مجموع نظرات: ۰
پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۶ - ۰۱:۰۱
۰ نفر

نصرالله حدادی: دوشنبه ۲۷ شهریور ماه روز بزرگداشت شعر و ادب فارسی بود و ایضا گرامیداشت استاد شهریار. با خود می‌اندیشم این شاعر بلندآوازه آذری‌زبان که سال‌ها در شهر تهران اقامت داشت و طبع وقادش در این شهر به اوج شکوفایی رسید، در این شهر دل‌باخت، در عشق شکست خورد،

در خانه همشهري‌اش «پناهي» در محله شاهپور در دهه‌هاي 20 و 30 شمسي براي بسياري از ادب‌دوستان شعر خواند، با استاد ابوالحسن صبا محشور شد و به نواختن تار عاشقانه دل سپرد و ده‌ها علقه و علاقه ديگر چرا در مقابل بي‌وفايي تهراني‌هاي مهاجر، چنان برآشفت كه مقابله پيش كرد و سرود: الا اي داور دانا، تو مي‌داني كه ايراني / چه محنت‌ها كشيد از دست اين تهران و تهراني و...

آيا تهران جاي بدي است؟ اگر چنين است، چرا در اين شهر مانده‌ايم؟ بسياري از بزرگان ايران‌زمين، طي 200سال اخير در تهران نشو و نما يافته، رشد كرده، به شهرت رسيده، بالنده شده، اثرگذاري نموده و چه بسا در اين شهر به ديار باقي شتافته‌اند و در همين شهر سر به تيره تراب نهاده‌اند.

دهخدا، دكتر محمد معين، پروين اعتصامي، محمدتقي ملك‌الشعرا ي بهار و ده‌ها و صدها نام آشنا و شهره ديگر چرا در ديار خود نامي نشدند؟ دهخدا در محله سنگلج تهران پا به عرصه وجود گذارد، اما تبارش قزويني بود. دكتر معين از سرزمين گيلان و رشت به تهران آمد. پروين زاده تبريز بود، اما از سه، چهار سالگي به تهران آمد. بهار مشهدي بود، اما تهراني شد و استاد شهريار كه آذري‌زبان بود و در كنار ماناترين اشعارش به زبان مادري، به‌يادماندني‌ترين اشعارش به زبان فارسي است و از «علي اي هماي رحمت» گرفته، تا «آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا» را در همين «تهران» سروده و به يادگار گذارده است.

به اطراف‌مان نظري بيندازيم، كداممان خود يا تبارمان تهراني‌الاصل هستند؟ مرحوم پدرم طالقاني بود و در ابتداي قرن حاضر، مادرم- كه زود از دستش دادم- از مازندران در دهه 1320 به تهران آمدند و من در اين شهر پا به عرصه حيات گذاردم. آيا حق دارم از بام تا شام از دست تهران و تهراني‌ها بنالم؟ آب، هوا، ترافيك، سروصدا، اجاره‌خانه، قوانين سلبي، مشكلات آپارتمان‌نشيني و تردد در شهر و ده‌ها مشكل ديگر، ظاهرا تهران را به شهري غيرقابل تحمل و سكونت مبدل ساخته است.

اما به‌صورت دلبخواه يا قهرا و جبرا در اين شهر ساكنيم و بايد زندگي كنيم، پس اگر قرار است گله‌گزاري كنيم بايد انصاف دهيم و باور كنيم تهران با تمامي آنچه كه بد مي‌نمايد شهري است پر از خاطره و تك تك ما وامدار اين شهريم و اگر بنا به هر دليلي فكر مي‌كنيم شهري غيرقابل زيست است، بايد بكوشيم آن‌را قابل زيست سازيم. اگر به چنين روزي افتاده است، تك تك ما در قبال آن مسئوليم و مقصر.

مسئوليم، چون از تمام محسنات اين شهر استفاده مي‌كنيم و مقصريم، چون در رفتار اجتماعي‌مان بسياري از قوانين و هنجارها را رعايت نمي‌كنيم. آيا در دفع زباله، نحوه رانندگي، رعايت حقوق ارباب رجوع و همسايه، هموطن و ده‌ها و صدها مورد ديگر، عملكرد درست و صحيحي داريم؟ انصاف بدهيم؛ نگارنده اعتراف مي‌كنم حداقل در دفع زباله، عملكرد صحيحي نداشته‌ام و در رانندگي نيز به‌رغم تمامي تلاشم براي رعايت قوانين موضوعه، كم‌حوصله‌ام و از سر اجبار يا اختيار بعضي مواقع قوانين را ناديده مي‌گيرم و براي توجيه اعمالم، ديگران را مقصر قلمداد مي‌كنم. از اين پس در اين صفحه و همين ستون، تهران و تهراني را با هم بيشتر واكاوي خواهيم كرد.

از معماري‌اش خواهم گفت. خانه‌هاي تاريخي‌اش را با تمامي خصوصيات بارزش معرفي خواهم كرد. از فرهنگ و ادب و آدابش خواهم نوشت. از اولين‌ها خواهم گفت. از جمعيت و مساحت آن از ابتدا تا به امروز برايتان خواهم نوشت.
سرگذشت خيابان‌ها، چهارراه‌ها، ميادين مشهورش را بازگو خواهم كرد. گاهي سراغي خواهم گرفت از بزرگاني كه در اين شهر، شهره شدند و از تهران گفته‌اند. از بودها و نبودهايش خواهم گفت و خلاصه اگر از بدش بگويم، از خوبي‌هايش فراوان خواهم گفت؛ تهران شهرماست و پايتخت ايران و ما به اين شهر بدهكاريم و بايد اداي دين كنيم، چنين باد.

  • تهران‌پژوه
کد خبر 382920

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha