یکشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۸۶ - ۰۸:۰۰
۰ نفر

مارگریت شاه‌نظریان: 20شهریور، روز ملی سینما است و محمدرضا فروتن به این بهانه از نوستالژی‌های سینمایی‌اش حرف می‌زند.

مدت‌ها بود که می‌خواستیم با محمدرضا فروتن گفت‌وگو کنیم ولی به دلایل مختلف این اتفاق نمی‌افتاد. امسال نزدیک روز ملی سینما به این فکر افتادیم که دربارة عشق به سینما در دوران کودکی و نوجوانی با فروتن حرف بزنیم. با اینکه او در شمال بود ولی بالاخره همه چیز جور شد و این اتفاق افتاد.

  •  اولین باری که با نور آبی و پرده سینما مواجه شدید، چه زمانی بود؟

این اولین احساس و ارتباط به زمان کودکی‌ام برمی‌گردد؛ وقتی که 3 ساله و بغل مادرم بودم. در آن تاریکی سالن سینما، تصویری از خانمی بزرگ را به خاطر می‌آورم که با سوسکی که در اتاق راه می‌رفت، حرف می‌زد.

  •  یعنی فیلم...

بعدها که دنبال این تصویر می‌گشتم، متوجه شدم که فیلم «بیتا» (هژیر داریوش) بود. این فیلم نقطه شروع ارتباط من با سینما بود.

  •  پس این علاقه به سینما به نوعی ریشه در خانواده‌تان هم داشته؟

نه به آن شکل جدی اما مادرم گاهی ما را به سینما می‌برد و همین‌طور با بعضی اقوام به سینما می‌رفتیم. در واقع این رفتن و پیگیری فیلم‌ها شکلی کاملا تفننی و عادی داشت.

  •  تصویر آن خانم که  با سوسک حرف می‌زد، شما را خیلی تحت تاثیر قرار داد؟

آن تصویری بود که فقط در ذهن من ماندگار شد؛ اما اتفاقی که من را واقعا به سینما علاقه‌مند کرد به تعدادی سریال و فیلم خاص برمی‌گردد. مثلا سریال «مرد شش‌میلیون دلاری» با بازی لی میجرز یا فیلم‌هایی مثل «آرواره‌های کوسه» یا «کینگ‌کونگ».

  •  پس این علاقه به هنر که بعد در مسیر سینما ادامه پیدا کرد،  از همان کودکی در شما وجود داشته.

بله، من از همان کودکی به هنر علاقه‌مند بودم. مثلا علاقه زیادی به گوش کردن موسیقی داشتم. در واقع وقتی که بچه بودم، بیشتر دوست داشتم خواننده شوم؛ در نوجوانی هم همین‌طور. در گوشه‌ای دیگر از رؤیاهایم همیشه خودم را در صحنه تصور می‌کردم؛ اینکه بتوانم کاری کنم که دیگران را خوشحال کنم .

  •  خب، چرا پی خوانندگی را نگرفتید؟

به یک دلیل خیلی ساده، چون واقعا همان موقع‌ خیلی‌ها تو سر صدای من می‌زدند و همین باعث شد تا ناخودآگاه جذب مسیر بازیگری شوم.

  •  حالا تا از دوره نوجوانی‌تان دور نشده‌ایم، بگویید در این دوره به لحاظ شخصیتی چه حال و هوایی داشتید؟ محمدرضا فروتنی که الان می‌بینیم چه به شکل شخصی و چه در سینما، جوانی آرام و متین است؛ در نوجوانی چگونه بود؟

خب، من خیلی خجالتی بودم؛ البته بچه چندان آرامی هم نبودم و بعضی موقع‌ها حتی خیلی پر شر و شور بودم. با این حال ته ته‌اش اگر حساب کنیم، بیشتر احساساتی و رؤیایی بودم.

  • در همین سن چه فیلم‌هایی مورد علاقه‌تان بود؟

تعداد این فیلم‌ها زیاد است اما دوست دارم به «سنگام»، «شعله» و «دزیره» اشاره کنم.

  •  در همه عشق سینماها معمولا یک وجوه مشترک وجود دارد؛ مثلا اهل پوستر جمع کردن بودید؟

طبیعی است که من هم علاقه‌مند به جمع‌آوری پوستر بودم و آنها را به دیوار اتاقم می‌زدم. در آن دوره، بازیگر مورد علاقه‌ام زنده‌یاد آقای محمدعلی فردین بود.

  •  و چقدر به اصطلاح دیالوگ‌باز بودید؟

دیالوگ البته کمتر. یادم هست دیالوگ بهمن مفید را در «قیصر» خیلی دوست داشتم که می‌گفت «ما بودیم، حاجی نصرت و رضا پونصد...» (می‌خندد). همیشه خیلی دوست داشتم این دیالوگ را به طور کامل حفظ کنم ولی هیچ‌وقت حفظ نشدم. الان هم حفظ نیستم (می‌خندد).

  •  آن وقت‌ها بعد از دیدن فیلمی که به شدت تحت‌تاثیرت قرار می‌داد، برای دوستان هم‌سن و سالت بازی هم می‌کردی؟

نه، زیاد اهل این کارها نبودم؛ اما یادم می‌آید که دوستان و اطرافیانم خیلی از دست من می‌خندیدند، برخلاف حالا.

  •  چرا؟ مگر نگاهتان به سینما فرقی کرده؟

تفاوت که نه. اما دوره‌ای که الان داریم درباره آن حرف می‌زنیم-  یعنی دوران کودکی و بعد نوجوانی- مواقعی بود که الان احساس می‌کنم همه چیز را چقدر خوب می‌دیدم و همه چیز چقدر لذت‌بخش بود!

  •  خب، طبیعی است چون در آن دوره همه چیز، رنگی از زلالی و پاکی دارد.

شاید هم به این برمی‌گردد که آدم‌ها را زیاد تجربه نکرده بودم. نمی‌دانم، این‌قدر بی‌خبری... شاید این لذت‌های دوران کودکی به خاطر این همه بی‌خبری بود؛ اینکه خبری از این همه قاعده و قانون و حرف و صحبت و سخن و هزار چیز مزاحم نبود. اما به هر جهت، هر چقدر که سن آدم بیشتر می‌شود، به همان نسبت این نوع نگاه در زندگی اجتماعی کم می‌شود؛ یعنی آن رهایی و آزادگی کم کم از دست می‌رود. شاید من نوعی حالا وقتی که دارم رانندگی می‌کنم و دوست دارم آهنگی را زمزمه کنم، مدام حواسم باید به این باشد که کسی من را نبیند، تا من خجالت نکشم... به هر حال، من این رهایی دوران کودکی را خیلی دوست دارم.

  •  این حس را نسبت به بازیگرانی که به نوعی شما را تحت تاثیر قرار داده‌اند، هم داشتید؟

این کاملا طبیعی است. من همیشه دوست داشتم یکی از بازیگران مورد علاقه‌ام را ببینم که این فرصت زمان فیلم «مرسدس» پیش آمد؛ هرچند برای لحظاتی بسیار کوتاه. من هم خاطره کودکی‌ام از فیلم «بیتا» را برایشان تعریف کردم.

  •  حالا با همین نگاه، اگر از شما بپرسند 5 فیلم انتخابی‌تان برای جزیره تنهایی کدام است، پاسخ شما چیست؟

5 فیلم... «گوزن‌ها»ی مسعود کیمیایی، «گاو» داریوش مهرجویی و «نرگس» رخشان بنی‌اعتماد. دو تا فیلم دیگر البته چندان شاخص نیستند و لزومی به گفتن نامشان نیست. داشتم فراموش می‌کردم، فیلم «بر باد رفته» که اصلا فوق‌العاده است!

  •  فیلمی بوده که زمان تماشای آن این حس غریب را داشته باشید که کاش جای بازیگر آن بودید؟

الان دقیقا اسم فیلمی خاطرم نیست اما حتما بوده. تمام این بازیگرانی که خیلی خوش‌تیپ بودند و خوب بازی می‌کردند، همه آنها را دوست داشتم .

  •   فیلم‌هایی که به اسمشان اشاره کردید، بار قوی‌ای از احساسات دارند، سر این فیلم‌ها یا هر فیلم احساساتی و ملودرامی گریه هم می‌کردید؟

آره، خیلی راحت گریه می‌کردم.

  •  حالا چی؟ الان که از دوره نوجوانی فاصله گرفته‌اید و خب در دل سینما قرار دارید؟ مثلا آخرین بار سر چه فیلمی گریه کردید؟

وقتی که فیلمنامه «زن دوم» را خواندم، خیلی گریه کردم.

  •  و باز موقع تماشای کدام فیلم این اتفاق افتاده؟

بوده اما یادم نیست. در دوره نوجوانی سر فیلم «مشت» خیلی گریه کردم؛ داستان بوکسوری بود که پسر کوچکش می‌میرد. یادم می‌آید تا مدت‌ها پس از دیدن این فیلم،  درگیرش بودم. به «دزیره» هم  که اشاره کردم؛ سر این فیلم هم خیلی گریه کردم. فیلم فوق‌العاده‌ای است!

  •  آقای فروتن! شما  آرشیو فیلم هم دارید؟ اینکه مثلا گاهی برای بار چندم سراغ دوباره دیدن یک فیلم بروید؟

آرشیو فیلم دارم اما آن‌قدر کامل نیست و جدیدا هم بیشتر سعی می‌کنم فیلم نگاه کنم اما راستش را بخواهید کمتر از فیلمی لذت می‌برم.

  •  چرا؟

به نظرم حالا فیلم خوب خیلی کم ساخته می‌شود اما به جای آن اکثر فیلم‌های قدیمی خوب و فوق‌العاده‌اند.

  •  اخیرا چه فیلمی را نگاه کرده‌اید که از آن خوشتان آمده باشد؟

فیلم crash خیلی تحت تاثیرم قرار داد.

  •  فیلم «21گرم» چی؟

 فیلم فوق‌العاده‌ای است. خیلی دوستش دارم.

  •  دوباره به مقوله حرفه‌تان برگردیم؛ با عبور از دوران کودکی و نوجوانی و با این حس و عشقی که به مقوله بازیگری داشتید، چطور به این یقین رسیدید که راه قطعی‌تان را پیدا کرده‌اید؟ اینکه باید حتما بازیگر شوید؟

به این قطعیت که ته دلم رسیده بودم اما مشکلی که وجود داشت این بود که سینما را از زندگی خودم خیلی دور از دسترس می‌دیدم؛ چون نه آشنایی داشتم و نه دوست و راهنمایی و نمی‌دانستم قدم اول را باید از کجا شروع کنم. البته در این میانه مسیرهای خیلی ریز و باریکی هم به وجود آمدند. مثلا اولین کارم یک جنگ تلویزیونی بود. بعد از این مرحله بود که بزرگ‌ترین محبت را در حق من اکبر اصفهانی کرد. آشنایی من با ایشان بسیار تصادفی بود.

  •  چه فیلمی بود؟

فیلم «هدف» به کارگردانی بهرام کاظمی که من نقشی یک دقیقه‌ای را بازی کردم.

  •  شما اساسا آدم آرام و متینی هستید و این در چهره شما نیز مشخص است اما چرا اکثر نقش‌هایی که به شما پیشنهاد می‌کنند، همان جوان عصبی درگیر با هزار جور مسئله و مشکل روحی و روانی است که با جامعه‌اش مشکل دارد؟

(می‌خندد) واقعا نمی‌دانم. به نظر من هم این یک تناقض است.

  •  ولی الان انگار که وارد وادی تازه‌ای می‌شوید؛ از  نقش پسرهای عصبی دور شده‌اید و در فیلم‌های متفاوت‌تری بازی می‌کنید ؟

خوشحالم. برای خود من هم این اتفاق جالبی است. به نوعی از اصول به بی‌اصولی رسیده‌ام؛ به این معنا که سعی می‌کنم بازی‌هایم فیلم به فیلم تغییر کند. اصلا نگاه و نحوه برخوردم با هر نقش را متفاوت می‌خواهم.

  •  در واقع نوعی به اصطلاح کشف و شهود؟

بله. مثلا من یک دوره‌ای در فیلم‌های کیمیایی بازی می‌کردم اما از یک جایی تصمیم گرفتم روشم را تغییر بدهم و برای همین در فیلم‌های هنری و خاص بازی‌ام را شروع  کردم. شاید اولین نفری بودم که توانستم بقبولانم می‌شود کسی ستاره سینما باشد اما جای نابازیگر هم بازی کند. من این سرسختی را داشتم و حتی مدل‌های مختلفی را که کارگردان‌های مختلف می‌خواستند، اجرا کردم.  در واقع اگر به ذهنیت کارگردانی علاقه‌مند شوم، بازی‌ام نیز متفاوت می‌شود.

  •  از تمام این فیلم‌هایی که بازی کرده‌اید آیا سکانسی در ذهنتان باقی مانده که حالا در لحظه‌های تنهایی به خاطرتان بیاید؟

سکانس شام در فیلم «قرمز».

  •  در مجموعه «سرنخ» پوراحمد هم فوق‌العاده بودید. با اینکه اولین‌کار جدی و بلند شما بود اما تقریبا همه متوجه شدند که بازیگر قدرتمندی متولد شده.

واقعا پاسخی ندارم. فکر می‌کنم خواست و لطف خداوند بود. به هر حال خدا می‌خواست که این راه از جایی آغاز شود. من قبل‌تر از این مجموعه، 4 تا فیلم کار کرده بودم اما هیچ‌کدام اثری جدی نشدند.

  •  شما آقای فروتن! به تقدیر اعتقاد دارید؟

من خیلی اعتقاد دارم؛ نه تنها درباره خودم که درباره همه آدم‌ها. به ‌هر حال خدا درباره هر آدمی یک راه و روش و شیوه زندگی‌ای مدنظرش است و نهایتا آنچه تقدیر نام دارد برای فرد پیش می‌آورد. برای من هم فکر می‌کنم آن چیز که مدنظر خدا بود بالاخره اتفاق می‌افتاد؛ چه با مجموعه «تماشاخانه»، چه با هر کار دیگری.

  •  تا حالا نقشی بوده که خیلی دوست داشته‌اید آن را بازی کنید؟

مسلما چنین نقش‌هایی بوده‌اند اما آنچه به حال مربوط است، نقش راننده در فیلمنامه «مقصد» - نوشته بهرام بیضایی - است که‌آن  را خیلی دوست دارم.

  •  دلیل خاصی دارد؟

این راننده شخصیتی جذاب دارد و از لحاظ بازیگری نیز جای کار زیاد دارد.

  •  و برعکس آن؟

نقشم را در «حس پنهان» دوست ندارم اما ضرورت ایجاب می‌کرد که این فیلم را بازی کنم.

  •  حالا اگر همین سؤال را به گونه‌ای دیگر بپرسیم؛ اینکه یک نقش باید چه خصایصی داشته باشد تا شما را با تمام این حساسیت‌ها و ریزبینی‌ها سر ذوق بیاورد تا جلوی دوربین بروید؟

دوست دارم عاشق کار باشم، عاشق نقش باشم. دوست دارم نقش تاثیرگذار باشد. مثلا در یکی از همین آخرین کارهایم با فیلمنامه «زن دوم» مشکل داشتم اما درعین‌حال خیلی دوست داشتم با خانم طائرپور یک همکاری مجدد و دوباره داشته باشم.

  •  در واقع معیار شما برای گزینش و انتخاب یک نقش، میزان عشق و علاقه‌تان است؟

دقیقا. فیلم‌هایی هستند که واقعا عاشق و دیوانه‌ام می‌کنند.

  •  نقش‌تان در «شب یلدا» چنین ویژگی‌هایی داشت. بار حسی فیلم خیلی قوی و خوب بود.

«شب یلدا» دقیقا حسی این‌چنینی داشت. در صحنه‌های شب یلدا، واقعا گریه می‌کردم اما کار که تمام می‌شد می‌خندیدم و می‌گفتم بازی بود تا دیگران ناراحت نشوند؛  در واقع اکثر فیلم‌هایی که کار کرده‌ام بار حسی و قوی‌ای داشتند. مثلا در این اواخر می‌توانم به فیلم «وقتی همه خواب بودند» اشاره کنم.

  •  بلـــه. «نصیر»، مجنون دوست‌داشتنی و دلنشینی بود. معلوم بود که از نقش خیلی لذت می‌برید.

یا نقش کارگری که در فیلم «به آهستگی» داشتم. بی‌اندازه این کار را دوست دارم. یا «باغ‌های کندلوس» که کار فوق‌العاده‌ای است.

  •  و در کارهای جدیدتان؟

فکر می‌کنم «کنعان» کار خوبی شده. به‌هرحال دوست‌دارم با نقش به یگانگی برسم و از آن لذت ببرم.

  •  محمدرضا فروتن به شکل شخصی‌تر دوست دارد چه نوع کاراکترهایی را بازی کند؟

آدم‌های شریف و سالم را دوست دارم. قهرمانان زندگی من آدم‌هایی هستند که همیشه شرافت‌شان را حفظ می‌کنند.

  •  شما طیفی از فیلم‌های متفاوت را کار کرده‌اید و هربار در نقشی که بازی می‌کنید متفاوت و باورپذیر هستید؛ چطور تا این اندازه به نقش نزدیک می‌شوید و آن را با خودتان یکی می‌کنید؟

و من اضافه کنم با گریم کم.

  •  بله دقیقا همیشه گریم در نقش‌های شما کم است.

این را که شما می‌گویید خوشحالم می‌کند و باعث دلگرمی‌ام است. من تنها سلاحی که در کارم دارم، عشق است و توکل و خلوص در کارم. این دست خودم نیست؛ یعنی فارغ از من است، از طرف صاحبش است که آن بالاست و خداست که ما را یاری می‌کند. من هم امیدوارم همیشه علاقه‌مند و عاشقانه کار کنم.

  •  حالا چه احساسی دارید؟ حالا که یکی از بازیگران مطرح سینما هستید، چقدر به لحاظ روحی آرزوهایتان برآورده شده؟

به هر حال من در این راه قدم گذاشته‌ام و خوشحالم که فیلم‌های زیادی را با عشق کار کرده‌ام و امیدوارم بتوانم این مسیر را همچنان ادامه بدهم.

  •  حالا اگر آقای فروتن، شما بازیگر نمی‌شدید...

نه، اصلا دوست ندارم به این فکر کنم چون خیلی بد می‌شد.

  •  مثلا فرض بگیریم بازیگر نمی‌شدید و اصلا الان شغل دیگری داشتید؛ به هرحال ذات و وجود شما که فرق نمی‌کرد؟

نه، فرق نمی‌کرد اما سرنوشتم به کلی تغییر می‌کرد. به‌خاطر همین هم هست که می‌گویم بد می‌شد چون باید راه دیگری می‌رفتم و گونه‌ای دیگر زندگی می‌کردم. اما به خاطر این همه لطف و محبت دیگران نسبت به خودم از خدا سپاسگزارم ولی...

  •  ولی چی؟

شاید به خاطر اینکه فقط اینها شرط نیست. من خواسته‌ام از خدا این است که در این فرصتی که به من اعطا شده و اسمش عمر است، بتوانم آدم درستی باشم، درس‌هایم را خوب یاد بگیرم و درواقع بتوانم از لطفی که خدا به من کرده، برای رشد و تکامل‌ام  استفاده کنم.

  •  به‌عنوان حرف آخر ؛  این هنر بازیگری برای شما تا چه حد جنبه و وجه تسکین بخشی دارد؟

این لذت‌بخش‌ترین و خصوصی‌ترین وجه این هنر است. در واقع خیلی اوقات به روحم آرامش می‌دهد.

کد خبر 31546

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز