مهدی ملک‌محمد*: خبر، تکان‌دهنده و مهیب است؛ یک دانش‌آموز بروجردی بعد از کسب نمره پایین در درس فیزیک اول دبیرستان و شماتت از سوی معلم، چاقو را از جیبش بیرون می‌آورد و در بدن معلم فرو می‌کند.

خشونت

معلم فیزیک بعد از انتقال به بیمارستان جان خود را از دست می‌دهد و بدین‌صورت، اولین قتل یک معلم، توسط دانش‌آموز در نظام صدساله آموزش و پرورش مدرن ایران رخ می‌دهد. چرا؟

  • کلاس مهارت‌های زندگی

در کلاس مهارت‌های زندگی در یکی از دبیرستان‌های غیرانتفاعی تهران، سوالاتم را با دانش‌آموزان در میان می‌گذارم؛ به نظر شما دانش‌آموز بروجردی چرا این کار را کرد و نتوانست خشم خود را کنترل کند؟ اگر به جای دانش‌آموز بروجردی بودید و در درس، نمره کمی می‌آوردید، چه می‌کردید؟ این دانش‌آموزان که هم‌سن و سال دانش‌آموز بروجردی هستند پاسخ‌هایی متنوع دارند. یکی از آنها می‌گوید:‌ »مشکل روانی داشته، وگرنه یک نمره پایین در درس که دلیل نمی‌شود فردی معلمش را بکشد.» یکی دیگر می‌گوید: «حتما دلایل متعددی داشته که در نهایت منجر به قتل شده است و فقط نمره کم در درس فیزیک، عامل این ماجرا نبوده. دلایلی مثل تحقیر توسط معلم، مشکلات خانوادگی و غیره.» دیگری می‌گوید: حتما خود معلم تقصیر داشته و با دانش‌آموز برخورد بدی داشته است. همه کلاس نظرات‌شان را می‌گویند و برخی می‌گویند که در طول سالیان تحصیل‌شان، تجربه گرفتن نمره کم داشته‌اند، اما واکنش‌شان طبیعی بوده و در نهایت در دل‌شان به معلم چیزی گفته‌اند. اینجا معلم‌ها برخوردشان با دانش‌آموزان دوستانه است. اینجا شمال تهران است. اما وضعیت همه جا این‌گونه نیست.

  • خشونت در مدارس

خشونت در مدارس موضوعی است که دو سر دارد؛ معلمان و کادر مدرسه در یک سر آن قرار دارند و دانش‌آموزان در سر دیگر. در پاسخ به چرایی خشونت نمی‌توان بدون دیدن هر دو سر به یک تبیین جامع رسید.

اکثریت قابل توجه معلمان که جامعه تقریبا ۶۰۰ هزار نفری در مدارس کشور را تشکیل می‌دهند، از مشکلات متعددی مانند مشکلات اقتصادی، استرس‌های شغلی و فقدان مهارت کنترل خشم رنج می‌برند. برای هیچ‌کدام از این مشکلات نیز تاکنون راهی اندیشیده نشده است. اگرچه برخی از معلمان با ظهور مدارس غیرانتفاعی راهی برای برون‌رفت از مشکلات اقتصادی خود اندیشیده‌اند و با کار فراوان و فشرده در این مدارس، مشکلات اقتصادی‌شان را اندکی کاهش داده‌اند، اما اکثریت معلمان از چنین امکانی بهره‌مند نیستند.

البته برای همان معلمان برخوردار از رفاه نسبی اقتصادی نیز مسئله فقدان مهارت کنترل خشم باز هم مسئله‌ای چشم‌گیر است، اما از آن‌جا که یکی از مهم‌ترین عوامل برانگیزاننده خشونت و رفتار پرخاشگرانه، فقر و مشکلات اقتصادی است، این معلمان به وضوح خشم کمتری را تجربه می‌کنند. بنابراین معضل خشم معلمان و نیاموختن مهارت کنترل آن، معضلی است که خشونت در مدارس را دامن می‌زند.

بدین‌ترتیب، دانش‌آموزان که خودشان از مشکلاتی مانند نداشتن مهارت کنترل خشم، توقعات بالای والدین و جامعه و آموزه‌های رنگین‌کمانی رسانه‌های متعدد ملی و ماهواره‌ای که خشونت را بی‌محابا ترویج می‌کنند، رنج می‌برند، شاهد معلمانی نیز هستند که علیه آنها خشونت در کلام یا در رفتار به کار می‌برند. نکته اینجاست که روان‌شناسان معتقدند خشونت عملی است که تحت یادگیری مشاهده‌ای انتقال می‌یابد. به اخبار زیر توجه کنید:

• تنبیه بدنی یک دانش آموز ۱۵ساله از سوی معلمش، در یکی از دبیرستان‌های پسرانه تهران، این دانش‌آموز را روانه بیمارستان کرد. در این ماجرا که اوایل آذر امسال اتفاق افتاد، دبیر ادبیات به این دلیل که این دانش‌آموز از همکلاسی خود پاک‌کن درخواست کرده، با عصبانیت به سمت وی حمله‌ور می‌شود و با کتک و ناسزا وی را از کلاس درس به بیرون پرتاب می‌کند به طوری که قفسه سینه این دانش‌آموز که از سابقه بیماری قلبی رنج می‌برده است، به شدت با زمین برخورد می‌کند. بنابر اظهارات مادر این دانش‌آموز شدت ضربه به حدی بوده که فرزندش قادر به نشستن نبوده است.

• مدیر مدرسه‌ای در گناوه در ماهی که گذشت با لوله پولیکا به جان چند نفر از دانش‌آموزان می‌افتد و البته بعد از رسانه‌ای‌شدن خبر و اطلاع مدیران عالی آموزش و پرورش، از سمتش عزل می‌شود.

• یک دانش‌آموز کلاس چهارم ابتدایی شهر لالی، یازدهم اردیبهشت سال جاری به علت تاخیر در ورود به کلاس از سوی معلم خود مورد تنبیه بدنی قرار گرفت. این دانش‌آموز در اهواز روایت کرده ۶ ضربه با کابل به کمر و گردنم وارد شد که همان لحظه احساس سوزش و درد شدید تمام وجودم را فرا‌گرفت و پس از تعطیل‌شدن مدرسه در مسیر خانه، ناگهان بی‌هوش بر زمین افتادم. با نوشیدن آب به هوش آمدم، اما در خانه به طور کاملاً ناگهانی تمام بدنم فلج شد و به بیمارستان انتقال یافتم.

• اردیبهشت سال ۸۶ در یکی از مدارس راهنمایی منطقه ۱۰ تهران دانش‌آموزی که لباس ورزشی خود را تعویض نکرده و با همان لباس در کلاس درس زبان انگلیسی حاضر شده بود، از سوی معلم با رفتار تحقیرآمیز (برهنه‌کردن) و ضرب و شتم روبه‌رو شد. با شکایت مادر دانش‌آموز و طرح موضوع در رسانه‌ها، معلم مدرسه گفت که کار او یک شوخی بوده است.

اینها بخشی از آن چیزی است که روزانه در مدارس کشورمان رخ می‌دهد و قطعا تعداد بالای خشونت کلامی و حتی رفتاری رخ می‌دهد که نه در رسانه‌ها ثبت می‌شود و نه در جای دیگری. بدین‌سان دانش‌آموز با حجمی از خشونت افسارگسیخته مواجه است که به او انتقال می‌یابد.

ویلیام گلاسر، یکی از برجسته‌ترین روان‌شناسان جهان که در حوزه آموزش، تحقیقات و تألیفات بسیاری دارد در کتاب «هر دانش‌آموزی می‌تواند موفق شود نوشته است: مدارس به جز تهدید دانش‌آموزان به نمرات کم و ردکردن دانش‌آموزان که بی‌فایده است، کارهای دیگری هم می‌توانند انجام بدهند. این کارها همگی در جهت تحکیم رابطه معلم و دانش‌آموز هستند. استفاده از تهدید و تنبیه و حتی توسل به انتقاد در طول روز و سرزنش و غرزدن، هر کسی خصوصا دانش‌آموزان را که از مدرسه دل خوشی ندارند، مأیوس می‌کند. اگر در جایگاه این دانش‌آموزان نبوده باشید، درک این‌که چنین عادات مضری چقدر انگیزه را کم می‌کنند، سخت خواهد بود.

این نظرات اندیشمندی است که سال‌ها با دانش‌آموزان و معلمان و مدارس در ارتباط بوده و آنها را مورد مطالعه قرار داده است. ویلیام گلاسر، یکی از برجسته‌ترین روان‌شناسان جهان در حوزه آموزش معتقد است عادت‌های رفتاری بدی مثل تحقیر، تنبیه، تبعیض، توهین، سرزنش و غرزدن باعث نتیجه معکوس می‌شود و فرد مقابل رابطه روانی و عاطفی‌اش را با ما قطع می‌کند و به جای اینها باید عاداتی مثل دلسوزی، گوش‌دادن، حمایت، مساعدت، دلگرمی‌دادن، اعتماد کردن و دوستی جایگزین شود تا بتوانیم بر طرف مقابل‌مان تأثیرگذاری مثبتی داشته باشیم.

اکنون سوال اینجاست که چه تعداد از معلمان از این آموزه‌ها آگاهند و می‌دانند که چگونه باید با یک دانش‌آموز مواجه شوند و خشم‌شان را کنترل کنند؟ و اینکه چه تعداد از دانش‌آموزان آگاهند که چگونه خشم‌شان را کنترل کنند؟ و البته پاسخ به این سوالات با این واقعیت روبه‌روست که مگر جایی بوده که این دو بتوانند آموزش مهارت کنترل خشم و مهارت‌های دیگری مثل مهارت حل مسئله داشته باشند.

البته باز با یک واقعیت دیگر روبرو هستیم که مگر این دو از جامعه جدا هستند؟ جامعه‌ای که اقشار مختلفش یاد گرفته‌اند که با فریاد با هم حرف بزنند و البته با خشونت. سیاستمداری که می‌خواهد رقیبانش را از میدان به در کند از تهمت‌زدن و رسواکردن پرهیز ندارد، استاد برجسته جامعه‌شناسی دانشگاه در یک میزگرد با خشم فریاد می‌زند و به بخشی از مردم صفت «ابله» می‌دهد و فاصله خود را با جامعه‌ای که قرار بوده شناسایی‌اش کند، بیشتر می‌کند و در مقابل دانشجویی که می‌خواهد از حرف‌های او انتقاد کند، هم مثل او فریاد می‌کشد. راننده تاکسی با فریاد با مسافران تعامل می‌کند و زن و شوهر در خانه برای حل اختلاف‌شان بر سر هم فریاد می‌کشند.

آیا ما در چنین جامعه‌ای که اکثریت‌مان یاد نگرفته¬ایم چگونه خشم‌مان را کنترل کنیم می‌توانیم از دانش‌آموز ۱۵ ساله که در اوج هیجانات نوجوانی قرار دارد، انتظار داشته باشیم که خشم خود را کنترل کند و به رفتاری پرخاشگرانه و جنایتکارانه دست نزند؟ ما امروز به دلیل حجم جمعیت جوان‌مان بیش از هر زمان دیگری نیازمند یک عزم جدی برای مقابله با خشونت و خشم افسارگسیخته هستیم. نیازمند عزمی که مهارت کنترل خشم به همه اقشار جامعه آموخته شود. نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که در بخش‌های مختلف اجتماع افراد به راحتی و با توجیهات رنگارنگ به رفتار پرخاشگرانه دست بزنند و تنها از دانش‌آموز انتظار داشته باشیم که رفتار درستی داشته باشد.

به قول حافظ: کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم.

* روان‌شناس و مدرس مهارت‌های زندگی
منبع: سپيده دانايي

کد خبر 283982

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha