سه‌شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۶:۰۶
۰ نفر

همشهری آنلاین: قیمت ارز، جایگاه انقلاب اسلامی و... از جمله موضوعاتی هستند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های سه شنبه-۱۰ بهمن-جای گرفتند.

حسن سبیلان‌اردستانی . استاد ارتباطات در ستون سرمقاله شرق با تيتر«چه کسی مسئول برف‌روبی است؟» نوشت:
روزنامه شرق،۱۰ بهمن

همیاری‌نکردن اکثر شهروندان در برف‌روبی معابر فرعی، نشان از «بحران مشارکت اجتماعی» در ایران دارد. اگر به این موضوع بحران‌های آلودگی هوا، مصرف بی‌رویه آب، مصرف زیاد غذاهای مضر، اعتیاد و موارد دیگر نیز اضافه شود، مشخص می‌شود شهروندان ایرانی برای «مشارکت‌های اجتماعی» آموزش داده نشده‌اند که در ادامه موضوع مشارکت شهروندان را که می‌توانست یک مشارکت ساده، مفرح و مقدمه‌ای برای مشارکت‌های اجتماعی دیگر باشد، بررسی می‌کنیم. مشاركت participation  درگيري ذهني و عاطفي اشخاص در موقعيت‌هاي گروهي است كه آنان را برمي‌انگيزد تا براي رسيدن به اهداف گروهي، يكديگر را ياري دهند و در مسئوليت كار شريك شوند. اين تعريف داراي سه جزء است: ١. درگيرشدن ٢. ياري‌دادن

٣. پذيرش مسئوليت. مشارکت خود به دسته‌های گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، توسعه و... تقسیم‌ می‌شود که با عنایت به بارش برف بی‌نظیر و سنگین در کشور به «مشارکت اجتماعی» پرداخته می‌شود. ١- مشارکت اجتماعی شهروندان در موضوع «مدیریت برف‌روبی»: نگاهی کوتاه به وضعیت معابر [پیاده‌رو و خیابان] در این چند روز برفی نشان از آن دارد که شهروندان هیچ فعالیتی درباره مدیریت معابر فرعی نداشته‌اند؛ به این مفهوم که پیاده‌روها غالبا دارای برف و یخ‌زدگی هستند و خیابان‌های فرعی نیز از این شرایط خارج نیست. علت چیست؟ بیشتر شهروندان تصور می‌کنند این وظیفه شهرداری‌هاست که باید همه معابر را از برف و یخ بزدایند و با ماسه و نمک‌پاشی همه معابر را از برف پاک كنند.

در‌صورتی‌که وظیفه شهروندان در‌این‌میان چیست؟ کمی به عقب‌تر و به دهه ٥٠ و ٦٠ برگردیم که در این کشور برف به‌وفور می‌بارید. اگر به آن زمان برگردیم، ملاحظه می‌کنیم که وقتی برف می‌آمد، فردای آن روز همه شهروندان از خانه برای مدیریت معابر خارج می‌شدند و با تمام امکانات برف‌ها را در باغچه‌ها یا مکان‌هایی که مزاحمت برای دیگر همسایگان ایجاد نمی‌کرد، می‌ریختند و هیچ‌کس منتظر شهرداری و مأموران شهرداری برای پاک‌کردن معابر فرعی نمی‌ماند. امروز مشاهده می‌شود عده کمی از شهروندان جلوی منزل خود را برف‌روبی کرده‌اند و مابقی شهروندان یا اصلا دست نزده‌اند یا برف‌های جلوی منزل یا خودروی خود را به وسط خیابان ریخته‌اند! و شرایط عبور‌و‌مرور را با مشکل مواجه کرده‌اند. در این راستا حتی دستگاه‌های دولتی و شرکت‌های دولتی نیز که تعداد زیادی «پرسنل خدمات» دارند، مدیران دستور برف‌روبی جلوی شرکت را نداده‌اند! اگر در خیابان قدم بزنید، ملاحظه می‌کنید که جلوی بانک‌ها، ادارات، دانشگاه‌ها، فروشگاه‌های دولتی و... که همگی دارای پرسنل خدمات هستند، باز هم برف مانند خانه‌ای متروکه است که کسی در آن زندگی نمی‌کند و باید انتظار بکشند که شهرداری برای برف‌روبی بیاید! چرا برف‌روبی معابر فرعی از شمول «مشارکت اجتماعی» خارج شده است؟

٢- رسانه‌ها و مشارکت اجتماعی: رسانه‌هاي همگاني در همه انواع مشارکت‌ها نقش اساسی دارند و از عهده هیچ سازمان دیگری بر‌نمی‌آید که به تشریح آن با موضوع «مشارکت اجتماعی در برف‌روبی» می‌پردازیم. اولین نقش رسانه‌ها، باید موضوع مد نظر و داراي اهميت را براي شهروندان برجسته كنند و اهميت و ضرورت آن را براي آنها آشكار کنند و «اعتبار اجتماعي رسانه» را به آن ببخشند. به عبارت ديگر به علت اينكه سوژه‌هاي مشاركت در اجتماعات به‌وفور ديده مي‌شوند؛ بنابراين احتمال اينكه تفكر عموم حول يك موضوع ايجاد شود، كم خواهد بود. رسانه‌ها با واردشدن به عرصه و نشان‌دادن اولويت‌ها مي‌توانند افكار شهروندان را درباره مهم‌ترين موضوعات حساس كنند؛ به‌اين‌ترتيب اتفاق آرا بين شهروندان درباره موضوع مشاركت به وجود مي‌آيد. درباره برف‌روبی، عده‌ای برف‌روبی را دور از شأن و کسوت خود می‌پندارند و تصور می‌کنند که اگر آنها بیل یا پارویی دست بگیرند و معابر را تمیز کنند، شهروندان دیگر به آنها با دیده حقارت نگاه خواهند کرد [هرچند برخی شهروندان ناآگاه نیز این دید را به فعالان اجتماعی دارند] در‌صورتی‌که اگر رسانه‌ها «اعتبار اجتماعی» به موضوع ببخشند، دیگر هیچ شهروندی این‌طور احساسی را نخواهد داشت. دیگر اینکه برخی رسانه‌ها برای رسانه‌های دیگر «رسانه نخبه» محسوب می‌شوند و توان هدایت دیگر رسانه‌ها را در مدیریت‌های بحران [نه بحران‌آفرینی] دارند. باید عنایت داشت که رسانه‌های شبکه‌های اجتماعی مجازی به ‌علت اینکه مدیریت فردی دارند، فقط توان بازنشر و بازنمایی مطالب دیگران را دارند؛ بنابراین در زمان‌های بحران، فقط باعث تشدید بحران‌ها می‌شوند؛ چراکه از هر گوشه و کناری، مطلبی هیجانی و نادر را بازنشر داده که این عمل در فرایند «مدیریت بحران و رسانه» قرار نمی‌گیرد؛ بنابراین رسانه‌ای بزرگ مانند سازمان صداوسیما می‌تواند با توجه به کادر تخصصی و فراگیربودن، مدیریت بحران را انجام و بازنشر آن را برعهده رسانه‌های اجتماعی قرار دهد. دومين موضوع نحوه مشاركت در امور است. مشاركت موضوعي نيست كه شهروندان بتوانند بدون هماهنگي در آن شركت کنند؛ بلكه بايد بين شهروندان و برنامه‌ريزان ذي‌ربط ارتباط برقرار شود. رسانه‌ها در پيوند و برقراري ارتباط بين شهروندان و دستگاه‌هاي ذي‌ربط، بهترين وسيله و ابزار هستند و تقريبا جايگزيني براي آنها وجود ندارد؛ بنابراین زمانی که رسانه‌ها از شهروندان تقاضا می‌کنند که در زمان بارش برف از مسافرت‌های غیرضروری پرهیز کنند، باید این غیرضروری‌بودن را برای شهروندان ملموس و مصداقی كنند. سومين موضوع آموزش مشاركت است.

آموزش مشاركت از موضوع‌هايي است كه در كشورهاي در‌حال‌توسعه كمتر به آن پرداخته مي‌شود. بايد توجه داشت به علت قدمت‌نداشتن مشاركت مدرن در كشورهاي در‌حال‌توسعه، آموزش شهروندان درباره مؤلفه‌هاي مشاركت، فوايد و معايب آن، نحوه تعامل با ديگر شهروندان، نحوه هماهنگي با سازمان‌هاي مربوطه و حركت يكسان و مكمل براي رسيدن به هدف از مواردي است كه بايد رسانه‌ها در آموزش خود به آن توجه لازم را داشته و بدون اين آموزش‌ها، مشاركت تداوم نخواهد داشت. اگر به برف‌روبی شهروندان توجه شود، بیشتر کسانی که اقدام به برف‌روبی کرده‌اند، برف‌ها را در فضاهایی تجمیع کرده‌اند که خود مشکل بعدی برای دیگر شهروندان به همراه دارد؛ در‌صورتی‌که رسانه‌ها باید آموزش دهند شهروندان برف‌ها را تا حد امکان درون باغچه‌ها بریزند تا هم برای گیاهان مفید باشد و هم معضل جدیدی ایجاد نکند. آسیب‌شناسی «مشارکت برف‌روبی» در رسانه صداوسیما نیز مهم است. عادت به طلبکاری به‌جای اقدامات ایجابی، بزرگ‌ترین آفت رسانه‌ها و به‌ویژه سازمان صداوسیماست. به این مفهوم که سازمان صداوسیما به‌عنوان رسانه‌ انحصاری رادیو و تلویزیون، وظایفی ایجابی بر عهده دارد که فقط از عهده رادیو و تلویزیون‌ها برمی‌آید که نمونه آن، «جلب مشارکت اجتماعی» در زمان مدیریت بحران‌هاست. اگر برنامه‌های صداوسیما با رویکرد بسیج شهروندان برای برف‌روبی معابر فرعی پخش می‌‌شد، در همان روز اول خیلی از معابر از برف زدوده می‌شد و با تصویرسازی و آموزش بصری، شهروندان می‌توانستند لحظات خوب، مفید و درعین‌حال شادی را برای خود ایجاد کنند که در این بین، یک مسابقه آدم‌برفی نیز می‌توانست سطح مشارکت را به حداکثر ممکن برساند.

  • ملاحظات اصلاحات بازار ارز

احمد حاتمي‌يزد در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:

روزنامه اعتماد،۱۰ بهمن

كشور اكنون در شرايطي ويژه قرار دارد؛ در حالي كه تصور مي‌شد پس از برجام وضعيت حداقل مشابه سال‌هاي نخستين دهه ٨٠ خواهد شد و به هر حال مراودات ايران حداقل با كشورهاي اروپايي به سمت عادي شدن خواهد رفت، سركار آمدن دونالد ترامپ به عنوان رييس دولت امريكا بسياري از اين خوش‌بيني‌ها را نقش بر آب كرد. دولت امريكا مانند سال‌هاي پاياني دهه ٨٠ با تمام توان خود وارد شده و قصد دارد ايران را منزوي كند. اين مساله سبب شده با گذشت چند سال از برجام هنوز بانك‌هاي كشور قادر نباشند مراودات بانكي را از سر بگيرند و همچنان نقل و انتقال پول به كشور از طريق صرافي‌ها و به اشكال غيرعادي صورت مي‌گيرد.

 

اين واقعيتي است كه در نوسانات اخير بازار ارز هم مي‌توان نقش آن را جست و اگر اين وضعيت كنترل نشود در آينده نزديك اثرات آن به مراتب بيش از ميزان فعلي خواهند شد.

شايد كسي تصور نمي‌كرد پس از پروسه‌اي طولاني كه به امضاي برجام انجاميد، رييس‌جمهوري در كاخ سفيد حاكم شود كه نه تنها با اين قرار موافق نباشد، بلكه قصد بر هم زدن آن را هم داشته باشد. از بد‌شانسي‌هاي ايران بود كه در اين شرايط ويژه قرار گرفت و نتوانست آن‌طور كه انتظار مي‌رفت از مواهب برجام بهره‌مند شود. حالا نه تنها اين اتفاق نيفتاده بلكه به نظر مي‌رسد سال آينده سالي سخت‌تر براي دستگاه‌ ديپلماسي كشور و متعاقب آن حوزه اقتصادي ايران باشد. در اين شرايط به نظر مي‌رسد قبل از هر چيز بايد به نحوه توانمند شدن كشور در مقابل تحريم‌ها انديشيد و ساز و كاري مناسب براي رفع مشكلات به دست آورد.

بازار ارز ايران مشكلات بسياري دارد و بي‌ترديد مي‌توان اين بازار را به عنوان نمونه‌اي از وضعيت پر اشكال اقتصاد ايران در نظر گرفت. در اين مورد ترديدي وجود ندارد كه بايد راه‌هاي اصلاح اين بازار و يافتن ابزارها و مكانيسم‌هايي براي كارآمد كردن اين بازارها بود ولي پرسش اين است كه بازار ارز قرار است در چه وضعيتي ثبات يابد؟ در شرايط فعلي كه نمي‌توان به راحتي وضعيت سال آينده كشور را پيش‌بيني كرد، حركت به سمت اصلاح بازار يا تغيير مكانيسم‌هاي آن چندان منطقي نيست. من فكر مي‌كنم در اين شرايط بايد اين بحث‌ها را رها كرد و بازار را مانند گذشته (چه خوب و چه بد) اداره كرد زيرا بدون آنكه وضعيت آتي كشور مشخص باشد، تغيير مكانيسم‌ها مي‌تواند فاجعه به بار آورد. در نتيجه هر گاه تكليف ايران با غرب مشخص شد و معلوم شد در آينده محدويت‌ها در كدام بخش‌ها اعمال مي‌شوند و چگونه قرار است با آنها مواجه شويم، آن زمان مي‌توان به اصلاح امور و استفاده از مكانيسم‌هاي مدرن‌تر نيز انديشيد.

صحبت كردن از بازار آتي يا سرازير كردن سرمايه‌هاي هنگفت به سمت بازار ارز در شرايطي قابليت طرح دارد كه كشور امكان حركت به سمت ارز تك نرخي شده يا رفت و آمد راحتي براي اعتبارات از داخل به خارج و برعكس را داشته باشد. حال آنكه امروز كشور درگير مشكلاتي است كه جنس آنها سياسي است و نمي‌توان از روابط اقتصادي شفاف حتي در شرايط فعلي دفاع كرد. جمهوري اسلامي نظامي است كه بر مبناي استكبارستيزي شكل گرفته و اين براي سران كشورهاي غربي پذيرفتني نيست، در اين ميان احتمالا تصميماتي اتخاذ مي‌شود كه از زاويه اقتصادي قابل فهم نيستند اما به لحاظ سياسي و ايدئولوژيك معناي ديگري دارند. به همين دليل از اين جنبه نيز نمي‌توان چندان به مساله وارد شد. تعيين‌كننده روند آتي كليت اقتصاد ايران در حال حاضر حاكميت ايران و ديگر كشورها هستند و اكنون معلوم نيست طرفين به چه مي‌انديشند، پس تا مشخص شدن آن بايد صبور بود.

  • شگفتی‌های انقلاب آخرالزمانی

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه کیهان،۱۰ بهمن

انقلاب اسلامی در کدام موقعیت قرار دارد؟ آیا مانند اغلب انقلاب‌های غرب و شرق دنیا پایان یافته یا همچنان در جریان است؟ آورده‌اش چه بوده است؟ اگر برخی کارگزاران ارشد در طول چند دهه گذشته، خلاف آرمان‌ها عمل کرده‌اند، آیا می‌توان از این ضدکارکرد، نافرجام بودن انقلاب را نتیجه گرفت؟ همواره ده‌ها پرسش از این قبیل، در جامعه ما محل گفت‌و‌گو بوده و اکنون که به چهل سالگی وقوع انقلاب نزدیک می‌شویم، اهمیتی دوچندان یافته است. بیم آن می‌رود که در انبوه شبهات، حقیقت انقلاب دیده نشود. به عنوان مثال می‌گویند چرا از 7 رئیس‌جمهور پس از انقلاب، 5 نفر مسئله‌دار از آب درآمده‌اند و آن دو نفر دیگر، یکی شهید و یکی رهبر شده است. آیا این مسئله‌دار شدن رجال، نشانه ضعف انقلاب نیست؟ و... از این قبیل که مطرح می‌شود.

1- انقلاب اسلامی، همچنانکه نظم استبدادی را برهم زد، نسبت به نظم غالب در دنیا نیز شالوده‌شکن بود. اما فراتر از همه اینها، انقلابی «آخرالزمانی» است. بنابراین برخی اتفاقات آن نیز درعرصه ریزش‌های عجیب و رویش‌های عجیب‌تر، آخرالزمانی است. انقلاب‌ها در شرق و غرب جهان، منحصرا نسبت خود را به قبله لیبرال دموکراسی و یا قبله کمونیسم و مارکسیسم می‌رساندند. شورش علیه نظم سلطنتی- کلیسایی درغرب، به لیبرال دموکراسی انجامید که اتفاقا در نسبت با دیگران کاملا محافظه‌کارانه، سرکوبگرانه و مستعمره‌انگارانه برخورد می‌کرد. در برابر این وضعیت، انقلاب‌های کمونیستی در روسیه و چین و... سربرآوردند که هرچند معترض لیبرال دموکراسی غرب بودند، اما خود از شیر غرب جدید (ماتریالیسم و انکار ابعاد ملکوتی انسان) تغذیه می‌کردند و به سرعت، تبدیل به بدیل استعمار شدند.

2- از انقلاب1917 روسیه و تشکیل اتحاد جماهیر شوروی، جهان به مدت چند دهه دستخوش رقابت تمامیت‌خواهانه دو قطب شد و تا 1991 که شوروی فروپاشید، تمام اتمسفر سیاسی دنیا در چالش میان این دو تعریف می‌شد. انقلاب اسلامی در مقابل این انحصار دوقطبی، خود را به عنوان «امر واقع» و «شالوده‌شکن» و نه فقط ایده و نظریه، تحمیل کرد. به همین دلیل هم در جنگ تحمیلی، هر دو ابرقدرت کنار رژیم متجاوز صدام ایستادند.

3- آمریکا در دوره‌ای که با رحلت حضرت امام خمینی(ره) مقارن شد، خیز بزرگی برای احیای ابرقدرتی برداشت. اوت 1990 میلادی (تابستان 1369) دولت آمریکا به ریاست جرج بوش پدر ضمن حمله به عراق، قدرت‌نمایی بزرگی انجام داد. به فاصله یک سال در شوروی کودتا صورت گرفت و چند ماه بعد (دسامبر- آذر 1370) اتحاد جماهیر شوروی فرو پاشید و شرق اروپا از هم گسیخت. یک دهه بعد بوش پسر سر کار آمد تا «قرن جدید آمریکایی» و «خاورمیانه جدید» را با ‌اشغال افغانستان و عراق نهایی کند.

4- درست در همین دوره، ابتدا تکنوکرات‌های کارگزاران و سپس مؤتلفان اصلاح‌طلب آنها در ایران سرکار می‌آمدند که در اظهار ضعف نسبت به آمریکا مشترک بودند و بر طمع جهان‌گشایان می‌افزودند. براساس معادلات ظاهری و تحولات جهانی در حد فاصل 1990 تا 2003، کار ایران هم تمام بود. اما روند تحولات در همین 17 سال گذشته -به واسطه مدیریت راهبردی جانشین حضرت روح‌الله- چنان با موفقیت‌های معجزه‌آسا برای ایران رقم خورد که مایک پمپئو رئیس‌سازمان سیا همین چند ماه قبل در گفت‌و‌گو با شبکه «MSNBC» تاکید کرد «نفوذ ایران در منطقه در مقایسه با ۷سال گذشته (2010 میلادی/ 1389 شمسی) بسیار بیشتر شده است. امروز، این کشور نفوذ بسیار زیادی دارد، نفوذی که فراتر از نفوذ آنها در ۶ یا 7 سال گذشته است. ایران در همه‌جای خاورمیانه حضور دارد».

5- یک سال قبل، شاول شای معاون پیشین شورای امنیت ملی رژیم صهیونیستی در روزنامه اسرائیل‌هیوم نوشت «سال 2016 به واسطه پیروزی‌های چشمگیر ایران و متحدانش در عراق و سوریه و یمن و لبنان و تشکیل دولت مورد حمایت حزب‌الله، یکی از پرموفقیت‌ترین سال‌ها در تاریخ حکومت اسلامی بود». و امریکن اینترست گزارش داد «ایران، به هفتمین قدرت برتر دنیا تبدیل شده و در زمره 8 قدرت بزرگ قرار گرفته است». دقیقا در همین دوره پرماجرا، «هرتسل هالوی» (فرمانده رکن اطلاعات در ستادکل ارتش اسرائیل) گفت «از ابتدای انقلاب اسلامی 1979، ما 3برابر رشد علمی داشته‌ایم اما رشد علمی و فنی ایران 20برابر شده است. آنها به برتری فنی نزدیک می‌شوند. جنگ واقعی در آینده نیست؛ بلکه همین امروز ادامه دارد. برداشتن فاصله 30 سال پیش ایران با ما، برای ما بسیار پرهزینه خواهد بود.جنگ امروز جنگ ذهن‌ها و عقل‌هاست و تبلیغات طرف مقابل می‌تواند روحیه اسرائیلی‌ها [صهیونیست‌ها] را درهم بشکند.». اینها نماد قدرتمند هوشمند جمهوری اسلامی است.

6- ما می‌توانیم یا نمی‌توانیم؟ آیا می‌توانیم از عهده چالش‌ها و مشکلات ریز و درشت خود برآییم یا نه؟ پاسخ این پرسش راهبردی در کارنامه خود انقلاب نهفته است. انقلاب و «مدیران تراز آن» با عمل خویش - ونه حتی حرف- یاد دادند که می‌توانیم بر هر چالش بزرگی غلبه کنیم؛ همچنانکه برخی سیاسیون یا مدیران فربه از خلق‌وخوی ‌اشرافیگری و جا مانده از روحیات انقلابی، میل بازگشت به فرهنگ مبتذل قجری و پهلوی را کردند که جوهره آن، «ما نمی‌توانیم» و «باید جزو اقمار ذلیل غرب باشیم»، بوده است. اتفاقا این طوایف- از هر جناح و با هر شعار انتخاباتی که می‌خواهند باشند- پس از نواختن آهنگ ارتجاع، از داشتن آورده تهی گردیده و زحمت‌افزا شده‌اند. به تعبیر رهبر انقلاب «هر جا انقلابی عمل کردیم، پیش رفتیم؛ هر جا از انقلابی‌گری و حرکت جهادی غفلت کردیم، عقب ماندیم» و «هر جا مدیریت انقلابی فعال پرتحرک داشتیم، کار پیش رفته است، هر جا مدیریت‌های ضعیف، کم‌جان، ناامید، غیرانقلابی و بی‌تحرک داشتیم، کارها یا متوقف مانده یا انحراف پیدا کرده است... عزت و امنیت و اقتدار ملی... بدون مسئولان شجاع و فعال و پرکار تأمین نخواهد شد».

7- در حالی که نسل سوم و چهارم پا به عرصه می‌گذارند، انقلاب اسلامی به عنوان یک وجود زنده و جاری به حیات خود ادامه می‌دهد و به زیست سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در ایران معنا می‌بخشد؛ هر چند که «ضد» این انقلاب نیز به مثابه معارض- از جهات گوناگون- در خارج و داخل کشور مدام باز تولید می‌شود. یکی از وجوه معارضه پنهان و زیرپوستی با انقلاب، همین منحصرسازی انقلاب به یک اتفاق تاریخی پایان یافته است. آنها که انقلابی‌گری را تندروی و افراطی‌گری، و مخالف عقلانیت و تدبیر و مصلحت جلوه می‌دهند، در حقیقت با جوهره و روح انقلاب بیگانه‌اند، اگر نگوییم که به جبهه «ضد» یاری می‌رسانند.

8-برخی دستاوردهای تمدنی انقلاب اسلامی در طول تاریخ چند صد سال اخیر ما بی‌نظیر بوده ‌اما از شدت بروز و ظهور، به چشم نمی‌آید. این دستاوردها هریک در حکم هم‌آوردطلبی در مقابل انواع طیف‌های مدعی لیبرالیسم و کمونیسم و ناسیونالیسم است. در حوزه انقلاب‌های سده اخیر ایران، انقلاب اسلامی تنها نهضتی است که پیروز شد، ادامه پیدا کرد و به 40 سالگی خویش نزدیک گردید. ما در ایران انتخابات نداشتیم. از شاه تا نمایندگان مجلس و نخست‌وزیر و مدیران ارشد نظامی و امنیتی و اقتصادی و سیاسی را سفارتخانه‌های آمریکا و انگلیس تعیین می‌کردند. انقلاب اسلامی حق تعیین سرنوشت را به اراده خود ملت، به داخل کشور آورد.  از سوی دیگر، در میان جنگ‌های تحمیلی 200 سال اخیر، تنها دفاع مقدس 8 ساله بود که با عزت تمام، بی‌آنکه یک وجب از خاک کشور در‌اشغال اجنبی بماند، به پایان رسید. اگر یک ناسیونالیست یا لیبرال و کمونیست در این دفاع عزتمندانه خون از دماغش ریخت و زخمی برای دفاع برداشت، یا نظیری برای آن در تاریخ پر قهقرای 200 سال گذشته سراغ دارند، بگویند. این در حالی است که در جنگ‌های ما با روس و انگلیس و آمریکا، از 7-8 ایالت شمالی بگیرید تا هرات (افغانستان) و سپس بحرین، با زور یا تهدید، به تسخیر حریف درآمد و از خاک ما جدا شد.

9- ملتی که حاکمانش از سر تمسخر می‌گفتند نمی‌تواند آفتابه و لولهنگ بسازد، تا مرز تولید سوخت 20 درصد رآکتور هسته‌ای پیش رفت و بزرگان فناوری هسته‌ای در دنیا را به اعجاب و تحسین واداشت. ملتی که نیازمند واردات سیم خاردار در جنگ تحمیلی بود اما همان را تحریم می‌کردند، توانست موشک بازدارنده دوربرد و نقطه زن بسازد و آمریکا و رژیم صهیونیستی را مجبور کند دیگر لاف تهدیدهای بزن دررویی را تکرار نکند. وقتی شهید تهرانی‌مقدم یا شهید مجید شهریاری درباره تولید موشک یا سوخت 20 درصد راکتور تهران ‌گفتند «ما می‌توانیم»، سهل اندیشی و بی‌عملی در کارشان نبود. فکر نمی‌کردند قرار است این اقلام راهبردی را آکبند بخرند و وارد کنند. «ما می‌توانیم» رنج و زحمت دارد. زحمت اندیشیدن به مسئله‌های غامض و یافتن راه‌های صعب‌الوصول، زحمت عرق ریختن و مسیر ناهموار را هموار کردن. حالا هم راه همان راه است؛ نه ناامیدی و تسلیم، و نه رویااندیشی محض و آماده‌طلبی.

10- اگر کسی ریزش یا لغزش امثال بنی‌صدر و خاتمی و موسوی و هاشمی و احمدی‌نژاد و روحانی را می‌بیند - که در نوع خود مهم است- باید رویش نو به نو شاخه‌های درخت انقلاب را در قالب حسن باقری‌ها و تهرانی‌مقدم‌ها و مجید شهریاری‌ها و احمدی‌روشن‌ها و محسن حججی‌ها و نصرالله‌ها و زکزاکی‌ها و عیسی قاسم‌ها و حوثی‌ها را هم ببیند که هرکدام، فرسنگها بر قلمروی انقلاب اسلامی افزوده‌اند. نیروهای خدوم و خلاق کم نیستند و می‌توان ادعا کرد این کثرت افراد پای کار حق، در طول تاریخ کم نظیر است. کار انقلاب هم با همین رویش‌های نو به نو پیش رفته، نه ریزش‌ها که سنت الهی و جزو قانونمندی نهضت اسلامی است.

11- خاصیت غربال‌کنندگی، خاصیت همیشگی انقلاب اسلامی آخرالزمانی است. انقلاب آخرالزمانی، فراز و نشیب بسیار دارد. محمّد بن منصور و او از پدرش روایت کرده است امام جعفر صادق(ع) فرمود؛ «نه، به خدا سوگند آنچه که شما دیدگان خود را بدان دوخته‌اید، پدید نمی‌آید، مگر بعد از ناامیدی. نه به خدا سوگند آنچه چشمان خود را به آن دوخته اید، آشکار نمی‌گردد؛ مگر اینکه غربال شوید. نه به خدا سوگند کسی که شما چشم به او دارید، نمی‌آید؛ مگر بعد از اینکه از هم امتیاز داده شوید. نه به خدا سوگند امری را که شما به آن چشم دوخته‌اید، به وقوع نمی‌پیوندد تا آنکه شقّی از سعادتمند معلوم شود». همچنین از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود «به خدا قسم شما شیعیان همچون شیشه شکسته می‌شوید، و شیشه را بعد از شکستن می‌توان ذوب کرد و به صورت نخست برگرداند. به خدا قسم شما مانند سفال شکسته می‌شوید. سفال بعد از شکسته شدن دیگر بصورت اول برنمی‌گردد. به خدا قسم شما امتحان وغربال خواهید شد، چنانکه دانه تلخ (یا پوسته) از گندم جدا می‌شود».

12- حتما باید انقلاب را آسیب‌شناسی کرد؛ از جمله اینکه مسئولان در میان مردم و همراه رنج‌ها و مشکلات آنها هستند یا تافته جدا از مردمند؟ قانونمدار هستند یا خودکامگی پیشه می‌کنند؟ به گفتمان امام خمینی که جوهره آن ولایت فقیه است، وفادارند یا خط انحراف و تحریف در پیش گرفته‌اند؟ جزو سنت‌های الهی است که هر موسس انقلاب دینی در طول تاریخ پس از خود، با کارشکنی و کژتابی عناصر متنفذ درباره وصی و جانشینش مواجه شود. انقلاب ما نیز از این آزمون بزرگ مستثنا نبوده است.

  • وصول و ايصال ارز نفت در تابلوي تفريغ

غلامرضا انبارلويي در ستون سرمقاله روزنامه رسالت نوشت:

روزنامه رسالت،۱۰ بهمن

افزايش توليد و افزايش صدور نفت خام، ميعانات گازي، گاز طبيعي و فرآورده‌هاي نفتي يكي از دستاوردهاي ناشي از اجراي برجام از سوي دولتمردان و حاميان دولت تدبير واميد تبليغ مي‌شود، اما بايد دانست صدور نفت خام يك مقوله و وصول و ايصال وجه آن مقوله‌اي ديگر است. به حيطه وصول درآمدن وجه هر كالاي صادراتي صرف نظر از خام‌فروشي آن امري ممدوح و عدم اختيار صاحب كالا در چگونگي مصرف ثمن معامله با منع جابه‌جايي و انتقال وجه كالا و بي اختياري فروشنده حكايت از وجود مسير بحراني ناشي از چنين معاملاتي است كه ادامه آن با عقل و منطق و قانون منطبق نيست.

سال 95، سالي است كه دو سال از توافق ژنو و يك سال از امضاي برجام مي‌گذرد، برجامي كه قرار بود به بهاي تعطيلي فعاليت‌هاي هسته‌اي، همه تحريم‌هاي نفتي، بانكي، مالي بيمه‌اي و غيره را آن طوري كه رئيس‌جمهور محترم اعلام رسمي كرده بود لغو شود. سخن اين است؛ آيا نفتي را كه با افتخار مي‌گوييم صادراتش از تحريم خارج شده، وصول وجه آن هم از تحريم خارج شده يا نه، وصول وجه آن هنوز در گيرودار تحريم بانكي و مالي  قرار دارد. كدام يك؟ به عبارت ساده‌تر آيا بهاي نفت صادراتي ما توسط بانك مركزي وصول مي‌شود يا وصول شده تلقي مي‌گردد؟ پاسخ اين پرسش را رئيس كل بانك مركزي با اقرار به Almost nothing يا به عبارتي دستاورد تقريبا هيچ برجام در عدم رفع تحريم‌هاي بانكي داده است، اما بايد ديد آيا گزارش تفريغ بودجه كل كشور هم در مورد رفع تحريم ارز حاصل از صدور نفت خام هم همين را مي‌گويد؟

توجه و تدقيق در مراتب زير مي‌تواند اهل فن و صاحب‌نظران را فارغ از هياهوي سياسي با توجه به مباني مالي و محاسباتي به داوري بنشاند؛

1- با امضاي برجام در سال 94 و آنچه كه به عنوان دستاوردهاي سه دهه فعاليت صلح‌آميز هسته‌اي از دست داديم، قاعدتا بايد همه تحريم‌هاي بانكي، مالي، نفتي، بيمه‌اي و غيره آن طوري كه ادعاي دولت است، رفع شده و لغو شده باشد تا افزايش صادرات نفتي ما به نسبت دو برابر دولت قبل توجيه عقلي و منطقي و قانوني داشته باشد.

2- در سال 95 بيش از 370/1 ميليون بشكه نفت خام و 214 ميليون بشكه ميعانات گازي و 282 ميليون هزار مترمكعب گاز طبيعي توليد و از محل آن حدود 737 ميليون بشكه نفت خام و بيش از 122 ميليون بشكه ميعانات گازي صادرات داشته‌ايم.

3- ارز حاصل از اين حجم صدور نفت خام، ميعانات گازي و گاز طبيعي در سال 95 بالغ بر 9/43 ميليارد دلار بوده است. سخن اين است؛ آيا اين مبالغ ارزي به عنوان درآمد دولت برابر اصل 53 قانون اساسي و ماده 11 قانون محاسبات عمومي و ماده 124 همين قانون به حساب خزانه نزد بانك مركزي يا كارگزاري‌هاي بانك مركزي در خارج از كشور واريز شده و بانك مركزي قادر به دخل و تصرف در آن، نقل و انتقال آن و مصرف آن در جابه‌جايي‌هاي مطمح نظر دولت يعني بانك مركزي، وزارت امور اقتصادي و دارايي در سال 95 كه يك سال از امضاي برجام گذشته، بوده است يا نه؟ آيا گزارش تفريغ پاسخي بر اين پرسش دارد؟

4- اهميت پاسخ به اين پرسش در آن است كه بدانيم وقتي سيستم بانكي حاكم، قادر به نقل و انتقال 200 هزار دلار كمك ايرانيان مقيم خارج به زلزله‌زدگان نيست، چگونه 9/43 ميليارد دلار عوايد حاصل از صدور  نفت قابليت انتقال از خريدار خارجي به فروشنده ايراني به ‌ماهو شركت ملي نفت ايران در پسابرجام دارد؟

5- منظور نمودن يك وجهي به يك حساب با واريز كردن آن به يك حساب بانكي دو مقوله جداست. حكم مقنن در قانون بودجه 95 بر واريز 20 درصد وجوه حاصل از ارزش نفت خام، گاز طبيعي و فرآورده‌هاي نفتي صادراتي به حساب صندوق توسعه ملي (كه به صورت كش يا حواله) دارد. وقتي وجهي وجود خارجي ندارد، چگونه مي‌‌توان درصدي از آن را به حسابي واريز كرد؟

6- گزارشگر تفريغ بودجه مي‌گويد منابع حاصل از صادرات نفت خام و ميعانات گازي پس از كسر بازپرداخت تعهدات بيع متقابل 5/36 ميليارد دلار است كه 20 درصد آن مبلغ 3/7 ميليارد دلار توسط بانك مركزي به حساب صندوق توسعه ملي واريز شده است. آيا بانك مركزي اين 5/36 ميليارد دلار را وصول كرده تا 3/7 ميليون آن را به حساب صندوق توسعه ملي واريز كند يا فقط آن را منظور كرده است؟

7- بايد شركت نفت وجهي را بابت صادرات دريافت كند و به حساب بانك مركزي طبق بند «ب» ماده 1 قانون الحاق 2 واريز كند تا بانك مركزي  درصد آن را به حساب صندوق جابه‌جا كند. وقتي شركت نفت يك دلار از  640 ميليون دلار مازاد صادرات گاز را به حساب بانك مركزي واريز نكرده و آن بانك هم وجهي را به حساب صندوق توسعه ملي منتقل نكرده، علتش چيست؟ تحريم بانكي يا تخلف مسئولين نفتي، كدام يك؟

8- سهم صندوق توسعه ملي از منابع حاصل از صادرات فرآورده طبق قانون 20 درصد است. 6/5 ميليارد دلار در سال 95صادرات فرآورده نفتي داشته‌ايم، 20 درصد آن مي‌شود 1/1 ميليارد دلار كه فقط 73 ميليون دلار آن به حساب صندوق واريز شده و الباقي به مبلغ 048/1 ميليون دلار آن به حساب صندوق واريز نشده، علت چيست؟ وجهي وجود نداشته تا به حساب صندوق واريز شود يا وجود داشته، بانك مركزي و شركت ملي نفت از حكم قانوني استنكاف نموده‌اند. كدام يك؟

9- مخلص كلام؛ تحريم‌هاي فلج‌كننده قبل از برجام در جريان گردش وجوه نقد ارزي ما به حساب خزانه نزد بانك مركزي اخلال مي‌كرد. پس از برجام با دادن ده ها امتياز بنا بر آنچه كه رئيس‌جمهور محترم اعلام كرد تمامي تحريم‌هاي مالي، بانكي، نفتي، بيمه‌اي و... ازجمله تحريم بانك مركزي بالمره يعني همزمان با اجراي برجام در سال 94 لغو شده جاي جاي تفريغ بندهاي تبصره يك قانون بودجه سال 95 اين لغو را نشان نمي‌دهد. اگر بند و جزء و عبارتي از تفريغ حاكي از وصول و ايصال عوايد حاصل از ارز صادرات نفت و گاز و ميعانات و فرآورده‌هاي نفتي است، بفرمايند كدام سطر از سطور گزارش تفريغ تبصره يك قانون بودجه مويد اين وصول و ايصال است؟

10- ختم كلام اينكه؛ عوايد حاصل از صدور نفت خام، فرآورده‌، ميعانات گازي، گاز طبيعي به ارز توسط بانك مركزي وصول مي‌شود يا وصول شده تلقي مي‌شود، دو مقوله جدا از هم هستند كه بايد در گزارش تفريغ روشن شود. اينكه اين ارز وقتي قرار است به صورت ريال به حساب درآمد عمومي واريز شود چگونه تسعير مي‌‌شود؟ در كدام بازار پولي داخل يا خارج از كشور تبديل مي‌شود؟ تكميل حصول اطمينان از همين وصولي يا وصولي تلقي شدن است. ارتباط پاسخ اين پرسش با نقدينگي 1424 هزار ميليارد توماني موجود و حجم بالاي اوراق منتشره تحت عنوان اوراق تسويه خزانه كه نوعي چاپ پول محسوب مي‌شود، مي‌تواند عيار گزارش تفريغ بودجه كل كشور را بالا ببرد. آيا مجلس به‌ماهو كميسيون برنامه و بودجه و عناصر خدوم در دولت و كميسيون‌هاي مربوطه در يك سو، شوراي پول و اعتبار و هيئت نظارت بانك مركزي مايل به اين عيارسنجي در چارچوب وظايف قانوني خود هستند؟

وقتي وزير امور خارجه دولت تدبير و اميد مي‌گويد 20 ماه پس از برجام هنوز هم نمي‌توانيم يك حساب بانكي در انگليس باز كنيم، چطور مي‌شود ادعاي وصول ميلياردها دلار ارز عوايد حاصل از صادرات نفت و گاز و فرآورده‌هاي نفتي را باور كرد؟

ادعاي لغو همه تحريم‌هاي مالي، بانكي و... آن هم به صورت بالمره توسط رئيس‌جمهور با اقرار وزير امور خارجه و متن تفريغ بيانگر آن است كه به نظر مي رسد ارز نفت وصول نمي‌شود، بلكه وصول شده تلقي مي‌گردد. اگر غير اين است، بسم‌الله، قل هاتو برهانكم.

 

 

کد خبر 396914

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار رسانه و روزنامه‌نگاری

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha