چهارشنبه ۷ مهر ۱۳۹۵ - ۰۵:۳۵
۰ نفر

همشهری آنلاین: مناظره کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا، عباس کیارستمی و... از جمله مواردی بودند که در ستون سرمقاله‌های روزنامه‌های چهارشنبه-۷ مهر- جای گرفتند.

سیدمحمدعلی حسینی سخنگوی پیشین وزارت امور خارجه در ستون سرمقاله روزنامه ايران با تيتر«ایران؛ محور مناظره داغ انتخابات ریاست جمهوری امریکا»، نوشت:روزنامه ایران،۷ مهر

نخستین مناظره انتخابات ریاست جمهوری میان نامزدهای دموکرات و جمهوریخواه امریکا در حالی برگزار شد که موضوع ایران و توافق هسته‌ای به اصلی‌ترین بحث مورد مناقشه کاندیداها تبدیل شد. موضوعی که هر یک از طرفین به فراخور سیاست احزاب متبوع خود درباره چالش هسته‌ای ایران به موضعگیری درباره آن پرداختند. سخنان دو کاندیدا در شب داغ مناظره انتخاباتی در شرایطی که توافق هسته‌ای میان ایران و شش کشور بزرگ جهان وارد مرحله اجرایی شده است، حاوی نکاتی چند است که در ذیل می‌آید؛

- هیلاری کلینتون، نامزد حزب دموکرات و دونالد ترامپ، کاندیدای جمهوریخواه در تشریح و نقد برنامه‌های سیاست خارجی یکدیگر درباره ایران، بر گزاره‌ای مشترک، یعنی سیاست تحریم‌ها دست گذاشتند که با وجود اعلام موضعی به ظاهر متناقض اما عملاً هر دو به نحوی آن را مؤثر و کارآمد تلقی می‌نمودند. ترامپ تحریم‌های فلج‌کننده علیه ملت ایران را تا حدی مؤثر می‌دانست که جمهوری اسلامی را در آستانه سقوط قرار داده بود و سیاست دموکرات‌ها درباره توافق با ایران را مایه افزون شدن قدرت و اعتبار منطقه‌ای و بین‌المللی ایران دانست. این در حالی بود که کلینتون با تکیه بر این ادعا که سیاست تحریم‌ها، ایران را پای میز مذاکره نشاند، خود را به عنوان یکی از طراحان اصلی سیاست تحریم‌ها و تشدید آن علیه ایران معرفی کرد. تأکید کلینتون بر این سیاست در حالی بود که پیش از او باراک اوباما با اظهار عجز و ناتوانی، سیاست تحریم‌ها علیه ایران را برای حذف پیچ و مهره‌های برنامه هسته‌ای ایران و به تعطیلی کشاندن آن ناکافی دانسته بود. به باور این سیاستمدار دموکرات، چاره‌ای جز بازگشت به پای میز مذاکره نبود چرا که ایران هرگز در برابر تحریم‌ها در خصوص برنامه هسته‌ای‌اش قدمی به عقب بر نمی‌داشت.

- اضافه بر این، موضعگیری کاندیدای تندروی جمهوریخواه درباره توافق هسته‌ای در شب مناظره انتخاباتی تفاوت معناداری با موضعگیری‌های پیشین او داشت. ترامپ که پیش از این مدعی پاره کردن برجام در صورت ورودش به کاخ سفید شده بود، با آگاهی از واقعیات صحنه بین الملی و دریافت این نکته که توافق هسته‌ای صرفاً یک توافق دوجانبه میان ایران و امریکا نیست، بلکه کشورهای بزرگ دیگر جهانی هم به عنوان طرفهای این توافق، پای اجرای آن ایستاده‌اند، مواضع خود را درباره برجام تعدیل کرد و در مناظره با کلینتون صرفاً به انتقاد از برجام پرداخت و حرفی از برنامه‌هایش در صورت انتخاب به عنوان رئیس جمهوری امریکا نزد. عقب نشینی ای که ردپای واکنش کوبنده ایران هم - که اگر امریکا برجام را پاره کند، ایران آن را آتش می‌زند - در آن دیده می‌شد.

- محور اصلی سخنان دو کاندیدای انتخابات امریکا بر پایه یک سیاست واحد نسبت به ایران می‌چرخید و آن اینکه هردوی آنها برای رسیدن به اهداف خود اعمال و استمرار فشار علیه ایران را در اولویت برنامه‌های خود داشته و خواهند داشت. نکته‌ای که نشان دهنده استمرار استراتژی بلند مدت امریکا در حفظ مرزهای دشمنی و تقابل با ایران است که ایران باید با تقویت توانمندی داخلی خود در برابر آن ایستادگی کند.

  • انتظار آمریکایی از مناظره

حمیدرضا آصفی . سخنگوی پیشین وزارت خارجه در ستون سرمقاله شرق نوشت:روزنامه شرق،۷ مهر

نخستین مناظره از سه مناظره نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده نشان داد رقابت هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ بیش از آنچه تصور می‌شد به یکدیگر نزدیک شده است. در سراسر زمان مناظره، تقریبا وضعیت ٥٠-٥٠ میان هر دو نامزد برقرار بود. به‌عنوان یک ایرانی که تا حدی با دیپلماسی و رسانه آشناست، از روش ترامپ در مناظره تا حدی متعجب شدم. او به‌نسبت کلینتون، دارای تجربه سیاسی به‌مراتب کمتری است، اما در مناظره بامداد دیروز، انتظار نمی‌رفت تا این اندازه کم‌خطا ظاهر شود. او فردی تهاجمی است که معمولا سخنان مهیج و خارج از عرف بر زبان می‌آورد، اما تیم مشاوران وی توانسته بودند این روند را در اولین گام رسمی رقابت،

تا حدی کنترل کنند. درباره آماری که شبکه‌ها و پایگاه‌های مختلف خبری درباره نظر مردم ایالات متحده منتشر کردند نیز باید خود را جای آمریکایی‌ها گذاشت و سپس قضاوت کرد. برخی مسائل در آن کشور ارزش به‌شمار می‌رود درحالی‌که در کشور ما چنین نیست و برعکس که علت‌های مختلفی دارد. به‌هرحال ترامپ حتی آنجا که با مسئله زیرسؤال‌بردن تابعیت آمریکایی باراک اوباما مواجه شد، سعی کرد با شانه خالی‌کردن از آن، این مسئله را به مدیر کمپین کلینتون و حتی خود وی نسبت دهد و از هم‌حزبی‌بودن اوباما و کلینتون بهره برده و مشکلات فعلی آمریکا را به گردن کلینتون بیندازد. ترامپ کم‌اشتباه ظاهر شد، اما در زمینه جزئیات، تسلط لازم را نداشت. در مناظره‌های آینده ممکن است تجربه اولین مناظره به کار نامزد جمهوری‌خواهان بیاید و این ثروتمند آمریکایی بتواند چهره بهتری ارائه دهد.

درعین‌حال این امکان نیز وجود دارد که کلینتون، کار را به جزئیات بكشاند و از کم‌تجربگی سیاسی و کم‌اطلاعی ترامپ، نهایت استفاده را برای شکست‌دادن او ببرد. اولیور استون، کارگردان سرشناس آمریکایی، گفته که آمریکایی‌ها بین یک دیوانه و یک دروغ‌گو، دیوانه را انتخاب می‌کنند چون دروغ در آنجا خط قرمز است. به نظر می‌رسد ماجرای ایمیل‌های دوران وزارت خارجه برای هیلاری کلینتون، همچنان دردسرساز باشد چه اینکه حرف‌هایی که وی در مقام وزیر خارجه دولت اول اوباما راجع به ایران و برخی کشورهای دیگر بیان کرده دروغ از آب درآمده است. به‌هرحال دو مناظره دیگر باقی مانده و باید دید نمایندگان دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات چگونه از آن بیرون می‌آیند. این مناظره نزدیک صدمیلیون بیننده در آمریکا و مخاطبانی میلیاردی در بیرون آمریکا داشت. به‌طورطبیعی در آن کشور، لابی اسرائیل بسیار سنگین و قوی عمل می‌کند و این دو کاندیدا برای اینکه دل این لابی را به دست آورند، ناچارند فضای ضدایرانی را تشدید کنند.

واقعیت این است که شدت خصومت کلینتون و ترامپ با ایران، به‌مراتب بیش از اوباماست و به باور نگارنده، کلینتون ضدایرانی‌تر عمل خواهد کرد. اخیرا نتانیاهو با هردو نامزد ایالات متحده دیدار کرده و این نشان می‌دهد لابی رژیم صهیونیستی و عربستان‌سعودی تا روز انتخابات، بیش از پیش علیه ایران فعال خواهد بود و این بر مواضع دو نامزد هم اثر خواهد گذاشت، اما از فردای ورود یکی از این دو به کاخ سفید، آنان ناگزیر خواهند بود الزامات جایگاهی را که در آن قرار گرفته‌‌اند، لحاظ کنند، هرچند اشتباه است اگر تصور کنیم مواضع ضدایرانی آنان بیش از پیش تعدیل خواهد شد.

اخیرا در برخی محافل رسانه‌ای، گمانه‌زنی‌هایی درباره تأثیر انتخاب گزینه دموکرات‌ها یا جمهوری‌خواهان آمریکا بر جهت‌گیری‌های سیاسی یا انتخابات ریاست‌جمهوری آینده ایران مطرح شده است که چندان به واقعیت نزدیک نیست. واقعیت این است که هردو جناح آمریکا در کلیت تخاصم با ایران، هم‌نظر هستند. گذشته از آن، انتخابات ایران به دلیل قواعد خاص و حساسیت‌های ویژه درونی آن با وجود اهمیتی که برای همه جهان دارد، از مباحث بیرون از ایران تأثیری نمی‌پذیرد.

  • سوریه شورای امنیت را متلاشی کرده است

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

شورای امنیت سازمان ملل در مدیریت تحولات سوریه و پیدا کردن راهی برای حل بحران به بن‌بست رسید و نشان داد که قادر به اداره پرونده امنیتی و سیاسی سوریه نیست. این موضوع از یک طرف به شرایط حاکم بر این نهاد که زمانی مهمترین نهاد امنیتی جهانی تلقی می‌شد بازمی‌گردد و از سوی دیگر به نادرست بودن نگاه شورای امنیت و بقیه ارگان سازمان ملل به سوریه بازمی‌گردد و از این رو به نظر می‌آید شورای امنیت و سازمان ملل در آینده نیز قادر به تاثیرگذاری بر پرونده سوریه نیستند. اما درخصوص تحولات سوریه و چرایی شکست سازمان ملل و شورای امنیت نکات مهمی وجود دارد:

1- کاملا واضح است که شورای امنیت در درون خود با تعارض مواجه است. روابط آمریکا، اروپا و روسیه که بر پایه نفرت و اعمال محدودیت استوار است، عملا شورا را از تاثیرگذاری انداخته و به یک نهاد تشریفاتی تبدیل کرده است. روابط سه عضو غربی شورا - یعنی آمریکا،  انگلیس و فرانسه - با روسیه بعد از ماجرای اوکراین بشدت متشنج شده است. هم اینک از یک طرف غربی‌ها و از طرف دیگر روسیه (گاهی به همراه چین) اجازه نمی‌دهند طرحی در شورا به سرانجام برسد که در بردارنده منافع بزرگ برای طرف مقابل و یا خسارت محدود برای خود و یا مؤتلفین آنها باشد با این وصف شورا فقط می‌تواند در پاره‌ای از موارد غیرمهم وارد میدان شود و ناچار است در موارد مهم ماه‌ها و بلکه سال‌ها به رایزنی بپردازد و برای تصویب، راه‌حل خود را پی در پی تنزل دهد و در عمل به مصوبه‌ای غیرموثر تبدیل نماید.

بر این اساس بعضی از نظریه‌پردازان معتقدند اساسا عمر «شورای امنیت سازمان ملل»  به پایان رسیده و هم‌اینک تصمیم‌گیری در خصوص موارد مهم به ساختارهای دو یا چند جانبه‌ای که الزاما ارتباطی با این شورا ندارند، سپرده می‌شود. گفت‌وگوهای دو جانبه روسیه - آمریکا و کنفرانس‌های سوریه و دهها مورد دیگر براین اساس قابل بحث هستند. بعضی هم معتقدند رای منفی انگلیس به تشکیل ارتش مشترک کشورهای عضو اتحادیه اروپا براساس نگرش پایان یافتن دوره نهادهای سنتی جمعی صورت گرفته و طلیعه یک تحول استراتژیک در روند تصمیم‌گیری بین‌المللی می‌باشد و بعضی پیش‌بینی کرده‌اند که نه تنها اتحادیه اروپا بلکه سازمان پرآوازه‌ ناتو هم در معرض فروپاشی طی 5 تا 10 سال آینده است.

2- شورای امنیت و دبیرکل سازمان ملل مواضع کاملا جانبدارانه‌ای نسبت به گروه‌های  تروریستی دارند و این نه تنها کمک‌کننده به جریان تروریسم است بلکه ماهیت میانجی‌گرانه و فیصله بخش سازمان ملل و شورای امنیت را از بین برده است.

همین هفته پیش و در نطق افتتاحیه مجمع عمومی سازمان ملل، بان‌کی‌مون دولت سوریه را مسئول کشتار مردم این کشور معرفی کرد و در واقع به تروریست‌هایی که طی هفته‌های اخیر با شکست‌های سنگینی مواجه شده بودند، دلگرمی داد! یکی-دو روز پس از این نطق، شورای امنیت درصدد برمی‌آید درباره سوریه به راه‌حلی برسد و بطور طبیعی نرسید پس کاملا واضح است که شورای امنیت چه به لحاظ سقوط اخلاقی و چه به لحاظ از هم‌گسیختگی قادر به اثرگذاری بر روندهای مهم و مخاطره‌آمیز نیست و لذا در راه‌حل سیاسی باید چشم‌ها را به نقطه دیگری دوخت.

3- بن‌بست مذاکرات در شورای امنیت به میزان زیادی به بن‌بست مذاکرات بین‌ دو عضو کلیدی‌تر آن - آمریکا  و روسیه -برمی‌گردد. آمریکا طی ماهها به خصوص هفته‌های اخیر تلاش گسترده‌ای کرد تا طیف‌های مختلف سوریه را پای میز بیاورد و تا حدی هم موفق شد اما ادبیات و عمل آن به گونه‌ای بود که شرایط توافق واشنگتن-مسکو را از هم پاشاند  و آنچه به جای ماند بگو - مگوهای تند مقامات مسکو و واشنگتن بود.

قضایای اخیر نشان داد که آمریکا آنگاه از گفت‌وگوی سیاسی به جای توسل به زور سخن می‌گوید که همه زورهای خود را زده و به نتیجه نرسیده است و گفت‌وگوی سیاسی را با هدف گرفتن فرصت برای تغییر شرایط میدان مطرح می‌کند. کما اینکه آمریکایی‌ها درست در وسط مباحث سیاسی، آنگاه که دریابند از این مباحث نتیجه قابل قبولی بیرون نمی‌آید، به طرفهًْ‌العینی آن را برهم می‌زنند. آمریکا روسیه را تحت فشار قرار داد تا طرف قدرتمند بحران سوریه یعنی جبهه مقاومت را وادار به پذیرش آتش‌بس هفت تا ده روزه در حلب نماید تا پس از آن بتوان روی راه‌حلی به توافق رسید. مقامات روسیه با ایران و سوریه و حزب‌الله وارد گفت‌وگو شده و توافق مشروط جبهه مقاومت را به دست آوردند و در نهایت علی‌رغم نگرانی مسکو، توافق آتش‌بس امضاء شد ولی زمانی که آمریکا دریافت از دل این آتش‌بس مشروط جز خود آتش‌بس بیرون نمی‌آید و دولت سوریه دست برتر خود را در حلب در حین اجرای آتش‌بس چند روزه حفظ خواهد کرد، به منطقه دیرالزور حمله کرد و با کشتن و زخمی کردن صدها عضو ارتش سوریه به گروه داعش امکان داد تا با حمله به فرودگاه و منطقه  حوالی آن به موقعیت نسبتا مهمی در این منطقه دست پیدا کنند هر چند خود فرودگاه سقوط نکرد.

4- آمریکا اخیراً موضوع فعال‌سازی جبهه جنوب را مطرح کرده است و اصرار دارد که این تهدید جدی تلقی شود. فرمانده ارتش آمریکا سه روز پیش در یک اظهارنظر علنی اعلام کرد: «ممکن است به زودی شاهد عملیات بزرگ داعش در استان‌های قنیطره و درعا باشیم و این چیزی است که آمریکا را ناگزیر به مداخله بیشتر می‌کند.» اما اگر نیم نگاهی به جغرافیای جنوب سوریه بیاندازیم و به دلایل سکون نسبی جبهه جنوب توجه داشته باشیم، می‌توانیم بگوئیم به احتمال زیاد، فعال‌سازی جنوب یک بلوف ‌سیاسی است. باید به این نکته توجه داشته باشیم که بحث فعال‌سازی جنوب در شرایطی مطرح می‌گردد که دولت و ارتش سوریه و جبهه مقاومت حلقه‌های محاصره تروریست‌های مستقر در حلب را به شدت تنگ کرده‌اند. هم‌اینک همه جنوب و همه شرق حلب در اختیار ارتش سوریه است و بخش اعظم مناطق غربی هم طی روزهای اخیر به تصرف ارتش سوریه درآمده است و اساساً بحث آتش‌بس هم با هدف رهانیدن جبهه النصره و عوامل آن از محاصره پیش آمد. اما جدای از این بحث دلایلی وجود دارد که نشان می‌دهد فرمانده ارتش آمریکا به احتمال خیلی زیاد بلوف می‌زند؛ داعش میدان اصلی و حیاتی عملیاتی خود درعراق را موصل و در سوریه، رقه تعیین کرده و انتقال از دیرالزور و رقه استراتژی آن را بر هم می‌زند. نکته دیگر این است که منطقه قنیطره به دلیل کوچکی و جمعیت کم نمی‌تواند بدیل حلب با حدود 3/5 میلیون نفر جمعیت و نزدیک به 50 هزار کیلومتر مربع مساحت بشود. نکته سوم این است که منطقه قنیطره در مجاورت رژیم صهیونیستی است و لازمه پذیرش فعال شدن عملیات‌های نظامی در این منطقه، پذیرش درگیر شدن رژیم صهیونیستی در بحران و انتقال بحران از سوریه به مناطق مرکزی و شمالی فلسطین است. آمریکا به خوبی می‌داند که تحرک تروریست‌ها در جنوب سوریه، تحرک ویژه نیروهای سپاه پاسداران و حزب‌الله لبنان را در پی می‌آورد و این به معنای استفاده نیروهای جبهه مقاومت از شرایط آنارشی ناشی از جنگ جنوب خواهد بود. این در حالی است که هیچ تضمینی وجود ندارد که در این شرایط جنوب لبنان که منطقه عملیاتی حزب‌الله به حساب می‌آید، به خط عملیاتی قنیطره ن‍پیوندد و دامنه درگیری را به مرزهای مشترک لبنان و فلسطین نیز سرایت ندهد. موضوع مهم دیگر این است که عملیات در جنوب برای ارتش و نیروهای مقاومت بسیار آسان‌تر، کم‌هزینه‌تر و سریع‌تر می‌باشد چرا که برخلاف حلب، قنیطره جمعیت آنچنانی ندارد و خارج کردن مردم آن در شرایط بحرانی برای دولت سوریه امکان‌پذیر است. در این شرایط، بمباران‌های نیروی هوایی آسان‌تر صورت می‌گیرد و حال آنکه در مناطق شمالی وضعیت چندان آسان نیست.

به این نکته هم باید توجه کرد که مهمترین مشکل که آمریکا را از دستیابی به موفقیت در جبهه شمال باز داشته است، ناتوانی آمریکا از مدیریت عملیات در روی زمین سوریه و به عبارتی فقدان متحدین کارآمد بوده است. آمریکا نمی‌تواند این مشکل را با جابجایی جبهه حل کند. امکانات عملیاتی آمریکا در جنوب کمتر از امکانات آنها در شمال است چرا که در نزدیکی مرزهای شمالی سوریه پایگاه اینجرلیک قرار دارد. این در حالی است که تروریست‌هایی که در جنوب با آمریکا هم پیمانی دارند، از موقعیت و شمار کمتری برخوردارند و امکان تزریق حجم وسیعی از نیروهای تروریست هم در زمان کم امکان‌پذیر نیست.

بنابراین باید گفت فرمانده ارتش آمریکا پس از شکست کشورش در پروسه امنیتی و پروسه سیاسی از چیزی سخن گفته است که با توان عملیاتی آمریکا در سوریه فاصله زیادی دارد.

پرونده سوریه در عین حال پیچیدگی‌هایی دارد و از این رو فقط کسانی می‌توانند چشم به آینده بدوزند که در مسیر خود استقامت داشته باشند و سختی‌های راه را بر خود هموار نمایند. فراموش نکرده‌ایم که حدود پنج سال پیش تقریباً در مورد حتمی بودن سقوط دولت سوریه و جدا شدن این کشور از جبهه مقاومت اتفاق نظر وجود داشت در حالی که امروز همه اتفاق‌نظر پیدا کرده‌اند که فشار خارجی و جریان تروریستی نمی‌تواند سوریه راتغییر دهد.

  • انتقام‌گيري يا پيگيري مدني؟

عباس عبدي روزنامه‌نگار در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:روزنامه اعتماد،۷ مهر

ظاهرا قرار نيست پرونده آقاي عباس كيارستمي بسته شود. دليل ادامه باز بودن اين پرونده اين است كه به واسطه آن، زخم كهنه‌اي باز شده است كه عفونت آن به جاهاي گوناگون سرايت كرده است و هر جايش را مي‌گيري يك جاي ديگرش اشكال پيدا مي‌كند. از اين نظر باز بودن اين پرونده فرصتي را فراهم كرده كه به برخي از مسائل اساسي جامعه خودمان بپردازيم. چند روز پيش رييس هيات بدوي نظام‌پزشكي و معاون نظارت سازمان نظام پزشكي تهران كه مديريت رسيدگي به پرونده آقاي كيارستمي را عهده‌دار است در گفت‌وگويي اعلام كرد كه: «مرحوم كيارستمي به پسرش و دوستانش وصيت كرده بود كه به‌هيچ‌وجه از پزشك و پزشكان معالج، در صورت هرگونه اتفاقي شكايت نكنند». به دنبال آن فرزند آقاي كيارستمي نيز پاسخي داد كه در بخشي از آن آمده است كه: «اين گفته جنابعالي صحت دارد گرچه اين «سفارش» و نه «وصيت» كه گوياي حال جسمي و روحي بيمار نيز هست، به بنده گفته شد و نه به دوست يا پزشك ديگري. من اين موضوع را در تاريخ ٢٤ مرداد ماه، در دفتر جنابعالي در سازمان نظام‌پزشكي به اطلاع‌تان رساندم، يعني دقيقا چهل روز بعد از فوت عباس كيارستمي وقتي كه ما هنوز به‌طور رسمي شكايتي مطرح نكرده بوديم و منتظر گزارش سازمان نظام پزشكي بوديم.»

اين يادداشت در پي آن است كه بگويد درك مسوول محترم مذكور از رسالت نهادهاي صنفي و شكايت و پيگيري مردم يك درك جديد و مطابق نيازهاي انسان امروز نيست. وقتي كه ايشان به صورت غيردقيق اعلام مي‌كند كه مرحوم كيارستمي خانواده و دوستان (دوستاني كه اصولا حق شكايت ندارند) را از شكايت منع كرده، همزمان چند خطا را مرتكب شده است. اول اينكه اين گزاره به نقل خصوصي و محدود از فرزند ايشان است و اگر در يك جلسه خصوصي عنوان شده، وي حق ندارد آن را عمومي كند ولي از اين نكته اخلاقي كه بگذريم، آيا وي فكر نكرده كه چرا فرزند كيارستمي چنين خبري را گفته است؟ در حالي كه به‌شدت پيگير ماجرا هم هست.

با قدري توجه مي‌توان فهميد كه او به اين دليل اين خبر را گفته كه طرف خود را از حيث اخلاقي تحت تاثير قرار دهد كه قصدش از پيگيري، انتقام گرفتن يا مجازات كردن يا خسارت و ديه گرفتن نيست. قصدش از پيگيري انجام كار غيرممكن يعني زنده كردن آن مرحوم نيز نيست، بلكه قصدش از پيگيري وظيفه‌اي مدني و انساني است تا اين واقعه و مشابه آن پس از اين تكرار نشود.

او پيگيري مي‌كند تا شريك جرم ناخواسته مرگ‌هاي بعدي محسوب نشود. او پيگيري مي‌كند زيرا روشن شدن حقيقت ماجرا از هر چيز ديگري مهم‌تر است و فقط اوست كه مي‌تواند اين مسير را برود. اين پيگيري حتي يك انتخاب هم نيست، بلكه يك مسووليت مدني است.

بايد متاسف بود از اينكه اعلام چنين خبري از سوي فرزندان كيارستمي به‌جاي آنكه تلنگري باشد براي رسيدگي بيشتر از جانب نظام پزشكي، به ابزاري جهت فشار عليه بازماندگان تبديل مي‌شود! اين خبر بايد چنان وجدان حرفه‌اي را دچار حساسيت مي‌كرد كه مي‌گفت پس ديگر نيازي به پيگيري شما نيست، خودمان به بهترين شكل آن را پيگيري مي‌كنيم.

آنچه هدف اين يادداشت است، ذكر تفاوت ميان پيگيري براساس انتقام در نظام سنتي با پيگيري براساس مسووليت مدني در نظام توسعه يافته است. وقتي به جوامع پيشرفته نگاه مي‌كنيد اين تفاوت را به وضوح مي‌بينيد كه در آنجا ادعاهايي مطرح است كه حتي تا چند دهه مردم پيگير ماجراهستند.

يك نمونه‌اش پيگيري واقعه ورزشگاه هيلزبورو است كه ٢٧ سال پيش رخ داد و ٢٣ سال تمام بازماندگان پيگير ماجرا بودند تا حقيقت روشن شود در حالي كه تمامي دست‌اندركاران آن واقعه بازنشسته شده يا فوت كرده بودند. ولي هيچگاه كسي به آنان نگفت كه چرا اين كار را پيگيري مي‌كنند؟

خانواده آقاي كيارستمي مي‌توانند طبق وصيت پدرشان عمل كنند و حتي شكايت به معناي سنتي آن را كه متضمن مجازات خاطي و دريافت خسارت است از خود سلب كنند و اين راحت‌ترين كاري است كه مي‌توانند انجام دهند. ولي نمي‌توانند در برابر كوتاهي‌ها نسبت به رسيدگي و نيز ادامه اين وضع در بيمارستان‌ها و نزد برخي پزشكان سكوت كنند و اين كار بسيار سنگيني است.

همان‌طور كه سازمان نظام پزشكي هم مي‌تواند پرونده را ببندد و براي چند بار سوال طرح كند كه علت فوت چيست؟ يا ايشان برخلاف نظر پزشكان معالج، به فرانسه رفته است و انواع و اقسام پرسش‌هاي بي‌ربط با شكايت را طرح كند و در نهايت به اصل ماجرا نپردازد يا از بيان آن استنكاف كند و اين كار راحت‌ترين كار براي نظام‌پزشكي است. در مقابل، سخت‌ترين كار نيز انجام وظيفه مدني است.

اين طبيعي است كه نظام پزشكي در برابر اقشار ديگر، از پزشكان دفاع مي‌كند، ولي بايد در برابر پزشك از بيماران دفاع كند. بيمار يك قشر در برابر قشر پزشك نيست. درمان بيمار رسالت و هدف پزشك است؛ اگر حق بيمار ضايع شود، به تعبير دقيق‌تر رسالت و اعتبار و هويت پزشكي با علامت سوال مواجه مي‌شود.

نبايد بيماران و بازماندگان آنان را از پيگيري خواسته‌هاي‌شان ترساند. بايد به آنان شجاعت پيگيري هم داد. ما به اندازه كافي منفعل هستيم، حالا اگر چند نفر پيدا شوند كه از اين انفعال بيرون بيايند، نبايد آنان را دلسرد كرد كه برعكس بايد تشويق كرد. بالاخره بايد ميان يك قشر محترم و فرهيخته يعني پزشكان با كارمند فلان اداره فرق باشد كه اگر از دستش شكايت شود، پرونده ارباب رجوع را سر‌به‌نيست مي‌كنند تا ديگر خيال شكايت به سرش نزند.

توصيه روشن اين است كه سازمان نظام پزشكي در دفاع از آرمان خود كه درمان بيمار است آستين را بالا بزند و در واكنش به توصيه انساني و اخلاقي مرحوم كيارستمي رفتاري مدني را پيشه كند و با شجاعت و صراحت تمام از اعتبار خود در رسيدگي و داوري عادلانه دفاع كند.

کد خبر 347769

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار رسانه و روزنامه‌نگاری

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha