مجموع نظرات: ۰
شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۶ - ۱۱:۳۲
۰ نفر

زهرا سپیدنامه: کلمات، ما را افسون می‌کنند. گاهی اوقات یورش بی‌امان آنها در دوردست‌ترین نقاط روح ما حسی جادویی می‌آفریند؛ ترکیبی خیال‌انگیز از عشق و غم.

 کلمات، افشان دانشور را جادو کرده‌اند. مدت‌هاست دارد با آنها زندگی می‌کند‌. در خانه افشان، جای پای کلمات را همه‌جا می‌بینی؛ روی لباسی که پوشیده؛ روی تابلو‌هایی که به دیوار خانه‌اش نصب کرده؛ روی کوسنی که مبلش را با آن تزئین کرده‌. افشان شعر‌ها را می‌پوشد؛ در ایران او اولین کسی است که لباس‌ها را با خط و کلمات فارسی تزئین می‌کند.

«می‌خواستم همیشه با شعرها باشم‌.  شعرها روی من تاثیر عجیبی دارند. فکر کردم اگر آنها را روی لباس‌ها بنویسم و بپوشم همیشه با من هستند. تصمیم گرفتم لباس‌هایی طراحی کنم که فرم ایرانی داشته باشند و روی آنها را با خط فارسی و شعرهایی که دوست دارم تزئین کنم». دوست داریم بفهمیم روی لباسمان چه نوشته شده. دوست داریم نوشته روی لباسمان را دوست داشته باشیم‌. 

 دلمان می‌خواهد همان‌قدر که برای طرح لباسمان وقت می‌گذاریم، به نوشته رویش هم فکر کنیم‌. اصلا خسته شده‌ایم از این حروف زمخت و درشت آن‌ور آبی، و دلمان هوای پیچ و تاب شعرگونه خط فارسی کرده است. افشان هم چون دلش خط فارسی می‌خواست‌، باید از نقطه‌ای شروع می‌کرد‌.

افشان فیلمساز
افشان خیاط نبود‌. همین‌طور تفریحی کنار کارهای گرافیکی و تابلو‌های نقاشی‌اش، لباس طراحی می‌کرد‌؛ «خیاطی را همیشه دوست داشتم‌. برای همین هم لابه‌لای کار‌هایم، طراحی لباس می‌کردم‌. آن موقع به نوشتن روی پارچه فکر نمی‌کردم‌. تفاوت لباس‌هایم با لباس‌های بازار بیشتر در دکمه‌ها و دوخت بود‌. با چاپ سیلک هم طرح‌های سنتی ایرانی را روی لباس‌ها چاپ می‌کردم‌».

او فارغ‌التحصیل فیلمسازی است‌. چند تایی طراحی صحنه هم انجام داده‌ اما بالاخره از خط فیلمسازی بیرون آمده و رفته سراغ علاقه اصلی‌اش؛ گرافیک‌؛ «مدتی کار بسته‌بندی و گرافیک انجام دادم‌. تا روزی که اولین نمایشگاه طراحی لباسم را گذاشتم و آن موقع جدی‌تر به مد و لباس نگاه کردم‌. ایده، زیاد داشتم‌ اما می‌خواستم کارم تک باشد‌. نمی‌خواستم مثل بعضی طراحان لباس داخلی، لباس‌های بی‌مصرف یا تکراری طراحی کنم».

روزی از روزها افشان طبق معمول نشسته بود روی راحتی خانه‌اش و شعر می‌خواند:
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن...انگار اتفاقی افتاد... چیزی درون افشان شکست‌.

شعر انگار چیزی با خود داشت، به این فکر کرد که چقدر زیبا می‌شود اگر بتواند این حس لطیف را به دیگران انتقال دهد مثل اینکه آن را جایی نوشت با همان خط معمولی و بی قید و بند‌. آن را به نحوی با آدم‌ها همراه کرد‌.  ای کاش می‌شد آن را روی تنشان نه روی پیرهن‌شان نوشت.

افشان، ایده بکرش را پیدا کرده بود‌. تکه پارچه‌ای برداشت و روی آن نوشته‌ای را چاپ زد‌. حاصل کار بسیار زیبا بود‌؛ «پارچه را برداشتم به کارگاه چاپ یکی از نزدیکانم رفتم‌. پارچه را به او نشان دادم. خیلی خوشش آمد‌. به ادامه کار تشویقم کرد و گفت با من همکاری می‌کند».

و اولین شعر فارسی روی یک پیراهن متولد شد
«می‌گویند خارج از کشور کسی هست که روی تی‌شرت‌ها خط نستعلیق می‌نویسد‌. حالا دیگر در ایران هم پیش آمده لباس‌هایی با نوشته‌های فارسی ببینم که کار خودم نیست اما آنهایی که کار مرا دیده‌اند به‌راحتی از بقیه کار‌ها تشخیص می‌دهند‌. مسئله، بهتر یا بدتر بودن کار کسی نیست‌؛ من فقط سبک خودم را دارم، همین».

نمایشگاهی برای شعرها
سال 83  افشان اولین نمایشگاه خودش را در گالری آو برگزار کرد‌؛ «نمایشگاه اول، عمومی‌ بود‌؛ هم مردم آمده بودند هم خبرنگارها‌.  با 18 مدل لباس در نمایشگاه شرکت کردم‌. از هر مدل فقط 4 تا لباس داشتم‌. لباس‌ها را به شکل خاصی چیدم؛ یعنی هر لباس را جلوی یک آینه از سقف آویزان کردم.

نمایشگاه شبیه سالنی شده بود که از در و دیوار آن شعر می‌بارید نواری هم از شعرهای محبوبم پر کرده بودم‌. فضای بسیار زیبایی بود. بازدیدکنندگان ابراز احساسات می‌کردند‌. بعضی‌ها از شدت هیجان گریه می‌کردند.  بعضی بازدیدکنندگان به محتوای شعر اهمیت زیادی می‌دادند و این برایم لذت‌بخش بود‌.  احساس می‌کردم این افراد، احساس واقعی مرا از خلق این اثر می‌فهمند و با من هم‌عقیده‌اند.

لباس‌های نمایشگاه اولم همه از جنس متقال بود و کار روی آنها به نسبت آسان اما در همان نمایشگاه اول، ایده‌های بهتری به ذهنم آمد و تصمیمات دیگری گرفتم. در نمایشگاه اول، همه کار‌هایم را فروختم و سفارش‌های زیادی هم گرفتم. استقبال مردم بسیار خوب بود‌. خیلی‌ها مشتریان پر و پا قرص لباس‌ها شدند».

نوشته‌های روی لباس
«نوشته‌های روی لباس‌های نمایشگاه اولم، شعر‌هایی از شاعران مورد علاقه‌ام بود‌؛ شعر‌هایی با مضامین عاشقانه و عارفانه‌. برای پیدا کردن این شعرها حدود 3 هزار صفحه شعر خواندم‌.  انتخاب شعر برایم بسیار مشکل بود‌. ملاک در انتخاب شعرها تنها حس شخصی من نسبت به هر شعری بود‌. شعر‌ها را به صورت بدخط روی لباس‌ها چاپ می‌کردم‌. بعضی از آنها را با خودکار یا مداد می‌نوشتم‌.

بعضی جاها حتی با انگشت، شعرها را می‌نوشتم‌. روی بعضی کار‌ها علاوه بر خط معمولی از خط نستعلیق هم استفاده می‌کردم‌ که زحمت نوشتن قسمت‌های نستعلیق را پدرم می‌کشید‌. پدرم خطاط است‌. کار ترمیم اسناد ارزشمند و قدیمی ‌را هم انجام می‌دهد.

من با سیاه‌مشق‌های پدر و نسخه‌های دستنویس خطی بزرگ شده‌ام‌. خط فارسی به نظرم بسیار زیباست‌. جدا از خط نستعلیق به نظرم خطی که ما برای نوشتن در طول روز از آن استفاده می‌کنیم هم بسیار زیباست‌. علاقه من به خط، یکی از دلایلی بود که مرا به نوشتن روی لباس‌ها واداشت.

 صنعت دیگری که در نوشتن روی این لباس‌ها انجام دادم، تکرار است‌. من به جادوی کلمات اعتقاد دارم‌؛ اینکه تکرار یک حرف خوب یا یک شعر خوب تاثیر شگرفی در زندگی ما دارد. برای همین هم طرح چند تا از لباس‌ها فقط تکرار یک کلمه یا یک جمله است‌».

فقط طرح
از سال83 تا 85 وقت افشان با برگزاری نمایشگاه نقاشی و...  پر بود‌؛ «من فقط طراح لباس نیستم؛ کار‌های زیادی انجام می‌دهم‌. برای همین هم مدتی از فضای طراحی لباس دور افتادم».

سال85 افشان دوباره به فکر برگزاری نمایشگاه لباس افتاد اما این بار برای نوشته‌های روی لباس‌ها فکر دیگری کرد؛ «توجهم به اسناد قدیمی‌ جلب شد‌؛ همان اسنادی که پدرم آنها را ترمیم می‌کرد‌. این اسناد بسیار زیبا نوشته شده بودند‌. از نظم نوشتاری خاصی پیروی نمی‌کردند‌، فقط رنگ‌های جذابی داشتند و خط‌شان خوش بود‌.

تصمیم گرفتم این بار به جای اینکه به محتوای نوشته‌ها بیندیشم، همه توانم را صرف چینش نوشته‌ها روی لباس کنم‌.  اسناد تاریخی را روی رایانه‌ام ریختم و آنها را به‌طور نامرتب روی لباس‌ها کار کردم؛ به طوری که روی لباسی ممکن است قسمتی از یک سند تاریخی و یک نوشته قدیمی دیگر باشد».

افشان، نمایشگاه دومش را در سال 85 برگزار کرد؛ «نمایشگاه دوم من خصوصی بود‌.  احساس کردم لباس‌هایم دیگر مشتری خاص خودش را پیدا کرده و نیازی نیست آن را به نمایش عموم بگذارم».

تولیدکننده نیستم!
این روز‌ها لباس‌های افشان را تن هر کسی نمی‌بینیم. علتش هم این است که این لباس‌ها به تولید انبوه نرسیده‌اند‌. فروش افشان تنها در نمایشگاه‌هایی که برگزار کرده است، خلاصه می‌شود و بس‌؛ «نمی‌خواهم تولیدکننده باشم‌». 

 اولا اینکه تولید کردن این لباس‌ها در تعداد بالا از کیفیت کار کم می‌کند‌. دوم اینکه من خیاط نیستم‌ و نسبت به هر کدام از این لباس‌ها، حس خاصی دارم‌. این لباس‌ها حاصل ذوق هنری هستند نه یک سفارش صرف. جدا از همه این حرف‌ها، نمی‌خواهم در رقابت بازار بیفتم‌ و اوضاع طوری شود که تقلبی لباس‌هایم تولید و وارد بازار شود یا آنچه با این همه احساس پدید آورده‌ام، تبدیل شود به یک پدیده مد روز که عده‌ای بی‌آنکه آن را درک کنند، فقط و فقط به خاطر مد بپوشند.

 بله، خریداران لباس‌های من باید مثل خود لباس‌ها خاص باشند. افشان باید خاطر کسی را خیلی بخواهد تا برایش لباس طراحی کند‌ و در حال حاضر، مشغول چاپ شعر روی لباس یک گروه موسیقی است؛ «خیلی اصرار کردند‌. من با اینکه هیچ‌وقت زیر بار اینکه لباس آماده را چاپ بزنم نمی‌روم، این بار قبول کردم».

ایده‌های دیگر افشان
افشان ایده‌هایی دارد‌؛ کار‌هایی به مراتب بزرگ‌تر از آنچه تاکنون انجام داده‌. اگر شرایط مالی اجازه دهد به فکر عملی کردن‌شان هم هست‌؛ ایده‌هایی که شاید یک روز بتواند کاری کند که فرزندان این مملکت به پوشیدن لباس‌های بومی، ‌بیشتر از لباس‌های خارجی تمایل پیدا کنند.

کد خبر 28906

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز