یکشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۵ - ۱۰:۰۴
۰ نفر

همشهری دو - محمد سرابی: خودرویی آتش می‌گیرد: ۵کشته. اتوبوسی به دره می‌افتد: ۳۰کشته. ۲ قطار به هم می‌کوبند: ۵۰کشته. یک نفر خودش را بین آدم‌های دیگر منفجر می‌کند: ۷۰ کشته. یک بازار شلوغ را بمبگذاری می‌کنند: ۱۰۰کشته. هواپیمایی سقوط می‌کند:۲۰۰کشته. جنگی شروع می‌شود و ادامه پیدا می‌کند: هزاران کشته.

نسبت به اخبار كشته شدن انسان‌ها «بي‌حس» شده‌ايم. هنوز بي‌تفاوت نيستيم، حداقل مي‌دانيم اينهايي كه مرده‌اند آدم هستند و جان داشتند و زندگي‌شان به زندگي‌هاي ديگر ارتباط داشته. مي‌دانيم حيوان‌ها تنهايي زندگي مي‌كنند و خبر از درد هم ندارند اما انسان‌ها جمعي زندگي مي‌كنند و معمولا مردن يك نفر، ديگران را- ‌به نسبت فاصله‌اي كه از او دارند‌- متأثر مي‌كند. بي‌تفاوت نيستيم اما بي‌حس شده‌‌ايم. با درد يك خانواده احساس درد نمي‌كنيم. گاهي احساس بامزگي مي‌كنيم و جوك و سرگرمي مي‌سازيم كه در چه دنياي بي‌اعتبار و روزگار بي‌انصافي قرار داريم. مردمي كه با خبر‌هاي مرگ گروهي بزرگ، لطيفه مي‌سازند و به سرعت آن را براي هم مي‌فرستند، چگونه در گروه كشور‌هاي غمگين جهان جاي مي‌گيرند؟

ما كه با خبر‌هاي ناگوار راحت كنار مي‌آييم، به آنها بي‌اعتنا نيستيم، بي‌حس شده‌ايم. كساني كه بعد از هرحادثه‌اي تبديل به مفسران و منتقدان بزرگ جامعه و سياست مي‌شوند، به‌علت و عامل اين حادثه مي‌پردازند. مي‌خواهند بدانند چرا چنين فاجعه‌هايي بار‌ها رخ مي‌دهد و پايان پيدا نمي‌كند.

حيوانات با هم همدردي نمي‌كنند براي همين است كه آدم‌ها همدرد آنها مي‌شوند و در سرماي زمستان گربه خيسي را به خانه مي‌آورند و غذا مي‌دهند و عكسش را روي صفحه‌‌شان مي‌گذارند. اين انسان‌ها هستند كه همدردي متقابل دارند و از اندوه يكديگر متاثر مي‌شوند.

شايد در زمانه ما خبر مردن‌ آنقدر زياد شده كه همدردي‌ها ته كشيده است. در جنگ و انفجار، در ساحل دريا‌هايي كه پر از جليقه‌هاي نجات بدون صاحب شده‌است، در جاده‌هايي كه سر هرپيچ ممكن است خودرو و سرنشين‌ها در هم مچاله شوند، حادثه از همه طرف مي‌آيد و آنقدر عادي شده است كه خبر‌هايش براي كسي عجيب نباشد. اينها مرگ با درد است. مرگ‌ با نفس‌كشيدن در هواي آلوده كه ديگر حس هم نمي‌شود كه باعث بي‌حسي شده باشد. مرگ نسل‌ها در طبيعتي كه خاكش فرسوده و درختانش خشك و زمينش بي‌آب شده است، آنقدر دور به‌نظر مي‌آيد كه كسي به آن فكر نكند.

وقتي كسي ناگهان جانش را از دست مي‌دهد «بازماندگان» دارد؛ آدم‌هايي كه وجود او برايشان اهميت داشت و حالا احساس مي‌كنند چيز گرانبهايي را از دست داده‌اند. اينها آسيب‌ديدگان اصلي هستند. در هفته‌هاي قبل حوادثي اتفاق افتاد كه در آن بعضي پيكر‌ها از شدت آتش‌سوزي قابل تشخيص نبود. چيزي از ظاهر باقي نمانده بود كه كسي بتواند عزيزش را با آن بشناسد. آزمايش‌ها و سنجش‌‌هاي علمي لازم بود تا بفهمند اينكه آورده‌اند كيست و چه خانواده‌اي بايد عزادار باشد. اين حجم از اندوه چگونه تاب‌آوردني است؟

همدردي، نشانه جامعه‌‌اي به هم‌پيوسته‌ است كه همه افرادش مانند اعضاي يك بدن هستند و درد هريك باعث رنج ديگري مي‌شود. اگر زماني ديديم كه از يك فاجعه مرگبار باخبر مي‌شويم و بلافاصله احساس نمي‌كنيم كه انسان‌هايي مانند خودمان در آن قرباني شده‌اند پس دچار نوعي بي‌حسي شده‌ايم كه نمي‌گذارد درد بين اعضاي اين بدن منتقل شود.
ستون «دنياي قشنگ نو» يكشنبه‌ها منتشر مي‌شود.

کد خبر 354334

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار مهارت‌های زندگی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha