روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش با تيتر«قنیطره، مشکل امنیتی تلآویو » نوشت:
توافق روسیه و آمریکا در مورد برقراری «آتشبس محدود» در منطقه تحت اشغال گروههای تروریستی در جنوب غرب سوریه، مباحث زیادی را در پی داشته است. بیش از همه، رسانههای آمریکایی از آن به عنوان یک تحول مهم کیفی در بحران امنیتی سوریه یاد کردهاند و این در حالی است که رسانههای روسی با اشاره به سخنان نسبتاً تند ولادیمیر پوتین خطاب به وزیر خارجه آمریکا به تداوم بیاعتمادی طرفین روسیه و آمریکا به یکدیگر پس از اجلاس گروه 20 در کشور آلمان خبر دادهاند. واقعیت چیست؟ آیا واقعاً اتفاق مهمی در حوزه امنیتی سوریه روی داده است؟ مباحث زیر میتواند پاسخ به این سؤالات را تا حدی تسهیل نماید:
1- برقراری مناطق «کمتر درگیر» یا «آتشبس محدود» اساساً یک ایده روسی است که بر مبنای کمک به روند گفتوگوهای سیاسی و کاستن از آتش درگیری میان دولت سوریه و مخالفان آن شکل گرفته است. پیش از این روسها اعلام کردند در چهار منطقه درگیری شامل مناطقی از استانهای دمشق، ریف، حمص و حماء شاهد کاهش درگیری خواهیم بود و شهروندانی که طی سالهای اخیر از این مناطق رفتهاند میتوانند به خانههایشان بازگردند و آن دسته از گروههای مسلحی که به این طرح بپیوندند میتوانند از مزایای آن شامل مشارکت در فرایند مذاکرات صلح آستانه برخوردار شوند. این موضوع از آنجا که علیالوصول مبتنی بر کاهش فشار روی دولت و نیروهای مسلح سوریه بود از سوی دمشق و تهران حمایت شد هر چند ایران و سوریه نسبت به موفقیت این طرح تردیدهایی داشتند. در این بین حفظ توافق مشترک ایران، روسیه و سوریه آن قدر اهمیت دارد که حتی اگر پذیرش طرح ایجاد مناطق کمتر درگیری توأم با مخاطراتی هم باشد با آن به نوعی همراهی شود اما واقعیت این است که ایران و سوریه در مورد طرح ایجاد مناطق کمتر درگیر اختلاف نظر جدی با روسیه نداشتند و منافع آن را بیش از مخاطرات آن میدانستند.
2- آمریکاییها در تجزیه و تحلیل شرایط امنیتی سوریه معتقدند توافق امنیتی تهران- مسکو که پس از سفر 19 ماه پیش سردار سلیمانی به مسکو صورت گرفت، یک تغییر استراتژیک در وضع امنیتی سوریه پدید آورده است چرا که حضور روسیه در کنار ایران سبب خنثی شدن بسیاری اقدامات بینالمللی میشود که با محوریت آمریکا به منظور تضعیف دولت سوریه صورت میگیرد از سوی دیگر حضور عملیاتی روسیه در سوریه سبب کاهش هزینه نظامی سوریه و ایران شده و به تقویت تحرکات نظامی آنان منجر میشود. بر این اساس دولت آمریکا پس از امضای توافق سلیمانی- پوتین سعی وافری داشت تا روسیه را از ادامه همکاری عملیاتی با ایران و سوریه منصرف گرداند براین اساس آمریکاییها ادبیات دوگانهای را در ارتباط با دو طرف قرارداد آبان 94 مسکو در پیش گرفتند. آنان از یک سو ایران را زیر فشار بیشتر قرار دادند و مدعی شدند ایران در جهت کشتار مردم سوریه با اسد همکاری میکند و در ادامه هم آمریکاییها به همراه رژیم صهیونیستی و طی چند نوبت مواضع ارتش سوریه را مورد حمله مستقیم خود قرار دادند این در حالی است که ادبیات آمریکاییها در رابطه با طرف روسیه مبتنی بر ابراز اعتماد به روسیه بود. آمریکا با اعزام سفیر خود در قزاقستان به اجلاس آستانه وانمود کردند که به روسیه اعتماد دارند کما اینکه سعی کردند مذاکرات ژنو سوریه را در ادامه مذاکرات آستانه تعریف و وانمود کنند که با محوریت روسیه در مذاکرات دولت سوریه و معارضان آن مشکلی ندارند در روزهای اخیر هم علیرغم آنکه پوتین بطور یکطرفه توافق هوایی بین آمریکا و روسیه که در دوره اوباما صورت گرفته بود، لغو کرد، وزیر خارجه آمریکا- تیلرسون- اعلام کرد که سیاست روسها در مورد سوریه بهتر از سیاست آمریکا بوده و از این رو آمریکا مایل است مسکو اداره پرونده امنیتی و سیاسی سوریه را در دست داشته باشد. البته چیزی از این موضع نگذشت که پوتین خطاب به تیلرسون گفت که او شهروند سوریه نیست و نمیتواند در امور یک کشور مستقل دخالت نماید.
پس میتوان گفت یکی از اهداف اساسی آمریکاییها در این مرحله جداسازی روسیه از ایران است اما این یک سیاست اصولی به حساب نمیآید و به محض آنکه روسیه راه جداگانهای در سوریه برگزید آمریکاییها سیاستهای خود را در سوریه پی میگیرند تا اینجا روسها نشان دادهاند که سیاست آمریکا را بخوبی میشناسند و به تداوم همکاری با ایران تأکید دارند. شرایط میدانی سوریه و بخصوص آن دسته از موضوعاتی که به روسیه برمیگردد، کماکان با برتری دولت سوریه و جبهه مقاومت جریان دارد. ایران و روسیه بخوبی میدانند که برای حل و فصل مشکلات منطقه و ممانعت از مداخلات غرب که با دیدگاههای هر دو کشور مغایرت دارد به همکاری راهبردی درازمدت نیاز دارند.
3- منطقه جنوب غرب سوریه در واقع شامل دو استان کوچک و کمجمعیت قنیطره و درعا میشود. وضعیت قنیطره به این صورت است که دستکم سه چهارم آن از سال 1967 یعنی پساز سومین جنگ بزرگ عربی-اسرائیلی در اشغال رژیم صهیونیستی است که شامل بلندیهای جولان و جبلالشیخ هم میشود حدود نیمی از یک چهارم قنیطره که در این فاصله در تصرف دولت سوریه بود بعد از بحران امنیتی سوریه به اشغال گروههای تروریستی نظیرالنصره درآمد. در استان کوچک درعا هم وضع مشابهی حاکم است یعنی نیمی از این استان در تصرف گروههایی نظیر النصره و نیمی در سیطره ارتش سوریه میباشد. رژیم صهیونیستی طی سالهای اخیر از این گروههای تروریستی به عنوان یک سپر امنیتی در برابر نفوذ حزبالله لبنان و سایر گروههای جهادی به بلندیهای جولان مینگریست و به مرور اداره امنیتی این مناطق را در دست گرفت. در این بین رژیم صهیونیستی گسترش جنگ به جنوب و در مجاورت مرزهای شمالی فلسطین را به نفع خود نمیدانست. از اینرو به حفظ همین عدد از تروریستها که بین 5 تا 8 هزار نفر تخمین زده میشوند نظر داشت از سوی دیگر دولت سوریه هم که از این ناحیه خطری احساس نمیکرد و آزادسازی مناطق غربی در طول مرزهای سوریه با لبنان و آزادی حلب و منطقه مابین حلب تا حمص را اولویت میدانست به این وضع راضی بود.
در این میان و پس از آنکه سیاست ایجاد نوار امنیتی آمریکا در طول مرزهای شرقی سوریه با مانع مواجه گردید و به نظر میآمد زمینههای اجرای طرح مزبور از بین رفته است، روسها و آمریکاییها از ایجاد «منطقه کمتر درگیر» در استانهای قنیطره و درعا خبر دادند. موافقت روسها با این طرح عجیب نبود همه میدانند که روسها نمیخواهند روابط با تلآویو را لغو نمایند آنان کماکان نسبت به امنیت حدود یکمیلیون یهودی روستبار که طی دهههای گذشته به سرزمین مقدس فلسطین گسیل شده و بخش زیادی از آنان نیز در ساختار حکومتی رژیم صهیونیستی جای گرفتهاند، حساس هستند اما در این میان روسها از آنچنان مانوری برخوردار نیستند که بتوانند وعده مستحکمی بدهند و آن را محقق گردانند. برقراری منطقه کمتر درگیر در جنوب شرایط این منطقه را تغییر نمیدهد و مانعی برای عملیات آینده ارتش سوریه در منطقهای که سازمان ملل آن را بخش بلاتردید خاک سوریه به حساب آورده است، به حساب نمیآید. اگر نگرانی اسرائیل نفوذ نیروهای جبهه مقاومت به این منطقه است نیروهای مقاومت تابع توافقات بینالمللی نیستند که از این طریق مشکل اسرائیل حل شود.
4- جریانی در ایران که از آغاز توافق ایران و روسیه را برنمیتافتند و به بهبود رابطه با اروپا ولو با پرداخت هزینه سنگین اصرار داشتند، از توافق آمریکا و روسیه به عنوان یک تحول راهبردی در شرایط سوریه یاد کردند و علیه توافق امنیتی ایران و روسیه جنجال جدیدی راهانداختند و جالب این بود که در این میان سخنگوی وزارت خارجه ایران به ایجاد منطقه کمتر درگیر در جنوب مهر تایید گذاشت اما واقعیت این است که ما ضمن آنکه این توافق را بنیادی نمیدانیم، تایید آن را نیز درست نمیدانیم. در واقع میتوان گفت توافق آمریکاییها با این طرح نشانهای از پذیرش شکست طرح امنیتیشان در طول مرزهای شرقی سوریه است. آمریکا قرار بود یک نوار امنیتی به طول بیش از 500 کیلومتر و عمق حدود 80 کیلومتر را در کل مرزهای شرقی سوریه از اردن تا ترکیه به وجود آورده و از این طریق جبهه مقاومت را دو پارچه کرده و مانع نقشآفرینی امنیتی ایران و عراق در کشورهای عربی ساحل مدیترانه شوند حالا آنان به طرحی چشم دوختهاند که تنها امضای روسیه پای آن است.
- محرم و نامحرم در دولت اعتدال
روزنامه رسالت در ستون سرمقالهاش نوشت:
آيندهپژوهي به امر تصميم گيري مرتبط است. آيندهپژوهي به معناي دقيق كلمه يعني تلاش براي يافتن راه هاي بهتري براي دولت تا ناشناختهها در تصميمگيري ادغام شود و چيزي به نام تصميمگيري عقلاني ظهور يابد. آيندهپژوهي مجموعهاي از ابزارها براي كنش و تغيير است. سخن اين است كه آيا دولت نسبت به كاركرد چهار سال گذشته خود و نيز نگاه به آينده يك آيندهپژوهي علمي را در اين باره ديده است؟ دولتي كه پاي در شناخت آينده پژوهي سياسي و اقتصادي مي گذارد حتما بايد يك تصوير از رقيب و دشمن و پيشبيني رفتارهاي او بر اساس حساب احتمالات داشته باشد.
براي ورود به اين معركه كه به معناي كارآمدسازي دولت است، حتماً بايد يك تحليل دقيق از موقعيتي كه به سر مي بريم داشته باشيم. از درون اين تحليل دقيق بايد راهبرد دولت در چهار سال آينده بيرون آيد. ترديدي نيست راهبرد آمريكا حذف ايران از منطقه و جهان و رويارويي مستقيم با دولت است. بالاتر از اين حذف و تغيير نظام جمهوري اسلامي در مركز تصميمگيري و تصميمسازيهاي سياسي،اقتصادي، فرهنگي و نظامي آمريكا قرار دارد.
كسي كه فهم درستي از اين راهبرد نداشته باشد و بخواهد بر اساس اعتماد به سران كاخ سفيد حركت كند به بن بستي خواهد رسيد كه اكنون در برجام، «اف اي تي اف» و قراردادهايي نظير توتال خواهد رسيد.
دولت در تحليل موقعيت حتما بايد اقدامات كنشگران جهاني در رأس آن آمريكا را رصد و از باب آيندهپژوهي براي هر رويكرد دشمن برنامه داشته باشد. اگر اين تحليل درست انجام نشود به تناقضهاي عملي و نظري مي رسد و جاي دوست و دشمن را اشتباه مي گيرد و به وادي خطرناك اشداء علي المومنين و رحماء مع الكفار سقوط مي كند.
دولت از دسترس پذيري و نقدپذيري در حيطه عمومي فرار مي كند و مرتب بر طبل محرمانه كاريها در حوزه سياست خارجي، سياست داخلي، اقتصاد و ... مي كوبد. در اين معركه بديهيترين حقوق شهروندي كه در قانون اساسي و قوانين عادي كشور به آن تصريح شده،را ناديده مي گيرد.
يادم مي آيد در قضيه مك فارلين واكنش ابتدايي امام (ره) به مسئولين وقت آن دوره اين بود که هر كاري در اين باره مي كنيد فكر آن را بكنيد كه به مردم توضيح بدهيد.
معناي اين سخن اين بود كه در حوزه حقوق عمومي، دولت يا حاكميت امري مخفي ندارد. در حوزه مسائلي كه براي مردم حق و تكليف ايجاد مي كند زدن مهر محرمانه بر مذاكرات و قراردادها معنا ندارد. اگر اين كار ادامه داشته باشد يك بدعتي در حكمراني خوب بر جاي مي ماند كه جاي محرم و نامحرم عوض مي شود. وقتي ما يك قرارداد اقتصادي آن هم با كشوري كه هيچ از دشمني براي ما كم نگذاشته و حتي در روز قرارداد در پايتخت خود ميتينگ براندازي نظام جمهوري اسلامي برگزار ميكند، امضا مي كنيم، او را محرم تلقي مي كنيم و با زدن مهر محرمانه بر سند اين قرارداد، مردم را نامحرم مي دانيم! اين در هيچ دولتي سابقه ندارد. چرا دولت خود را با اين كارها تحقير مي كند؟ اين نحوه اداره مملكت در دوران دولت اعتدال با كدام ميزان از موازين عدالت و اعتدال سازگار است؟ دولت براي اداره خود از اين حيث در چهار سال آينده فكري بايد بكند. آمريكا و اروپا روح و جسم و جان برجام را نقض مي كنند. وزير خارجه ما نامه به اتحاديه اروپا مينويسد و دقيق موارد نقض و بدعهدي طرف مقابل را يادآور مي شود اما مردم ما از متن و محتواي اين نامه بي اطلاع هستند! نتيجه اين مي شود مردم تصور
مي كنند دولت در برابر بدعهدي دشمن سكوت كرده است، فقط به تعهدات خود در برجام عمل مي كند و كاري به نقض برجام و بدعهدي طرف مقابل ندارد. آيا فكر مي كنيم اين براي حيثيت دولت و ريخت ديپلماسي خارجي كشور مفيد است؟!
فقط يك نگاه آينده پژوهانه مي تواند به اين سوالات پاسخ دهد و مقوله محرم و نامحرم در دولت اعتدال را به چالش بكشاند.
- قرارداد با توتال، پیروزی یا شکست؟
محمدجواد حقشناس استاد روابط بینالملل دانشگاه در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:
امضای قرارداد توسعه فاز 11 پارس جنوبی با کنسرسیومی به رهبری شرکت توتال فرانسه را باید در زمره مهمترین دستاوردهای دولت یازدهم در ماههای پایانی فعالیت آن ارزیابی کرد. حرکتى که میتوان آن را در راستاى تحقق «بایدهایى که از سوى مقام معظم رهبرى در دیدار با کارگزاران نظام و خطاب به رئیس جمهوری منتخب مطرح شد»، دانست. اهمیت این قرارداد زمانی بیشتر میشود که شرایط و روند انعقاد آن مورد توجه قرار گیرد. در شرایطی که تحرکات سیاسی علیه ایران در سطح جهانی بخصوص ایالات متحده و شخص ترامپ افزایش یافته است و در این راستا طرح جدید تحریمی از سوی مجلس سنای این کشور به جریان افتاده، انعقاد این قرارداد، پیام روشنی نه از سوی شرکتهای خارجی بلکه از سوی فرانسه و اتحادیه اروپا به امریکا و افکار عمومی جهانی است که با سیاستهای جدید این کشور علیه ایران همراهی ندارد و آن را به رسمیت نمیشناسد. در واقع این قرارداد آب سردی بر تن امریکای پساترامپ و مجلس سنا در دوره جدید تحرکات سیاسی علیه ایران ارزیابی میشود. از سوی دیگر، برخی کشورهای منطقهای از جمله عربستان و رژیم اسرائیل در سالهای اخیر بخصوص پس از برجام، تحرکات قابل توجهی را علیه ایران آغاز کردهاند و درصدد ایجاد مانع بر سر بازگشت ایران به بازارهای جهانی و عرصه سیاست بینالمللی هستند. این کشورها سالهاست از پیشبرد تخاصم ایران با نظام بینالملل سود برده و طبیعتاً خواهان تداوم منافع سیاسی و اقتصادی خود هستند. انعقاد قرارداد نفتی اخیر به نوعی خنثی کننده تحرکات این کشورها علیه ایران است. بنابراین در چنین شرایطی، قرارداد نفتی با کنسرسیوم توتال را میتوان یک پیروزی سیاسی برای ایران در عرصه بینالمللی و منطقهای ارزیابی کرد.
علاوه براین باید توجه کرد که گذار از چالشهای اقتصادی و اجتماعی که کشور در حال حاضر با آن دست به گریبان است، مستلزم بهرهگیری از فرصتهای اقتصادی و فنی جهانی است. رکود اقتصادی و بحران بیکاری بشدت کشور را رنج میدهد. بدون شک اگر این مسائل در زمان کوتاهی مدیریت نشود، چالشهای جدی سیاسی برای کشور ایجاد میشود لذا ضروری است در زمان کوتاه برای مدیریت این مسائل تدبیر شود. به طور طبیعی و بر اساس تجربه دیگر کشورها، سرمایهها و فناوریهای خارجی باید به کمک کشور بیاید تا چرخ اقتصادی کشور با قدرت و تأثیرگذاری بیشتری به حرکت درآید. چرخهایی که در پرتو تحریمها سالها به گل نشسته بود. نفت و گاز در حال حاضر مهمترین مزیت ایران برای همکاری بینالمللی است و باید چرخهای اقتصادی کشور در زمینه نفت و گاز به حرکت درآید . قرارداد توسعه فاز 11 با توتال آغاز خوب و بزرگی برای این حرکت و رفع مسائل و چالشهای اقتصادی و اجتماعی کشور است.
علیرغم این و با وجود استقبال عمومی واستقبال نخبگان سیاسی و اقتصادی کشور از این قرارداد، اقلیتی از جریان سیاسی و منتقد دولت، هجمه به این حرکت دولت و وزارت نفت را در روزهای اخیر شدت بخشیدهاند. منتقدین و مخالفین دولت که به نوعی از نتیجه انتخابات 29 اردیبهشت ماه ریاست جمهوری ناراضی هستند، هم اکنون از هر فرصتی برای تخریب دولت و اقدامات آن استفاده میکنند. مخالفت و انتقاد از دولت برای مخالفین آن امری طبیعی است اما آنچه باعث تعجب است ماهیت و سطح مخالفت است. به نظر میرسد رفتار این گروهها بیش از آنکه متوجه دولت باشد، به نوعی انتقاد از مردمی است که زمینه ساز روی کارآمدن دوباره این دولت شده اند. در نتیجه بی محابا و بدون ملاحظه منافع ملی کشور و سرنوشت اقتصادی و معیشتی مردم، هدف نهایی تحرکات سیاسی و رسانهای جریانهای مخالف دولت است. به نظر میرسد این جریان باید در رفتار و منش خود در قبال آرا و اراده مردم تجدید نظر کرده و به خواست اکثریت احترام گذاشته و از هرگونه تحرک سیاسی و رسانهای که زمینه ساز ناامیدی مردم از یک سو و کند شدن روند سیاستگذاری و اقدام دولت از سوی دیگر میشود، خودداری کند. این جریان سیاسی نباید فراموش کند که تحرکات آنها به نوعی همراهی با جریانهای سیاسی خارج از ایران در سطوح منطقهای و جهانی برای به حاشیه راندن ایران از روندهای بینالمللی و انزوای بیشتر و در نتیجه تضعیف بیشتر کشور است.
نظر شما