پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۶:۳۳
۰ نفر

"دلم نمی‌خواهد مخاطب ۵، ۶ هزار تومان بدهد و برای دیدن من به سینما برود، دوست دارم شرایط طوری باشد که هر وقت اراده کرد از هر شبکه‌ای می‌خواهد من را ببیند و هزینه نکند اما متاسفانه شرایط را طوری فراهم نمی‌کنند که ما بتوانیم در تلویزیون کار کنیم. دست ما برای کار در تلویزیون بسته است".

razavyan

این‌ها بخشی از صحبت‌های جواد رضویان، بازیگر سرشناس عرصه طنز است که چند سالی است بر خلاف دهه 70 و اوایل دهه 80 دیگر شاهد حضور پررنگش در تلویزیون و سینما نیستیم. حضور دوباره جواد رضویان در کنار دیگر بازیگران مطرح کارهای طنز دهه 70 که این بار "شوخی کردم" را برای شبکه نمایش خانگی می‌سازند، بهانه‌ای می‌شود تا گپی با او داشته باشیم و از مشكلات اجراي طنز با هم صحبت کنیم.

  • آقاي رضويان فکر می کنید چرا در این سال ها خنداندن مردم سخت تر شده؟ آیا کیفیت آثار ما پایین آمده یا مشكلاتي كه مردم در چند سال گذشته داشته‌اند آنها را تلخ تر کرده؟

به نظرم کیفیت آثار طنز ما پایین آمده، زیرا مردم ما کم با سختی مواجه نشده‌اند، براي مثال آن‌ها دوران جنگ را ديده‌اند و تعداد زیادی از آنها عزیز از دست داده‌اند و انواع مشکلات را تجربه کرده‌اند و خدا را شکر که مملکت ما این روزها در شرایط صلح است. بنابراین مردم ما سخت تر نشده‌اند و سخت تر نمی‌خندند. بزرگ ترین عاملی که از نظر من باعث این اتفاق شد، این است که داستاني خواسته یا ناخواسته‌ای پشت این ماجرا به‌ وجود آمد و سناریویی اجرا شد به نام «سینمای سخیف»، «سینمای مبتذل»، «سینمای دون پایه» و... و از سوی دیگر ما مرتب بر سر این جماعت زدیم که چنین شوخی شده و به فلان جا برخورده! اگر پای صحبت بچه‌ها بنشنید متوجه خیلی از قضایا و شکایت‌هایی که بابت کارهای طنز شده، می‌شوید. ما اصلا جنبه شوخی و آیینه شدن نداریم و تا زمانی که این‌طور است، اتفاق خوبی نمی‌افتد. درجه کیفی آثار ما پایین تر نمی‌آید بلکه ما به تکرار می‌افتیم و این عدم جذابیت را به وجود می آورد و گرنه دوربین های ما و بازی بازیگران تکنیکی تر شده، لوکیشن‌ها جذاب تر شده‌اند و پیشرفت تکنولوژی را در بخش ساختارهای نمایشی‌مان می‌بینیم اما متاسفانه دست مان بسته است. ما با خیلی از چیزها در این جامعه نمی‌توانیم شوخی کنیم. من نمی‌توانم جامعه را نشان دهم و این کارم را سخت می‌کند، زیرا اگر همین حالا دوربین را به میدان ونک ببرم، تصویری که از آنجا می‌گیرم بخشی از آن غیرقابل پخش است. حتی اگر دوربین مستند به دل جامعه ببرم باز همین مشکل وجود دارد. حال تصور کنید من قرار است آینه این جامعه بشوم؛ در جایی که مستندش را نمی‌توانم پخش کنم، چطور می‌توانم نمایش‌اش را به تصویر بکشم. اینها دست نویسنده ، کارگردان و عوامل را می‌بندد. رفتن سراغ برخی سوژه ها کلا خط قرمز است و در نهایت به اینجا می‌رسیم که برویم تاریخی کار کنیم زیرا خیلی راحت تریم بگوییم اینها متعلق به 500 سال پیش است و در آنجا کسی نمی‌تواند از ما شکایت کند. اما اگر بخواهم در مورد امروز جامعه بگویم عالم و آدم با کلنگ روی مغزم هستند. در این میان تنها اشخاصی که صنف ندارند دزدها هستند و ما مدام در مورد آنها برنامه می‌سازیم چون می‌گوییم حداقل صدایشان درنمی‌آید. شاید حرف‌های من هم به مذاق خیلی‌ها خوش نیاد اما این‌ها واقعیت حرفه ماست و باید قبول شان کنیم.

  • فکر می‌کنید این اتفاقات می‌تواند دلیلی بر عدم حضور چهره های مطرح طنز در تلویزیون باشد؟

بله، به دلیل اینکه انواع فشارها روی بچه‌های ما وجود دارد. اصلا چرا بچه‌های تلویزیون بیشتر به سوی شبکه نمایش خانگی و سینما می‌روند؟ ما مشکلات عدیده اقتصادی داریم و گاهی برخی از آنها لنگ يك میلیون تومان پول می شوند و تقاضای وام می‌کنند و این دردناک است برای مایی که دو دهه از عمرمان را در این حرفه گذاشته‌ایم.اصلا همین که در این شرایط بچه‌ها کار می‌کنند باید بگوییم درود به غیرت آنها. وقتی فشارهای اقتصادی و محدودیت‌های موضوعی را کنار هم می‌گذاریم فکر می‌کنیم چه داریم که بخواهیم با انرژی و حال خوش جلوی دوربین برویم. یادم نمی‌رود سال 75 که سیب خنده را کار می‌کردیم شب‌ها به زور ما را لوکیشن بیرون می‌کردند و همه دغدغه ما کار بود و حتی تا زمان "پاورچین" هم این روند وجود داشت و هر روز لحظه شماری می‌کردیم تا به لوکیشن برسیم اما به مرور این شوق و انرژی را از دست دادیم. آقای مدیری و رضا عطاران باید گل سرسبد تلویزیون باشند زیرا به یادماندنی ترین آثار تلویزیون در دو دهه گذشته به این دو نفر بازمی‌گردد، اما چرا تلویزیون این روزها شرایطی را فراهم نمی‌کند تا اینها بتوانند دوباره در این رسانه فعالیت داشته باشند؟ اگر جامعه ما چشم اش را مقداری باز کند متوجه می‌شود این افراد سوپاپ اطمینان هستند. زمانی که"پاورچین" پخش می‌شد سردار طلایی رییس پلیس تهران بودند و یک سر صحنه آمدند و گفتند باورتان می‌شود آمار سرقت ما در ساعت پخش این سریال به صفر می‌رسد. اما الان چه شده؟ دل‌مان را خوش کرده‌ایم به این که برای هر مناسبتی دوتا دوتا سریال می سازیم اما موضوعات و کیفیت‌ها به کجا رسیده؟ خب اینها برای من بازیگر دردآور می‌شود و کسی نمی‌پرسد در پشت صحنه کار تو چه اتفاقاتی بوده که فلان کارت مقبول است و دیگری نه. همه فقط روی کار قضاوت می‌کنیم. کسی نمی‌داند سریال "قرارگاه مسکونی" من به سفارش گروه فیلم و سریال شبکه یک ساخته و بعد یکسال بایکوت می‌شود و پس از آن به طور ناگهانی سر از شبکه تهران در می‌آورد. در آنجا یک کلام کسی به من نمی‌گوید جواد رضوایان می‌خواهیم فلان دیالوگ را درآوریم یا در فلان قسمت می‌خواهیم رنگ پرسوناژی را کم کنیم؟ مگر من و تدوینگر سریال و... مرده‌ایم که به خودتان اجازه می‌دهید بدون هماهنگی این تغییرات را انجام دهید و بعد هم عزیزی که پای پخش نشسته و رنگ را بسته تا آخر آن قسمت یادش می‌رود رنگ را باز کند. یا در جایی 85 درصد تصویربرداری را انجام داده ام و 5 روز مانده به نوروز به من می‌گویند چون سه کار برای این ایام ساخته شده، از آنها استفاده می‌کنیم و پس از آن کار من را نیمه شعبان تا شب اول ماه مبارک رمضان پخش می‌کنند و بعد خود شبکه پنج جشن می‌گیرد و بابت بهترین کاری که سال گذشته پخش شده به ما جایزه می‌دهند. خب یا بر سر ما بزنند و بگویند کارتان به نسبت ضعیف بوده یا اگر این اتفاق نیفتاد دیگر ما را صدا نکنید که جایزه بدهید، چون واقعا آتش‌مان می‌زنید. این مسائل خیلی ناراحت کننده است و باعث دلسردی می شود. دوست ندارم خواننده روزنامه همشهری به واسطه دردهایی که ما داریم خدایی نکرده این حق را به ما بدهد که کوتاه بیاییم نه اتفاقا ما در شرایط سخت باید با جدیت بیشتر کار کنیم چون روز اولی که جلوی دوربین رفتیم قسم نوکری مردم را خوردیم و تا آخر عمر باید پایش بایستیم و با مشکلات کنار بیاییم و به کارمان ادامه دهیم. من به شخصه دلم نمی خواهد مخاطب 5، 6 هزار تومان بدهد و برای دیدن من به سینما برود، دوست دارم شرایط طوری باشد که هر وقت اراده کرد از هر شبکه‌ای می خواهد من را ببیند و هزینه نکند، اما متاسفانه شرایط را طوری فراهم نمی‌کنند که ما بتوانیم در تلویزیون کار کنیم. دست ما برای کار در تلویزیون بسته است و از سوی دیگر حق مردم ماست که بهترین برنامه ها برایشان ساخته شود اما شرایط برای این کار مهیا نیست. من این را برای خودم نمی‌گویم اما حرفم به تلویزیون این است برای کسی مثل رضا عطاران که در سینما هم بسیار پرکار است شرایط را طوری فراهم کند تا به تلویزیون بازگردد چون واقعا به یادماندنی‌ترین ماه‌های رمضان را مردم با رضا عطاران تجربه کرده‌اند و یا شرایط را برای بازگشتن مهران مدیری فراهم کند، زیرا 90 شبی هایی که مدیری کار کرده به یادماندنی‌ترین هایی بوده که مردم در دهه‌های گذشته دیده‌اند. این نیروها در ممکلت وجود دارد ولی متاسفانه مردم برای دیدن آنها باید هزینه کنند و این کمی تلخی به وجود می‌آورد.

  • اگراجازه دهید از همکاری دوباره‌تان با مهران مدیری هم قدري صحبت کنیم وانگیزهای که باعث اینکار شد؟

جمع شدن دوباره کنار بچه های دهه 70 و بودن کنار مهران مدیری که لطف خاصی برایم داشت، انگیزه زیادی به من داد تا در "شوخی کردم" حضورداشته باشم. این کار در واقع فرصتی به ما داده تا سری بزنیم به فرمول کارهایی که در دهه 70 انجام می‌دادیم چون در این مجموعه دوباره به سمت کارهای آیتمی و داستانک رفته ایم و آدم احساس می کند برگشت به عقب و کارهایی که در گذشته انجام داده می تواند کمکی باشد برای آنچه در آینده قصد انجامش را دارد. امیدوارم این اتفاق بیفتد و این جمع بتواند در راستای هدف خود که آوردن لبخند روی لبهای مردم است، موفق عمل کند. در واقع تیپ هایی که ما در این چند سال در سینما و تلویزیون اجرا کرده ایم از سیاه مشق های ما در دهه 70 بوده و به ما کمک زیادی کرده. احساس می کنم شاید ما در این اواخر خیلی ته کشیده بودیم و نیاز داشتیم برای ساختن تیپ های متنوع دوباره کنار هم جمع شویم. مجموعه "شوخی کردم" یک نگاه نقادانه به جامعه دارد و با توجه به اینکه برای شبکه نمایش خانگی ساخته می‌شود کمی دست مان را به نسبت کارهایی که برای تلویزیون ساخته می شود، بازتر گذاشته و از لفافه گویی حذر کرده و رک تر حرف اش را زده و این اتفاق شاید از محاسن کار باشد.

  • بخش اصلی کار طنز، مربوط به مخاطب است. به عنوان یک کارگردان و بازیگر عرصه طنز فکر می‌کنید چقدر نمونه‌های زنده مردمی و جریانات زندگی می‌توانند به شما ایده بدهند؟

کاری که از دل مردم بیرون نیاید کار مورد قبولی نخواهد شد. یعنی آنچه مصداق بیرونی و مردمی نداشته باشد و مردم احساس نکنند این شخصیت ها و پرسوناژهایی که در سریال و فیلم ها می بینند به چشم شان آشناست، نمی تواند موفق شود.کارهای فانتزی ما غالبا ارتباط چندانی با مردم برقرار نمی کند چون برگرفته از تخیل نویسنده و کارگردان است اما زمانی که آثار سمت و سوی واقعی و مابه ازای بیرونی پیدا می کنند آن زمان است که به دل مخاطب می نشینند و مردم آنها را راحت تر باور می کنند. به نظرم ما قبل از هر چیز باید تلاش مان را کنیم تا به باور مخاطب نزدیک شویم آنچه شما می گویید بخش اصلی کار طنز مردم هستند، به عقیده من عامل اصلی شکل گرفتن یک اثر طنز نمایشی و خصوصا کارهایی که قرار است به مذاق تماشاگر خوش آید، این است که باید از دل مخاطب گرفته شود. باید در میان مردم بچرخیم و اتفاقات اجتماع مان را درک کنیم و از آنها در کارهای مان استفاده کنیم تا به او خواسته و باور تماشاگر نزدیک شویم.

  • فکر می کنید به تصویر کشیدن مشکلات به شکل طنز می تواند بیشتر تاثیرگذار باشد یا نیاز است تا با نگاه جدی، به آنها پرداخته شود؟

غالبا در کارهایی که از جنس طنز بوده ، تلنگرهایی که زده شده بیشتر به دل مخاطب نشسته. از نمونه کوچکی مانند بستن کمربند ایمنی که واقعا برای مردم ما فرهنگ شد، شروع می کنم. من بر این باورم که مردم ما افراد با فرهنگ و فرهنگ پذیری هستند واین طور نیست که با آمدن یک تکنولوژی بخواهیم به سختی مردم را با آن آشنا کنیم. ما متاسفانه خودمان کوتاهی می کنیم و شاید در گذشته نگاه مدیریتی ما مشکل داشته. در مقطعی آمدیم و روی مساله بستن کمربند ایمنی تمرکز کردیم و این روزها شاهدیم مردم این روزها نه از ترس پلیس که به خاطر حل شدن این موضوع در فرهنگ شان قبل از آنکه استارت بزنند ابتدا کمربندشان را می بندند! حال اگر ما این موضوع را 100 بار هم در اخبار اعلام می کردیم و می گفتیم روزانه چندین نفر جان شان را به خاطر نبستن کمربند از دست می دهند، هیچ تاثیر نداشت اما وقتی این موضوع با مصداق نمایشی و دراماتیک تصویر می شود، می تواند به فرهنگ پذیری مردم کمک کند. به همین دلیل فکر می کنم نیاز است برای مسائلی از این دست برنامه سازی کنیم. موضوع دیگری که همیشه ذهنم را درگیر می کند مربوط به طرح زوج و فرد است و نمی دانم چرا این طرح را در زمستان‌ها دائمی نمی‌کنند. شاید افرادی که این مصاحبه را می‌خوانند بگویند اینها نفس شان از جای گرم درمی‌آید به واسطه اینکه خودشان دو ماشین با پلاک فرد و زوج دارند، اما واقعا این طور نیست. من به شخصه به واسطه شغلی که دارم سعی می کنم غالبا با سرویس رفت و آمد کنم و تا جایی که می شود ماشینم را بیرون نمی آورم. دل ما به همین خوش است که نسیم و بادی بوزد و آلودگی هوا را ببرد اما این چه فایده دارد وقتی ظرف 24 ساعت دوباره همه چیز به وضعیت اولش بازمی گردد، در حالي كه خودمان بايد رعايت كنيم. اگر هوا پاك نباشد همه آسيب مي‌بينيم. شکم را به شکلی می شود سیر کرد اما وقتی ریه مشکل پیدا کند چه کاری باید کرد؟ ما مشکل خودروهای فرسوده را داریم، مقوله بنزین را داریم، اتوبوس هایی که باید از رده خارج شود را داریم و... همه اینها بحث است اما حرف من این است در حال حاضر باید چه کار کنیم؟ زیرا پروسه تغییر خودورهای فرسوده یا حل مشکل سوخت و... چیزهایی نیستند که در کوتاه مدت بتوانیم آنها را از بین ببریم با درنظر گرفتن این موضوع باید فکر کنیم که در حال حاضر چه باید کرد؟ به نظرم دائمي كردن اجرای طرح زوج و فرد یک درمان حداقل است که می تواند به ما کمک کند.

  • منبع:  6 و7
کد خبر 269313

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha