شهروندان: در آستانه دومین سالگرد شهادت مصطفی احمدی‌روشن، همسرش با حضور در خبرگزاری تسنیم به سخنانی درباره ویژگی‌های این شهید هسته‌ای کشورمان پرداخت.

فاطمه بلوری‌کاشانی

مصطفی احمدی‌روشن که امروز با عنوان«مصطفای شهید» از او یاد می‌شود از دانش‌آموختگان دانشگاه صنعتی شریف بود که در دوران دانشجویی خود به عنوان معاون فرهنگی در بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف فعالیت می‌کرد.

وی پس از فارغ‌التحصیلی به همکاری با سازمان انرژی اتمی پرداخت و صبح روز چهارشنبه 21 دی‌ماه 90 در حالی که به دنبال انجام امورات سایت نطنز بود، بر اثر انفجار یک بمب مغناطیسی در میدان کتابی تهران به همراه راننده‌اش به شهادت رسید.

در آستانه دومین سالگرد شهادت شهید مصطفی احمدی‌روشن با همسر این شهید، فاطمه بلوری‌کاشانی گفت‌وگویی انجام شده است. متن این گفت‌و‌گوی تفصیلی را در ادامه می‌خوانید.

  • ضمن بازدید از خبرگزاری تسنیم در جریان فرآیند اطلاع‌رسانی در این مجموعه خبری قرار گرفتید. نظر شما درباره عملکرد این خبرگزاری در مدت زمان حضورش در عرصه خبری چیست؟

نظر من به طور کلی درباره خبرگزاری شما و خبرگزاری‌هایی که بعد از فرمایش حضرت آقا کار جهادی خود را آغاز کردند خیلی خوب است.

در شرایط فعلی در دنیا جنگ، جنگ نرم و اعتقادی است و کسی پیروز و کامیاب است که بصیرت داشته و به موقع اقدام کند.

خبرگزاری‌های ما به هیچ عنوان نباید خط ولایت را از کار خود جدا کنند. با توجه به رصد فضای مجازی خبرگزاری تسنیم را خبرگزاری می‌دانم که اصول و مبانی اصلی را به خوبی رعایت کرده است.

  • در خصوص نحوه ازدواجتان با شهید احمدی‌روشن توضیح دهید. به نظر خودتان چه ویژگی‌ داشتید که توفیق ازدواج با چنین شخصیتی را داشتید؟

زمانی که خدمت آقا مصطفی بودیم تعریف حاج خانم را می‌کردم. چون احساس می‌کنم حاج خانم هم مانند حاج آقا ویژگی‌های خیلی برجسته دارند و مصطفی به توان رسیده این دو شخصیت است که شهید احمدی‌روشن می‌شود.

با تعریف‌های مختصری که حاج خانم از زندگی‌شان می‌کنند شاید اگر من هم علی‌رضا را این‌گونه تربیت کنم او هم شخصیتی مانند مصطفی شود.

آقا مصطفی رشته مهندسی شیمی را در دانشگاه صنعتی شریف می‌خواندند. من هم دانشجوی شیمی دانشگاه شریف بودم. آشنایی ما از طریق بسیج بود.

وی معاون فرهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه شریف بود و من هم عضو بسیج عادی دانشگاه بودم. همسر یکی از دوستانش را برای خواستگاری می‌فرستند و ما هم بررسی‌هایی را می‌کنیم و به نتیجه می‌رسیم. آشنایی ما از طریق دانشگاه و بسیج بوده است.

آقا مصطفی لطیف‌تر از این بود که بخواهد درباره ازدواج شروطی بگذارد

  • گفته می‌شود یکی از شرط‌های شهید احمدی‌روشن برای ازدواج این بوده است که اگر ایشان قصد سفر به لبنان را داشتند مخالفتی از سوی شما صورت نگیرد، این مسئله درست است؟

خیر، ایشان شرطی نگذاشته بودند و چنین روحیه‌ای هم نداشتند. یک‌بار کسی این مسئله را از من پرسید و من گفتم اصلا این‌گونه نبوده است. روحیه‌ آقا مصطفی خیلی لطیف‌تر از این بود که بخواهد درباره ازدواج شروطی بگذارد. زمانی که با ایشان ازدواج کردم نسبت به شرایط وی آگاه بودم. حرف از رفتن به لبنان و نیروی قدس می زد و من نیز از این مسئله اطلاع داشتم ولی این‌گونه نبود که شرطی بگذارند.

  • زندگی شما چقدر به سبک زندگی اسلامی که مقام معظم رهبری عنوان می‌کنند نزدیک بود؟

90 درصد از ساعات خود را در طول هفته منزل نبودند

فکر می‌کنم سبک زندگی حضرت آقا ادامه فرموده امام‌خمینی(ره) است که به جوانان توصیه کرده بودند "بروید و با هم بسازید".

از نظر حضرت آقا مبنا و اصل سعادت یک زندگی مشترک تفاهمی که دو طرف باید سعی کنند با هم داشته باشند است.

در زندگی ما این تفاهم خیلی حاکم بود. من آرمان‌های آقا مصطفی را می‌دانستم. حسیاست‌هایی که ایشان به هدفشان و به خصوص به فرمایشات حضرت آقا داشتند را کاملا درک می‌کردم.

کار آقا مصطفی کار سبکی نبود. 90 درصد از ساعات خود را در طول هفته منزل نبودند. اگر جلسه نداشتند شاید جمعه در منزل بودند. مسافتی را که تا نطنز می‌رفتند و می‌آمدند به هر حال سخت بود. چون راحتی من را خواسته بودند و به دلیل اینکه حضورشان در منزل کمرنگ بود این لطف را به من کردند که منزلمان نزدیک محل زندگی پدر و مادرم باشد.

ایشان آن مسافت طولانی را هفته‌ای دو سه بار می‌رفتند و می‌آمدند. با این وجود این تفاهم وجود داشت. من هم شرایط کاری وی را تا حدودی درک کرده بودم. آقا مصطفی فرای این چیزهاست که بگویم شرایط کاری او این‌گونه سخت بود. هدفی که او داشته است فرای این سختی‌ها بود و من به هیچ عنوان مانع وی نمی‌شدم. نمی‌توانم بگویم خیلی یاریش می‌کردم ولی هیچ‌وقت مانع‌اش نمی‌شدم. تا حد امکان تلاش می‌کرد برای من شرایطی را مهیا کند که بتوانم نبودهای ایشان را راحت‌تر تحمل کنم.

  • کمی از ویژگی‌های رفتاری این شهید بگویید.

آقا مصطفی خیلی کم فرصت داشتند، اما در همان مدت تلاش می‌کردند محبت تام را به هر نفر در جایگاه خودش به درستی انجام دهند.

من از اولین روزی که عروس خانواده شدم به حاج خانم علاقمند شدم. ممکن است با مادر خودم 45 دقیقه حرف نزنم اما با حاج خانم 45 دقیقه صحبت می‌کنم. ایشان شخصیت‌گیرایی داشتند. آقا مصطفی هم مانند مادرشان چنین شخصیت گیرایی داشتند.

هیچ وقت کاری نمی‌کردند که خواسته یا ناخواسته اختلافی بین من و ایشان پیش بیاید. اگر آقا مصطفی به مادرشان محبت کامل می‌کردند من اعتراضی نمی‌کردم. اگر به من محبت می‌کردند نه تنها هیچ‌وقت به او اعتراضی نمی‌شد بلکه تشویق هم می‌شدند.

جوان‌های ما و به خصوص آقایانی که تازه ازدواج می‌کنند باید توجه کنند مقصر بسیاری از اصطحکاک‌هایی که ممکن است بین عروس و مادر شوهر پیش بیاید خود آنها هستند و نمی‌توانند حدود را به درستی رعایت کنند.

از آن طرف هم خانم‌های جوان باید کمی صبور باشند و سطح توقعات خود را پایین بیاورند. اگر همسری را انتخاب می‌کنند که برخی از شرایط را ندارد می‌توانند با تلاش دو طرف آن شرایط را به خوبی مهیا کنند. آقا مصطفی این ویژگی‌ها را داشت.

ممکن بود ساعت 11 شب خسته به منزل بیایند ولی با این وجود می‌گفتند حاضر شوید بیرون برویم. این یکی از نمونه‌های توجه ایشان به کانون خانواده بود و اینکه باید به همسر و فرزند توجه کرد.

  • چه ویژگی مشخصی داشتند؟

آقا مصطفی هزار بار شهید شد

خیلی تحت فشار بودند. همکارانش می‌گویند آقا مصطفی هزار بار شهید شد. ولی زمانی که منزل می‌آمدند انگار مشکلی وجود ندارد و همه چیز حل شده است.

شاید برخی فکر کنند برای شهدای ما و شهید احمدی‌روشن همه چیز مهیا بود. این‌گونه نبود. آنها واقعا برای هدفشان جنگیدن و هدفشان ارتقای اسلام و انقلاب بود. با تمام اینها به راحتی خودشان را کنترل می‌کردند.

اخلاق بدی در منزل نداشتند. نمی‌گویم هیچ‌وقت مسئله‌ای نبوده ولی اگر هم بود ربطی به کارشان نداشته است. اگر مردی بتواند حق و حقوق شرع را رعایت کند موفق می‌شود. شهدا توانسته بودند این کار را به خوبی انجام دهند.

  • آخرین باری که ایشان را دیدید خاطرتان هست؟

صبحی که ایشان برای آخرین بار رفتند بود.

آقا مصطفی همیشه عادت داشتند قبل از رفتن به محل کار استحمام می‌کردند. خیلی فرد تمیزی بودند. شخصیت توداری داشتند و دلیل این را مسئله نمی‌گفتند.

من بعد از شهادت ایشان به این نتیجه رسیدم قطعا غسل شهادت می‌کردند. سه روز مانده به اربعین بود ساعت 7:30 صبح لباس مشکی به تن کردند. این برای من عجیب بود و تنها نکته‌ای که من را به فکر واداشت این بود. آقا مصطفی شخصیتی نداشتند که کسی از اطرافیان به رازهای درونی‌شان دست یابد.

وقتی مشکی پوشیدند در حالی که خیلی برایم عجیب بود علت این کار را پرسیدم به شوخی گفتند به خودم مربوط است. جلسه داشت و باید زود می‌رفت خیلی سریع لباس پوشید و رفت.

فاطمه کریمی و رضا همدانچی - تسنیم

کد خبر 245330
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز