يك سال درباره سادهزيستي امام (ره) صحبت كردهاند، سالي درباره مكتب امام (ره) و در آخرين مورد «انقلابيگري» را از ويژگيهاي مهم امام (ره) برشمردهاند. اما واقعا چهكسي را ميشود انقلابي دانست و اصلا اين انقلابي بودن به چه معناست؟ براي پاسخ به اين سؤالات، سراغ آيتالله سيدهاشم بطحائي، نماينده مردم تهران در مجلس خبرگان رفتيم و پاي صحبتهايش نشستيم.
- تعريف شما از انقلابيگري كه مدنظر امام(ره) و رهبري است چيست؟
با آرزوي قبولي طاعات براي همه روزهداران، بايد عرض كنم كه در ايران بعد از 2هزار و 500 سال حاكميت سلطنت، بهمعناي اعمال قدرت يك نظام حاكم بر اوضاع سياسي و اقتصادي و فرهنگي و...، بهخصوص در قرون اخير يعني از قاجاريه تا پهلوي كه پشت به ايرانيان و رو به غرب كردند، شاهد بوديم كه در حقيقت براي آنها معيار، معيار غربي بود تا به جايي كه محمدرضا شاه گفت مذهب در نظام من نقشي ندارد.
مذهب يعني تشيع و راه و رسم پيغمبر(ص) و ائمهاطهار(ع). به همينخاطر مطرح شدن مسئله باعث شد كه علما و در رأس آنها امامخميني(ره) فرياد بزند كه اسلام دارد از بين ميرود و به داد اسلام برسيد و مردم فرياد امام(ره) را لبيك گفتند و انقلاب اسلامي شكل اوليه خود را گرفت.
انقلاب اسلامي يعني به جاي سياست غربي، سياست قرآني و پيغمبري باشد، به جاي اقتصاد غربي، اقتصاد با الگوي اسلامي و اهلبيت(ع)، به جاي فرهنگ غربي، فرهنگ اسلامي با الگوي قرآن و سيره پيغمبر، به جاي الگوي خانوادگي و مدهاي غربي، راه و رسم پيغمبر(ص) و اهلبيت(ع) او باشد. اين موارد مؤلفههاي انقلاب و انقلابي شد، آن مدلهاي غربي برچيده شد و بهجاي آن، مدلهاي اسلامي در الگوي قرآن و سنت پيغمبر(ص) و عليبنابيطالب(ع) نشست.
انقلاب يعني زير و رو شدن، يعني آن حكومت سلطنتي را كنار زديم و الگوي قرآن و سنت اهلبيت(ع) را جايگزين آن كرديم. اگر در بيانات امامخميني(ره) هست كه انقلابي باشيد و در بيانات رهبري نيز هست كه انقلابي باشيد و انقلابي بمانيد يعني آن مؤلفههايي كه ملت ما با تحمل شكنجههاي شاه و با تحمل جنگ تحميلي و با دادن هزينههايي كه هنوز هم دارند ميدهند به دست آوردند را با اقتدار حفظ كنيم. اين مؤلفههاي اسلامي باعث شد كه اكثر مردم دعوت امام(ره) را لبيك بگويند و امروز هم شاهديم كه امت اسلامي همواره با رهبري بيعت ميكنند.
زيرا اگر چه تبليغات غربي و ماهوارهها تلاش ميكنند تا توجه جوانان را به سمت و سوي غرب ببرند اما بحمدالله ملت ايران خواهان مؤلفههاي اسلامي در فرهنگ، اقتصاد، سياست، زندگيشان و در روابط زن و مرد هستند و ميخواهند سيماي خانواده، سيماي خانواده پيغمبر باشد. منظور از انقلابي يعني اين مؤلفهها بايد روزبهروز شكوفاتر شود و مسئول اين كار قوه مجريه، قضائيه، دولت و مجلس هستند. منظور از انقلابي بودن يعني اين مؤلفهها بايد ملموستر و محسوستر بشود زيرا عزت و استقلال ايران و ايراني در گرو شكوفاتر شدن اين مؤلفههاست.
- وقتي چنين مؤلفه مهمي مطرح ميشود، قطعا نقطه مقابل آن هم هست؛ چطور ميشود كه يك نفر از دايره انقلابيگري خارج ميشود؟
علت خروجش اين است كه نسبت به اين ارزشها بياعتنا و سهلانگار بشود و در حقيقت آن غيرت انقلابي را از دست بدهد و دوباره دچار غربزدگي بشود و اين معلوم ميشود كه ديگ انقلاب هنوز او را نپخته است. مؤلفههاي اسلامي كم و كاستي ندارد، عظمت ملت ايران بهخاطر اين مؤلفههاي اسلامي است، قبل از انقلاب كسي براي ملت ايران ارزش قائل نبود، ايران يك دهاي از دهات آمريكا و انگليس بود، امروز ايران، قطب عالم اسلام شده است.
ايران يك ابرقدرت در برابر غرب و آمريكا شده است، غرب جز از ايران از هيچكس واهمهاي ندارد و عظمت ايران در گرو همين مؤلفههاي انقلاب است، هر كس غيراز اين فكر كند آبروي خودش را برده است. بنيصدر اگر به مؤلفههاي انقلاب اسلامي عمل ميكرد يك چهره برجسته در ايران ميشد اما الان در زبالههاي تاريخ رفته است، منافقين هم همينطور هستند، اينها مشكل ذهني داشتند و دارند، مشكل فكري و خانوادگي دارند زيرا اگر انسان مشكل نداشته باشد، عظمت را رها نميكند و تن به ذلت نميدهد و اينگونه روزگار خود را سياه نميكند.
البته بد نيست من به اين حديث معصوم هم اشاره كنم كه ميفرمايند؛ «محبت دنيا رأس همه بديهاست»؛ شما ببينيد غرب و آمريكا همهچيز را در دنياگرايي ميبينند و متأسفانه كساني هم كه از دايره انقلاب خارج شدهاند همه بهخاطر مالدوستي و دنياپرستي بوده است كه سرانجام خوشي هم برايشان نداشته است.
- اين روزها همه از پيشرفت صحبت ميكنند، بهنظر شما انقلابيگري چقدر در پيشرفت كشور مؤثر است؟
با توجه به صحبتهاي قبل، انقلابي بودن بدين معني نيست كه كسي دائم فرياد بزند و به ديگران تعرض بكند، اين انقلابيگري نيست، انقلابيگري يعني ما مؤلفههاي اسلامي را بهكار گيريم زيرا اسلام هم در نظام سياسي و هم در نظام اقتصادي، هم در فرهنگ خاص يعني آموزش وپرورش، هم در فرهنگ عام يعني رفتار مردم با يكديگر در داخل و خارج، حرف و سخن دارد، اين يعني انقلابيبودن. حالا وقتي چنين بنيه قوياي در اسلام و انقلاب هست با بهكارگيري آن ميتوانيم كشوري درخور يك تمدن اسلامي و كاملا پيشرفته داشته باشيم.
- حاجآقا الان نزديك به 40سال از انقلاب ميگذرد بهنظر شما چرا رهبري با گذشت اين مدت، هنوز از روحيه انقلابي صحبت ميكنند؟
برخي متأسفانه انگار خسته شدهاند و احساس غربزدگي آنها گل كرده است درحاليكه اوايل انقلاب همه نهادها و همه مردم با هم بسيج شده بودند تا از كشورشان و از امنيتشان دفاع بكنند. برخي انگار در زمينه آرمانهاي انقلاب كه اسلام و سنت پيغمبر(ص) است، سست شدهاند. حتي برخي گفتهاند شايد بتوانيم با اسرائيليها بسازيم، اينها خلاف انقلاب است، اسرائيل قاتل است و با قاتل نميتوانيم سازش بكنيم.فرهنگ غرب نبايد در كشور ما رواج بيابد، برخي مسامحه زيادي بهكار ميبرند و اسلام و انقلاب را كمرنگ ميكنند. لذا تأكيد رهبر بدينمنظور است كه آن اصولي كه ما را وادار به انقلاب كرد، آن اصول بايد روشنتر و ملموستر باشد و آنها بايد معيار قرار بگيرند.
- اصول انقلابيبودن تغييري نميكند، اما آيا روش انقلابي بودن با 40سال پيش بايد تفاوتي داشته باشد؟
اصول هست اما در كتابها هست، ما در عمل به آن نياز داريم. اوايل انقلاب واقعا همه نهادها خودشان را مقيد ميدانستند كه از خط اسلام و انقلاب پيروي كنند؛ مثلا اوايل انقلاب افراد كار جهادي ميكردند و حتي حاضر نبودند پول بگيرند، اما امروز مشاهده ميكنيم كه فسادهاي مالي و اقتصادي اصلا از آن حدود خارج شدهاند، بهعبارت ديگر تقوا دارد از زندگي انسان رخت برميبندد. بهطور خلاصه انقلابي بودن يعني باتقوا بودن، تقواي سياسي، نظامي، فرهنگي و تقواي خانوادگي.
- چطور ميشود با توطئه دشمنان درخصوص انقلابزدايي مبارزه كرد؟
جنگ تحميلي هزينههاي زيادي داشت و هنوز هم دارد؛ بدن پاك شهدا را از جزيره فاو، مجنون و... ميآورند، برخي اينها را ناديده ميگيرند و ميخواهند با دشمن گپ بزنند، مثل اينكه هيچ اتفاقي در ايران نيفتاده است. ما با بيگانگان صحبت داريم، اما صحبت بايد در حد حفظ استقلالمان باشد و امتيازي به دشمن ندهيم. با دشمن صحبت ميكنيم اما امتيازي نميدهيم، ولي هرگز صحبتي با اسرائيل نداريم زيرا اينها غاصب و آدمكش هستند و منطق ندارند.
با ديگران صحبت داريم اما نبايد در برابر آنها احساس حقارت كنيم. امام خميني(ره) وقتي كه فرستاده ويژه شوروي در آن زمان به جماران آمد، امام با سرو وضع معمولي با وي ديدن كردند و وزير امور خارجه شوروي در خودش احساس حقارت كرد، زيرا فكر ميكرد امامخميني(ره) با ژست خاصي حضور مييابند، اما وقتي امام را با لباسي معمولي در اتاقي ساده در جماران ديد، در شگفت شد. وقتي آقاي ولايتي از امام پرسيدند كه چرا به وي بياعتنايي كرديد؟ امام پاسخ دادند اينها يك عمر ما را تحقير كردند، حالا خودشان بايد تحقير بشوند؛ نبايد انسان خودش را در برابر دشمن ببازد، و آن منش عزتمندانه را از دست بدهد.
نظر شما