سه‌شنبه ۵ آبان ۱۳۹۴ - ۰۲:۰۰
۰ نفر

ابراهیم متقی: قدرت نرم یکی از نـشـانـه‌های متـقـاعدسازی بازیگران سیـاست بــیــن‌الـمـلل در رقـابـت‌های محیطی و منطقه‌ای است.

ابراهیم متقی

چنين رويكردي از سوي نظريه‌پردازان نئوليبرال مورد تأكيد قرار گرفته و همواره كارگزاران سياست خارجي آمريكا را به كاربرد چنين رويكردي تشويق كرده‌اند. واقعيت‌هاي رفتار سياست خارجي آمريكا معطوف به شرايطي است كه به‌موجب آن باراك اوباما و جان‌كري بيش از ساير كارگزاران 15سال اخير ايالات متحده از سازوكارهاي قدرت نرم براي متقاعدسازي راهبردي بهره گرفته‌اند.
لازم به توضيح است كه قدرت نرم در فضاي ديپلماسي اجبار از كارآمدي و اثربخشي بيشتري برخوردار است.

قدرت نرم مي‌تواند زمينه نفوذ به‌معناي متقاعدسازي كارگزاران و نظريه‌پردازاني را به‌وجود آورد كه داراي الگوهاي مبتني بر مقاومت و پايداري بوده‌اند. هرگونه نشانه‌اي از قدرت نرم و تأثيرگذاري راهبردي بر بازيگران رقيب مي‌تواند آثار خود را بر محيط منطقه‌اي و بين‌المللي به‌جا گذارد. الگوي كنش كشورها و بازيگراني كه از قدرت ساختاري برخوردارند، مبتني بر چنين نشانه‌هايي در روابط دوجانبه و چندجانبه خواهد بود.

يكي از نشانه‌هاي اصلي قدرت نرم كه به متقاعدسازي ادراكي منجر مي‌شود را مي‌توان دومينوي سازش و تغيير در الگوي كنش راهبردي دانست. كشورهايي همانند اتحاد شوروي در دوران گورباچف به‌ويژه از سال 1987به بعد در فضاي متقاعدسازي ادراكي قرار گرفته‌اند. چنين روندي مي‌تواند بازيگران منطقه‌اي، قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي و حتي ابرقدرت‌ها را نيز دربرگيرد. به همين دليل است كه هرگونه سازوكار سياست خارجي كشورها در فضاي ابهام راهبردي، پيامدهاي غيرمؤثري در آينده روابط خارجي به‌جا مي‌گذارد.

واقعيت آن است كه تمامي نظريه‌پردازان رئاليست سياست بين‌الملل همواره بر اين موضوع تأكيد داشته‌اند كه الگوها و روندهايي همانند گسترش‌گرايي، مداخله‌گرايي و توسعه‌طلبي هيچ‌گونه وقفه و پاياني ندارد. آنان چنين فرايندي را براساس معادله قدرت تحليل و ارزيابي مي‌كنند. در نگرش نظريه‌پردازان رئاليست، هر بازيگر و كشوري كه از الگوي سازش و انعطاف مصلحتي استفاده كند، ناشي از كاهش معادله قدرت و اجبار در كنش سياسي است. به همين دليل است كه چنين بازيگراني تمايل چنداني به نقش‌يابي معطوف به همكاري پيدا مي‌كنند.

چنين مدلي را مي‌توان بر بسياري از موضوعات منطقه‌اي و راهبردي ازجمله توافق هسته‌اي تعميم و تطبيق داد. هرگاه كشورهايي كه به ‌لحاظ ايدئولوژيك، ژئوپليتيك و راهبردي داراي رويكردهاي كاملاً متفاوتي با يكديگر هستند، در روند انعطاف‌پذيري قرار گيرند، در آن شرايط هيچ‌گونه مطلوبيتي در انعطاف‌پذيري تاكتيكي و راهبردي به‌دست نمي‌آورند. علت آن است كه هرگونه مصالحه مي‌تواند پيامدهاي خاص خود را در فضاي «دومينوي راهبردي» ايجادكند.

يكي از چالش‌هاي اصلي سياست خارجي و الگوهاي كنش امنيتي ايران در دوران بعد از برنامه جامع اقدام مشترك را مي‌توان ظهور دومينوي راهبردي دانست. به همين دليل است كه دغدغه‌هاي مقام معظم رهبري در چارچوب دستورالعمل 9ماده‌اي در روند اجراي برجام تنظيم مي‌شود. اگرچه در روند كنش بازيگران سياست بين‌الملل، توافق هسته‌اي را نمي‌توان به‌عنوان بخشي از حوزه كلان سياستگذاري راهبردي دانست، اما چگونگي و فرايند اجراي هر موضوع مي‌تواند آثار خود را در حوزه‌هاي مختلف ارتباطي به‌جا گذارد.

برگزاري اجلاسيه آبان درباره آينده سوريه و عدم‌دعوت از ايران براي حضور در اين اجلاسيه نشان مي‌دهد كه معادله كنش قدرت‌هاي بزرگ غربي و بازيگران منطقه‌اي كه الگوي جنگ نيابتي را سازماندهي كرده‌اند، نمي‌تواند آثار و پيامدهاي مطلوبي را براي آينده سياست خارجي ايران ايجاد كند.

فرايندهاي كنش راهبردي بازيگران در سوريه نيز همانند روند ديپلماسي هسته‌اي در فضاي محدوديت‌هاي اجبارآميز تاكتيكي قرار دارد؛ روندي كه با نشانه‌هايي از ديپلماسي اجبار منطقه‌اي همراه است.پيش‌شرط‌هاي اعلام‌شده از سوي بازيگران منطقه‌اي و كشورهاي غربي درباره آينده سياسي سوريه نشان مي‌دهد كه الگوي ديپلماسي اجبار در ارتباط با موضوع سوريه نيز در جريان‌است.

علت محدودسازي ايران در حوزه قدرت هسته‌اي و منطقه‌اي را مي‌توان در ارتباط با معادله متقاعدسازي در شرايط گسترش سازوكارهاي قدرت اجبارآميز دانست. چنين الگويي در دوران‌هاي مختلف از سوي جهان غرب در برخورد با ايران اعمال شده است. چنين فرايندي نشان مي‌دهد كه روابط ايران و بازيگران اصلي جهان غرب همواره براساس نشانه‌هايي از كنش مبتني بر رقابت، تعارض و سوءنيت بوده است.

در چنين فرايندي، هر يك از قدرت‌هاي بزرگ جهاني همواره تلاش داشته تا تصويري تهاجمي از ايران منعكس سازد. در سال‌هاي قرن 21، به‌ويژه در دوراني كه ايران بخشي از محور شرارت محسوب مي‌شد، نگرش مربوط به «ايران‌ستيزي» و «اسلام‌ستيزي» در كشورهاي غربي به‌گونه قابل توجهي افزايش يافته است. در چنين شرايطي طبيعي است كه روابط ايران و جهان غرب در وضعيت سازنده قرار نداشته باشد. الگوي رفتاري و همچنين ادبيات مورد استفاده كشورهاي غربي در برخورد با ايران معطوف به كنترل بازيگري است كه در شرايط گريز از مركز قرار گرفته است.

  • بازسازي روابط مبتني بر كنش همكاري جويانه

مذاكرات هسته‌اي ايران و آمريكا زمينه بازسازي روابطي را به‌وجود آورد كه مبتني بر كنش همكاري‌جويانه براي كنترل تهديدات نظام بين‌الملل و امنيت‌سازي در شرايط رقابتي بوده است. در نگرش كشورهاي غربي، ايران به‌عنوان نمادي از تهديد تلقي مي‌شد. لازم به توضيح است كه تمامي ادبيات رسمي مقامات راهبردي آمريكا در دوران بعد از توافق هسته‌اي وين نيز معطوف به نشانه‌هايي از بدبيني و رقابت معطوف به محدودسازي راهبردي ايران بوده است.در چنين شرايطي، هرگونه توافق هسته‌اي داراي نشانه‌هايي از ابهام خواهد بود. روند اجراي توافق نيز با نشانه‌هايي از ابهام همراه است.

متوازن‌سازي اجراي برنامه جامع اقدام مشترك مي‌تواند زمينه حفظ منابع ايران را به‌عنوان قدرت در دسترس ارتقا دهد؛ همانگونه‌ كه قدرت‌سازي در فضاي عدم‌اطمينان سوريه و عراق چنين نتايجي را براي ايران ايجاد خواهد كرد. معادله قدرت هرگاه در وضعيت انعطاف‌پذيري پردامنه قرار گيرد، دومينوي سازش را اجتناب‌ناپذير مي‌سازد. كاربرد قدرت نرم، سازوكارهاي معطوف به نفوذ و سازوكارهايي كه منجر به انعطاف‌پذيري پردامنه مي‌شود، به‌مفهوم به‌كارگيري فرايندي است كه دومينوي سازش را در ارتباط با موضوعات مختلف راهبردي امكان‌پذير سازد.

  • استاد دانشگاه تهران
کد خبر 311662

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست داخلی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha