یکشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۴:۳۱
۰ نفر

شوخی عجیب صاحبخانه در جمع مهمانانش، جنایتی رقم زد که قربانی آن قهرمان بدنسازی بود. متهم مدعی است به‌خاطر مستی مرتکب جنایت شده و حالا تحقیقات پلیس برای مشخص شدن حقیقت آغاز شده است.

متهم

 

به گزارش همشهری، بامداد پنجشنبه در جریان یک مهمانی دوستانه در شهرک غرب، مردی 47ساله به ضرب گلوله به قتل رسید و تیمی از کارآگاهان را به محل جنایت کشاند. قاتل صاحبخانه بود که تحقیقات نشان می‌داد شب حادثه مشروبات الکلی مصرف کرده و بر سر شوخی و هنگام بازی با اسلحه دست به جنایت زده و جان میهمانش را گرفته است.

مأموران پس از حضور در محل حادثه عامل جنایت را به همراه فرد دیگری که در آنجا حضور داشت دستگیر کردند و روز گذشته هر دوی آنها برای بازجویی به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شدند و مقابل قاضی محسن مدیرروستا، بازپرس جنایی تهران قرار گرفتند. آنها در این جلسه جزئیات حادثه را شرح دادند و در ادامه و با دستور قاضی برای تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند.

متهم به قتل 40ساله و دوستش سعید 42ساله است. هر دو مربی بدنسازی، پاور لیفتینگ و پروش‌اندام هستند و حدود 20سالی می‌شد که با مقتول دوست بودند. گفت‌وگو با آنها را بخوانید.

  • مهمانی به چه مناسبت بود؟

سهراب:‌ مهمانی که نبود. یعنی از قبل تدارک ندیده بودیم. آن شب همسر و فرزندم خانه نبودند که سعید(متهم دیگر) به من زنگ زد و گفت می‌خواهد کارت عروسی خواهرش را برایم بیاورد. او به همراه علی (مقتول) به خانه‌ام آمدند. چون تنها بودم به آنها تعارف کردم که برای نوشیدن یک فنجان چای به داخل خانه‌ام بیایند و آنها هم قبول کردند.

  • مقتول را می‌شناختی؟

سهراب: او رفیق 20ساله من و سعید بود. در آن زمان من و سعید به باشگاه می‌رفتیم و علی مربی بدنسازی و پرورش اندام ما بود. او خیلی برای ما وقت گذاشت تا ما مثل او موفق شویم مدرک مربیگری‌مان را بگیریم. ما خیلی صمیمی بودیم. سعید در مسابقات قوی‌ترین مردان ایران هم شرکت کرده و حتی در رشته بدنسازی مقام آورده و قهرمان شده بود.

  • آن شب چه اتفاقی رخ داد؟

سهراب: باور می‌کنید هیچ‌چیزی به‌خاطر ندارم؟ حتی نمی‌دانم چه شد که اسلحه را از کمدم بیرون آوردم.

  • چرا چیزی یادت نیست؟

سهراب: راستش وقتی علی و سعید را به خانه‌ام دعوت کردم، مقدار زیادی مشروبات الکلی مصرف کرده بودم. فکر می‌کنم زیاده روی کردم و از خود بی‌خود شده بودم. تصاویر مبهمی در ذهنم است. بعد انگار از هوش رفتم و وقتی بهوش آمدم در کلانتری بودم و شنیدم که علی جانش را از دست داده است. سعید می‌گفت شوخی شوخی اسلحه را بیرون آوردی تا آن را به علی نشان بدهی که ناگهان گلوله‌ای شلیک شد.

  • اسلحه مسلح بود؟

سعید: سهراب خیلی مشروب خورده بود و حالت عادی نداشت. نیم ساعت پس از آنکه وارد خانه او شدیم، موبایلم زنگ خورد. همسرم بود. از من خواست فورا به خانه برگردم. بعد به دستشویی رفتم و بیرون که آمدم، ‌دیدم سهراب اسلحه را به سمت علی گرفته و می‌گوید: «‌اگر تکان بخوری شلیک می‌کنم.» علی هم می‌گفت که سهراب دیوانه شده. انگار سهراب داشت شوخی می‌کرد. بعد مجددا تکرار کرد که شلیک می‌کند و ناگهان گلوله‌ای شلیک کرد. من واقعا شوکه شدم.

  • بعد چه شد؟

سعید: سهراب به اتاق رفت و اسلحه را گوشه اتاق گذاشت. علی هم فریاد می‌زد به من کمک کنید. من دستپاچه شده بودم اصلا باورم نمی‌شد که سهراب شلیک کرده باشد. به اورژانس زنگ زدم. بعد سهراب یک دفعه به‌خودش آمد و پا به فرار گذاشت. من هم به‌دنبال او دویدم. سهراب به سمت حیاط رفت و می‌خواست سوار ماشینش شود تا فرار کند اما اجازه ندادم. آنقدر کتکش زدم که در نهایت پلیس و اورژانس رسیدند.

  • با علی اختلاف قبلی نداشتید؟

سهراب: نه، من هیچ اختلافی با او نداشتم. سعید هم نداشت. ‌هر 3دوست صمیمی بودیم. 20سال با هم دوست بودیم. باور کنید اصلا در حال خودم نبودم و هنوز باور نمی‌کنم که چرا جان بهترین دوستم را گرفتم. من 2تا اسلحه دارم. یکی از اسلحه هایم بادی است که آن را از لوازم ورزشی خریده‌ام و اسلحه دیگرم شکاری؛ همان اسلحه‌ای که با آن به سمت علی شلیک کردم.

اسلحه‌ام مجوز داشت. 3سال پیش خریدم و یک‌بار در لواسان برای شکار تیراندازی کردم همین. اما معمولا هرکس به خانه‌ام می‌آمد اسلحه شکاری‌ام را به او نشان می‌دادم چون اسلحه‌ام آمریکایی و خیلی قشنگ بود. هنوز هم باورم نمی‌شود برسرشوخی جان بهترین دوستم را گرفته‌ام. باور کنید هیچ مشکلی با علی نداشتم و بی‌آنکه خودم متوجه شوم تیراندازی کردم.

کد خبر 412788

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha