار نیست».

کد خبر 167369

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار ادبیات و کتاب

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز