دوشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۷ - ۱۵:۵۴
۰ نفر

رضا نیک نام-خبرنگار: در پیاده‌روهای شلوغ و پر از دست‌انداز و سدمعبرهای مختلف، رفت‌وآمد شهروندان چنان سخت می‌شود که گاهی مجبور می‌شوند عطای‌‌‌ تردد از آنها را با وجود امنیتی که برایشان دارد، به لقایش ببخشند و وارد خیابان‌ها شوند تا به مسیر خود ادامه دهند.

محله عصای سفید

حال تصور کنید فرد نابینایی بخواهد از چنین پیاده‌روهایی برای رسیدن به مقصد استفاده کند. بی‌شک مشکلات و دردسرهایش خیلی بیشتر می‌شود. برای درک بهتر این موضوع تصمیم می‌گیریم به بهانه روز «عصای سفید» در نقش یک نابینا، با عینک و عصای سفیدی که از مرکز هوشمند نابینایان قرض می‌کنیم، قدم در پیاده‌رو شلوغ یک معبر یعنی خیابان جمهوری بگذاریم که‌‌‌ تردد نابینایان در آن بسیار سخت است.

هر روزه هزاران خریدار در پیاده‌رو این خیابان برای خرید یا تعمیر لوازم برقی، تلفن همراه، همچنین خریدوفروش ارز‌‌‌ تردد می‌کنند و مهم‌تر اینکه واسطه و دلالان زیادی در جای‌جای آن می‌ایستند تا بتوانند با ترغیب شهروندان به خرید تلفن همراه یا تعمیر لوازم برقی‌شان در تعمیرگاه‌هایی که می‌شناسند، پولی به جیب بزنند.

از سه‌راه جمهوری مسیر سنگفرش پیاده‌رو را به سمت شرق و پل حافظ پیش می‌گیرم و جلو می‌روم. هر قدمی که برمی‌دارم، انگار حجم آدم‌های دور و برم زیاد می‌شوند. انگار در این خیابان هر آدمی که جلو راه من قرار می‌گیرد، مانعی می‌سازد که باید از آن عبور کنم. در قسمتی از خیابان جمهوری فروشگاه‌های عرضه دوربین و لوازم تصویربرداری و... بیشتر دیده می‌شوند.

تعدادی کارگر که از آنها به‌عنوان «دادزن» یاد می‌شود، در میانه پیاده‌رو ایستاده‌اند و عابران را برای بازدید و خرید از محصولات این فروشگاه‌ها تشویق می‌کنند. خیلی از آنها حضور یک نابینا در پیاده‌رو خیابان جمهوری را مانند یک مزاحم می‌دانند که مجبورشان می‌کند راه را برای عبور باز کنند. بعد از آنها به چند بساطی و دستفروش می‌رسم.

اولی روی کارتن کلوچه و ساندویچ سرد چیده، دومی فروشنده بامیه و پیراشکی شکری و سومی چای لیوانی با طعم نعنا با چند حبه قند می‌فروشد. زیرچشمی و با دقت مراقب راه رفتنم هستند و زمانی که به بساط آنان نزدیک می‌شوم، فوری جلو می‌پرند و با اکراه مرا از بساط خود دور می‌کنند.

  • وقتی آدم‌ها سدمعبر می‌شوند

ذهنم درگیر چرایی رفتار برخی از دستفروشان حاضر در پیاده‌رو خیابان جمهوری می‌شود. عصا‌زنان به سمت جلو پیش می‌روم و در پی جواب این سؤال هستم که چرا باید بساط عده‌ای در این معبر مانع از‌‌‌ تردد شهروندان به‌خصوص نابیناها شود. کمی جلوتر به مغازه‌های فروش و تعمیر لوازم خانگی می‌رسم.

کیسه سفیدرنگی همراه دارم که برای دلالان این قسمت از خیابان جمهوری جلب توجه می‌کند. یکی یکی نزدیک می‌شوند و می‌پرسند: «آقا داخل کیسه‌چی داری؟ چیزی برای تعمیر داری؟ هر‌چی باشه تعمیر می‌کنیم، با قیمت مناسب» وقتی هم که متوجه می‌شوند چیزی عایدشان نمی‌شود، سراغ عابران دیگر می‌روند. این دسته از افراد کمی مهربان‌تر برخورد و راه را باز می‌کنند، البته به شرطی که مطمئن شوند وسیله‌ای برای تعمیر همراه ندارم.

در قدم‌های بعدی، چندبار با تنه افراد پیاده به این طرف و آن طرف پرت می‌شوم. عذرخواهی هم می‌کنند، اما انگار خیلی‌ها در این پیاده‌رو به آدم‌هایی که از کنارشان می‌گذرند، توجهی ندارند. انگار فرصت کمی به آنها برای خرید یا رسیدن به مقصد داده شده که بی‌مهابا دیگران را به اطراف می‌رانند تا راهی برای عبور پیدا کنند. اینجا انگار همه می‌خواهند از یکدیگر سبقت بگیرند.

  • بازار جای امثال شما نیست!

مردی میانسال با دیدنم فوری سراغ موتورسیکلتش می‌دود و از جلو راهم کنار می‌کشد، اما چند‌متر جلوتر، چرخ باربری یک کارگر مغازه فروش لوازم خانگی، درست مقابل راهم قرار گرفته و از جایش تکان نمی‌خورد. جوان باربر و دوستانش با اینکه می‌بینند خطر برخورد با مانع تهدیدم می‌کند، اما‌کاری نمی‌کنند و انگار منتظر لحظه‌ای برای خوشگذرانی هستند.

آنها نمی‌فهمند همه حرکات و لبخند تلخ‌شان را می‌بینم. بنابراین عصای سفیدم را به بدنه چهارچرخ می‌کوبم و مسیرم را تغییر می‌دهم. در قسمت دیگری از پیاده‌رو خیابان جمهوری، درست نزدیک خیابان حافظ سر و صدای فروشندگان تلفن همراه بلند است. عده‌ای برای خرید آمده‌اند و تعدادی برای فروش.

در کنار پیاده‌رو چند جوان تلفن همراه می‌فروشند و در کسادی بازار موبایل‌فروش‌های پاساژها، بازار گرمی دارند. عجله و فشار برخی رهگذران باعث می‌شود که تعادلم را از دست بدهم و با بساط یکی از آنها برخورد کنم. 2نفر از بساطی‌ها دستم را گرفته و از خود دور می‌کنند. یکی از آنها می‌گوید: «این گوشی‌ها کلی قیمت دارد. اگر می‌شکستند، می‌توانستی پولشان را بدهی؟‌» دیگری هم می‌گوید: «این بازارهای شلوغ جای امثال شما نیست.
زود از اینجا برو تا خسارتی به مردم نزده‌ای.»

  • هنوز مهربانی هست

در میان آدم‌هایی که در پیاده‌رو خیابان جمهوری با سرعت در حال حرکتند، یک نفر درحالی که مشغول صحبت با تلفن همراه خود است، بی‌هوا با من برخورد می‌کند. برای عذر‌خواهی دست بر سینه می‌گذارد و به مکالمه‌اش با آن طرف گوشی ادامه می‌دهد. انگار بوی دلار چشم خیلی‌ها را بسته و به اطرافشان توجهی ندارند.

قدم زنان به چهارراه فردوسی در خیابان جمهوری رسیده‌ام. تقاطعی که پیاده‌روهایش در قرق واسطه‌های خرید و فروش دلار است. یک مأمور راهور سریع سراغم آمده و از ترس اینکه مبادا در این ازدحام جمعیت آسیب ببینم، مقصدم را می‌پرسد و از من می‌خواهد به سوی دیگر چهارراه بروم. خودش هم کمکم می‌کند. برخی از راننده‌ها و موتورسواران سعی می‌کنند زودتر از من از خیابان عبور کنند و چند لحظه مکث نمی‌کنند که از عرض خیابان رد شویم.

  • محله‌ها برای نابینایان آماده نیست

در خیابان جمهوری مسیرم را به خیابان ظهیر‌الاسلام تغییر می‌دهم. خیابانی که 2مرکز خدمات‌رسان و آموزشی برای روشندلان دارد. مرکز نابینایان رودکی در بین سایر مراکز خدمات‌رسان ویژه نابینایان شهرت بیشتری دارد و اینکه مرکز اصلی نشر و توزیع کتب روشندلان با خط بریل و گویا نیز هست.

با اینکه در ورودی مرکز، تابلو «توقف ممنوع» با خط درشت نصب شده، اما خودرویی در مسیر رفت‌وآمد روشندلان پارک است و‌‌‌ تردد را برای آنها سخت می‌کند. بیشتر مراجعان مرکز از دانشجویان هستند، اما گروه‌های سنی دیگر نیز از امکانات آن مثل کتابخانه و... استفاده می‌کنند و بیشتر‌‌‌ ترددشان از کوچه تکاپو در پشت مرکز است که به ایستگاه مترو نزدیک‌تر است. موضوع جالب در این خیابان، باز شدن در همه فروشگاه‌ها و مغازه‌ها به داخل است، برعکس بسیاری از فروشگاه‌های خیابان جمهوری. این کار را کاسبان برای جلوگیری از برخورد روشندلان با ورودی مغازه‌هایشان انجام داده‌اند.

در اواسط خیابان ظهیرالاسلام به کوچه شهید جوادی و مرکز هوشمند نابینایان می‌رسم که مراجعان 3 تا 16ساله دارد و همه خدمات آن رایگان است و هزینه‌های آن با کمک افراد نیکوکار تأمین می‌شود. «احمد شریفان» دبیر شورایاری محله بهارستان و مدیر مرکز هوشمند نابینایان می‌گوید: «متأسفانه شهر و محله‌های ما هنوز آماده میزبانی و خدمت‌رسانی به نابینایان نیست. نابینایان بسیاری در این محدوده‌‌‌ تردد دارند، اما معابر و گذرگاه‌های امنی برای عبور آنها وجود ندارد. برای نمونه خیابان جمهوری را در نظر بگیرید. یک نابینا در طول پیاده‌رو با صدها مانع انسانی و فیزیکی برخورد
می‌کند.»

  • برخورد فیزیکی دلالان تلفن همراه با عکاس روزنامه

برای اینکه مردم به‌خصوص افرادی که در پیاده‌رو خیابان جمهوری حضور همیشگی دارند و به کاسبی می‌پردازند، متوجه نشوند که نقش نابینا را بازی می‌کنیم، عکاس مجموعه به‌صورت مخفیانه به ثبت لحظات می‌پردازد. در تقاطع خیابان‌های جمهوری و حافظ، عکاس روزنامه روی عرشه پل رفته و مشغول عکاسی می‌شود. چنددقیقه‌ای طول نمی‌کشد که تعدادی از دلالان و افرادی که در این تقاطع به‌صورت غیرمجاز به خرید و فروش تلفن‌های همراه مشغولند،

به سمت عکاس ما هجوم برده و با او برخورد فیزیکی می‌کنند. متأسفانه برخی از آنها شبیه اراذل و اوباش رفتار می‌کنند و با هیچ کلام و حرفی متقاعد نمی‌شوند. در این برخورد، متأسفانه عکاس روزنامه مورد جرح قرار گرفت و خسارت مالی هم به وی تحمیل می‌شود.تا چند ماه پیش، پلیس با همکاری شهرداری منطقه11 به این تقاطع سروسامان داد و کسی در پیاده‌رو مشغول خرید و فروش تلفن همراه نبود، اما متأسفانه این طرح گویا به حال خود رها شده و قرار نیست پیاده‌رو تقاطع خیابان‌های جمهوری و حافظ رنگ آرامش بگیرد. در چنین وضعی، رفت‌وآمد انسان‌های عادی سخت است، چه رسد به یک روشندل.

کد خبر 419258

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha