چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۸:۰۹
۰ نفر

همشهری آنلاین: جریان‌های افراطی در غرب و جنگ و شهادت و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های چهارشنبه-۱۸ اسفند- جای گرفتند.

رضا نصری . حقوق‌دان بین‌المللی در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر«ایرانیان مقیم خارج در معرض خطر»نوشت:

روزنامه شرق،۱۸ اسفند

جریان‌های راست افراطی در جهان غرب، رو به رشد و در حال دستیابی به ارکان قدرت هستند. به‌قدرت‌رسیدن آنها در برخی کشورها - مانند آمریکا - و احتمال به‌قدرت‌رسیدن آنها در بعضی کشورهای مهم اروپایی مانند فرانسه، بسیاری را نگران کرده‌ است. طبیعتا بخشی از جوامع و ساختارهای دموکراتیک غرب هم در تلاش‌اند تا در مقابل این جریان‌های خطرناک ایستادگی و مقاومت کنند، اما موانع مهمی بر سر راه «جریان مقاومت» قرار دارد و به نظر می‌رسد در پرتو رشد راست‌گرایی، دستگاه سیاسی ایران برای محافظت از اتباع ایرانی مقیم غرب به اهتمام بیشتری نیاز دارد.  دست‌کم دو مانع مهم بر سر راه جوامع مدنی و ساختارهای دموکراتیک مخالف جریان‌های راست‌گرا وجود دارد:  ۱) اینکه ساختارهای دموکراتیک و نهادهای حکومتی در غرب، به دلیل اینکه سال‌ها در پیاده‌سازی و اجرای خشن‌ترین سیاست‌های نئولیبرال شریک بوده‌اند و به دلیل اینکه سال‌ها نزد بخش قابل‌ملاحظه‌ای از مردم غرب به‌عنوان عوامل و مباشران بانکدارها و الیت مالی پشت پرده «بدنام» شده‌اند، از اعتبار و مشروعیت و استحکام لازم برای مقابله در برابر جریان‌های پوپولیستی تهی شده‌اند. جریان‌های راست ‌افراطی نیز - که در ابتدای تأسیس، طرح‌ها و سیاست‌های نژادپرستانه خود را بی‌پرده بیان می‌کردند - سال‌هاست در یک تغییر تاکتیک هوشمندانه، همان برنامه‌های نژادپرستانه را در لوای شعارهای اقتصادی و دعوت از مردم برای شکستن ساختارهای «نئولیبرال» - که مهاجرت را یکی از چند مؤلفه آن می‌خوانند - فرمول‌بندی و ارائه می‌کنند.

در نتیجه، هرچقدر این ساختارها در برابر مظاهر و نمایندگان جریان راست‌گرای «ضدسیستم» مقاومت کنند، به همان میزان نزد عوام و توده‌های خشمگین و مستعد شنیدن «تئوری‌های توطئه» بی‌اعتبار خواهند شد.

اگر ساختار سیاسی آمریکا تلاش می‌کند «جف سشنز» - سیاست‌مدار تندرو و دادستان کل ایالات متحده - را به دلیل «گواهی دروغ» از کار برکنار کند یا اگر پارلمان اروپا، مارین لوپن - نامزد حزب راست‌گرای جبهه ملی فرانسه - را برای بازنشر عکس‌هایی از جنایات داعش «خلع مصونیت قضائی» می‌کند، به احتمال زیاد این اقدامات نزد بخش قابل‌ملاحظه‌ای از افکار عمومی بازخورد مثبتی نخواهد داشت. چه‌بسا این قبیل مقاومت‌های «سیستم» در مقابل جریان‌های به‌اصطلاح «مردمی» و «ضدسیستم»، در افزایش محبوبیت پرچمداران این جریان‌ها تأثیرگذار باشد.

۲) همان‌طور که تاریخ فاشیسم نشان می‌دهد، جریان‌های راست‌گرا زمانی که به قدرت می‌رسند برای مقابله با نهادهای سنتی و پیش‌برد برنامه‌های بیگانه‌ستیزانه‌شان، خود به «نهاد‌سازی» و «ساختارسازی» می‌پردازند. نمونه بارز این نهادسازی را می‌توان در اقدام اخیر دولت ترامپ در ایجاد یک سازمان جدید برای ثبت و انتشار جرائمی که از سوی «مهاجران» صورت می‌گیرد مشاهده کرد. این سازمان جدید که «دفتر رسیدگی به قربانیان مهاجرت» (به اختصار VOICE) نام دارد و زیرمجموعه‌ای از «وزارت امنیت داخلی» آمریکا خواهد بود، وظیفه دارد جرائمی را که از سوی مهاجران غیرقانونی انجام می‌گیرد پیگیری کند و به صورت هفتگی در نشریات خود در مورد این دسته جرائم به افکار عمومی گزارش دهد.

جدا از تأثیر اجتماعی و روانی این اقدام - که یک ارتباط ذهنی مستقیم میان «جرم» و «مهاجر» برقرار می‌کند - و جدا از اینکه حاصل این سازوکار «نهادینه»کردن رویکردهای تبعیض‌طلب و بیگانه‌ستیز در ساختار بوروکراسی آمریکا خواهد بود، ایجاد این سازمان جدید به‌مثابه ایجاد یک دستگاه عریض‌وطویل پلیسی و امنیتی است که برای ردیابی مهاجران و رصد زندگی روزمره آنها در ٥٠ ایالت آمریکا رخنه و فعالیت خواهد کرد. با توجه به منابع و قدرت «وزارت امنیت داخلی» آمریکا و با توجه به پشتیبانی قابل‌ملاحظه طرفداران ترامپ از چنین اقداماتی، می‌توان پیش‌بینی کرد این سازمان جدید و نهادهای مشابهی که در آینده ایجاد خواهند شد، مانع محکمی در برابر نهادهای مدنی و ساختارهای دموکراتیک ایالات متحده ایجاد کند. تکرار این قبیل نهادسازی‌ها در سایر کشورهای غربی نیز می‌تواند وضعیت مهاجران را با مخاطرات و بحران‌های مهمی مواجه کند.

حال سؤال این است که در برابر رشد مشهود جریان‌های راست‌گرا در کشورهای غربی، سیاست دولت ایران باید چگونه باشد؟ اگر در سطح روابط میان‌دولتی به وضعیت جدید نگاه کنیم، رشد احزاب راست‌گرا الزاما به ضرر ایران نیست. بسیاری از احزاب ملی‌گرای اروپا - بعضا به دلیل فلسفه و خاستگاه «ملی» و رویکرد ضدآمریکایی‌ - نگاه مثبتی به سیاست خارجه ایران و حتی تمدن ایرانی دارند. برخی از آنها - از جمله جبهه ملی فرانسه - در زمان «بحران هسته‌ای» نیز به‌وضوح از مواضع ایران دفاع می‌کردند و نسبت به تحریم‌ها و جنگ‌طلبی‌های احزاب حاکم انتقادات شدیدی ابراز می‌کردند. در جریان جنگ‌ سوریه و یمن نیز مواضع آنها به مواضع‌ ایران و روسیه نزدیک‌تر است و نسبت به عربستان‌سعودی، قطر و حتی نفوذ لابی‌های صهیونیست در ساختار سیاسی کشورهای خود رویکردی منفی و انتقادآمیز دارند، اما در یک نگاه کلی، مهاجرستیزی و اسلام‌ستیزی ذاتی این جریان‌ها مستعد ایجاد مخاطرات اجتماعی و امنیتی برای صدها‌هزار ایرانی مقیم خارج از کشور است. از این جهت لازم است دستگاه سیاسی ایران در راستای محافظت از این دسته اتباع خود وارد عمل شود.

به‌عبارت‌دیگر، دستگاه سیاسی ایران نمی‌تواند در این برهه حساس تاریخی به پایداری و کارآمدی ساختارهای دموکراتیک غرب برای محافظت از امنیت اتباع ایرانی در برابر جریان‌های راست‌گرا اعتماد کند و لازم است پیش از اینکه آسیب قابل‌ملاحظه‌ای متوجه ایرانیان شود، دولت ابتکارعمل را در دست بگیرد.  اقدام اخیر مجلس برای جذب نیروی انسانی و سرمایه‌های ایرانیان مقیم آمریکا و تخصیص مبلغ ۲۰۰‌ میلیارد تومان به وزارت آموزش‌وپرورش و اقتصاد و امور دارایی برای تسهیل ورود این دسته اتباع ایرانی گام مثبتی است، اما واقعیت این است که ایرانیان مقیم اروپا، از جمله ایرانیان مقیم فرانسه، آلمان، هلند و انگلیس (که در فضای پسابرگزیت قرار دارند) نیز در معرض مخاطرات ناشی از رشد جریان‌های تندرو قرار دارند و به نظر ضروری است نسبت به آنها نیز پیش‌بینی‌های لازم صورت گیرد.

  • نوبت صف‌شکنان

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه کیهان، ۱۸ اسفند

1- آخرش چه می‌شود؟ بعید است کسی کلاهش را کمی بالاتر گذاشته باشد و افقی دورتر از نوک دماغش را ببیند و روزی چند بار این سوال را پیش نکشد. هر کدام ما عارف باشیم یا عامی، از رجال صاحب‌منصب یا مردم کف جامعه، در زندگی شخصی یا حیات اجتماعی و سیاسی با این پرسش همیشگی دست به گریبان هستیم که پایان فلان موضوع یا بهمان کار چه می‌شود؟ از مضیقه‌ها و تنگناها می‌رنجیم و با گشایش‌ها و دستیابی به ایده‌آل‌ها انبساط پیدا می‌کنیم. مدام در حال حرکت و تغییر هستیم. می‌رویم و می‌رانند ما را. می‌سازیم و ساخته می‌شویم و... سرانجام می‌رسیم به ساعتی که باید قلم تاثیر و تاثر را بالا بگیریم و تمام! بلکه مجال بالا گرفتن قلم را هم به ما نمی‌دهند. ناگهان بانگی برآمد خواجه مرد... کات!

2- دست نگه دارید! ما نمرده‌ایم هنوز؛ گویا نمرده‌ایم! مرز باریکی است میان زندگی و مرگ؛ خواب و بیداری. اگر حقیقت آن است که پیامبر اعظم(ص) فرمود «الناس نیامٌ فاذا ماتوا انتبهوا. مردم خوابند، پس هنگامی که مردند بیدار می‌شوند»، آنگاه موضوع مرگ و زندگی، حیات و ممات، فنا و بقا، خواب و بیداری پیچیده می‌شود. اگر به تعبیر امیرمومنان علی علیه‌السلام فرو گذارندگان «جهاد» و «امر به معروف و نهی از منکر» مردگانند و باید حکم «میت الاحیاء» و «میتٌ بین الاحیاء» (مرده‌ای میان زندگان) را درباره آنها صادر کرد، تشخیص ظاهر و باطن ماجرای زندگی و مرگ پیچیده می‌شود. آنگاه نیاز به کالبدشکافی یکایک ما- از عوام تا مسئولان و صاحب‌منصبان، حاضران و درگذشتگان- است تا معلوم شود کدام در تقابل فضیلت‌ها و رذیلت‌ها، بی‌تابی کرده و کدام، بی‌تفاوت سرکرده یا بر کفه رذیلت‌های بشر افزوده‌ایم؟ کدام در حصارها مانده بلکه در تار پیرامون خود تنیده و کدام، قالب شکسته و اوج گرفته‌ایم؟ برخی از ما- عوام و خواص- خانه‌های افتاده در دل بیابان را می‌مانیم که گرد و خاک و شن‌های روان به تدریج آمده و از سر و کول‌شان بالا رفته‌اند تا آنجا که در خود دفن کرده‌اند. نجنبیم، بی‌سروصدا از دست می‌رویم. اگر از عاقبت کار نپرسیم و خواب بمانیم، با مسمومیت شیرین از دست می‌رویم.

3- انگار شیخ مصلح‌الدین سعدی نشسته برابر ما و تر و تازه این شعر را می‌سراید. انگار هنوز به خاطره و تاریخ نپیوسته است؛ روزی که او این شعر را می‌سرود، قلمش هنوز به کار بود:

فرو رفت جم را یکی نازنین

کفن کرد چون کِرمش ابریشمین

به دخمه برآمد پس از چند روز

که بر وی بگرید به زاریّ و سوز

چو پوسیده دیدش حریرین کفن

به فکرت چنین گفت با خویشتن

من از کِرم برکنده بودم به زور

بکندند از او باز کرمانِ گور

دو بیتم جگر کرد روزی کباب

که می‌گفت گوینده‌ای با رباب:

دریغا که بی‌ ما بسی روزگار

بروید گل و بشکفد نوبهار

بسی تیر و دی‌ماه و اردیبهشت

بیاید که ما خاک باشیم و خشت

پیامبر اعظم(ص) فرمود «کفی بالموت واعظا». برای پند دادن، مرگ کفایت می‌کند. اگر مشاهده هر روز ممات و رستاخیز و حیات، ما را به خود نیاورد، دیگر با کدام لگد می‌توان از خواب برخاست؟ «ثم قست قلوبکم من بعد ذلک فهی کالحجارهًْ او اشدّ قسوهًْ و اِنّ من الحجارهًْ لَما یتفجّر منه الانهار. سپس قلب‌های شما را قساوت گرفت، پس مانند سنگ است یا سخت‌تر از آن؛ و همانا از سنگ آب بجوشد...» امان از سنگدلی! امان از غبار گرفتن و رسوب شدن بدعملی‌ها و تبدیل همین غبارها و رسوب‌ها به سنگ!

4- دومین بار بود که مقتدای انقلاب، از یک شهید نه چندان نام‌آشنا برای بسیاری از ما یاد کرد و با شوق و مسرت برای او گریست. مگر شهید چیت‌سازیان فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر انصارالحسین(ع) همدان چه گفته که بارها و بارها می‌توان حکمت جاری بر زبان او را نیوشید و نوشید و مشتاقانه بال و پر گشود؟ حکیم انقلاب از قول آن شهید و به نقل از کتاب «وقتی مهتاب گم شد» نقل می‌کند «اگر از سیم خاردار نفس عبور کردی، می‌توانی از سیم خاردار دشمن هم رد بشوی. حرف یک رزمنده است؛ اگر از سیم خاردار می‌خواهی رد بشوی، اول باید از سیم خاردار نفست عبور کنی. وقتی گرفتار خودمان هستیم، نمی‌توانیم کاری انجام بدهیم. این را آن جوان 20-25 ساله رزمنده به ما تعلیم داد. این یک ثروت عظیم است». شهید چیت‌سازیان نه مکتب عرفانی زده بود و نه بساط تدریس تئوری‌های مدیریت سیاسی و اقتصادی دیپلماتیک پهن کرده بود. کلامش اگر گیرا و نافذ است، برای آن است که او و قبیل او پای حرفشان ایستادند و ثابت کردند که اگر از سیم خاردار نفس گذشتید، بی‌تردید می‌توانید موانع ایذایی و آتش تهیه سنگین و محاصره‌های سخت دشمن را - صدام باشد یا آمریکا و انگلیس و اسرائیل - در 4 گوشه منطقه فرو بریزید.

5- پیش آهنگان پاکباخته ملت ما در هر آوردگاهی به خط زدند و با موفقیت عبور کردند تا راهی رفتنی و مجرب و موفق را پیش پای ما بگشایند. کارشان بالا گرفت چون اقدام و عمل را پای حرف و شعار آوردند؛ و درست گفته‌اند «سیاهیّ لشکر نیاید به کار- یکی مرد جنگی به از صد هزار». از چیت‌سازیان تا طهرانی مقدم و مجید شهریاری و حسین همدانی و... برای ما شرافت و عزت آوردند، چون مؤمنانه و قاعده‌مند حرکت کردند. «من کان یرید العزّهًْ فللّه العزه جمیعاً. الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه... هر کس عزت بخواهد، پس همه عزت از آن خداست. کلام پاکیزه (اعتقادات پاک) بالا می‌رود و عمل صالح آن را بالا می‌برد» (آیه 10 سوره فاطر). بالابر و به مقصد و نتیجه رساننده باور صحیح، عمل صالح مطابق با آن کلام طیب است. اگر می‌خواهیم پاکی و ناپاکی و صحت یا سقم گفتمانی را بسنجیم، باید در ثمره و حاصل آن بنگریم که آخرش به کجا ختم می‌شود؟ به تعبیر قرآن حکیم «الم ترکیف ضرب الله مثلاً کلمهًْ طیبهًْ کشجرهًْ طیبهًْ اصلها ثابت و فرعها فی‌السماء تؤتی اکلها کل حین باذن ربها» (آیه 24 سوره ابراهیم). گفتمانی گفتمان طیب است که به مثابه درختی پاک و پیراسته، ریشه‌ای استوار و قامتی کشیده داشته باشد و به بار و ثمر بنشیند. اگر نه، عقیم و بی‌برکت است.

6- آقای رحیم‌پور ازغدی از شب عملیات نقل می‌کند که شهید مزرجی به شهید شوشتری گفت «آقا جون! امشب اگر عراقی‌ها ما را نزنند، توی آب کوسه‌ها می‌زنند. اگر هیچ کدام نزنند، ما لای سیم خاردار و تله‌های انفجاری گیر می‌کنیم. با محاسبات مادی، امشب ما نمی‌توانیم از آب رد بشویم. من امشب فقط وارد آب می‌شوم تا امام که در جماران است، به ایشان خبر بدهند که آقا! بچه‌ها به عشق تو زدند به خط. دیگر برای من مهم نیست که آن طرف خط برسیم یا نرسیم. گفت؛ آنی که وظیفه ماست وارد آب شدن است، از این آب بیرون آمدن دیگر در اختیار و وظیفه ما نیست؛ آن‌اش با خداست. بعد گفت که خدای آن طرف اروند، خدای این طرف اروند است. اگر کسی این طرف اروند قلبش آرام است، آن طرف می‌ترسد، توحیدش مشکل دارد». شما بگویید در این انباشتگی و سرشاری دل و جان از شوق پروردگار، «کدخدا» کیلو چند است؟ اینجا همان موقفی بود که شیاطین بزرگ را با تیرهای سهمگین ایمان می‌زدند و تا فرسنگ‌ها می‌تاراندند... و این چنین کمر صدام و آمریکا در عراق و سپس لبنان و سوریه و یمن شکست.

7- یا نباید ادعای خط‌شکنی داشت یا اگر کسی به خط مقدم رفت، باید در تراز چابکان خط‌شکن رفتار کند. نمی‌شود دنیا و شهوت و محبت و غصب‌های آن از سر و کول ما بالا برود، و باز خط‌شکن بمانیم. «لا تجتمع عزیمهًْ و ولیمهًْ». روحیه جهاد با زیست اشرافی جمع نمی‌شود. یا باید مرد جنگی و خط شکن بود یا در زمره اشراف؛ میان لحاف نمی‌شود خوابید. امیر مؤمنان در همان نامه 62 نهج‌البلاغه که خطاب به جناب مالک اشتر نوشت «ان اخا الحرب الأرق و من نام لم ینم عنه» (مرد جنگی بیدار است و هر کس بخوابد، دشمن او به خواب نمی‌رود»، درباره ائتلاف «سفیهان و فاجران» هشدار داد «اندوه من این است که مال خدا را دست به دست کنند، بندگان خدا را به بردگی بگیرند، صالحان را به حرب (جنگ) و فاسقان را به حزب بگیرند... آیا نمی‌بینید سرزمین‌های شما را تصرف می‌کنند و از قلمرو شما کاسته می‌شود؟ برای جهاد بسیج شوید - خداوند شما را بیامرزد- و روی زمین سنگینی نکنید؛ که به ستم گرفتار می‌شوید و به خواری می‌افتید و نصیب و بهره شما اندک خواهد شد». و درست به همین دلیل بود که در آخرین خطبه قبل از ترور و شهادت، پس از دعوت به بسیج شدن و جهاد با اردوگاه معاویه، به شکوا فرمود «به ادب و تربیت شما برخاستم اما استقامت نورزیدید. آیا توقع امامی غیر از من را دارید که شما را در مسیر رشد و هدایت ببرد؟». سپس از برادران همراه و ثابت قدم مانند عمار و ابن تیهان و ذوالشهادتین که با هم پیمان خون بستند، یاد کرد... دست به محاسن مبارک کشید و گریست... طولانی هم گریست. آرام که شد فرمود «الجهاد! الجهاد عبادالله...» (خطبه 182 نهج‌البلاغه).

8- به سؤال آغازین برگردیم. می‌توان از سرانجام برجام، سرانجام انتخابات، سرانجام اقتصاد مقاومتی، سرانجام مصاف با مستکبران و مواجهه با اشرافیت پرسید. پاسخ اما یک کلمه سرراست آری یا خیر نیست. این مصاف‌ها و میدان‌ها می‌تواند مبارک و خوش عاقبت باشد، مشروط بر آن که عوام و خواص، مردم و مسئولان ما هر کدام به سهم خود از سیم خاردارهای نفس عبور کرده باشند. اکنون رئیس جمهور و رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه و وزیران و وکیلان و نویسندگان و گویندگان و اهالی حوزه و دانشگاه هر کدام در کدام وضعیت قرار دارند؟ در ضعیف‌ترین سیم‌خاردارها معطل مانده- بلکه خدای ناکرده سیم خاردار می‌کشند- یا از انواع موانع و گرفتاری‌هایی که انسان را سر بزنگاه اقدام و عمل زمینگیر می‌کند، عبور کرده‌اند؟! آیا بیدارند یا در زمره جماعتی هستند که امیر مؤمنان(ع) درباره‌شان فرمود «من نام عن عدوه، انبهته المکاید. هرکس نسبت به دشمن خواب باشد، نقشه‌ها و نیرنگ‌ها او را بیدار می‌کند» و «من نام عن نصرهًْ ولیه، انتبه بوطأهًْ عدوّه. هر کس از یاری مولای خود غفلت کند و خواب بماند، با لگد دشمن بیدار می‌شود». آیا از کسانی هستند که به تعبیر امیر مؤمنان ایمانشان عاریه‌ای است یا آنها که تحمل بارها و گردنه‌های سخت را دارند. «انّ امرنا صعبٌ مُستصعبٌ لا تحمله الاعبدٌ مؤمن امتحن الله قلبه للایمان» (خطبه 189 نهج‌البلاغه). رهبر حکیم انقلاب 20 آبان 83  در دیدار اعضای دولت اصلاحات، ذیل این روایت فرمودند «در چه مواقعی ایمان زایل می‌شود؟ وقت‌های امتحان و لحظات هوای نفس... هر کدام از ماها لغزشگاه‌هایی داریم؛ به قول فرنگی‌ها پاشنه آشیل و چشم اسفندیاری داریم؛ آن جا گیجگاه و ضربه خور ماست. به خدا پناه ببریم که آن ضربت خور پیش نیاید. راهش تقواست».

ما قبل از انتخابات و بعد از انتخابات، قبل از برجام و بعد از برجام، قبل از محاصره و تهدید و بعد از آن، مأموریم به اینکه ابتدا از سیم خاردار نفس خود عبور کنیم، سپس این ضرورت را اجتماعی و تشکیلاتی کنیم، و پس از آن به دل موانع ایذایی و سیم خاردارهای سخت دشمن بزنیم. اول و آخر خط اینجاست و همین جا سرنوشت تعالی یا تنازل، پیشرفت یا عقبگرد، اعتلا یا انحطاط رقم می‌خورد.

کد خبر 364390

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار رسانه و روزنامه‌نگاری

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha