علی اصغر کشانی: هر چند «آدم» و «آنجا»ی او دیده نشدند، اما از همان ابتدا و با نقشآفرینی متمایز در «بیست» و بهخصوص «هیچ»، نوید چهره ای قابل احترام و جدی در سینما را داد.
حالا او در هیات مردی میانسال در شیار 143 و در کنار مریلا زارعی دست به نقشآفرینی درخشاني زده که دیدنش خالی از لطف نیست. با احمدي درباره اين فيلم و نقش او در آن گفتوگويي كردهايم كه از پي ميخوانيد.
- وقتی فیلمنامه شیار 143 را خواندید، مطمئن بودید که کار خوبی میشود؟
- خب! سابقه من این را نشان میدهد. اگر در هر چیزی ادعا نکنم دستكم ميتوانم ادعا داشتهباشم كه به دلیل کارهای پیشینم در سینما و تئاتر این توانمندی را پيدا كردهام که تقریبا از متن متوجه شوم آيا قابلیت تبدیل به یک اثر سینمایی استاندارد و در خور توجه را در سینمای ایران دارد یا نه.
- همیشه همینطور است؟
-البته بگذریم از استانداردهایی که گاه از حیطه اختیارات بازیگر خارج است؛اين که به عنوان بازیگر چیزهایی را در نظر میگیرید یا به چیزهایی فکر میکنید و در عمل شرایط و سایر عوامل دست به دست هم میدهند تا آن اثر خوب به یک کار استاندار تبدیل نشود.
- برخی از بازیگران فیلمنامه را که میخوانند انتظار دارند همه چیز در آن درست باشد، اما بعضی از بازیگران به این اکتفا نمیکنند و خودشان کار را کامل میکنند، شما از کدام دستهاید. صبح که پا میشوید و سر صحنه میروید، برای نقش ايده دارید یا کارگردان میگوید این کار را بکن و آن کار را نکن؟
- ببینید! یک سناریو به خودی خود ارزش ادبی ندارد؛ چون مکملي بهنام فیلم آن را تکمیل میکند و به همین دلیل در فیلمنامه من به عنوان بازیگر بيشتر به دنبال پتانسیلهای درجه یک هستم، تا نقشی که انتخاب میکنم درست و دقیق از كار دربيايد. بقیه چیزها از صبح روز فیلمبرداری هم شروع نمی شود، بلکه این اتفاق بعد از قرارداد من بازيگر است که شروع میشود.
- چقدر طول میکشد؟
- 20 روز تا یکماه از زمان قرارداد تا زمان فیلمبرداری طول میکشد و از آن زمان است که نقشم را شروع میکنم و به تمرین ميپردازم و آنچه را كه بلدم رو میکنم.
- نحوه تمرکزتان روی نقش چطور است؟
- پاسخ به این سوال نیاز به یک دوره طولانی مدت گفتوگو دارد و کارسختی است. اتفاقا همین نکته بازیگری را به کاری سخت تبدیل میکند.يك بازيگر برای تمرکز باید حتما بین مردم و در مترو،اتوبوس و شلوغیها برود.حالا در اين بين ممكن است بازيگري پيدا شود كه مقابل آینه تمرین کند و یکی دیگر شهر را ترک کند و دیگری هم در عین حضور در شهر فوقالعاده ذهنی و درونی به نقش نزدیک شود و...شاید دهها هزار مولفه ديگر در اين زمينه قابل تجربه و ارزيابي باشد.
- شما جزو کدام دستهاید؟
- من از آنهایی هستم که بین مردم میروند. بازیگری فقط گفتن چند تادیالوگ یا خندیدن و گریه کردن نیست. اینها خیلی آسان است. این اشتباه خیلی از مردم در مورد بازیگری است.
- نه صرفا مردم، بعضی از تهیه کننده ها هم به بازیگرها طعنه میزنند که «مگر شماچه کار میکنید میروید حرف میزنید و پول در میآورید.»
-دقیقا! میدان بار جای این حرفهاست نه سينما. متاسفانه باید بگویم بازیگرهایی که حرفهای هم بازی میکنند با صرف گفتن دیالوگ خودشان را تکرار میکنند و بهتر است بگویم که اين اسمش پرروگري است نه بازیگری.
- شما سیر مشخصی در بازیگری داشتهاید. از فیلم «آدم»، «بیست»، «آنجا» «هیچ»، «آلزایمر» تا الان که به «ابله» کمال تبریزی رسیدهاید. واقعا نقشهای عجیبی را انتخاب و بازی کرده اید، در بین نقشهایتان کداميك به شخصیت خودتان نزدیکتر بوده است؟
-هیچکدام
- چرا؟
خب! آن نقشها دارای خصوصیات منحصر به فردی هستند. این تفاوت مهران احمدی است تا شما و از شما تا کیانیان و از کیانیان تا حاتمی کیا و از حاتمیکیا تا مایلیکهن و از مایلی کهن تا...
- مثلا مرتضی مميز.
-بله! تا مرتضی ممیز و همینطور بگیرید بروید جلو. يك سري چیزهايي در گنجینه ذهنم مثل خاطرات ثبت شده؛ چیزهایي كه از گذشته و حال در جامعه دیدهام. براي نمونه شخصیتهای متعدد و متفاوتي را به عنوان بازیگر در ذهنم ثبت كردهام که شايد روزی به دردم بخورند. ممکن است بعضي از آنها در محدوده كارم نبوده باشند و بنابراين میروم و آنها را پيدا میکنم . بعضی از اينها ترکیب چند شخصیت باهمدیگر است و بخش عمدهای هم حاصل تخیلی است که در نقش برای خودم کنار میگذارم. همه اینها باعث میشود یک شخصیت متولد شود. گاه اتفاق میافتد که بخشی از وجود خودت را هم به نقش تزریق میکنی و در مجموع شخصیتی پدید میآید که باید برای تماشاچی قابل باور باشد.
- اینکه میگویید بین مردم میروید واقعا به چه چیزشان دقت میکنید؟
-بیشتر رفتارهای فیزیکال آنها که ریشه درونی دارند، برایم ارزشمند است و به آنها دقت میکنم.
- آيا مثلا در فیلم اسب حیوان نجیبی است یا فیلم هیچ، بین آدمها رفتید و با آنها ارتباط داشتید؟
- قطعا.
- مثلا برای «اسب حيوان نجيبي است» سراغ یک فرد دوجنسه رفتید یا آن آدم کلاش مستاصل فیلم «یک خانواده محترم» یا آن فرش فروش در فیلم «بغض» یا آن آدم خیرخواه در فیلم «روز روشن» يا...
- قاعدتا همه اینها برای من اتفاق افتاده، بهجز این چیزی از بازیگری به یاد ندارم. سعیام این است که در این راه قدم بردارم و تک تکشان را از نزدیک لمس کردهام. چیزی را که لمس نکرده باشم بازی نمی کنم.
- یعنی رد میکنید؟
- میگویم این شخصیت را بازی نمی کنم. آنها که با من کار کردهاند،اين را دیدهاند. اما اگر قبول کنم تا آخرش میروم و میشناسم و عرق میریزم تا او را بفهمم. در خانه نمی نشینم و دور کاری نمیکنم.
- فیلم هم میبینید؟
- نه از سینمای ایران لااقل نمی بینم.
- چرا؟
- چون اثر مستقیمي روی بازی من میگذارد و دلیل علمی هم برای خودم دارم. البته فیلمهای خوب خارجی را میبینم. این نسخه من است شاید به درد کس دیگری نخورد.
- ولی خب خیلیها خوره فیلمند؟
- شاید آن فیلمی را که میبینیم، بازی خوبی داشته باشد که در ناخودآگاه من تاثیر بگذارد، چون من بازیگر ناخودآگاهی ام و در ناخودآگاه ممکن است به تقلید لحظهای از آن شخصیت بپردازم و این را دوست ندارم. جایش جنس بکر قابل باوری را دوست دارم که بی غش باشد. آن جنس برای من ارزش دارد و نمیخواهم در بازیگری دغلی کنم.
- انگار اصلا یک بازیگر حسی هستید تا صرفا تکنیکی؟
-تکنیک تا قبل از جلوی دوربین رفتن به کارم میآید.
- یعنی از آنجا به بعد دیگر غرق در نقش میشوید؟
- درست است. در حقیقت، اين جلوی دوربین است که ناخودآگاه اتفاق میافتد و با لحظه، موقعیت و ارتباط در نقش مواجه میشوم. درست مثل وقتي که صبح از خانه خارج شوید، میدانید که باید تاکسی سوار شوید، سرکاربروید، از خیابان عبور کنید، سوار آسانسور شوید و.... اما در این مسیر اتفاقات غیر قابل پیشبینی هم ممکن است بیفتد و شما با آنها مواجه میشوید و عکسالعملی مناسب با شخصیتی که دارید بروز میدهید. این در ناخودآگاه شما اتفاق میافتد. این برنامهریزیبردار نیست و کاملا غریزی است. دقیقا مثل این كه قبل از نقش جلوی دوربین اتفاق میافتد. شخصیت با خودآگاه بازیگر شناخته میشود و کاملا پر میشود. مثل رانندگی که وقتی جزو ذاتت شد، دیگر ناخودآگاه دنده و کلاچ را عوض میکنی.
- نقش را چطور پیدا میکنید مثلا در همین شیار 143؟
- شیار در کرمان قرار بود فیلمبرداری شود. یکماه قبل از رفتنمان در کرمان تمرین داشتیم. در مورد لهجه کرمانی تحقیق کردم و حتی در معدن مس، آنجا رفتم تحقیق کردم. اگر دقت کرده باشید روی چهره این آدم کنار گونهاش یک ناهنجاری پوستی میبینید.
- مثل آب مروارید شخصیت شکیب در آوای باران.
-بله که الکلی بودن این آدم باعثش شده بود. این ناهنجاری پوستی به خاطر این بود که در تحقیقم به این نتيجه رسیدم که اکسید مس روی پوست آن افراد تاثیر منفی ميگذارد. پنج روز قبل از شروع نقشم، به کرمان رفتم در معدن با کارگرها غذا خوردم و با آنها گفتوگو کردم.
- در آنجا فرد خاصی مشابه این شخصیت پیدا نکردید؟
- آدم خاص نه، اما با چند نفر دوست شدم و از هر کدامشان چیزی گرفتم. در فیلم و زمانی که با سید علی- که معدن چی است و من در شیار 143 نقش او را بازی کردم- «مصاحبه میکنند»، انگار نمی شنود. علتش میدانید چیست؟ چون معدن صدای وحشتناکی دارد و کارگرها گوشی میگذارند. برای همین گوشهایشان سنگین شده.از طرفی گوشی سنگین است و دائم از گوششان میافتد و از طرفی ماسک آزارشان میدهد و ماسک را بیخیال میشوند. جانشان کف دستشان است، مثلا ما در آنجا مرتب شیر میخوردیم، اما به آنها نمیدادند و همه بيماريهاي عفونی و ریوی داشتند. خیلی اوضاع بدی بود.
- اندامتان را هم تغییر داده بودید، درست است؟
- سید علی قوز دارد، دیدید که کم کم قوزش هم اضافه میشود و انگار سرش در گردنش فرو میرود.
- زمان بازی کردن هيچ اتفاق افتاده که جنس بازیتان باعث تخریب نقش مقابل شود؟
-ببینید! من جزو طبقهای بازی میکنم که بازیگرهایی مثل مریلازارعی، پانته آ بهرام، مهدی هاشمی، پرویز پرستویی، فرهاد اصلانی، حبیب رضایی دارد که کارشان را بلدند و آمدهاند روابطی را نشان دهند که برای تماشاچی قابل باور باشد. کلیت برای من مهم است. کلیت بايد درست و بهجا باشد و من مهران احمدی در مجموع، خوب باید دیده شوم. تماشاچی خوب میفهمد کجای قضیه دروغ و کجا صادقانه است.
- چند تا از نقشهای شما منفی است، مثل بغض، آوای باران، یک خانواده محترم ، فکر میکنید چرا ضد قهرمانهایی که بازی کردید خرابتان نکرد.اصلا به همچین مولفهای اعتقاد دارید؟این سنتی است که در سینما وجود دارد و به آن عمل میشود، مثل رابرت دنیرو که تنگه وحشت ر ا بازی میکند یا آل پاچینو که صورت زخمی و پدرخوانده را بازی میکند. همهشان در نقش منفی هستند.
بله! ولی هالیوود تا سه چهار سال هم اجازه اکران بانویی از شانگهای را که در آن ارسن ولز از ریتا هیورث نقش منفی گرفته بود نداد و تا هفت هشت نقش مثبت ازاو نگرفت به او مجوز بازی در نقش منفی را نداد... حالا نمیخواهیم با هالیوود مقایسه کنیم.
- میخواهم بگویم از این موضوع واهمه ای نداشتید؟ یا این که اصلاریسک دارید میکنید؟
- حالا شما شخصیت «بهبود» در پایتخت را با «سید علی» در شیار 143مقایسه کنید. خیلیها از این نوع انتخاب کردن میترسند. من نمیترسم. من قدرت ایفای چند نقش متفاوت را دارم. بحث ریسک نیست، بحث اشل بازیگری است. خیلیها دلشان میخواهد. با هر بازیگري صحبت کنید این وضعیت را میخواهد، اما در اين بين توانمندی و زحمت کشیدن هم مطرح است. بازیگری دورکاری نیست باید عرق بریزید. من و همکارانم در مس سرچشمه برای شیار143 دو بار قرار بود جانمان راسر ترکیدن دیگ مس از دست بدهیم. شوخی نیست، یک قطره از آن به من میخورد، تمام بود. بازیگری سلوکی دارد که مهمترینش صداقت است. تماشاچی دروغ را تشخیص میدهد. با رفتار شاید نشود، اما از چشم میشود فهمید که دروغ میگوید یا راست.
- فرقی نمیکند در تلویزیون یا سینما بازی کنید؟
- واقعا فرقی نمیکند، کار خوب برایم مهم است.
- این دیده شدن در تلویزیون تاثیری بر شما نمیگذارد؟
- باید مردم مرا ببینند..
- اما خیلیها فقط در سینما میمانند و مدیوم تلویزیون را دوست ندارند؟
- آنها وضعشان خوب است. من در این حرفه کارگرم، عملهام، جزو توده مردمم، وضعم خوب نیست و تا وقتی هم مردم دوست داشته باشند کار میکنم.بعضی از آنها که شما میگویید شش ماه فرانسهاند و شش ماه تهران.
- کسانی مثل شکیبایی با این همه نقش آفرینی ثروتمند نبودند و ثروتمند هم از دنیا نرفتند.
-اتفاقا من مسیر همان شکیبایی را میروم. ببینم اصلا مرحوم شکیبایی را مردم با خانه سبز شناختند یا با فیلمهای سینمایيش؟ اگر ببینم مردم راضی اند حالم خوب میشود.
- قبل از بازیگری وسوسه دیگری داشتید؟
-قطعا کارگردانی بوده، میدانید که من دستیار کارگردان بودم.
- حالا که تعدادی از بازیگران سراغ کارگردانی میروند شما وسوسه نمی شوید؟
- ترجیح میدهم فقط بازیگر باشم، تا جایی که مردم بخواهند.مردم برایم ملا کند و کارگردانی هم لیاقت و سواد میخواهد.
- بیشترین تاثیر در میان بازیگران قبل از خودتان را از چه کسی گرفتهاید؟
- بدون شک ابوالفضل پور عرب برای عروس - عروس، عروس... آره، چند ساله از عروس میگذرد؟
- فکر کنم سال 69بود.
- ما آن موقع تئاتر بازی میکردیم. امیدوارم پورعرب زودتر خوب شود و سلامتی اش را بدست بیاورد.
- از ميان قدیمیترها چطور؟
از اسماعیل مهرابی و مهدی هاشمی زیاد یاد گرفتم و پرویز فنیزاده هم که برایم همیشه اسطوره بازیگری بوده، رگبار بیضایی و دایی جان ناپلئوناش بی نظیر است و بعدها خسرو شکیبایی.
- شما روی شانههای آنها ایستادهاید دیگر؟
نه! در این حد نه، ولی تا به بزرگترهايمان احترام نگذاریم بزرگ نمیشویم. نباید دچار توهم شویم. یادمان نرود کجایيم. متاسفانه در ظاهر یا پنهان همه فکر میکنند آخرشاند.
- شما این روزها ابله کمال تبریزی را بازی کردید با گریمی متفاوت و بامزه که عکسهایش هم در شبکههای اجتماعی خيلي مورد توجه قرار گرفت. در مورد این کار و جایگاهش در کارهایتان با توجه به فاصله ای که با کار قبلی شما افتاد، توضیحی دارید بدهید؟
-این اولین کار امسال من بود. در هفت ماه پیش از آن متجاوز از 50کار را رد کردم و فقط در تئاتر کوروش نریمانی بازی کردم. کار آقای تبریزی و طالب زاده و گروهش وسوسه انگیز بود . فکر کردم که دارد اتفاق جدیدی میافتد. کار گرم و طنازی خواهد شد.
- معیار رد کردنتان چه بود؟
- هم نمیخواستم تلويزيون کار کنم و هم وضع اسفبار مالی این روزهای سینما باعث شد و هم فیلمنامههایی که متن استانداردی نداشتند و از ده صفحه اول معلوم بود چه هستند.
- و برای شیار 143.....؟
خوشحالم كه شیار143 با استقبال مواجه شد. آقایان قاسمی و پور محمدی تهیهکنندگاني که در این وانفسا دست بالا زدند، آدمهای قابل احترامی هستند، همچنين خانم آبیار به عنوان زنی باهوش و مریلا زارعی به عنوان یک بازیگر درجه یک، قابل احترامند.
منبع:همشهري 6و7
نظر شما