محمدرضا نورالهيان رئيس سابق سازمان حوزهها و مدارس علميه خارج از کشور در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر« عيد فطر و نداي نفي خشونت»نوشت:
در آستانه عيدي بزرگ و روزي بسيار بااحترام قرار داريم که هم پيامبر گرامي اسلام و هم رهبران اسلامي، خواستار توجه جدي جامعه به آن شده و اهميت آن را بيان کردهاند. فطر از نگاه واژهشناسي با فطرت انسان، پيوند دارد و شب و روز اين عيد، تعالي روح، معنا، معنويت و فطرت را مدنظر قرار ميدهد؛ «فطرت الله التي فطر الناس عليها». در مناسک اين روز، نکاتي وجود دارد که انسان حس ميکند به صورت بسيار جدي نه به شکل ظاهري و صوري، تحول رفتاري برخاسته از ماه ميهماني خدا را مدنظر دارد. اردوي يکماههاي که اگر به تحول رفتاري نينجامد، يعني شيوه رفتار روزهبگيران و برگزارکنندگان عيد فطر تغيير نکرده باشد، اردوي مؤثري نبوده است. در آداب روز آخر ماه مبارک آمده است که با اين ماه خداحافظي کنيد. يعني افرادي که يک ماه در ميهمانسراي باريتعالي با دعوت پيامبر خاتم حضور داشتهاند، با اين وداع نشان دهند مسير و مشي رفتاري را تغيير داده و درسهايي فراگرفتهاند که در ١١ ماه ديگر سال به آن وفادار خواهند ماند. اگر زيست اجتماعي و رفتار فردي تغيير نکرده باشد، چگونه به شادماني عيد بپردازيم؟ اگر در رمضان هم به روي انسانها در مسجد آتش گشودند و مرد و زن بيگناه و در حال نيايش در خيابانها و مجامع را به خاک و خون کشيدند يا در کليسا، کنيسه و معبد دست به جنايت زدند، ميتوانند در قنوت نماز خود بگويند: «الذي جعلته للمسلمين عيدا»؟ اگر اسلام دين رحماني است اين همه خشونت چرا؟
اگر در ليبي، عراق، سوريه، يمن، بحرين و پاکستان حتي در کشورهاي غيراسلامي و در اروپا ميبينيم به دست مسلماننمايان، بدترين نوع خشونت با انسانها صورت ميگيرد، معلوم ميشود رمضان دعوتکننده به فکر، تعقل و تدبر پشت سر گذاشته نشده است. در داخل ايران در روز جمعه آخر ماه مبارک رمضان، مردم عزيز ما در کنار مسئولان با دهان روزه، براي دفاع از حق مظلوماني که در گوشهاي از اين جهان تحت حبس، غل و زنجير صهيونيستها قرار دارند، به شکل ميليوني در شهرها و روستا به تظاهرات پرداختند. اگر کساني در اين عرصه به رئيسجمهور يک کشور بزرگ اسلامي که اقتدار، عزت و سربلندي در بين کشورها و خاورميانه دارد، حمله و توهين ميکنند، معلوم ميشود نهتنها تحول رفتاري در رمضان به دست نياوردهاند بلکه عقبگرد هم داشتهاند. کارهاي به دور از آداب و اخلاق و پافشاري بر خشونت و سنگدلي آن هم درباره هموطناني که مثل خشونتطلبان نميانديشند، يعني فرامين دين و مباني روشن انقلاب اسلامي و قانون اساسي از سوي اين افراد درک نشده است. در قنوت زيباي نماز عيد ميگوييم به دنبال کرامت و شرف روزافزون هستيم پس چه جريان مخوفي پشت اين صحنهها قرار دارد که رئيسجمهور، معاون اول ايشان، نايبرئيس مجلس و چهرههاي مورد احترام مردم بايد با اهانت و برخوردهاي خشن مواجه شوند؟
بايد هر انساني در رفتارهاي ناپسند خود تجديد نظر کند و به فطرت الهي برگردد. متأسفانه با رفتار برخي افراد، پيام رمضان ايران براي جهان نهتنها مخدوش ميشود بلکه ما را سرافکنده ميکند. در عيد فطر نزديک به سه ميليارد مسلمان روي کره زمين در جنوب شرق آسيا، در مغرب عربي، در آفريقا، آسيا، خاورميانه و اروپا و آمريکا از هر نژاد و زبان به پيشواي خودشان پيامبر اسلام درود ميفرستند و با شعار وحدت، لحظههاي عيد فطر و ديدن هلال ماه را آغاز ميکنند و نداي توحيد سر ميدهند. نگارنده در اين شب در بلاد مختلف اسلامي حضور داشته است. مسلمانها به اين شب و روز اهتمام بسيار دارند و از پنج روز مانده به آن، فرزندان خود را شبيه عيد نوروز ما به خريد لباس نو ميبرند. ميخواهند به آنها بياموزند که قرار است بعد از اين ماه، وارد مرحله جديدي شويم که يک ماه حضور در يک کلاس بزرگ، عامل آن است. بايد رفتار ما انسانيتر، رفتارهاي ما با همسر، فرزندان و پدر و مادر شايستهتر و انسانيتر باشد. فروشندگان و خريداران، کارمندان ادارات با مردم، کارکنان شهرداريها با اربابرجوع، بزرگان ديني و سياسي در سنجيدگي، وقار و مهرباني با مردم بلاد خود، رفتار انسانيتري در پيش بگيرند. مسائل اصولي مانند نجات جامعه انساني از بحران طبيعت، آب، اشتغال و فقر جدي گرفته شود. ميلياردها نفر در سراسر جهان زکات فطره ميپردازند تا نگاهي نمادين به لزوم ريشهکني فقر و نابرابري در جامعه داشته باشند. در آستانه تنفيذ حکم رئيسجمهور باعزت ايران، دکتر روحاني هستيم. حال که ساعات آخر ميهماني خدا را ميگذرانيم، همه با هم عهد کنيم کشور را در کمال امنيت، آرامش با اخلاق متعالي اسلامي به سمت اقتدار و عزت پيش ببريم و با آغاز دولت جديد بعد از ماه رمضان، مسير تازهاي را براي همدلي، توسعه و رفاه آغاز کنيم.
- عربستان مبارزه در سه جبهه
روزنامه اعتماد در ستون سرمقالهاش نوشت:
در هر بازي و دوره از مسابقات بهطور معمول يك نفر را به عنوان پديده مسابقات معرفي ميكنند. كسي كه سطح بازي او متفاوت با چيزي است كه از او انتظار ميرفت. به نظر ميرسد كه در بازي سياسي دهه دوم قرن بيستم و يكم در خاورميانه بايد عربستان را پديده اين بازي ناميد. چندين اتفاق از ابتداي اين قرن در منطقه رخ داد كه موجب تغييرات عميق منطقهاي و ظهور اين پديده شده است. دو اتفاق مهم شكست روسها در افغانستان و شكست عراق در حمله به كويت است كه در دهه پاياني قرن بيستم رخ داد. اتفاق اول موجب قدرتگيري نيروهاي سلفي و پيدا كردن حس اعتماد به نفس ميان آنان بود و به نحوي اين اتفاق موجب تقويت عربستان نيز شد. اتفاق ديگر نااميدي صدام حسين در جنگ با ايران و سپس حمله به كويت و ورود نيروهاي امريكايي به منطقه و تضعيف بيش از پيش صدامحسين بود. صدام حسين كه تمامي كشورهاي جنوبي حوزه خليج فارس از او وحشت داشتند، به يكباره در چنگال امريكا قرار گرفت و تحت فشار نظامي و سپس تحريمها بهشدت ضعيف شد و كشورهاي جنوبي خليج فارس نفس راحتي كشيدند و رهبرانش شبها با خيال راحتتري سر بر بالين گذاشتند!
اوضاع تا حدي ناپايدار بود كه اقدامات تروريستي القاعده در منطقه و عربستان خواب راحت را از شيوخ خليج فارس سلب كرد. ولي اتفاق بزرگي در 11 سپتامبر رخ داد كه به لشكركشي بوش به منطقه ختم شد. افغانستان را اشغال كردند ولي زورشان به تروريسم نرسيد، و اقدامات تروريستها گستردهتر شد. اشغال افغانستان به تنهايي كافي نبود، لذا حلقه ضعيف كه عراق باشد را انتخاب كردند و كلك صدام حسين را كندند. ولي اين وضع بيش از آنكه به نفع سعودي شود، ايران برنده آن شد. سعوديها به دست و پا افتادند كه اين فاصله با ايران را جبران كنند، در عين حال آمدن ملك عبدالله بر سرير قدرت در عربستان همراه با نوعي خويشتنداري سياسي بود. ولي افزايش قيمت نفت به همراه تقابل ايران با آژانس انرژي اتمي و سپس تحريمهاي ايران، دوباره موجب شد كه كفه ترازو به نفع سعوديها سنگيني كند، يا حداقل آنان چنين احساسي پيدا كنند.
اين وضع ادامه داشت تا در سال 2010 كه امواج بهار عربي وزيدن گرفت. ابتدا همه رژيمهاي عربي ترسيدند، به ويژه وقتي كه مبارك در مصر سقوط كرد. عربستان نيز دچار بحران شد، ولي به دليل ضعف جنبش مردمي در عربستان و قدرت مالي دولت اين كشور، به سرعت بر آن فايق آمدند، هرچند كماكان نيروهاي افراطي اقداماتي عليه عربستان ميكردند. با سقوط برخي از رژيمهاي عرب مثل مصر و ليبي و پيش از آن عراق و بروز تنشهاي داخلي در سوريه و يمن، خلأ قدرتي در جهان عرب به وجود آمد كه عربستان خود را آماده پر كردن اين خلأ كرد. از اين رو ابتدا وارد مناقشه سوريه شد ولي با سد محكم ايران روبهرو شد. سپس با مرگ ملك عبدالله و آمدن ملك سلمان، نيروهاي تندرو و جوان آن بر سر كار آمدند و به يمن لشكركشي كردند و با وجود پيشبينيهاي اوليه خود، به كلي زمينگير شدند. در عراق نيز موفقيتي نداشتند. در سوريه نيز عقبنشيني كردند ولي كماكان اميدشان به استفاده از ميلياردها دلاري بود كه ذخيره داشتند. با آمدن ترامپ دوباره جان گرفتند به اين اميد كه جايگاه رهبري را در ميان كشورهاي عرب منطقه به دست آوردند.
ولي نه تنها پيشرفتي نداشتند، بلكه با متحدان خود در شوراي همكاري خليج فارس يعني قطر نيز درگير شدند و ناظران را به ياد توپي مياندازند كه هنگام شليك منفجر شد و خدمه توپ را كشت. وقتي شاه به وزيرش اعتراض كرد كه اين چه نوع توپي است، گفت اعليحضرت اين توپها كه با دوستان چنين ميكند، ببينيد با دشمنان چه خواهد كرد!؟ وقتي سعوديها با قطر و دوستان نزديك خود چنين رفتاري دارند، معلوم است كه با ديگران چه خواهند كرد. همه اين مسائل يك طرف، بحران جانشيني پيشآمده در نظام عربستان نيز يك طرف است. تاكنون همه پادشاهان فرزندان عبدالعزيز بودهاند، حال در انتقال اين تخت به نفع فرزند ملكسلمان بدون ترديد با بحران سياسي مواجه خواهند شد.
به علاوه تحولات اجتماعي و برنامه چشمانداز 15ساله براي عربستان كه از طرف موسسه مكنزي تهيه شده است، همه اينها مويد آن است كه بحران آينده منطقه، چگونگي تحولات عربستان است. عربستاني كه بيش از توانش در منطقه حضور يافته است و بايد در سه جبهه خارجي، جبهه نخبگان سعودي يا خاندان آلسعود و جبهه اجتماعي با مطالبات رو به تزايد مردم و زنان، همزمان مبارزه كند. اين مبارزه را بايد جواني به سرانجام برساند كه به صورت سنتي در اين كشور افراد بالاي 70 سال زمامدار بودهاند و جوانانش در حاشيه قرار داشتهاند.
- پیام موشکهای سپاه دریافت شد!
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
عملیات برونمرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از خاک ایران در عمق خاک سوریه، اقتدار ملی جمهوری اسلامی را با برد منطقهای و پیام جهانی به نمایش گذاشت و همچنان به صورت گسترده در تمام سطوح رسانهای و امنیتی در جهان و بویژه در آمریکا و اسرائيل مورد بحث و تحلیل کارشناسان سیاسی - نظامی است. لذا این عملیات غرورآفرین و برخاسته از اعتماد به نفس جمهوری اسلامی دارای ابعاد و پیامدها و دستاوردهای متعددی بود. هرچند برخی از این موارد بیان شده است اما:
1- نکته مهم این است که عملیات «لیله القدر» تحت فرماندهی مستقیم رهبرمعظم انقلاب و کار جمعآوری اطلاعات و هماهنگی آن مستقیما توسط فرماندهی سپاه قدس انجام شد و کسانی که مردم را از سایه جنگ میترساندند و صبحِ بعد از شلیک موشکها از خواب بیدار و از ماجرا خبردار شدند، ادعا نکنند که ما اجازه داده بودیم!. لذا این عملیات نشان داد که سیاست جمهوری اسلامی در منطقه تحت فرماندهی مستقیم رهبرمعظم انقلاب، یک سیاست ثابت و غیرقابل تغییر است و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دفاع از کشور و انقلاب و امنیت مردم هرگاه و هرکجا که احساس کند باید ورود کند، با تایید شورای عالی امنیت ملی و دستور فرمانده کل قوا وارد عمل خواهد شد و قاطعانه هم عمل خواهد کرد و از یک سو تغییر مسئولیتهای اجرایی در نظام جمهوری اسلامی و از سوی دیگر تحریمها و برجام و موضع گیریهای غربیها و آمریکاییها و صهیونیستها وجریان لیبرال داخلی وابسته به آنها کوچکترین تاثیری بر انجام وظایفشان نخواهد گذاشت.
2- نکته مهمتر این است که این موشکها همان موشکهایی بودند که از شهرکهای زیرزمینی موشکی بیرون آورده شدند و روی آنها نوشته شده بود «مرگ بر اسرائیل»، در حالی که برخی در جریان رقابتهای انتخاباتی از قدرت بازدارندگی آنها غافل و اقتدار نیروهای مسلح را ناسپاسانه زیر سؤال بردند!. شلیک این موشکها همزمان شد با روز قدس که روز فریاد نابودی رژیم صهیونیستی و حضور مردم در راهپیمایی این روز جلوه دیگری از مولفههای قدرت جمهوری اسلامی، نه تنها در ایران بلکه در گستره امت اسلامی است.
3- آمریکاییها و صهیونیستها که بعد از امضاء برجام دچار توهم شده بودند، شلیک موشکهای سپاه موجب سکوت مرگبار آنها و زیر میز رفتن گزینه نظامیشان شد. بطوری که پس از گذشت چند روز هنوز جرات نکردهاند هیچگونه اظهار نظر صریحی کنند و در شوک بزرگی به سر میبرند. آمریکا و رژیم صهیونیستی که بويژه بعد از شروع مذاکرات هستهاي و همچنين بعد از امضا برجام، بارها با تهدید ملت ایران از گزينه نظامي رویمیز سخن گفته بودند، اما از نيمه شب دوشنبه که موشکهاي ذوالفقار در ديرالزور در فاصله اندکی با گنبد آهنین صهيونيستها (که در جنگ 33 روزه ابهت آن با موشکهای حزبالله فرو ریخت)، فرود آمدند، ديگر سخن از گزينه هاي روي ميزشان نکردند. هرچند رسانههای آمریکایی- صهیونیستی تلاش زیادی کردند تا مقامات آمریکا را به موضع گیری علیه ایران وادارند اما تاثیر موشکها آنقدر عمیق و گسترده بود که مقامات آمریکایی از جمله شخص ترامپ نتوانستند به خود اجازه دهند، موضعگیری کنند. در این زمینه سخنگوی وزارت خارجه آمریکا که پيش از اين به هر بهانهای از جمله هرگونه «آزمايش موشکي» توسط ايران از گزينههاي روي ميز سخن میگفت و با سکوت دستگاه دیپلماسی گستاختر میشد، اما اینبار نه در مقابل «آزمایش موشکی» بلکه در مقابل «شلیک موشک در صحنه جنگ واقعی» در پاسخ به سؤالات بیشمار خبرنگاران فقط با گفتن این جمله که «نمي توانم چيزي بگويم»!، مجبور شد به بهانه کمبود وقت، کنفرانس خبري خود را زودتر از موعد خاتمه دهد.
4- سیلی محکم موشکی سپاه نشان دادن مصداق عینی آیه شریفه «واعدوا لهم ماستطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم» بود که بر سینه فرزندان ملت در سپاه پاسداران نقش بسته است . نشان دادن این اقتدار موجب شد سخنگوي پنتاگون که قبلا ایران را تهدید به برخورد در سوریه کرده بود در مواضعی از روی ترس تاکید کند «ما در سوريه در پي درگيري با هيچ يک از طرفها نيستيم.»! رئيس ستاد ارتش رژيم صهيونيستي هم در کنفرانس امنيتي هرتزيليا نتوانست کتمان کند که «حمله موشکي ايران دارای پیام و نشان دهنده اراده و نفوذ ايران در منطقه است». الون بن دافيد و اورهيلر کارشناسان نظامي صهیونیستی و همچنین ايال بن روئوين عضو پارلمان اسرائيل هم که نگران امنیت حیفا و تل آویو بودند، هم به شبکه ده اسرائيل و هم در مقالات خود میگویند «موضوع نگرانکننده در مورد موشکهای ذوالفقار اين است که میتواند با دقت ساختمان ستاد مشترک ارتش اسرائیل را هدف قرار دهد و اگر اين موشکها به دست حزب الله برسد، داستان متفاوت خواهد بود».
5- خبرگزاري رويترز در گزارشی اعلام کرد «برخي از اعضاي مجلس سناي آمريکا روز سهشنبه (یک روز بعد از شلیک موشکهای سپاه)از کنگره خواستند اختيار ويژه خود در خصوص ورود اين کشور به جنگ سوريه را از رئیسجمهور این کشور پس بگيرد». این واکنش سناتورهای آمریکایی به شلیک موشکهای ذوالفقار نشان میدهد زمانی که دستگاه دیپلماسی و اجرایی کشور دچار اختلال شده و از نشان دادن واکنش مناسب در برابر طرحها و فشارهای سنا و کنگره آمریکا علیه ملت ایران ناتوانند، باید عملیات دیرالزور را نمونه عینی آتش به اختیاری دانست که فرزندان ملت در سپاه به حسب وظیفه ذاتی و قانونی خود انجام دادند تا کم کاری و اختلال دستگاههای مسئول را جبران کنند.
6- سیلی ایران به آمریکاییها و صهیونیستها و متحدانشان در منطقه از جمله عربستان باردیگر به آنها فهماند فرماندهی کل قوای ایران هر تهدیدی را به زبان بیاورد، عملیاتی میشود و در حد شعار باقی نخواهد بود. و صد البته فهمیدند اگر دست از پا خطا کنند، تمام منافع آمریکا در سراسر جهان مورد هدف قرار خواهد گرفت و حیفا و تل آویو با خاک یکسان خواهد شد، چراکه در عمل و به چشم ديدند آنچه که دربارهاش تردید داشتند. اما آمریکاییها باید بدانند و حتما دانستند که این سیلی فقط بخش کوچکی از اقتدار ملت ایران بود. آمریکاییها به خوبی میدانند که برد موشک ذوالفقار 700 کيلومتر و داراي کلاهکي با 650 کيلوگرم مواد منفجره است در حالي که برد موشکهای سجيل و شهاب با حمل دو تن مواد منفجره به 2000 تا5000 کيلومتر با قابليت شليک ظرف چند دقيقه میرسد، و نه تنها سرتاسر فلسطين اشغالي، حتی برخي مناطق اروپا نیز در دسترس اين نوع موشکها قرار دارد. لذا بیدلیل نیست که ترامپ رئیسجمهور آمریکا قبلا در مصاحبه با شبکه فاکس نیوز تصریح کرده بود «من هرگز درباره اقدام نظامي علیه ایران حرف نميزنم»!. و اکنون بعد از شلیک موشکهای سپاه، کسانی که در خارج از گزینه نظامی و در داخل از سایه جنگ علیه ملت ایران سخن میگفتند، به خوبی سخنان دکتر فرانس ژیرس رئیس اتاق جنگ ناتو دراتحادیه اروپا را درک میکنند که گفته بود: «در صورت هرگونه اقدام نظامی علیه ایران قدرت پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه با هجوم موشکهای نقطه زن ایران ظرف چند ساعت به نصف کاهش پیدا میکندو کل اقتصاد و بورسهای جهان سقوط نود درصدی خواهد کرد و این اتفاقات با شلیک موشک فقط از دو پایگاه موشکی ایران رخ خواهد داد و صد و ده پایگاه موشکی دیگر ایران اصلا نیاز به عملیاتی شدن ندارد».
7- همه، چه دوست و چه دشمن که باورشان نمیشد ایران این توانایی، و مهمتر اراده به کارگیری این توان را داشته باشد، متوجه شدند که معادله کاملا تغییر کرده است. به دلیل همین ترس است که کریس مورفي از اعضاي کميته روابط خارجي سنا یک روز بعد از شلیک موشکها،در برنامه نيو دي شبکه تلویزیونی سي ان ان میگوید «آمریکا بايد درک کند که فقط با بشار اسد مبارزه نمي کند، بلکه عليه ايران باید وارد جنگ شود که شديداً خطرناک است و به نفع آمريکا نخواهد بود». پايگاه اينترنتي نشنال اينترست هم در گزارشي هرگونه اقدام نظامی آمریکا در سوريه را «ديوانگي محض و اقدامی خطرناک و بزرگترين تراژدي» ارزیابی میکند.
8- جريان دچار ضعف تحلیل داخلی که در دنياي پرآشوب و تهديدآميز کنوني ادعا میکردند «دنیای فردا، دنیای گفتمان است نه دنیای موشک!» اکنون به خوبی دریافتند که هنوز دنیا، دنیای موشک است و برای تامین امنیت و تحقق صلح و تنش زدایی هم هنوز به موشک نیاز است. تا جایی که قطر بعداز شلیک موشکهای سپاه در پاسخ به پیش شرطهای ریاض برای کاهش تنشها گفته «رابطه با ایران یک مسئله داخلی است و ربطی به عربستان ندارد».لذا جریان لیبرال داخلی که مرعوب قدرت پوشالي آمريکا شدهاند و معتقد بودند «آمريکا با يک موشک ميتواند ايران را نابود کند!» باید به خوبی فهمیده باشد که این ایران است که با شلیک چند موشک میتواند تمام منافع آمریکا و اروپا در سراسر جهان را تهدید کند.
۹- نکته مهم دیگر این است که آمریکاییها فهمیدند نمیتوانند روی برخی عناصر نفوذی داخلی حساب باز کنند، چون سیاستهای اصلی نظام در جای دیگری اتخاذ و اجرا میشود، و به همین دلیل عناصر نفوذی داخلی هم فهمیدند که نمیتوانند روی آمریکا حسابی باز کنند.
۱۰-آخرین سفیر واشنگتن در دمشق ساعتی پس از شلیک موشکهای سپاه در گفتوگو با روزنامه سعودی الشرق الاوسط تصریح کرد: «آمریکاییها بزودی خواهند فهمید که توان نظامی ایستادن مقابل ایران را ندارند و جمهوری اسلامی آمریکاییها را مجبور خواهد کرد که از سوریه عقبنشینی کنند؛ همانگونه که از بیروت در سال 1983 و از عراق در سالهای اخیر عقبنشینی کردند». فورد درباره نتیجه جنگ سوریه تاکید میکند «ترامپ نمیداند که بازی تمام شده است و بسیار دیر کردهاست».
۱۱ - لذا برخی داخلیها نیز به خوبی باید درک کنند که پیام موشکهای تنش زدای سپاه به خوبی دریافت شده و نیاز نیست سر میز مذاکره با ترس نگران تنش زایی باشند و امید است از این به بعد به پشتوانه اقتدار نیروهای مسلح، قویتر در پای هر میز مذاکرهای حاضر شوند.
نظر شما