آزاده باقری: «همیشه کلید دور گردنم بود. خودم در خانه را باز، زیر گاز را روشن و ناهارم را گرم می‌کردم و در تنهایی می‌خوردم.

مهد کودک

آن‌زمان‌ها که کوچک بودم می‌گفتم وقتی بزرگ شدم هیچ‌وقت نمی‌گذارم بچه‌ام تنها غذا بخورد اما انگار سرنوشت پسرم هم مانند خودم شده است. نتوانستم به آنچه می‌خواستم برسم.» اینها را زنی می‌گوید که منتظر است کلاس پسرش در مهد تمام شود و او را به خانه ببرد. کارمند است و از اینکه مجبور است هر روز کار کند و پسرش را به مهد بسپارد راضی نیست.

مادر خودش معلم بوده و وقت‌هایی که کلاس‌هایش بعدازظهری بوده او مجبور می‌شده تنها در خانه بماند تا پدر و مادرش با هم برسند. آن‌روزها را روزهای تلخ کودکی‌اش می‌داند و دوست‌شان ندارد؛ با این حال خودش هم مجبور است کار کند و پسرش را برای آنکه در خانه تنها نماند به مهد بسپارد. از طرف دیگر، دورانی که بچه‌ها در کوچه و خیابان بازی می‌کردند، گذشته‌است. دورانی که کودکی افراد با بچه‌های محل و همسایه‌ها سپری می‌شد و خاطراتی که با بازی‌های گروهی در کوچه و حیاط‌های بزرگ شکل می‌گرفت.

حالا دیگر دوران تک‌فرزندی‌است و کودکانی که بدون هم‌سن‌وسال و همبازی بزرگ می‌شوند؛ به همین دلیل بعضی مادران برای آنکه فرزندشان در تنهایی بزرگ نشود و با بچه‌های دیگر همبازی باشد سراغ مهدکودک می‌روند. دیگر مادران این نسل، زنان ‌شاغلی هستند که برای ادامه کارشان بعد از زایمان و 6‌ماه یا 9‌ماه مرخصی مجبورند فرزند خود را به مهدکودک‌ها بسپارند؛ کودکانی که صبح‌به‌صبح، همراه مادر و پدرشان خانه را ترک می‌کنند و راهی مهدکودک می‌شوند تا ساعاتی از روز را در کنار مربی و بچه‌های دیگر بگذرانند.

به همین دلیل یکی از دغدغه‌های خانواده‌ها انتخاب مهدکودک مناسب برای فرزندشان است؛ مکان مناسبی که بتوانند به آن اعتماد کنند و کودک دلبندشان را با خیال راحت صبح تا عصر به آنجا بسپارند. کودکی که به‌راحتی نمی‌تواند صحبت کند و هنوز به مادرش وابسته است حالا باید به یک اجتماع کوچک عادت کند که پر از افراد غریبه است و همین موضوعات باعث می‌شود که خانواده با چالش‌‌هایی روبه‌رو شود.

ساعت‌های اولیه روز است که سراغ یک مهدکودک می‌رویم. پس از بازشدن در، نخستین چیزی که به چشم می‌خورد، حیاط بزرگ پر از سرسره و تاب‌های بازی است؛ وسایلی که به‌تنهایی می‌توانند کودکان بسیاری را شاد و خوشحال، به خود مشغول کنند. دورتادور حیاط، رنگارنگ است و مطابق سلیقه کودکان طراحی شده. اینجا یک خانه ویلایی در شمال شهر تهران است که آن را به مهدکودک تبدیل کرده‌اند.

حیاط، فعلا خالی‌است و کودکان سر کلاس‌هایشان مشغول آموزش هستند اما صدای جیغ و هیاهویشان در کل مهدکودک پیچیده‌است. مدیر مهد، زن میانسالی‌است که با روی خوش، پذیرای ما می‌شود. او که فکر می‌کند برای ثبت‌نام مراجعه کرده‌ایم شروع به توضیح‌دادن در مورد شرایط مهدکودک‌شان می‌کند و می‌گوید: «ما از ساعت 8صبح تا ساعت3:30 بعدازظهر در خدمت خانواده‌ها هستیم.

در این بازه زمانی هم صبحانه و ناهار با مهدکودک است. البته میان‌وعده را باید خود خانواده‌ها برای فرزندشان تهیه کنند». بعد به بخش آموزش‌ها می‌رسد و این‌طور توضیح می‌دهد: «آموزش‌های ما شامل مفاهیم فارسی، مفاهیم ریاضی و مفاهیم علوم و قرآن است. همچنین 3روز در هفته کلاس زبان تشکیل می‌شود و کلاس موسیقی، سفال، ژیمناستیک، قصه‌خوانی و نمایش هم داریم». پس از یک‌سری توضیحات مفصل در مورد نحوه و سیستم آموزشی مهد از او در مورد شهریه می‌پرسم.

می‌گوید: «هزینه ثبت‌نام، ماهانه یک‌میلیون و 200هزار تومان است» و وقتی تعجب و بهت ما را می‌بیند ـ گویی که خود را آماده این موضوع کرده باشد ـ برای توجیه این هزینه سنگین ماهانه ادامه می‌دهد: «حتما سراغ مهدهای دیگر هم رفته‌اید و می‌دانید که مهدکودک ما در این منطقه و در مقایسه با مهدهای دیگر، شهریه پایین‌تری دارد. هیچ مهدی بچه‌ها را تا این ساعت با این هزینه، قبول نمی‌کند». با یک حساب سرانگشتی هم که بخواهیم برآورد کنیم یک زن کارمند شاغل باید بیش از نیمی از حقوق ماهانه‌اش را برای نگهداری کودکش صرف کند که اصلا منطقی به نظر نمی‌رسد.

  • اعتماد به حرف کودک

نگاهی به کلاس‌ها می‌اندازیم. همه‌‌چیز ظاهری مرتب دارد. دیدن مربی‌هایی که چهره‌های مهربان و خندانی دارند و لباس‌های رنگارنگی به تن کرده‌اند، در این ساعت از روز حال هر بیننده‌ای را خوب و او را سرخوش می‌کند. راهی حیاط می‌شویم و با یکی از مادرانی که دنبال پسرش آمده‌است سر صحبت را باز می‌کنیم. او که به نسبت از مهد فرزندش راضی‌است حرف مدیر مهد را تصدیق می‌کند و می‌گوید: «اینجا نسبت به قیمتی که می‌گیرند خدمات خوبی ارائه می‌دهند.

من در مهدکودک‌های این اطراف، خیلی پرس‌وجو کرده‌ام؛ شهریه‌شان معمولا از یک میلیون و 500هزار تومان شروع می‌شود و بعضی از آنها زمان کمتری هم برای نگهداری بچه‌ها در نظر می‌گیرند. اما فارغ از قیمت و خدمات، مهم‌ترین عامل برای من، رضایت پسرم است. همین که پسرم مهدکودکش را دوست داشته‌باشد برای من کفایت می‌کند؛ چون قبل از اینجا او را به یک مهد دیگر می‌بردم که اصلا آنجا را دوست نداشت. بزرگ‌ترین مشکل من بردن او به مهد بود.

هر روز صبح گریه می‌کرد که نمی‌خواهم به مهد بروم. حتی وقتی راضی می‌شد و از خانه بیرون می‌آمد باز هم با کلک و ترفند از خودم جدایش می‌کردم. وقتی هم از او می‌پرسیدم چرا مهد را دوست نداری؟ اسم مربی‌اش را می‌آورد و می‌گفت دوستش ندارم؛ مرا دعوا می‌کند...».

این مادر جوان که پسرش 4سال دارد سفره دلش را حسابی باز می‌کند و ادامه می‌دهد: «بچه‌ها معمولا قوه تخیل خوبی دارند و در مورد موضوعی که دوست نداشته‌باشند اغراق هم می‌کنند. آن مربی دختر خیلی خوشرویی بود. من با خودم می‌گفتم شاید وقتی بچه‌ها شیطنت می‌کنند آنها را دعوا می‌کند.

حتی یک بار که به مدیر مهد گفتم پسرم مرتب می‌گوید که من را دعوا می‌کنند، مدیر هم خندید و گفت امکان ندارد! خلاصه که من نتوانستم اعتماد کنم و ترجیح دادم که دیگر پسرم را آنجا نبرم. اما بعد از اینکه در این مهد ثبت‌نامش کردم خیلی تغییر کرد. صبح‌ها خودش دوست دارد که به مهد بیاید و تا حالا نشده که بگوید با من بدرفتاری کرده‌اند. همین که بچه جایی را دوست داشته ‌باشد و با علاقه بیاید مهم‌ترین معیار است؛ این یعنی اینکه من می‌توانم به اینجا اعتماد کنم».

  • تا سه‌سالگی فرزندم مرخصی گرفتم

«اینکه والدین نمی‌دانند مربی‌ها چگونه با فرزندان‌شان رفتار می‌کنند یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های آنان است؛ به‌ویژه که گاهی اوقات کلیپ‌هایی در فضای مجازی پخش می‌شود که نشان‌دهنده رفتار خشن مربی با کودکان است. به نظر بسیاری از کارشناس‌های روانشناسی، مناسب‌ترین سن کودک برای رفتن به مهدکودک، سه‌سالگی‌است که بتواند به‌خوبی صحبت کند و اتفاق‌های روزانه‌ای را که در مهدکودک می‌گذرد یا رفتارهایی را که می‌شود بیان کند».

این جملات را مادری می‌گوید که دخترش را هر روز به مهد می‌آورد و چون سر کار می‌رود مجبور است چند ساعتی از او دور باشد. کارمند یکی از وزارتخانه‌های دولتی‌است و می‌گوید بعد از تمام‌شدن مرخصی زایمانش تا سه‌سالگی فرزندش، مرخصی بدون حقوق گرفته و بعد از آنکه فرزندش توانسته در مهد بماند، او را به مهدکودک سپرده است.

  • بچه‌ها از همدیگر تأثیر می‌گیرند

ساناز یکی دیگر از مادران ‌است. او که پسرش را به مهد آورده، کارمند بانک است. نگرانی‌ای که او در مورد فرزندش دارد، ارتباط او با بچه‌های دیگر است. می‌گوید: «مهم‌ترین نگرانی‌ای که من در مورد پسرم دارم این است که یک‌سری کارها یا حرف‌ها را از بچه‌های دیگر یاد بگیرد که من نمی‌پسندم. مثلا بعضی‌وقت‌ها حرف ناپسندی می‌زند و وقتی می‌پرسم این حرف را از کجا یاد گرفته‌ای، می‌گوید فلان دوستم در مهد گفت؛ یا رفتاری انجام می‌دهد که مطمئنم در مهد یاد گرفته ‌است.

این موضوع خیلی ناراحت‌کننده است. حتی من بارها به خاطر همین موضوع با مدیر و مربی‌اش صحبت کرده‌ام ولی آنها می‌گویند اینجا بچه‌های مختلف از خانواده‌های مختلف هستند و زمان‌هایی که با هم بازی می‌کنند مسلما روی هم تأثیر می‌گذارند». ساناز ادامه می‌دهد: «بعضی اوقات هم بچه‌ها هنگام بازی با هم دعوا می‌کنند و درگیر می‌شوند که اگر مربی حواسش نباشد ممکن است به هم آسیب برسانند. من همیشه نگران این هستم که موقع بازی اتفاقی برایش نیفتد. البته در مهدهای استاندارد، تعداد بچه‌ها به اندازه‌ای‌است که مربی‌ها بتوانند همه را کنترل کنند».

  • قیمت‌ها چطور محاسبه می‌شود؟

یکی از مادران که فرزندش را به این مهد سپرده، کارمند یک شرکت خصوصی‌است. او دخترش را هر روز ساعت 8صبح به مهد می‌آورد و بعد از 9ساعت، ساعت 5بعدازظهر ‌دنبالش می‌آید. بزرگ‌ترین دغدغه او هزینه سنگین مهدکودک دخترش است. می‌گوید: «واقعا هزینه‌های مهد برای یک کارمند، سنگین است. من نمی‌دانم این قیمت‌ها چگونه محاسبه می‌شود یا تعرفه‌هایی که بهزیستی تعیین می‌کند بر چه اساس است اما در هر صورت شهریه یک میلیون تا یک‌میلیون و 500هزار تومان برای یک خانواده زیاد است.

من تا به حال یکی‌دوبار مهدکودک دخترم را تغییر داده‌ام. همیشه پس از اینکه فرد مطمئنی مهد را به من معرفی کرده، به آن اطمینان کرده‌ام؛ به‌ویژه از نظر آموزشی. اینکه خیالم راحت باشد که دخترم آموزش درست می‌بیند برایم کافی‌است اما هزینه ثبت‌نام هم نباید تا این حد سرسام آور باشد. گاهی فکر می‌کنم اینکه خودم در خانه بمانم و از او نگهداری کنم بهتر است تا اینکه هر روز 8ساعت کار کنم و حقوقم را بابت شهریه بپردازم».

  • فضای جذابی که دل بچه‌ها را می‌برد

سراغ یکی دیگر از مهدهای معروف تهران می‌رویم که پر از کلاس‌های متفاوت و رنگارنگ است؛ مهدکودکی که شهریه سنگینی می‌گیرد و آن را به صورت ترمیک دریافت می‌کند. حیاط بزرگ و سرسبزی دارد با درختان قدیمی و بلند. یک استخر بزرگ هم وسط حیاط است که جذابیت فضای مهد را دوچندان می‌کند. استخری که در تابستان، محل آموزش شنا به بچه‌هاست. در واقع این مهدکودک، یک باغ بزرگ است که در دل آن ساختمانی قدیمی قرار دارد و حالا مجموعه خانه، حیاط و امکاناتی که برای کودکان در آن طراحی شده‌ آن را به یک فضای دوست‌داشتنی تبدیل کرده که نه‌تنها بچه‌ها بلکه بزرگترها را هم جذب خودش می‌کند. ساعت پایانی کار روزانه مهد است و والدین دنبال فرزندان‌شان آمده‌اند.

  • ناهمخوانی ساعت کاری و ساعت مهدها

یکی دیگر از مادرها هم به گفت‌وگوی ما اضافه می‌شود و در مورد فرزندش می‌گوید: «امتیازی که این مهد دارد فضای آن است. پسر من به‌شدت اینجا را دوست دارد و هر روز با خوشحالی می‌آید؛ آن هم به‌خاطر فضای اینجا. به هر حال اکثر ما در خانه‌های آپارتمانی زندگی می‌کنیم و بچه‌ها برای اینکه در این حیاط‌های بزرگ و باصفا بازی کنند، ذوق دارند. اما به نظر من اینجا از لحاظ آموزشی فرق چندانی با مهدکودک‌های دیگر ندارد. شاید فقط پول فضایشان را می‌گیرند».

او به‌عنوان یک مادر شاغل در مورد مشکلی که با مهدهای مختلف دارد توضیح می‌دهد: «یکی از مشکلاتی که مهدها دارند این است که ساعت‌هایشان با ساعت‌های اداری مطابقت ندارد. مثلا همین‌جا ساعت2:30 بسته می‌شود؛ درحالی‌که ساعت کاری من تا 5 است. معمولا پدر یا مادرم دنبال پسرم می‌آیند؛ مگر گاهی که مثل امروز مرخصی ساعتی می‌گیرم و خودم را می‌رسانم. به ‌نظر من یکی از مشکلات مادران شاغل، ساعت کار مهدکودک‌هاست که معمولا با ساعت کار والدین مطابقت ندارد و نمی‌دانم چرا در این زمینه فکری نمی‌شود»!

  • اداره مهدکودک، پراسترس‌ترین کار دنیاست

خانم کشته، مدیر یکی از همین مهدکودک‌هاست. او که یک فرهنگی‌است و سال‌ها سابقه معلمی دارد در مورد دغدغه خانواده‌ها می‌گوید: «اداره مهدکودک یکی از پراسترس‌ترین کارهای دنیاست. وقتی ما کودکی را ثبت‌نام می‌کنیم و هر روز صبح او را از خانواده‌اش تحویل می‌گیریم در واقع یک مسئولیت سنگین را قبول کرده‌ایم؛ پس باید لحظه به لحظه حواسمان به همه‌‌چیز باشد. مسئولیت ما مراقبت از کودکان بازیگوشی‌است که باید هم مراقب خودشان باشیم و هم از منظر آموزشی با آنها کار کنیم».

او ادامه می‌دهد: «مهم‌ترین دغدغه خانواده‌ها آموزش است. معمولا آنها فکر می‌کنند هر قدر کلاس‌هایی که یک مهدکودک دارد بیشتر باشد آنجا بهتر است یا مهدهایی که دوزبانه و سه‌زبانه هستند ایده‌آل‌ترند ولی خیلی از این کلاس‌ها فقط جنبه تبلیغاتی دارد و برخی خانواده‌ها هم انتظارهای زیادی از مهدها و البته کودکان خود دارند. همه فکر می‌کنند که کودک‌شان تک و نابغه است اما یک کودک سه‌ساله، بیشتر به بازی نیاز دارد تا کلاس‌های آموزشی؛ چراکه باید از طریق بازی آموزش ببیند. مثلا در مورد یادگیری زبان انگلیسی نباید به کودک فشار آورد؛ چون فشار و اجبار، فقط باعث بیزاری کودک می‌شود.

ما به هیچ عنوان کودکی را به‌زور سر کلاس نمی‌فرستیم. معمولا خود بچه‌ها بعد از یک مدت متوجه می‌شوند که اگر سر کلاس نروند تنها می‌مانند؛ به همین‌خاطر خودشان به شرکت در کلاس، تمایل پیدا می‌کنند. ولی پدر و مادرها سراغ ما می‌آیند و می‌گویند چرا بچه ما نمی‌تواند انگلیسی صحبت کند؟ چرا تعداد کلماتی که می‌داند محدود است؟ چرا یک جمله انگلیسی نمی‌گوید؟ در واقع انتظاری بیش از توان کودک دارند. وقتی یک بچه 3ـ2ساله هنوز نمی‌تواند به‌خوبی فارسی صحبت کند، ما چقدر می‌توانیم در آموزش زبان انگلیسی به او موفق باشیم؟ حتی من به این خانواده‌ها می‌گویم که بچه‌ها در مهد، یک ساعت آموزش زبان دارند و به هر حال وقتی به خانه می‌آیند هم شما باید با آنها کار کنید؛ نباید همه آموزش بر عهده مهدکودک باشد. با این حال، کو گوش شنوا؟».

این مدیر مهدکودک، انتظارهای بیش از حد در مورد آموزش کودکان را مهم‌ترین مشکل بین مهد و خانواده‌ها می‌داند. به گفته او معمولا مربی‌های مهد، کارشناس‌های رشته مشاوره، روانشناسی و علوم تربیتی هستند؛ «ما برای استخدام یک مربی از او تست‌های مختلفی که مورد تأیید بهزیستی‌است می‌گیریم و بعد از مدتی کارآموزی با او قرارداد می‌بندیم (مگر اینکه سابقه کار در مهدکودک داشته باشد)؛ در نتیجه همه مربی‌های مهد، آموزش‌دیده هستند. معلمان رشته‌های مختلف مثل زبان، موسیقی، نمایش و... هم به‌صورت تخصصی در آن رشته کار می‌کنند. مهدهای مختلف با توجه به شهریه‌های خود، سراغ معلم‌های باسابقه و توانا می‌روند.»

خانم کشته در مورد شهریه‌هایی که مهدها تعیین می‌کنند می‌گوید: «برخلاف تفکر بعضی از افراد، مهدکودک هزینه‌های زیادی دارد. یکی از مهم‌ترین مشغله‌های ذهنی ما مدیریت مالی مهد است. اجاره محل مهدکودک اصلی‌ترین هزینه است؛ جدا از حقوق مربی‌ها و معلم‌ها. هزینه سنگین دیگر، مربوط به تهیه وسایل و اسباب‌بازی‌هایی‌است که مدام به خاطر استفاده بچه‌ها مستهلک می‌شوند و از بین می‌روند. در واقع ما هر ‌ماه با فهرستی از هزینه‌ها روبه‌رو هستیم؛ درحالی‌که مدارس غیرانتفاعی خیلی از این هزینه‌ها را ندارند و مسئولیت کمتری هم نسبت به بچه‌ها می‌پذیرند اما هم‌اکنون شهریه‌های بیشتری در مقایسه با مهدکودک‌ها می‌گیرند». صدای هیاهوی کودکان کل حیاط مهد را فراگرفته‌است.

برخی از آنها در حال جیغ‌کشیدن و دویدن هستند؛ برخی تا مادرشان را می‌بینند داغ دلشان تازه می‌شود و شروع به گریه‌کردن می‌کنند؛ برخی از کودکان گلایه‌هایشان را شروع می‌کنند و می‌گویند مثلا فلان هم‌مهدی‌شان به او خوراکی نداده و او هم موهایش را کشیده است؛ پسربچه دیگری روی هوا برای خودش اتوبان درست کرده و با ماشینی که در دست دارد به‌سرعت می‌راند و پیش می‌رود؛ دختربچه دیگری هم در گوشه‌ای ایستاده و گره روسری عروسکش را سفت‌تر می‌کند... . رسیده‌ایم سر خیابان اما صدای فریادها با ما تا اینجا هم آمده‌ است.

  • باورهای غلطی که به مهدکودک‌ها هم کشیده شده‌است

خانم ملکی یکی دیگر از مدیران مهدکودک است. او مهم‌ترین مشکلی را که خانواده‌ها در رابطه با مهدکودک و همچنین فرزندان خود دارند چشم‌وهم‌چشمی خانواده‌ها می‌داند و می‌گوید: «چشم‌وهم‌چشمی امروزه حتی به مهدکودک‌ها هم کشیده شده‌است. مادرها بچه‌های دوستان و فامیل را می‌بینند و می‌خواهند کودک آنها برتری داشته باشد. مثلا وقتی بچه خواهرم زبان فرانسه یاد می‌گیرد، فرزند من هم باید یاد بگیرد.

این رقابت‌های ناسالم کودکان را آزار می‌دهد و نمی‌گذارد آنها معنای کودکی را بفهمند؛ فقط مدام از این کلاس به آن کلاس در حال رفت‌وآمد هستند؛ درحالی‌که برای یک بچه که زیر 6سال دارد، مهم‌ترین موضوع، بازی و اکتشاف‌هایی‌است که خودش باید انجام دهد».

خانم ملکی در مورد کلاس‌های مختلف در مهدکودک‌ها می‌گوید: «این آموزش‌ها می‌توانند به استعدادهای کودکان کمک کنند اما نباید بچه‌ها تحت فشار باشند. به هر حال آموزش اصلی از زمان مدرسه شروع می‌شود. در این سن مهم‌ترین موضوع، خلاقیت کودکان است. اگر بتوانیم کودک خلاقی بار بیاوریم به آینده او کمک بیشتری کرده‌ایم». به گفته این مدیر مهد، کودکان امروز با کودکان نسل‌های قبل تفاوت‌های زیادی دارند و مهم‌ترین این تفاوت‌ها وجود امکاناتی‌است که بیشتر از هر نسل دیگری در اختیار دارند. مهدکودک‌های امروز هم نسبت به مهدکودک‌های قدیم متفاوت شده‌اند.

او می‌گوید: «آنها خود را با توجه به خواسته‌های والدین به‌روز می‌کنند و در نتیجه انتظارهای متقابلی بین هر دو طرف به‌ وجود آمده‌است؛ انتظارهایی که باید برآورده شود تا هر کدام به نتیجه دلخواه خود برسند. مادران امروز که دیگر بیشتر وقت خود را خارج از خانه می‌گذرانند تمام تلاش خود را می‌کنند تا به وسیله امکانات مهدکودک‌ها فرزند خود را به‌خوبی بزرگ کنند و احساس می‌کنند با این کار به شکل بهتری دین خود را نسبت به فرزندشان ادا کرده‌اند».

کد خبر 405993

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha