چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۰
۰ نفر

همشهری‌آنلاین: این سارقان که اغلب آنها سابقه‌دار هستند از چند روز پیش شناسایی شده و مخفیگاه‌های آنها در فهرستی قرار گرفته بود که آن شب قرار بود تیم‌های عملیاتی راهی آنجا شوند

اواخر خرداد، وقتي خيلي از پايتخت‌نشين‌ها در خواب بودند ماموران پليس آگاهي در تكاپو براي دستگيري 108 سارقي بودند كه از مدت‌ها قبل تحت تعقيب پليس قرار داشتند.

اين سارقان كه اغلب آنها سابقه‌دار هستند از چند روز پيش شناسايي شده و مخفيگاه‌هاي آنها در فهرستي قرار گرفته بود كه آن شب قرار بود تيم‌هاي عملياتي راهي آنجا شوند.

بررسي‌ها حكايت از آن داشت كه 108 سارق در قالب 19 باند فعاليت دارند كه بيشتر آنها پيش از اين هم به همين اتهام زندان را تجربه كرده‌اند و حالا قرار بود تمامي آنها در عمليات همزمان و شبانه پليس دستگير شوند.

عملياتي كه پس از چند ساعت با موفقيت به پايان رسيد و دزدان يكي بعد از ديگري به دام افتادند.

حالا ساعاتي پس از پايان عمليات دستگيري دزدان پايتخت است.

سارقان دستگير شده در اداره آگاهي تهران هستند و تجهيزات و لوازمي كه از آنها كشف شده، روي ميزهاي مخصوص قرار گرفته و به نمايش گذاشته شده است، طولي نمي‌كشد كه سردار ساجدي‌نيا، رئيس پليس پايتخت در جمع خبرنگاران قرار مي‌گيرد تا از جزئيات طرح دستگيري سارقان بگويد.

او مي‌گويد: در بازجويي از متهمان دستگير شده، مشخص شد آنها علاوه بر كيف قاپي و زورگيري با استفاده از سلاح گرم، دست به سرقت احشام در شهرستان‌هاي اطراف تهران نيز مي‌زدند.

او ادامه مي‌دهد: در اين عمليات ۶۲ سارق زورگير و كيف قاپ دستگير شدند كه عمدتا در زمينه سرقت لوازم خودرو، خودرو، سرقت منزل به ويژه در غرب تهران، فعاليت داشتند و بقيه نيز سارقان احشام بودند.

حرف‌هاي سردار درباره طرح و اين‌كه قرار است پرونده تمامي افراد دستگير شده در مراجع قضايي رسيدگي شود ادامه دارد و حالا ماموران دزدان دستگير شده را يكي پس از ديگري به اداره آگاهي منتقل مي‌كنند.

بعضي از آنها هم براي رسيدگي قضايي به دادسراهاي مختلف منتقل شده‌اند تا تكليف پرونده‌شان مشخص شود.

  • چند قدم مانده به مرگ

شايد كمي باورش سخت باشد اما سركرده يك باند زورگيري كه از سوي پليس دستگير شده، پسر 18 ساله‌اي است كه با دوستان همسن و سال خودش جمع شده و اين باند را راه انداخته بود. سردسته باند به رغم سن كمش، جثه درشتي دارد. او پيش از اين هم از سوي پليس دستگير شده و به زندان افتاده است.

اين جوان تبهكار با همدستي 3 نفر از دوستانش تحت عنوان مسافر، سوار خودرو‌ها مي‌شدند و بعد با تهديد سلاح سرد،خودروي طعمه‌شان را مي‌دزديدند. گفت و گوي سرنخ با اين زورگير خشن را بخوانيد.

  • چه شد كه تصميم به سرقت گرفتي؟

به خاطر هيجان. به خاطر سرگرمي، شايد بهتر بگويم به خاطر اين‌كه عشق ماشين بودم. دوست داشتم پشت فرمان خودروهاي مختلف بنشينم و ساعت‌ها رانندگي كنم. اصلا هم مدل ماشين برايم مهم نبود. من عشق ماشين و رانندگي‌ام.

  • يعني فقط به خاطر عشق رانندگي زورگير شدي؟

همه‌اش به خاطر اين نبود. هيجانش را هم دوست داشتم.

  • از شگردتان بگو؟

به همراه 3 نفر از دوستانم خودروهاي مسافركش را شناسايي مي‌كردم و از راننده مي‌خواستيم تا به صورت دربستي ما را به مقصدمان برساند. مقصدمان هم معمولا در همان حوالي بود.

ما سرقت‌ها را در همه نقاط تهران انجام مي‌داديم و جاي خاصي مدنظرمان نبود. وقتي سوار ماشين مي‌شديم، در بين راه، چاقوهايمان را كه در جيب‌هايمان پنهان كرده بوديم بيرون مي‌آورديم و با تهديد راننده از او مي‌خواستيم توقف كند و پياده شود.

اگر سريع ترمز مي‌كرد و پياده مي‌شد كه حسابي خوش شانس بود، در غير اين‌صورت اگر مقاومت مي‌كرد با چاقو به سر و دستانش ضربه مي‌زديم و پس از آن، كنار اتوبان رهايش مي‌كرديم و ماشين را سرقت مي‌كرديم.

  • معمولا راننده‌ها مقاومت مي‌كردند؟

بيشتر آنها مقاومت مي‌كردند و حرفمان را گوش نمي‌دادند. بعضي از آنها هم التماس مي‌كردند كه كاري به آنها و ماشينشان نداشته باشيم. برخي از آنها هم گريه مي‌كردند و مي‌گفتند هرچه پول دارند به ما مي‌دهند اما بلايي سرشان نياوريم.

  • خب شما چه مي‌كرديد؟

آنهايي كه حاضر به توقف مي‌شدند و التماس مي‌‌كردند كاري به كارشان نداشته باشيم را رها مي‌كرديم اما برخي از آنها اصرار داشتند كه ماشينشان را ندزديم. آنها را با چاقو زخمي مي‌كرديم و بعد به بيرون از ماشين پرتاب مي‌كرديم.

  • نمي‌ترسيديد كه به خاطر اين سرقت‌ها كسي جانش را از دست بدهد؟

ما فقط به اجراي نقشه‌مان فكر مي‌كرديم. مي‌خواستيم هر طوري شده ماشين را بدزديم.

  • چند خودرو را با اين شيوه سرقت كرديد؟

حدود 30 خودرو و در حدود 20 راننده را زخمي كرديم.

  • از كي سرقت‌هايتان را شروع كرديد؟

از شب عيد بود. اسفند سال گذشته.

  • بيشتر چه ماشين‌هايي را سرقت مي‌كرديد؟

پژو، پرايد و سمند.

  • با آنها چه كار مي‌كرديد؟

برخي از آنها را فروختيم. با بعضي هم مدتي تفريح مي‌كرديم و بعد وسايل به‌درد بخورش را سرقت مي‌كرديم و ماشين را كنار خيابان مي‌گذاشتيم.

  • ماشين‌ها را با چه مبلغي مي‌فروختيد؟

يك ميليون تومان.

  • يعني به خاطر يك ميليون تومان، طعمه‌هايتان را تا يك قدمي مرگ مي‌كشانديد؟

آدمي مثل من فقط به تفريح و خوشگذراني فكر مي‌كند.

  • راننده‌ها را خون آلود كنار اتوبان رها مي‌كرديد براي خوشگذراني؟!

بچگي كرديم. حالا هم پشيمانيم. تو را به خدا با قاضي صحبت كنيد، مي‌گويند كه مجازات سختي در انتظارمان است كمكمان كنيد، قول مي‌دهيم ديگر سراغ سرقت نرويم.

  • تو كه قبلا هم دستگير شده بودي و مي‌‌دانستي كه مجازات سرقت و كارهاي خلاف چيست. پس چرا توبه نكردي؟

راستش وسوسه شدم. همين. پيش خودم گفتم اين بار كاري مي‌كنم كه دستگير نشوم اما نشد.

  • همدستانت هم در اين طرح دستگير شده‌اند؟ كي؟

نه، آنها زودتر دستگير شدند. ارديبهشت بود. من اما در اين مدت فراري بودم تا اين‌كه وقتي در خواب بودم ماموران وارد خانه‌مان شدند و مرا دستگير كردند.

  • همدستانت چطور دستگير شدند؟

يكي از روزهاي ارديبهشت ماه، طبق معمول براي سرقت با همدستانم بيرون رفتيم. در بين راه يك پرايد دزديديم و به سمت قم رفتيم. مي‌خواستيم تفريح كنيم.

هنگام برگشت ماموران متوجه سرقتي بودن ماشين شدند و به ما دستور ايست دادند. ما هم فرار كرديم. فكر مي‌كرديم مي‌توانيم در برويم اما آنها به سمت ما تيراندازي كردند.

گلوله‌ها به لاستيك‌هاي ماشين خورد و ديگر نتوانستيم يك متر جلوتر برويم. براي همين پياده شديم و به فرار ادامه داديم. آن شب، همدستانم دستگير شدند اما من فرار كردم كه در بيابان‌هاي اطراف داخل يك چاله افتادم.

پاهايم پيچ خورد و از حال رفتم. آن شب از ساعت 12 تا 9 صبح روز بعد، داخل چاه بودم. فكر مي‌‌كردم ديگر كارم تمام است و داخل چاه مي‌ميرم اما يك چوپان رسيد و متوجه صداي ناله‌هايم شد. او طنابي به داخل چاه انداخت و نجاتم داد.

  • سابقه‌ قبلي‌ات به خاطر چه بود؟

پارسال به خاطر دختر مورد علاقه‌ام، با جواني درگير شدم و او را مورد ضرب و شتم قرار دادم. پسرجوان از من شكايت كرد و من به زندان افتادم.

مدتي در كانون اصلاح و تربيت، زنداني بودم تا اين‌كه ماشينم را فروختم و ديه را پرداخت كردم و آزاد شدم.

باور كنيد من پسر خشني نبودم و نمي‌دانم چرا حالا اينجا هستم. 30 تا ماشين دزديدم و افراد زيادي را زخمي كردم كه حالا ناله و نفرين‌هايشان پشت سرم است آن هم براي هيچ. پول ناچيزي هم گيرمان آمد كه همه‌اش خرج خوشگذراني شد. وقتي به گذشته فكر مي‌كنم، خودم هم باورم نمي‌شود كه اين همه اشتباه مرتكب شده‌ام.

  • خانواده‌ات خبر داشتند كه زورگيري مي‌كني؟

نه هيچ كس نمي‌دانست. حتي وقتي همدستانم دستگير شدند توبه كردم كه ديگر سمت خلاف نروم و نرفتم. همه‌اش دعا مي‌كردم كه آنها مرا لو ندهند. وقتي مدتي گذشت و خبري از پليس نشد، خيالم راحت شد.

تصميم گرفتم ديگر هيچ وقت سراغ دزدي نروم كه ماموران وارد خانه‌مان شدند و مرا دستگير كردند.

هنوز چهره نگران و وحشتزده مادرم جلوي چشمانم است، او مثل همه مادرها اصلا نمي‌توانست باور كند كه بچه‌اش يك دزد است، حسابي از كرده خودم پشيمانم.

مرجان همايوني/منبع:همشهري سرنخ

کد خبر 299641

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha