چهارشنبه ۷ تیر ۱۳۹۶ - ۰۷:۱۱
۰ نفر

وحید افراخته از اعضای سازمان مجاهدین خلق و یکی از آمران قتل مجید شریف واقفی بود که بعد از دستگیری در همکاری با ساواک بسیاری از اعضای سازمان را لو می‌دهد.

ترور

در اسنادي كه از اعترافات او منتشر شده است به نقل از تقي شهرام گفته بود: «بايد بهشتي را از بين ببريم... ولي چون از نظر تبليغاتي، صلاح نيست اين جريان رو شود، بهتر است از روش‌هاي خاصي بهره گيريم؛ مثلا او را با خودرو زير بگيريم...» اين تصميم را سازمان مجاهدين در سال53 گرفته بود.

اسدالله لاجوردي، نماينده وقت دادستان در دادگاه تقي شهرام به اين بخش از اعترافات افراخته اشاره مي‌كند و مي‌گويد كه «از ديگر موارد اتهامي او (تقي شهرام) كه در دادگاه انقلاب اسلامي در سال1359 توسط دادستان ضمن قرائت كيفرخواست ذكر مي‌شود، اقدام به ترور دكتر بهشتي در سال1353 است.

تقي شهرام از چهره‌هاي شاخص سازمان مجاهدين خلق ايران بود كه در تير‌ماه۵۸ دستگير و در مرداد۵۹ به اتهام صدور دستور ترور مجيد شريف واقفي محاكمه و اعدام شد. با اين حال ترور شهيد بهشتي از دستور كار منافقين خارج نشد تا آنكه هفتم تيرماه سال1360 عمليات ترور برعهده محمدرضا كلاهي گذاشته شد. اين گزارش به بازخواني حادثه هفتم تير و به چرايي ترور شهيد بهشتي به‌دست منافقين پرداخته است.

سازمان مجاهدين خلق براي نخستين‌بار در سال1353 تصميم به ترور آيت‌الله بهشتي مي‌گيرد؛ در فيلمي كه از دادگاه تقي شهرام در سال1359 موجود است به اين تصميم اشاره شده است. روايت پياده شده اين فيلم به اين شرح است:

نماينده دادستان (اسدالله لاجوردي): من از محضر دادگاه اجازه مي‌خوام يه قسمتي از اعترافات آقاي وحيد افراخته در رابطه با كارهايي كه آقاي تقي شهرام كرده و قصد داشته بكند اينجا قرائت كنم.

خيلي مختصر قاضي (حاكم شرع): البته چند لحظه‌اي مانع نداره اما

نماينده دادستان: «كوتاه، سؤال شده ازش كه اطلاعات خودتان را درباره محمدتقي شهرام از بدو آشنايي تاكنون بيان كنيد.مطالب زيادي هست كه من به يه نكته خاصش فقط مي‌خوام اينجا اشاره كنم. تقي شهرام را من نخستين‌بار در تابستان53 در منزل مختاري ديدم، مي‌دانيد كه آقاي تقي شهرام از وحيد افراخته به‌عنوان دژ تسخيرناپذير ياد كرده با اين توجه اين مطالب رو گوش بفرماييد: اين فرد در گذشته، جزو رده‌هاي بالا در گروه بود و پس از فرارش از زندان به رده‌هاي بالا رسيد و بعد از معدوم شدن رضا رضايي عملا رهبري گروه را به چنگ گرفت و كارها را قبضه كرد. عامل اصلي ماركسيست شدن گروه او بود.

فردي است مُزّوِر و جاه‌طلب كه به سختي به عيوب افراد حمله كرده و عيوب خود را پنهان مي‌كند. باز مطالب ديگه‌اي داره، براي تهيه بيانيه‌اي كه ماركسيست بودن گروه را اعلام كرد وقت زيادي مي‌گذاشت و كوشش داشت به‌نحوي با فدايي‌ها برخورد كند كه عملا رهبري اونها را به‌دست بگيرد و 2گروه در يك پروسه طولاني يكي شوند. بسيار ضد‌مذهبي است. طرح كشتن مخفيانه آقاي بهشتي از اوست، قصد داشته ببينيد به‌خاطر روحيه ضد‌مذهبي كه داشته به همون رفقاي درون سازمانش اكتفا نمي‌كرده حتي آيت‌الله بهشتي رو هم تصميم داشته ترور كنه.»

بعدها محمدرضا حسيني‌بهشتي، فرزند آيت‌الله بهشتي در اين‌باره در گفت‌وگو با خبرگزاري ايسنا مي‌گويد: «سال۵۴ وقتي در داخل سازمان مجاهدين انشعاب پيش آمده بود، شوراي مركزي تصميم گرفته بود افرادي را حذف فيزيكي كند و آن سال هم پيشنهاد حذف ايشان مطرح شده بود. اصلا نمي‌توانيد تصور كنيد، من تا اسنادش را نديدم، باورم نشد. خيلي عجيب است. علتش هم اين بود كه بعد از تغيير ايدئولوژي سازمان مرحوم بهشتي گفته بود كه من ديگر سازمان را نمي‌شناسم و نمي‌دانم چه كساني هستند. بنابراين، كمك‌هاي مالي‌اي كه قبلا جمع‌هايي انجام مي‌دادند و ايشان هم نظر مثبت داشت، قطع شد.

مجاهدين گفته بودند براي اينكه بهشتي شهرت پيدا نكند و قهرمان نشود، ماشيني ايشان را زير كند. اگر من دستخط وحيد افراخته را نديده بودم، باورم نمي‌شد. بعد از سال۶۰ من اين دستخط را ديدم. اينكه فردي در معرض اين ترور باشد، غيرمنتظره نبود اما اينكه به‌ شكل انفجار در دفتر مركزي حزب جمهوري باشد و در آن جمع ۷۲نفره، واقعه‌اي بود كه كشور را تكان داد و نبود ايشان در كشور يكباره معلوم شد. افرادي كه از وزرا و نمايندگان مجلس بودند، سازندگي و خودساختگي‌شان مربوط به شرايط سخت قبل از انقلاب بود و از اين جهت ارزشمند بودند.»

  • چرا منافقين بهشتي را ترور كردند

بعد از انقلاب ترور شهيد بهشتي همچنان در دستور كار منافقين بود‌ اما بستر اين ترور ماه‌ها قبل آماده شده بود. شعارهايي كه عليه شهيد بهشتي داده مي‌شد؛ اتهاماتي كه به او زده مي‌شد از يك برنامه جدي براي ترور شخصيتي و سپس حذف فيزيكي شهيد بهشتي حكايت داشت. امام خميني(ره) در نخستين سخنراني بعد از شهادت آيت‌الله بهشتي به اين قضيه اشاره فرمودند:

«اين آقاي بهشتي مسلمان، متعهد، مجتهد، اين چه كرده بود كه تو تاكسي مي‌نشستي، مي‌ديدي كه دو نفر آدم به هم مي‌رسند يك حرفشان فحش به اوست؟! تو اجتماعات، يك دسته‌اي مرگ بركي، «طالقاني را تو كشتي» [مي‌گفتند.] خوب، شما ببينيد چه ظلمي [بود] به يك ‎ ‎ همچو موجود فعالي، كه مثل يك ملت بود براي اين ملت ما با چه حيله‌هايي اين را مي‌خواستند بيرون كنند. خوب، حالا رفته است كنار، ولي اينها بدانند كه با رفتن اين و آن و آن و آن، خير، مسائل‌شان حل نمي‌شود؛ مردم بيشتر مي‌فهمند كه شما چه كاره بوديد و ‎ ‎ مي‌خواستيد چه بكنيد.» (صحيفه امام؛ جلد 15؛ صفحه 17)

امام خميني در سخنراني 11تيرماه نيز در ‌جمع خانواده‌هاي شهداي هفتم تير اين ترورها را برنامه‌ريزي شده و منتظره عنوان مي‌كنند و مي‌فرمايند: «اين طور نبود كه من ‎ ‎ باب اتفاق يك كسي مرحوم مطهري را ترور كند يا مرحوم مفتح را يا آقاي هاشمي را يا ‎ ‎ آقاي خامنه‌اي را يا مرحوم بهشتي را يا اين وزرايي كه براي اسلام هر كدام ارزشمند‎ بودند و آن وكلايي كه متعهد و مفيد بودند. مسئله يك مسئله تنظيم شده بود و هست.» (صحيفه امام؛ جلد 15؛ صفحه 22)

آماده‌سازي‌ زمينه‌هاي ترور شهيد بهشتي را محمدرضا بهشتي در گفت‌وگو با ايسنا اينگونه بيان مي‌كند: «نمي‌توانيد تصورش را بكنيد كه الحمدلله اسم ما بر در و ديوار شهر با چه اوصافي نوشته مي‌شد تا جايي كه بي‌شرمانه مي‌نوشتند «بهشتي بهشتي طالقاني را تو كشتي». عكس‌هايش را ما داريم. خيلي عجيب بود. به‌رغم آن روحيه‌هايي كه عرض كردم در مورد ايشان، اين مشخصاً حركت سياسي - اجتماعي بود كه روي ايشان متمركز شد.

خردبيني و كوچك‌بيني بود كه تاب ديدن افراد تواناتر از خود را نداشتند. متهم به انحصارطلبي شد، درحالي‌كه چنين چيزي را در روحيه ايشان واقعاً سراغ نداشتيم. مي‌خواست همه با هم همراه شوند و حاضر بود تاوان اين همراهي را هم بدهد. من را سراغ دو نفر فرستاد كه بيايند و عضو شوراي مركزي حزب شوند كه اگر بگويم براي شما باورنكردني است.

ايشان دعوت كرد كه به حزب ملحق شوند. نيامدند. آمادگي همكاري را داشت و دعوت كرد، اما آنها نيامدند. اينها باعث شد كه مرحوم بهشتي هرچه به حوادث سال60 نزديك شديم، به‌خصوص وقتي فضاي ترور در كشور ايجاد شد، به‌طور طبيعي ايشان در معرض ترور بودند و ماه‌ها بود كه فكر مي‌كرديم ممكن است چنين اتفاقي بيفتد. در مواردي هم پيش آمده بود كه هدف حذف فيزيكي قرار گرفتند كه نباشند. وقتي كساني در عرصه اجتماعي و فكري نمي‌توانند فردي را برتابند آخرين چيزي كه به ذهنشان مي‌رسد، حذف فيزيكي است.»

در اصل كينه‌اي كه منافقين از شهيد بهشتي به دل گرفته بودند به‌خاطر توان سازماندهي؛ قدرت كادرسازي، تصميم‌گيري‌هاي درست و دقيق و بالاخر شخصيتي از بهشتي بود كه او را در نگاه منافقين به‌عنوان اميد ادامه انقلاب جلوه كند.شهيد بهشتي چند روز پس از پيروزي انقلاب اسلامي، «با ياري جواناني كه تربيت كرده بود، حزب قدرتمند «جمهوري اسلامي» را تشكيل داد» تا بتواند در اوضاع نابسامان كشور، ضعف تشكيلاتي و ساختاري نيروهاي مسلمان انقلابي را جبران كرده و عرصه سياسي را براي فعاليت گروه‌هاي مخالف تنگ‌تر نمايد.»

پس از آنكه دولت بازرگان استعفا كرد و اداره كشور به‌عهده شوراي انقلاب گذاشته شد، دكتر بهشتي «برگزاري همه‌پرسي، استفاده از نيروهاي مؤمن به انقلاب، ‌پاكسازي مؤسسات و ايجاد نظام اداري متناسب با انقلاب، تهيه طرح‌هاي مناسب با بهسازي زندگي محرومان، گام‌هاي مؤثر در راه‌حل مشكل زمين و مبارزه با فئوداليسم و همبستگي بيشتر با كشورهاي انقلابي و اسلامي را رئوس كار شوراي انقلاب معرفي كرد. اهدافي كه دقيقاً ماهيت انقلابي داشته و برخلاف سمت‌گيري دولت موقت بودند.

پايگاه اطلاع‌رساني قربانيان ترور درباره زمينه‌هاي ترور شهيد بهشتي اين تحليل را مي‌نويسد: باور كادر رهبري مجاهدين خلق اين بود كه با ترور شهيد بهشتي نظام را از پا درمي‌آورد. البته آنها قبل از اين سعي كرده بودند حضرت آيت‌الله خامنه‌اي را از بين ببرند. شهيد بهشتي از نظر آنها مهره كليدي انقلاب بود. حذف وي اميدي بود براي آغاز تكرار انقلابي كه انتظار و آرزويش را مي‌كشيدند.

اما شهيد بهشتي تنها به‌خاطر اينكه «اميد ادامه انقلاب بود» در ليست به گفته مجاهدين «خمسه خبيثه» قرار نداشت. مجاهدين از جهات ديگري نيز از وي دل خوشي نداشتند. نبايد از نظر دور داشت كه شهيد بهشتي نايب‌رئيس مجلس خبرگان قانون اساسي بود. اين مجلس براي تدوين قانون اساسي و به دستور امام‌خميني(ره) در 12مرداد 1358تشكيل شد. بيشتر جلسات مجلس خبرگان به رياست وي برگزار مي‌شد.

قانون اساسي كه در نهايت در 12فصل و 175اصل و يك مقدمه و مؤخره تدوين شد نتيجه تلاش‌هاي شهيد بهشتي و همفكري و همكاري وي با ديگران بود. مجاهدين خلق قانون اساسي كه مجلس خبرگان تهيه و تدوين كرد را قبول نداشت و به‌دليل نقش شهيد بهشتي در تدوين آن وي را به چشم يك عنصر برجسته انقلابي مي‌ديد كه بايد در ليست ترور قرار گيرد.

  • غايبان جلسه حزب؛ از هاشمي تا ميرسليم

جلسه هفتگي حزب جمهوري اسلامي يكشنبه شب‌ها پس از نماز مغرب و عشا در دفتر مركزي حزب جمهوري تشكيل مي‌شد و در آن مسئولين مختلف مملكتي شركت مي‌كردند. قبل از نماز مغرب و عشا جلسه شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي تشكيل شد كه موضوع آن شب جلسه، بررسي صلاحيت ميرحسين موسوي براي تصدي پست وزارت امور خارجه بود. با پايان يافتن جلسه حزب و نزديك شدن به غروب آفتاب، كم‌كم رفت و آمدها به حزب بيشتر مي‌شد.

افرادي كه براي جلسه بعد از نماز دعوت شده بودند مي‌آمدند و افرادي نيز جلسه را ترك مي‌كردند. ازجمله اين افراد مرحوم آقاي هاشمي رفسنجاني بود كه علت نماندنش در حزب را قرار ملاقات با پزشكان معالج آيت‌الله خامنه‌اي در بيمارستان و همچنين قرار با مرحوم حاج احمد خميني در منزل مطرح مي‌كند. (يك روز قبل از حادثه هفتم تير؛ آيت‌الله خامنه‌اي در مسجد ابوذر مورد سوءقصد گروه فرقان قرار گرفته و روز هفتم تير در بيمارستان بستري بودند).

آن روز ناطق نوري در اوين با آيت‌الله محمدي گيلاني و شهيد لاجوردي جلسه داشت. عسگراولادي كه روزه بود، به پيشنهاد شهيد درخشان جلسه را ترك مي‌كند، محمد هاشمي، نبوي و ميرسليم هم هر يك به‌علتي از حزب بيرون رفتند اما محمدرضا كلاهي كه ماموريت انتقال بمب به دفتر را داشت تمام تلاش خود را به‌كار مي‌گرفت تا افراد بيشتري را به سالن بكشاند. از قبل نيز با همه تماس گرفته ‌و تأكيد كرده بود كه «جلسه امشب خيلي مهم است، حتما تشريف بياوريد» به بعضي‌ها گفته بود كه اگر مهمان هم داريد مي‌توانيد با خود بياوريد.

  • ‌كلاهي؛ از نفوذ تا زندگي پنهاني

محمدرضا كلاهي، اهل تهران، دانشجوي سال اول رشته برق دانشگاه علم و صنعت از دانشجويان، هوادار مجاهدين بود كه بعد از مدتي به توصيه سازمان به ظاهر تغيير موضع داده، هوادار حزب جمهوري اسلامي مي‌شود. ابتدا به‌عنوان پاسدار كميته انقلاب اسلامي ولي‌عصر واقع در خيابان پاستور شروع به‌كار مي‌كند و سپس به تشكيلات دفتر مركزي حزب جمهوري وارد مي‌شود.
[او] با توجه به تخصص فني و نيز نظم و دقتي كه در انجام امور داشت، به سرعت مورد توجه قرار گرفته، مسئول برگزاري جلسات و كنفرانس‌هاي حزب مي‌شود.

ضمن آنكه حفاظت سالن نيز به‌عهده او بوده است. وي اطلاعات درون حزب ازجمله زمان برگزاري جلسات نوبتي شوراي مركزي و ديگر برنامه‌هاي دبيرخانه حزب را به سازمان اطلاع مي‌دهد. كلاهي مسئول برگزاري جلسات حزب جمهوري اسلامي بود. وي همچنين تكنسين برق بود و در عين حال كارت‌هاي دعوت حزب جمهوري اسلامي را تنظيم مي‌كرد. او توانسته بود خودش را در ميان نيروهاي حزب‌اللهي حزب جمهوري اسلامي جا بيندازد و خودش را يك نيروي مومن، معتقد و حزب‌اللهي معرفي كند. با اين حال برخي نيروهاي حزب وي را فردي مشكوك مي‌دانستند كه قابل اعتماد نبود.

محمدي ري‌شهري نخستين وزير اطلاعات جمهوري اسلامي در خاطرات خود درباره كلاهي مي‌نويسد: محمدرضا كلاهي صمدي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 به سازمان منافقين پيوست. ابتدا در انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه علم و صنعت و پس از مدتي با خط‌دهي سازمان از انجمن اظهار بريدگي كرده، ضمن اينكه در همان مقطع با سازمان ارتباط تنگاتنگي داشته است، به‌عنوان پاسدار كميته انقلاب اسلامي ولي عصر (تهران) واقع در خيابان پاستور، شروع به فعاليت كرده و به‌تدريج با هدايت منافقين، وارد حزب جمهوري اسلامي مي‌شود.

كلاهي در تشكيلات دفتر مركزي حزب در جايگاهي قرار مي‌گيرد كه از كليه جريانات مهم حزبي و مملكتي (دولت، مجلس، نهادها و...) مطلع بوده و همچنين مسئول دعوت‌ها براي كنفرانس‌ها، ميزگردها يا جلسات بوده، ضمن اينكه حفاظت سالن نيز به‌عهده او بوده است. او مستقيما زيرنظر يكي از افراد كادر مركزي منافقين به نام هادي روشن رواني با نام مستعار مقدم قرار داشته است.

كلاهي از تاريخ 1/9/1359در منزل شخصي فردي به نام سعيد عباس مودب‌صفت، به‌عنوان مستأجر و به‌صورت انفرادي زندگي مي‌كرده و بعضا افرادي را نيز با خود به منزل مي‌آورده است. وي ساعت 7صبح از خانه خارج مي‌شده و حدود 8شب به خانه باز مي‌گشت و در رفت‌وآمد بسيار محتاط و مرتبا خودش را چك مي‌كرد و حتي براي رفتن به دستشويي، در اتاق خودش را قفل مي‌كرده است.

وي چند روز قبل از انفجار حزب، كيف سامسونت خود را عوض كرده و يك كيف بزرگ را با خودش حمل مي‌‌كرده و چون رفت‌وآمد وي در طول روز به حزب زياد بوده، كمتر مورد بازرسي قرار مي‌گرفت.پس از انفجار حزب جمهوري اسلامي، او متواري و در خانه‌هاي تيمي منافقين مخفي و نهايتا از طريق مرز غرب كشور توسط عوامل منافقين به عراق منتقل شد.

در مقطعي كه وي در ايران مخفي بود، گزارش‌هاي متعددي مبني بر محل اختفاي وي در مناطقي از جمله جاده چالوس، روستاي سياه‌بيشه، قلعه ميرفتاح در اطراف همدان، واصل مي‌شد كه با مراجعه تيم‌هاي عملياتي، نتيجه‌اي حاصل نشد.در ايامي كه وي مخفي شده بود، براي رديابي وي، دوستان، نزديكان و خانواده وي ازجمله برادرش محسن كه همافر ناجا بوده، چندين مرحله مورد بازجويي قرار گرفتند، اما نتيجه مثبتي نداشت.

نامبرده در عراق در بخش عارفي (روابط با عراق) با نام مستعار كريم فعاليت مي‌كرده و با يكي از منافقين با نام خورشيد فرجي زنوز، اهل تهران، ازدواج مي‌كند. چندسال پيش خبري مبني بر اينكه كلاهي و كشميري (عامل انفجار دفتر نخست‌وزيري) در آلمان ديده شده‌اند منتشر شد.

سال قبل نيز خبري منتشر و گفته شد به‌دنبال همكاري‌هاي پليس اينترپل و پيگيري‌هاي پليس ايران، يكي از عناصر گروهك تروريستي منافقين كه در انفجار حزب جمهوري دست داشت در كشور آلباني شناسايي و دستگير شد. برخي ذهن‌ها به اين سمت رفت كه كلاهي دستگير شده، اما مقامات نيروي انتظامي اعلام كردند كه فرد مذكور يك زن است‌ اگرچه دولت آلباني از استرداد اين شخص هم سرباز زد.

کد خبر 374385

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha