یکشنبه ۲۹ دی ۱۳۸۷ - ۰۴:۴۵
۰ نفر

فرزانه فخریان: همه آنچه که می‌تواند مورد انتقاد قرار گیرد؛ روتکو، پرمدعاترین و منحصربه فردترین آثارش را برای دیگران می‌خواند.

سادگی زیاده از حد، تیرگی و فسردگی کار مارک روتکو در دهه آخر عمرش، در کانون تمرکز نمایشگاهی قرار گرفته که به جای بازگشت به ابتدای کار هنرمند برای معرفی او، به شما پیشنهاد می‌کند به آخرین آثارش بنگرید؛ آثاری که می‌توان گفت نسبتاً مورد غفلت قرار گرفته‌اند. مارک روتکو، نمادی از مدرنیسم است. اگر هنرمندی با عنوان هنرمند متفکر وجود دارد، روتکو نمونه‌ شاخصی از آن است.

این روزها بعضی از نقاشی‌های‌ او برای اولین بار در گالری تیت مدرن لندن در کنار مجموعه دائمی آثار او در این موزه، در معرض دید و البته، تحسین قرار گرفته‌اند. روتکوی روسی‌- آمریکایی از آن هنرمندانی است که هنرش پس از مرگ او در مرکز توجه قرار گرفت ؛ هنری که پس از او  دیگر میراث فرسوده دورانی سپری‌شده به‌نظر نمی‌آمد.

«اگر چیزی ارزش یک‌بار نقاشی شدن را دارد، پس می‌تواند دوباره و دوباره نیز آفریده شود.» روتکو در دوره‌ای که کرباس‌های نقاشی‌اش را تکه تکه می‌کرد و هر چیز را به سادگی سیاه و سفید باز می‌گرداند، سعی می‌کرد به حقایقی ذاتی نیل یابد و مسیر آفریدن و الهام بخشیدن را دوباره طی کند. او استاد کارشکنی‌های عمدی برای خود بود.

روتکو از تفسیر آثارش خودداری می‌کرد: «سکوت، دقیق‌ترین توصیف است.» شاید با دیدن نقاشی‌های او، به‌عنوان یکی از بیست هنرمند بزرگ قرن بیستم، هیچ احساسی پیدا نکنید؛ اما همین حس، یکی از قوی‌ترین ادراکاتی است که می‌توانید داشته باشید؛ با اینکه او معمولاً سراغ رنگ‌های روشن و درخشان می‌رفت، برای آثار مؤخرش، رنگ‌های تیره‌تری روی پالت می‌گذاشت و نقاشی‌های سیاه و خاکستری می‌کشید.

8 نقاشی‌ دیواری بزرگی که در اتاق سوم نمایشگاه آویخته شده‌اند، در اصل بخشی از نقاشی‌های سفارشی سیگرم برای رستورانی در نیویورک بوده‌اند که در گالری ملی هنر واشنگتن و موزه کوامورای در ساکورای ژاپن پراکنده شده‌اند.

روتکو می‌خواست نقاشی‌هایش بیننده را احاطه کند و به‌دنبال اینستالیشنی مدرن و سه‌بعدی از تابلوها بود. برای خلق این ‌آثار، آتلیه‌ای اجاره کرد تا بتواند در همان اندازه‌های واقعی مورد نیاز برای رستوران، نقاشی کند و به جای آنکه خودش را محدود به مجموعه‌ای یکسان کند، 30 نقاشی در ابعاد متفاوت کشید، اما سرانجام سفارش را پس داد. اگرچه ابتدای کار امیدوار بود اثری که خلق می‌کند اشتهای مشتری‌ها را نابود کند، اما به عقیده بسیاری از کارشناسان هنری، روتکوی روسی‌- ‌آمریکایی آثار را به این دلیل به سفارش‌دهنده نداد که نتوانست در هر صورت با موقعیت آن رستوران، به‌عنوان پاتوقی برای ثروتمندان نیویورک، کنار بیاید.

نشانه‌ای از تنفر او از چنین کاری را می‌توان در این گفته‌اش پنهان دانست:«گویا به‌عنوان یک هنرمند شما باید یک سارق باشید و برای خود فضایی را از دیوار دارایی یک ثروتمند بربایید.»گالری تیت فضای زیادی را برای آثار این هنرمند اختصاص داده است.«چهار تاریکی در سرخ» همانطور که خود روتکو می‌خواسته، در یک اتاق خالی، به‌طور مجزا به نمایش درآمده است. چند نقاشی دیگر این نمایشگاه شامل نقاشی‌های مشهوری مربوط به سال 1964 و نمونه‌هایی از سری آخر آثار او با عنوان سیاه روی خاکستری در 1969 و 70 است. در عین حال روتکو خود را هنرمندی با سبک آبستره معرفی نمی‌کند:«من متعلق به نسلی هستم که شیفته فیگور بود، اما دریافتم که پیوندی با نیازهای من ندارد. هر کسی آن را به‌کار می‌گرفت، دچار تحریف می‌شد؛ کسی‌ نمی‌توانست هنر فیگوراتیو را آن‌طور که بود، نقاشی کند و این حس را به‌خود راه دهد که می‌تواند چیزی را خلق کند که تا حد خود، توانایی بیان وجود گیتی را دارا باشد.»

او خود را از فیگورهای معمول واقع‌‌گرایانه جدا کرد و به‌سوی فرم‌های مستطیلی رنگی رفت؛ پیچیده‌ترین و انتزاعی‌ترین فرم از هنر مدرن روتکو که به غایت سادگی و ایجاز منتهی می‌شود.با اینکه خود روتکو ترجیح می‌داد تابلوها در نور ملایم و در مکانی نسبتاً تاریک آویخته و دیده شود، در این نمایشگاه، نصب نقاشی‌ها در بالاترین قسمت دیوارها و تاباندن نوری بیش از حد معمول به آنها، این فضا را فراهم آورده که بتوان گفت بازدیدکنندگان، این آثار را طور دیگری و از نو می‌بینند. این نقاشی‌ها در سراسر زندگی نسبتاً پرحادثه و طولانی خود، نمودشان را تغییر داده‌اند و از این طریق به ما بینشی در مورد روند فعالیت هنری روتکو ارائه می‌دهند؛ روندی که عمیقاً با طرز تفکر و فانتزی‌های او درباره چیستی و عملکرد نقاشی و چگونگی وجود آن، پیوند خورده است.

بررسی آثار روتکو به کمک اشعه ایکس، تافته‌های مستوری از رنگ را نمایان کرده است که وابستگی‌های ماهرانه عناصر رنگی را به چشم می‌آورد. بعضی نقاشی‌ها در این نمایشگاه طوری نصب شده‌اند که بازدیدکننده می‌تواند با دیدن پشت نقاشی، استنباطی از رازهای لایه‌ لایه آن داشته ‌باشد.

اکثر آثار روتکو در دهه 1950 با تغییرپذیری و ارتجاع اعجاب‌آور تونالیته‌ای روشن از قرمز، زرد و نارنجی پدید آمدند. 4 تابلوی تیره قرمز را می‌توان نخستین تجربه‌های او در این حیطه دانست. روتکو در این مرحله رسالت ونگوگ راجع به توانایی پرمعنی و رسای رنگ را برآورده می‌کند، اما پس از آن، این گرما به‌طور ناگهانی به سیاه، خاکستری، سبزهای تیره و آبی‌های بسیار تاریک گرایید: «فقط می‌توانم بگویم نقاشی‌های تیره در 1957 آغاز شدند و تا به امروز تقریباً به‌اجبار به حضور خود پافشاری کرده‌اند.»

در اتاق پنجم مجموعه به‌نمایش درآمده، تابلوهای سه‌گانه‌ای که ثمره سال‌های ۱۹۶۴ تا ۱۹۶۶ کار روتکو هستند، در معرض دید قرار گرفته‌اند. این لت‌های خاکستری روی زمینه سیاه، در حقیقت پیش‌طرح‌هایی برای مجموعه‌ای هستند که هنرمند برای کلیسای هوستون خلق کرد. تابلوها یک سال پس از مرگ روتکو بر دیوار کلیسا نصب شدند و تفاسیر مذهبی گوناگونی درباره آنها ارائه شده است؛ طرحی که به ایده روتکو در همزمانی خلق نقاشی و ایجاد فضایی برای نمایش دائمی آن تحقق ‌بخشید.رویکرد عمیق روتکو به بافت، ترکیب‌بندی لایه‌ها و غلظت رنگ در تابلوها در این حقیقت نمایان می‌شود که همزمان با کار روی تابلوهای بزرگ، طراحی و نقاشی روی کاغذ را در ابعاد کوچک ادامه می‌داد. در اتاق هفتم نمایشگاه، کارهایی از روتکو که مقدمه‌ای بر مجموعه سیگرم به‌شمار می‌روند، به نمایش درآمده‌اند؛ با کار روی کاغذ او سعی می‌کرد به ترکیب‌بندی‌ها، عمق و به تکنیک‌های نقاشی‌اش، وسعت بخشد.

این نمایشگاه بررسی دقیقی از تکنیک کار این هنرمند و مواد و ابزار و کاربردشان برای او را بیان می‌کند. شگفت‌آور خواندن همه آثار یک هنرمند نیاز به شرایط و نگاه خاصی دارد  اما در مورد‌ آثار روتکو می‌توان گفت که هر یک از آنها حرفی برای گفتن دارند. می‌توان دید که او در مجموعه آثارش در حال کشف راه‌هایی است که به سبب آنها ظریف‌‌ترین تلفیق‌ها در نسبت، کوچکترین تغییرها در تقارن، ضعیف‌ترین تنظیم‌ها در تعادل و ناچیزترین انعطاف در روش، بر دریافت ما از آنچه می‌بینیم اثر می‌گذارد.

کد خبر 73231

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز