زن میانسال به همراه دختر و پسرش سوار بر خودروی ب‌‌ام‌و در نقش افراد نیکوکار ظاهر می‌شدند و دست به سرقت از پیرزن‌ها می‌زدند.

متهم

آنها اما خبر نداشتند که آخرین طعمه‌اش مدتی قبل گزارشی درباره شگرد سرقت‌های آنها در روزنامه خوانده بود.

به گزارش همشهری، چند وقت پیش پیرزنی به اداره پلیس رفت و گفت 3نفر طلاهای او را با ترفندی خاص سرقت کرده‌اند. وی در توضیح ماجرا گفت: برای خرید از خانه بیرون رفته بودم که در کوچه‌ای خلوت، یک ب‌‌ام‌و شاسی‌بلند مقابل پایم ترمز کرد. پشت فرمان پسری جوان، کنارش زنی میانسال و در صندلی عقب هم دختری جوان نشسته بودند. زن میانسال با دیدن من یک دسته پول نشانم داد و گفت قصد دارد این پول را به نیازمندان کمک کند.

او مرا فریب داد و گفت: «چهره‌تان نشان می‌دهد زنی خیّر باشید و افراد نیازمند را که نیاز به کمک دارند، می‌شناسید» من هم جواب دادم می‌توانم این پول را به‌دست افرادی که نیاز دارند، برسانم.

زن سالخورده ادامه داد: در همین لحظه زن میانسال با اشاره به دختری که در صندلی عقب نشسته بود، گفت که او بیمار شده و برای شفای او نذر کرده است. دختر جوان بی‌حال بود و به‌نظر می‌رسید مریض است. مادرش از من خواست سوار ماشین شوم تا درباره دخترش حرف بزند. او می‌گفت دعانویسی گفته که باید به دخترش آب طلا بدهند تا خوب شود و طلاها نیز باید متعلق به افراد خیّر و نیکوکار باشد.

من فریب حرف‌های او را خوردم و النگوهایم به همراه انگشترهای طلایم را از دستم بیرون آوردم و ‌ داخل کاسه‌‌ای که پر از آب بود، گذاشتم. لحظاتی بعد آن زن از دخترش خواست تا بخشی از آب طلا را بنوشد. پس از آن طلاهایم را داخل نایلونی که پول‌ها را داخلش گذاشته بود قرار داد و نایلون را به من داد. من هم بی‌خبر از همه جا از ماشین پیاده شدم و وقتی آنها رفتند در نایلون را باز کردم تا هم طلاهایم را بردارم و هم پول‌هایی که برای افراد نیازمند بود. اما متوجه شدم ته نایلون سوراخ است و از طلاهایم خبری نیست.

علاوه بر این، متوجه شدم دسته پولی که داخل نایلون است، فقط دو ورق اول و آخرش 10هزار تومانی است و بقیه آنها کاغذ سفید هستند. تازه فهمیدم که زن میانسال با این ترفند طلاهایم را که از سوراخ نایلون به داخل ماشینش افتاده بود، سرقت کرده است.

  • کارآگاه بازی پیرزن روزنامه‌خوان

پرونده‌ای در این خصوص تشکیل شد و پیش روی قاضی بهشتی، بازپرس شعبه دوم دادسرای ویژه سرقت قرار گرفت. با دستور وی کارآگاهان برای دستگیری دزدان ب‌‌ام‌و‌سوار به تکاپو افتادند و این درحالی بود که چند پیرزن دیگر هم با مراجعه به پلیس از سرقت‌ طلاهایشان توسط آنها خبر دادند. تجسس‌ها برای به‌دست‌آوردن سرنخی از سارقان ادامه داشت تا اینکه چند روز پیش اهالی محله‌ای در مرکز تهران متوجه فریادهای زنی شدند که از مردم درخواست کمک می‌کرد.

او مدام فریاد می‌زد «دزد؛ ‌دزد. بیایید دستگیرشان کنید». شاهدان با دیدن پیرزنی که تلاش می‌کرد به زور دختری را از داخل یک خودروی ب‌‌ام‌و بیرون بکشد، به کمکش رفتند. آنها ‌دختر جوان را گیر انداختند اما راننده ب‌‌ام‌و به همراه زنی که روی صندلی جلو نشسته بود، فرار کردند. پس از آن مردم با پلیس تماس گرفتند و طولی نکشید که مأموران در آنجا حاضر شدند.

پیرزن به مأموران گفت: وقتی سرنشینان ب‌‌ام‌و گفتند قصد کمک به نیازمندان را دارند، سوار ماشین‌شان شدم. حتی طلاهایم را به آنها دادم تا داخل کاسه آب بگذارند اما وقتی آنها طلاها را داخل نایلون گذاشتند و آن را به من دادند، به یاد خبرهای حوادث روزنامه افتادم. من معمولا وقتی روزنامه می‌خرم، اول صفحه حوادث را می‌خوانم.

بارها خبر سارقانی را خوانده بودم که با معرفی خودشان به‌عنوان افراد خیّر طلاهای طعمه‌هایشان را داخل نایلون سوراخ می‌گذاشتند و آنها سرقت می‌کردند. برای همین نایلون را وارسی کردم و متوجه سرقت طلاهایم شدم و داد و فریاد راه انداختم. بعد هم دخترجوان را به زور با خودم به بیرون از ماشین کشیدم که مردم به دادم رسیدند اما 2 نفر دیگر فرار کردند.

  • سرقت به شیوه بیهوشی

دختر جوان که دستگیر شده، متولد 69 است و در بازجویی‌ها به سرقت از پیرزن‌ها با همدستی مادر و برادرش اقرار کرد. او گفت: خودروی ب‌ام‌و برای برادرم بود و با پیشنهاد مادرم تصمیم به سرقت از پیرزن‌ها گرفتیم. با این ترفند از 20پیرزن سرقت کردیم اما زیرکی بیست‌و‌یکمین مالباخته باعث شد من گیر بیفتم.

براساس این گزارش، درحالی‌که تلاش برای دستگیری مادر و پسر فراری ادامه داشت، مشخص شد زن دستگیر‌شده به اتهام سرقت از شوهرش نیز تحت تعقیب بوده است. آنطور که مشخص بود، او با همدستی پسرهمسایه، شوهر طلافروش خود را بیهوش کرده و دست به سرقت طلاهای وی زده بود. این زن جوان در توضیح ماجرا گفت:

شوهرم در کار خرید و فروش طلا بود اما اصلا به من خرجی نمی‌داد و خیلی خسیس بود. به‌شدت با او اختلاف داشتم تا اینکه با پسرهمسایه‌مان آشنا شدم و تصمیم گرفتم از شوهرم سرقت کنم. روز حادثه وقتی متوجه شدم که شوهرم مقدار زیادی طلا به خانه آورده است، تصمیم گرفتم نقشه سرقت را عملی کنم. برای اجرای این سناریو مقداری قرص خواب‌آور داخل چای او ریختم و شوهرم پس از نوشیدن چای بیهوش شد.

پس از آن پسرهمسایه به خانه‌ام آمد و با همدستی یکدیگر طلاهای شوهرم را سرقت کردیم. هرجا می‌رفتیم نمی‌توانستیم طلاهای بدون فاکتور را بفروشیم تا اینکه پسرهمسایه آشنایی پیدا کرد‌ و طلاها را به مبلغ 150میلیون تومان فروختیم. پس از اعترافات این زن، پسرهمسایه و طلافروشی که طلاهای مسروقه را خریداری کرده بود نیز دستگیر شدند.

کد خبر 417365

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha