سه‌شنبه ۳ شهریور ۱۳۹۴ - ۰۶:۴۱
۰ نفر

محسن امین - مبینا دارابی: «من کار آموزش مدیر را مقدس می‌دانم. به ‌نظرم برای تربیت یک مدیر خوب، باید اول از همه مدیرانمان را از نظر ذهنی آماده کنیم.

حضوردانش‌پذیرهای ایرانی دوره MBA دانشگاه شهید بهشتی دردانشگاه پکن

مديري كه بلندپروازي لازم براي درست كردن مجموعه‌اي كه بتواند با 4شركت خارجي رقابت كند را ندارد، موفق نمي‌شود. پس اول بايد اين بينش و نگرش در مديرها شكل بگيرد و دوم، مهارت‌هاي لازم را ياد بگيرند. مديرِ با دانش و بينش، باعث پيشرفت مجموعه هم مي‌شود. ما اگر مي‌خواهيم پيشرفت كنيم، بايد انرژي را روي آموزش مديران بگذاريم.» اين، بخشي از صحبت‌هاي دكتر شاهرخي، مشاور دپارتمان MBA دانشگاه شهيد بهشتي و رئيس هيأت مديره مؤسسه معناست. او از برنامه‌ريزان اصلي سفر دانش‌پذيرهاي ايراني به چين است؛ دانش‌پذيرهايي كه «دوره عالي مديريت كسب و كار» مي‌خوانند؛ رشته‌اي كه در تمام دنيا، سرعت رشد تعداد صندلي‌هاي دانشگاهي كه به آن اختصاص مي‌يابد شگفت‌انگيز است و امروزه بيشترين تعداد ورودي تحصيلات تكميلي را در كشورهاي توسعه‌يافته دارد، كه خود نشانه‌­اي از اهميت بالاي آموزش مديران است.

  • مراوده علمي با دانشگاه پكن

اگر دانشگاه بخواهد حق مطلب را ادا كند بايد مديراني تربيت كند كه بتوانند سطح اول تجارت‌هاي كشور را اداره كنند. دانشكده‌هاي مديريت و مدارس مديريت معتبر دنيا تقريبا همه‌شان تعدادي بازديد‌ بين‌المللي را در برنامه‌شان دارند. براي مثال دانشگاه استنفورد در برنامه‌اش 3سفر براي دانشجوها برگزار مي‌كند، يكي به ژاپن، يكي به اتحاديه اروپا و يك سفر داخلي هم در خود آمريكا. دنياي جديد، دنيايي است كه كسب‌وكارها دارند با هم ارتباط مي‌گيرند و به هم نزديك مي‌شوند. شما بايد ياد بگيريد برويد جاهاي مختلف دنيا كه كمي ديدتان باز شود و بسته نگاه نكنيد؛ ببينيد ديگران دارند چكار مي‌كنند و شما هم ياد بگيريد. وقتي تصميم نهايي را گرفتيم و قرار شد سفرهاي خارجي را در برنامه‌هاي دپارتمان بگذاريم، كشورهاي مختلفي كانديدا شدند. نمي‌خواستيم كشورهاي سطح پايين را انتخاب كنيم. يا بايد كشورهاي مهم منطقه را انتخاب مي‌كرديم و يا كشورهاي سطح بالاي صنعتي را. به چند دليل نهايتا به اين نتيجه رسيديم كه چين بهترين گزينه است؛ چين بزرگ‌ترين اقتصاد براساسPPP است، بزرگ‌ترين شريك تجاري ايران است و ما كمترين محدوديت تعاملاتي را با آنها داريم. همچنين چين روابط سياسي خوبي با ايران دارد و انجام هماهنگي­‌هاي لازم نسبتا راحت‌­تر است. تركيه هم‌چنين شرايطي داشت اما ارزش تجاري چين بسيار بالاتر است و بازديد از چين خيلي آموزنده‌تر از بازديد از تركيه است. تا دي 93مشغول برنامه‌ريزي بوديم و در دي‌ماه يك سفر 16 روزه به چين داشتيم تا فرصت‌هايي كه شناسايي شده بود را آنجا از نزديك بررسي كنيم. در آن سفر تعداد زيادي كارخانه و حدود 11شهر را بازديد كرديم و متوجه شديم بعضي از دانشگاه‌هاي چين برنامه‌اي كه ما قصد برگزاري آن را داريم به‌طور استاندارد طراحي كرده‌اند و چندين سال است كه دارند اجرا مي‌كنند. بهترين نمونه‌اش خود دانشگاه پكن بود كه يكي از معتبرترين دانشگاه‌هاي چين و جزو 50 دانشگاه برتر دنياست. ما با دانشگاه پكن صحبت كرديم و با آنها توافق كرديم كه از دانشجوهاي ايراني تعدادي براي گذراندن دوره انجام كسب و كار در چين DBIC) Doing Business In China) بروند و آنها هم در سال 2016تعدادي دانشــجو بفرستند ايران تا دوره Doing Business in Iran را بگذرانند.

  • براي تجارت، شناخت لازم است

در اين نوع بازديد از يك كشور، هدف اين است كه تفاوت‌ها را ببيني و آگاه بشوي كه چطور دارند كار مي‌كنند. دنياي جديد دنياي كار بين‌فرهنگي است؛ يعني اگر شما بخواهي يك شركت بين‌المللي داشته باشي يا حتي بخواهي كسب‌و‌كاري كوچك را اداره كني بايد بلد باشي با آدم‌هايي كه با شما تفاوت دارند ارتباط برقرار كني، حرف بزني و كار كني. اينكه من نتوانم با كشور همسايه خودم يا كشور ديگري ارتباط برقرار كنم، ضعف‌ جدي است. خوب است اين آموزش‌ها در دانشگاه شروع و ارتباط برقرار شود و دانشجوها مقداري با اين تكنيك‌ها آشنا شوند، نه اينكه در يك مذاكره تجاري يا سياسي واقعي، تازه بخواهند ياد بگيرند كه بايد در جلسه چكار كنند. يك بحث ديگر هم اين است كه در برقراري اين تعاملات، خود كشورها مي‌توانند ارزش داشته باشند. الان يك كسب‌و‌كار در كشور ايران اگر بخواهد موفق شود طبيعتا يك بخش‌هايي از آن باكسب‌و‌كارهاي خارجي گره مي‌خورد. اينكه شما به كشوري مي‌روي و با شيوه‌هاي كسب‌وكارشان آشنا مي‌شوي و پس از آن براي تجارت جاي درستي وارد مي‌شوي بسيار ارزشمند و كليدي است. اين عدم‌شناخت به‌شدت در ايران ديده مي‌شود. اكثر ايراني‌ها تصورشان از چين كشوري است كه جنس ارزان و بي‌كيفيت توليد مي‌كند و مدام مي‌گويند و مي‌شنوند تا جايي كه مي‌شود جنس چيني نخريد. در كنار همه اين ذهنيت‌ها چين بزرگ‌ترين شريك تجاري ماست. بيشترين حجم واردات و صادرات را با چين داريم. معمولا مواد خام صادر و مواد ساخته شده وارد مي‌كنيم. سؤال اين است كه اين ذهنيت را چه‌كسي ساخته؟ يك وقت هست كه ما فكر مي‌كنيم از نظر تجاري خيلي ضعيف هستيم كه داريم با چين تجارت مي‌كنيم، يك وقت هم هست كه مي‌رويم و اقتصادهاي برتر دنيا را نگاه مي‌كنيم و مي‌بينيم كه شريك اصلي تجاري آنها همين چين است. در واقع الان بزرگ‌ترين شريك تجاري بيشتر كشورهاي دنيا چين است چون چين كارخانه‌ دنيا شده و به‌شدت دارد توسعه پيدا مي‌كند. يك بخش‌هايي از آن خيلي توسعه پيدا كرده و يك بخش‌هايي هم هنوز نياز به‌كار دارد. سؤالي كه پيش مي‌آيد اين است كه چرا بهترين برندهاي دنيا دارند در چين كار مي‌كنند و بهترين شركت‌هاي دنيا با چين تعاملات جدي دارند ولي ما رفتيم سراغ جنس‌هايي كه خراب و بي‌كيفيت هستند و ارزش ندارند؟ قسمتي از آن، ضعف نظام دانشگاهي ما بوده كه ديد چندجانبه‌اي نداشته و بسته نگاه مي‌كرده. تنها مي‌خواسته دانشجو را فارغ‌التحصيل كند و خيلي از كارهايي كه بايد قبل از ورود دانشجو به بازار كار انجام شود را انجام نداده است.

  • چين؟ منظورتان كجاي آنجاست؟

اگر مي‌خواهي با كشوري كار كني نخستين قدم اين است كه آن كشور را بشناسي، با نظام فرهنگي و اقتصادي آنجا آشنا باشي، بداني چطور بايد اعتبارسنجي كني، چطور سرمايه‌گذاري كني، چطور سرت كلاه نرود و شركت‌هاي معتبر را بشناسي. تقريبا هيچ ايراني‌اي اينطور وارد چين نشده. بين يك ميليارد و 300ميليون نفر، انتخاب كسي كه با او معامله كني كار بسيار دشواري است. مثلا گفته مي‌شود شانگهاي با حومه‌اش نزديك به 70 ميليون نفر جمعيت دارد؛ يعني برابر با كل جمعيت ايران. پس وقتي مي‌گويي چين، بايد بداني كجاي چين، كدام شهر، كدام خيابان، كدام آدم‌ها، كدام شركت. ما هنوز نمي‌دانيم در چين چطور بايد معامله كنيم. چرا مثلا يك آمريكايي با يك چيني معامله مي‌كند اما كمتر دادگاه مي‌رود،‌ با وجود اينكه حجم معاملاتش هم بيشتر است؟شايد فرد ايراني دارد نادرست عمل مي‌كند. شايد آن ايراني اگر بلد بود مي‌توانست جنس درجه يك را به همان قيمتي بخرد كه جنس درجه 3را خريده است ولي بلد نيست؛ دانشجو يا دانش‌پذير وقتي يك دوره MBA مي‌گذراند، كمي درس مي‌خواند، كمي با همكلاسي‌هايي كه در كشورهاي ديگر كار مي­‌كنند تعامل مي‌كند و مي‌رود و در بازديدها كسب تجربه مي‌كند. علاوه بر اين، بازديد از يك تجارت و صنعت پيشرفته براي ايران امروز خيلي مفيد است. وقتي رفتي و ديدي كه آن تجارت و صنعت پيشرفته دارند بي‌وقفه كار و تلاش مي‌كنند، متوجه مي‌شوي اگر مي‌خواهي پيشرفت كني بايد كار و تلاش كني. وقتي رفتي و آدم‌هايي را كه وضع مالي‌شان خوب شده ديدي كه چطور كار مي‌كنند، به‌خودت مي‌گويي ما تلاش­مان كم است، مي‌فهمي كه بايد خيلي بيشتر كار كني. ما تقريبا در نقطه‌اي هستيم كه چين در سال 1979بود؛ نقطه‌اي كه آنها به اجماع رسيدند كه اگر قرار است حرفي براي گفتن داشته باشيم بايد با دنيا ارتباط داشته باشيم. چين تجربه خوبي از پيشرفت سريع و پيوسته است. به‌طور كلي هدف ما اين بود كه اولا تعدادي بروند دوره را بگذرانند و تجربه‌هاي جديد كسب كنند و به آموخته‌هايشان اضافه شود، كه محقق شد و دوم اينكه تعدادي كه مي‌روند و ياد مي‌گيرند بتوانند در طراحي اين برنامه‌ها به ما كمك كنند تا در برنامه‌هاي بعدي از تجربه جهاني هم استفاده شده باشد. وقتي مي‌گوييم تجار ايراني بايد نمونه‌هاي موفق بيزينس دنيا را ببينند، ما هم بايد اول برويم بهترين نمونه‌ها را ببينيم و بعد بياييم اين نمونه‌ها را تحليل كنيم و نمونه‌ ايراني در اينجا برگزار كنيم.

  • در دوره‌هاي برگزار شده چه گذشت؟

بعد از تفاهم با دانشگاه پكن، براي شناسايي مناسب‌ترين افراد به‌منظور شركت در دوره، يك‌سري شاخص‌ تعيين شد. يكي از شاخص‌هاي ما هم زبان انگليسي بود كه دانستنش اين روزها امتيازي نيست و ندانستن آن اشكال بزرگي است. به هرحال كساني كه زبان خوب نمي‌­دانستند، نمي‌توانستند كلاس‌هاي فشرده دانشگاه پكن را بگذرانند. شاخص بعدي هم شاخص جي‌مَت بود. اين آزمون تركيبي از توانايي‌ها و مهارت‌هاي متنوع را بررسي مي‌كند كه براي يك دانشجوي فعال در حوزه مديريت امور مالي، اقتصادي و اجرايي لازم است. دوره كسب‌وكار در چين را بيشتر دانشگاه‌هاي آمريكا و دانشگاه‌هاي سطح بالاي دنيا برگزار مي‌كنند و با دانشگاه پكن تبادل دانشجو دارند. سومين ويژگي مدنظرمان هم اين بود كه كساني كه انتخاب كرديم تجربه تدريس داشته باشند؛ مي‌خواستيم اين تجربه را بياورند و مدون بكنند و به ديگران عرضه كنند. شايد ما نتوانيم تعداد زيادي از دانش‌پذيران خود را با توجه به هزينه‌هايي كه هست، هرساله به اين سفر ببريم. به هرحال محدوديت‌هايي داريم و افرادي كه شركت مي‎كنند بايد بتوانند اين تجربه و دانش را منتقل كنند. در نهايت 3نفر انتخاب شدند و بعد از گذراندن جلسات توجيهي يك گروه اواخر ارديبهشت‌ماه و يك گروه هم اواخر خرداد ماه به اين سفر فرستاده شدند. 2گروه فرستاده شدند كه اگر تفاوتي بين 2دوره هست متوجه آن بشويم. دانش‌پذيرها از 3شهر مهم شانگهاي، شيان و پكن بازديد كردند و در مدت زمان دوره هم ما با دانش‌پذيرها تبادل اطلاعات داشتيم. به محض بازگشت هم شروع كرديم به برنامه‌ريزي براي سفر فشرده‌تر و پربار‌تر. در دور جديد، ما كلاس‌هايي را كه قرار بود به زبان فارسي برگزار شود و امكان برگزاري آنها در ايران بود قبل از سفر در اينجا برگزار كرديم. سفر دوم 8روز طول كشيد . بعد از بازگشت، دانش‌پذيرها پروژه‌هايشان را بايد مي‌نوشتند. براي بازديد همراه دانش‌پذيرها به تعدادي كارخانه و دانشگاه در شهرهاي پكن و شانگهاي رفتيم. براي مثال از كارخانه هيوندايي بازديد كرديم؛ كارخانه‌اي كه 14000 پرسنل دارد و حدود يك ميليون و 50هزار ماشين در سال توليد مي‌كند و قصد دارد اين رقم را به يك ميليون و 600هزار خودرو در سال برساند؛ يعني هر 52ثانيه يك خودرو. در بازديد از آنجا ما متوجه نوع نگاهشان به كارخانه و توليد شديم. نكته جالبي كه وجود داشت اين بود كه يكي از موردهايي كه شهرداري در محاسبه ماليات و عوارض كارخانه‌ها درنظر مي‌گرفت، فضاي سبز كارخانه بود و به همين‌خاطر فضاي كارخانه‌ها بسيار سبز و زيبا بود. شركت ديگري كه رفتيم شركت توليد تجهيزات ايمني خودرو بود كه در آنجا هم به احترام دانش و دانشگاه براي ما تست تصادف يا برخورد (crash test) انجام دادند. همچنين مقداري با صنايع سنتي‌شان آشنا شديم و از تعدادي نمايشگاه ديدن كرديم. به چند مكان تاريخي و تفريحي هم رفتيم كه آن برنامه‌ها هم براي ما درس مديريتي داشت؛ مثلا برج مخابراتي شانگهاي. طبقه آخر اين برج شيشه‌اي بود و اين جاذبه‌اي بود كه توريست‌ها را به آنجا مي‌كشيد. اين براي ما درس مديريتي داشت كه اگر مي‌خواهي محصولت ديده شود بايد ويژگي منحصربه‌فردي داشته باشد. براي پيروز شدن در بازار جهاني بايد محصولي خاص، متفاوت و با كيفيت بسازي.

  • تجربه اول

شناخت درستي پيدا كنيد و جرأت مذاكره كردن داشته باشيد
نكته‌اي كه به‌نظرم خيلي اهميت دارد، عدم‌شناخت افرادي است كه بايد اين حوزه را بشناسند. در برگزاري اين سفر فشار زيادي به مجموعه ما آمد چون فكر مي‌كرديم نهادهاي رسمي مي‌توانند به ما كمك كنند ولي تقريبا هيچ كمكي نكردند يا نتوانستند بكنند؛ مثلا سفارت يا رايزن بازرگاني قاطعانه مي‌گفتند شما نمي‌توانيد به بازديد شركت‌هاي بزرگ (مانند هيوندايي) برويد چون هيچ امتيازي براي آن شركت ندارد! طرز فكرشان طوري بود كه حتما بايد داد‌وستدي وجود داشته باشد. ما با سفارت و وزارت علوم هم مكاتبه كرديم اما كمك خاصي دريافت نكرديم. بعد از مدتي رفتيم مستقيم با شركت‌ها مذاكره كرديم. با آنها توافق كرديم و حتي براي بازديد از ايران دعوتشان كرديم و برخورد خيلي خوب و مناسبي هم با ما شد. اين نشان‌دهنده اين موضوع است كه بعضي ازافرادي كه دست‌اندركار هستند شناخت درستي از كارشان ندارند چون يك‌بار هم نرفته‌اند عميق درگير مسائل شوند. خيلي از شركت‌هاي خارجي شأن و اصولي دارند؛ به توسعه علم فكر مي‌كنند و به شما لزوما از بالا نگاه نمي‌كنند. بايد جرأت و اعتماد به‌نفس مذاكره كردن داشت. من تجربه اين را دارم كه با چندين شركت و دانشگاه معتبر چين وارد مذاكره شدم و به نتيجه هم رسيديم و همانطور كه مي‌بينيد امروز اين سفرها برگزار شده‌اند. وقتي شناخت درستي از چين كه بزرگ‌ترين شريك تجاري ماست وجود ندارد، توقع داريم چه نوع كالايي از آنجا وارد شود و چطور معاملاتي داشته باشيم؟

  • تجربه دوم

انگاره‌هاي غلط را كنار بگذاريم
خيلي از روابط ما با كشورهاي خارجي به اين خاطر گره مي‌خورد كه ما انگاره‌هاي غلطي از رفتار خارجي‌ها داريم و با همين انگاره‌هاي غلط وارد مذاكره مي‌شويم. خيلي وقت‌ها به‌خاطر همين عدم‌شناخت، به جاي اينكه جنس درجه يك و اصلي خريده شود يك جنس خيلي بي‌كيفيت‌تر و تقلبي همان برند با قيمتي بيشتر خريداري شده چون تاجر ما فكر كرده‌ نمي‌تواند با شركت اصلي وارد مذاكره شود و رفته‌ از فلان واسطه در دبي جنس خريده؛ او ياد نگرفته با طرف مقابل وارد مذاكره شود. من مي‌گويم وقتي مي‌خواهي سراغ چيزي بروي برو سراغ بهترين آن. اتفاقا با آنها كار كردن راحت‌تر است چون حرفه‌اي‌ترند. همچنين چيزهاي زيادي براي ياد گرفتن از آنها وجود دارد و در نهايت هم مي‌توان به‌كار انجام شده افتخار كرد. بايد منش و طبعمان را درست كنيم و اين اعتماد به نفس را به‌دست بياوريم كه مي‌توانيم سراغ بهترين برويم. شما مثلا اگر بروي نمايندگي يك برند خارجي را در ايران بگيري، هم مي‌تواني سراغ بهترينشان بروي و هم سراغ بدترينشان. زحمت گرفتن 2نمايندگي كه با هم فرق چنداني ندارد اما در نهايت شركتي كه بهتر است محصولات بهتري ارائه مي‌دهد، پيشرفت مي‌كند و به پيشرفت شما كمك مي‌كند.

در داخل هم خيلي‌وقت‌ها مشكلات ما به‌خاطر همين انگاره‌هاي غلط است. براي مثال دوستاني از صنعت آمدند و پيشنهاد دادند كه ما آمادگي داريم دانشگاه را تجهيز كنيم يا يكي از بانك‌ها آمد و گفت من 2تا از كلاس‌هاي دانشگاه را مي‌خواهم تجهيز كنم و پولش را هم خودم مي‌دهم. وقتي با مديران مربوطه صحبت مي‌كني مي‌گويند «نيازي نيست» و اين موضوع ‌آنقدر تكرار مي‌شود كه من ِنوعي هم قانع مي‌شوم كه نيازي نيست دانشگاه تجهيز شود و مثلا همين صندلي‌ چوبي سفت براي نشستن دانشجو مناسب است. اين «نيازي نيست» تا جايي دوام پيدا مي‌كند كه شما نخستين بار مي‌رويد و از 2دانشگاه سطح بالا بازديد مي‌كنيد؛ بعد فكر مي‌كنيد اگر قرار باشد من يك رابطه دوطرفه با اين دانشگاه‌ها داشته باشم و قرار باشد يك روزي يكي از دانشجوهاي اينجا به دانشگاه ما بيايد، آيا حاضر است بيايد؟ بعد اين تفاوت دانشگاه از كجا آمده؟ نه به‌خاطر مشكلات مالي است و نه عدم‌امكانات لازم بلكه به‌خاطر يك نگرش غلط است. فقط كافي بوده قانع شويم كه لازم است كلاس به يك كلاس سطح جهاني تبديل و با آن بانك يا شركت همكاري شود. اين همكاري را در كشورهاي پيشرفته و دانشگاه‌هاي سطح بالا مي‌بينيم؛ مثلا در مدرسه مديريت گوانگهوآ دانشگاه پكن دم در سالن كنفرانسش نوشته: «اينجا را شركت علي‌بابا تجهيز كرده». اين يعني دانشگاه و صنعت يك رابطه جدي دارند. هم دانشگاه دارد براي صنعت كار مي‌كند و هم صنعت به دانشگاه اهميت مي‌دهد و آن را تجهيز مي‌كند و درآينده هم قطعا از آن نتيجه خواهد گرفت.

  • تجربه سوم

بايد براي تجارت در فضاي بين‌المللي آماده شويم
فكر مي‌كنم يكي از بزرگ‌ترين مسائل اقتصادي امروز ايران مسئله برداشته شدن تحريم‌هاست. بايد به اين نكته توجه كنيم كه بيش از 3دهه است كه تحريم هستيم، نه 8سال. بايد توجه داشته باشيم كه در شرايط تحريم كسب‌وكار‌هايي كه پا گرفتند مخصوص همين شرايط بودند. طبيعي هم هستند. چون هركسي كه كسب‌وكاري راه مي‌اندازد قطعا دنبال اين است كه موفق شود و در هر فضايي يك‌جور تجارت مي‌تواند موفق باشد. به‌نظر مي‌رسد امروز خيلي از كسب‌وكار‌هاي ما آمادگي اين برداشته شدن تحريم را ندارند و نمي‌دانند بعد از برداشته شدن تحريم‌ها مي‌خواهند چكار كنند. يكي از نكات مهم اين است كه كسب‌وكار‌هاي ما بايد براي شرايط بدون تحريم آماده شوند. بايد بتوانند با كشورهاي ديگر كار كنند و در فضاي بين فرهنگي و با حضور شركت‌هاي بين‌المللي آمادگي فعاليت را به‌دست آورند. ديگر نبايد صرفا در مرزهاي ملي فكر كنند؛ مجبورند جهاني فكر كنند. به‌نظرم وقت كمي هم داريم وحتما بايد براي آن برنامه‌ريزي داشته باشيم؛ براي مثال بعضي از شركت‌هاي صنايع الكترونيك ايران كه اشتغال بالايي درست كرده‌اند به‌شدت نگران‌اند كه اگر تحريم‌ها برداشته شوند و خود آن شركت‌هايي كه آنها نماينده‌شان هستند به ايران بيايند، چه اتفاقي مي‌افتد؟ شايد اين اشتغال ايجاد شده يك اشتغال كاذب است و ما ظاهرا يك اشتغال توليدي ايجاد كرده‌ايم. الان بايد برگرديم و يك‌بار ديگر فكر كنيم كه اگر مي‌خواهيم با دنيا سالم كار كنيم، چه تجارت‌هايي جاي كار دارد و چه ايده‌هايي مناسب هستند؟ همين كشور چين كه ما آن را به‌عنوان يك صادركننده بزرگ مي‌شناسيم در سال‌هاي آينده بزرگ‌ترين واردكننده خواهد بود چون سياست دولتش اين است و در اين 3-2ساله به اين سمت حركت كرده است. چقدر محصول هست كه اتفاقا جايگاه دارد و مي‌شود از ايران به آنجا صادر كرد. پس از برداشته شدن تحريم‌ها شما بخواهي يا نه شركت‌هاي خارجي به ايران مي‌آيند. اگر شما نتواني در سطح شركت‌هاي بين‌المللي با آنها رقابت كني از بين مي‌روي؛ پس بايد دانش روز دنيا را به‌دست بياوريم و اول از مديرانمان شروع كنيم. الان شركت‌هاي ايراني بايد خودشان را براي معرفي به دنيا آماده كنند.

  • بايد از تجربه ديگران درس گرفت

ما مي‌گوييم اگر مي‌خواهيم مدير يا تاجري خوب و موفق تربيت شود، لازم است حتما با كسب‌وكار كشورهاي ديگر هم آشنا شود. بايد برود و صنعت و تجارت كشورهايي كه در اين زمينه قدرتمند هستند را ببيند. يك مدير موفق بايد شيوه‌هاي مديريتي آنها را ببيند، بفهمد و تحليل كند و خودش را با چشم باز نقد كند و نقشه موفقيت شركت يا تجارت خودش را طراحي و براي آن برنامه‌ريزي كند. كارآفرين، تاجر يا مديري كه مي‌خواهد موفق شود بايد برود كشورهاي مختلف را ببيند تا فرصت‌هاي خاص تجارت با آن كشورها را شناسايي كند. با بازار هر كشور به‌طور اختصاصي آشنا شود. بايد بداند كه مناسبات آن كشور چيست و براي پيروزي در يك مذاكره يا انجام يك معامله پرمنفعت بايد چكار كند. اگر ما بگوييم هر كس از هر راه و شيوه‌اي كه مي‌خواهد شروع به تجارت كند، نتيجه‌اش اين مي‌شود كه جنس گران‌تر و بي‌كيفيت‌تر مي‌خريم و هم خود تاجر و هم جامعه هدف هر دو ضرر مي‌كنند. تلاش ما برگزاري دوره‌هايي است كه مكمل دوره‌هاي آموزشي رسمي هستند و باعث مي­‌شوند يك مدير آماده و درخور تحويل جامعه شود؛ مواردي نظير سفري كه براي چين برگزار كرديم يا آموزش‌هاي مكملي كه كمك مي‌كند دانشگاه‌ها ظرفيت استفاده نشده­‌شان را بهتر استفاده كنند.

کد خبر 304972

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha