شنبه ۳ خرداد ۱۳۸۲
شماره ۳۰۵۸-MAY,24.2003
فوتبال خارجي
Front Page

شاهزاده و گدا
000770.jpg
سوت و زنگ ليگ قهرمانان اروپا اين هفته در اولدترافورد زده خواهد شد و اين درحالي است كه فوتبال اروپا علي رغم رشد خيره كننده اش در زمينه  هاي اقتصادي و بعد فني تيم ها به شدت به سوي تك قطبي شدن پيش مي روند. باشگاههايي نظير منچستريونايتد و يا رئال مادريد با انبوهي از ثروت هاي منقول و غيرمنقول هر روز حسابهايشان بيشتر و پرتر مي شود كه برخلاف آنها تيم هاي كوچك و از ياد رفته اروپايي روز به روز ناتوان تر و ضعيف تر مي شوند.
به فرانسه مي رويم، ليگي كه برخلاف ساير كشورها هيچ گاه قهرمان ثابتي ندارد. در اين يك دهه تيم هايي نظير المپيك مارسي، موناكو، المپيك ليون و حتي نانت قهرمان شده اند. اما در بين اين تيم هاي فرانسوي شايد براي قديمي ها و پيرمردهاي فوتبال نام باشگاه «استاد دو رمس» كه هم اكنون در ليگ دسته دوم فرانسه حضور دارد آشنا باشد تيمي كه از سال تأسيس يعني ۱۹۳۱ تا دهه ۶۰ دوران پرافتخاري را پشت سر گذاشت.سال هايي كه با يكه تازي «گابريل هانو» سردبير روزنامه اكيپ و فوتباليست دهه ۱۹۵۰ فرانسه مقارن شده بود. اين تيم با درخشش گابريل هانو در ۷ سال موفق شد ۳ بار قهرمان ليگ فرانسه۱، بار قهرمان جام حذفي و يك بار قهرمان جام كاپ كشورهاي لاتين در سال ۱۹۵۳ شود و اين تيم به نام بچه هاي هانو ملقب شده بود.
اما براي مثال بايد بگويم كه رئال مادريد در حال حاضر تصميم به افزايش تعداد صندلي ها و جمعيت استاديوم سانتياگو برنابئو به ۹۵۰۰۰ نفر گرفته است در صورتي كه استاديوم قديمي باشگاه رمس يعني آگوستو دلائونه تنها ۷۰۰۰ نفر جمعيت را در خود جاي مي دهد.
براي مثال دوم بايد بگويم كه در جمع پرنسس هاي مادريدي كه در صورت مقايسه با بازيكنان تيم رمس نماد شاهزاده و گدا را پيدا مي كنند دقيقاً ۲۰ فوق ستاره و ملي پوش از كشورهاي برزيل، آرژانتين، پرتغال، انگلستان، اسپانيا و فرانسه حضور دارند و اين مسئله در حالي بيشتر نمايان مي گردد كه در «استاد دورمس» از مجموع ۲۰ بازيكن هيچ كدامشان نه ملي پوش هستند نه فوق ستاره، يك باشگاه كوچك بي ادعا با تعدادي از فوتباليست هاي گمنام فرانسوي و آفريقايي.
حالا به گذشته بازمي گرديم و كتاب تاريخ را ورق مي زنيم. به اولين دوره مسابقات جام قهرمانان اروپا در سال ۱۹۵۶ مي رويم و در فينال رئال مادريد مي بايست در ورزشگاه پارك دو پرنس پاريس مقابل استاد دورمس قرار مي گرفت. در ابتدا رمسي ها ۲ گل مي زنند، اما ريموند كوپا ستاره آن زمان رئال يك گل مي زند. سپس فرانسوي ها دست به كار مي شوند بازي سه بر يك مي شود. اما مادريدي ها باز با قدرت بازمي گردند و بازي را با نتيجه چهار به سه مي برند و قهرمان مي شوند.
رئال مادريد در آن زمان در حالي ريموند كوپا را در اختيار داشت كه استاد دو رمس، تنها ژوست فونتين را از نيس خريده بود.
اما سال ۱۹۵۹ باز هم در اشتوتگارت اين دو تيم در فينال جام قهرمانان اروپا به هم برخورد مي كنند و رئال باز هم با نتيجه دو بر صفر رمس را مي برد و پس از آن كوپا به استاد دورمس منتقل مي شود. اما سال بعد ژوست فونتين به شدت مصدوم مي گردد و فوتبال آن زمان كه معمولاً به روي حضور تك ستاره ها مي چرخيد، اين قاعده اش براي فرانسوي ها مستثني نبود و رمس نيز به شدت دچار افت شد. اين بار اين تيم در مرحله يك چهارم نهايي جام قهرمانان اروپا در سال ۱۹۶۳ و در ورزشگاه پارك دوپرنس به مصاف فاينورد مي رود، اما با توجه به كسب نتيجه يك بر يك از حضور در دور بعد مسابقات محروم مي گردد و به راحتي حذف مي شود و مي توان گفت آن روز پايان تمام افتخارات باشگاه استاد دورمس بود. تيم به شدت دچار بحران مي شود و مثل هميشه پاي بزرگان به وسط كشيده مي شود. كريستوف چنات عضو شوراي شهر رياست باشگاه را برعهده مي گيرد و تنها سعي مي كند كه با حفظ استاديوم قديمي اين تيم يعني آگوستودلائونه تا حدودي حيثيت تيم را بخرد، اما تمام اين تلاشها بي فايده و بي ثمر بود، زيرا اين تيم تنها تا سال ۱۹۷۹ در دسته اول دوام آورد و سپس به دسته دوم ليگ فرانسه رفت و از آن زمان تاكنون ديگر هيچ گاه در جمع بزرگان قرار نگرفت.
اما اوليور لتانگ رياست كنوني باشگاه رمس در مورد وضعيت اين تيم مي گويد: ما دقيقاً ۱۷۵۰ عضو ثابت باشگاه داريم كه داراي كارت هواداران هستند و در هر بازي تيممان بين ۴ تا ۵ هزار تماشاگر به استاديوم مي آيند، البته اين تعداد زيادي نيست ولي سبب از دست نرفتن و حفظ پيشينه باشگاه مي شود.
خيلي ها مي گويند ما بازيكنان مسني داريم، بايد جوان ترها را به خدمت بگيريم، اما بايد بگويم از بازيكنانمان راضي هستم و بايد بدانيد كه براي خريد بازيكنان جوان و انرژيك ما بايد پول خرج كنيم و هم اكنون چنين بودجه اي را در اختيار نداريم، فكر مي كنم شما ما را با باشگاههايي نظير ميلان، منچستر، رئال و يا يوونتوس اشتباه گرفته ايد!!! به هر صورت دوران بزرگ تيم هاي كوچك اروپايي به سر آمده است و بايد براي اين گونه باشگاهها تاريخ مصرف در نظر گرفت. استاد دورمس كوچك شايد ديگر به دسته اول بازنگردد، اين تيم پرافتخار فرانسوي فقط بايد روزهاي خوش قهرماني و اقتدارش را به روي نوار ويدئويي و يا كتابهاي داستاني ببيند و بخواند، اين جبر فوتبال است. بايد آن را پذيرفت.
مترجم: مسيح فرزانه

... از زاويه ديگر
000825.jpg
مهدي خرمي
در حسرت يك جام
ايرادي به يك ايراد[picy]
هميشه قبل از جدال قرمز و آبي پايتخت قبل از هر حاشيه اي مسأله داوري آن جنجال هاي اوليه را به پا مي كند و گزينه هاي مختلفي براي آن مطرح مي شوند كه بيشتر به بازارگرمي شبيه است تا انتخابي صائب براي قضاوت اين ديدار چرا كه خصوصاً در اين سال هاي اخير انتخاب داوري براي يك بازي تعيين نشده نمي تواند اين همه پرسروصدا باشد و از ماه ها قبل تيتر اول همه اخبار و جرايد باشد يك روز خبر از آمدن كولينا است روز بعد نام «ماركوس مرك» به ميان مي آيد هنوز اين خبر جا نيافتاده نام «اورس مه ير» بر سر زبان ها مي افتد و سپس صحبت از «لوبوس ميشل» اسلواك مي شود و دست آخر به هموطن وي رضايت مي دهند هرچند كه براي اين «دربي» نام هاي بزرگي را نيز به تهران كشيده ايم اما چندي قبل كه آمدن «لوبوس ميشل» اسلواك بحث محافل ورزشي گرديد اظهار نظر بسيار جالب و در نوع خود بي نظيري را از يكي از داوران به اصطلاح اهل قلم كشورمان در مورد نامبرده شاهد بوديم. اين داور محترم كه حتي در دوران اوج خود نيز براي قضاوت يك ديدار مهم به ميدان نرفته اشكالات و ايرادات بسيار بي نظيري را به اين داور مشهور وارد دانسته و يوفا را شرمنده نموده كه چرا تاكنون ندانسته از وجود چنين داوري استفاده مي نموده ايشان براي رد صلاحيت آقاي ميشل ابتدا اظهار نموده اند كه انتخاب مذكور تنها بنا به آشنايي كه نامبرده با يكي از اعضاي كميته داوران كشورمان داشته صورت گرفته كه در اين صورت احتمالاً آقاي ميشل علاوه بر ايران در تشكيلات فيفا و يوفا نيز دوست و آشنا و پارتي زياد دارند. دليل دوم ايشان اين بوده كه كشور متبوع نامبرده در سال قبل نتوانسته نام ده داور را براي قضاوت هاي بين المللي به فيفا ارائه نمايد كه احتمالاً از ديد ايشان اين دليل براي عدم توانايي ايشان براي قضاوت هاي حساس مي باشد و ديگر اينكه يادآور شده اند كه داوران كشورهاي كمونيستي براي قضاوت بازيهاي پرتنش و مهيج تربيت نشده اند. گويا اين داور محترم كشورمان فراموش كرده اند كه كمونيسم سال هاست از اين كشورها رخت بر بسته و نتيجه دوم اين كه احتمالاً مسابقات فوتبال در اروپا داراي هيجان و تنش نمي باشند و مسابقاتي را كه آقاي ميشل تاكنون قضاوت نموده عاري از هرگونه هيجان بوده است البته بد نيست يادآور شويم هر از چند گاهي شاهد بوده ايم كه اين داور محترم براي مطرح نمودن خويش از اين دست اظهار نظرها در جرايد داشته اند اما خوب است كه ايشان بدانند حفظ كردن بند و تبصره و رديف كردن آنها براي بيننده و خواننده دليل توانايي ايشان در امر داوري نمي باشد و اين گونه اظهارات عجيب و غريب راه  مناسبي براي مطرح شدن نمي باشد.
در حسرت يك جام
به نظر مي رسد فتح جام باشگاه هاي اروپا براي اين بازيكن ناممكن باشد اين گونه مي نمايد كه با همه جواني و بزرگي با همه شهرت با همه توانايي هاي پنهان و پيدايش وصال اين جام برايش آرزو شده است. او جام هاي بسيار بزرگي به دست آورده چه تيمي چه انفرادي كه شايد هر كدام بزرگتر از اين جام طلسم شده باشند. اما اين جام هم جام كوچكي نيست كه آرزويش را نداشته باشد و به راحتي از آن دل كند. صحبت از رونالدوست، بحث جام پر تلألو باشگاه هاي اروپا است جامي كه رونالدوي بزرگ در حسرت آن مانده و شايد اين همه رنج جابجايي در اروپا را براي فتح آن به جان مي خرد اگر نه از نظر مالي و شهرت او چه چيز را كم دارد ؟ او جام جهاني را دارد. جام ملت هاي آمريكاي لاتين را دارد. جام بهترين بازيكن اروپا و جهان را دارد و جام هاي رنگين از اين دست... اما او به هر تيمي و باشگاهي كه پا مي گذارد آن تيم با همه بزرگي با همه ستارگان بزرگ با همه توانايي ها براي فتح اين جام به بن بست مي رسد آن هنگام كه به بارسلونا پا گذاشت اين تيم آن قدر توان داشت كه از عهده فتح جام اروپا برآيد اما نشد. بعد از آن كه آن انتقال پرسروصدا به اينترميلان ايتاليا به وقوع پيوست همگان اينتر را با آن همه ستاره دست چين شده داراي پتانسيل فتح اين جام مي دانستند اما باز هم ديري نپاييد كه رونالدو هوس بازي در كنار ستارگان منتخب جهان را در رئال مادريد به سر پروراند اين بار ديگر در كنار فيگو، زيدان، رائول، ماكه له له، كاسياس و... ديگر چه جاي ترديدي باقي بود اما تقدير بازي ديگري داشت رئال هم با همه بزرگي كنار رفت تا باز هم رونالدو حسرت به دل اين جام بماند. به راستي شايد نفرين و آه هواداران تيم هاي قبلي وي باشد كه نمي گذارد وي به اين جام دست يابد.
000830.jpg

بزرگي ديگران يا كوچكي
قرمز و آبي
چند صباحي است كه تيمي در عرصه فوتبال اين مرز و بوم سنت ها را در هم كوبيده و زمين هاي سبز فوتبال را جولانگاه ترك تازي خود كرده و نظري به پشت سر خود نيز نمي اندازد. سپاهان امسال را چنان پيش مي رود كه ديگر نمي توان براي آن خاطره سال هاي قبل بهمن را متصور بود و آن چنان بزرگي كرده كه بقيه تيم ها در چشم هواداران فوتبال حقير جلوه نموده اند. اخيراً مصاحبه اي را شاهد بوديم از سرمربي موفق اين تيم جناب فرهاد كاظمي كه بسيار جاي تأمل و تعمق دارد .ايشان در جايي از اين مصاحبه ذكر نموده اند كه اين استقلال و پرسپوليس نيستند كه دچار افت شده اند بلكه اين تيم هاي ديگر هستند كه به پيشرفت و صعود نائل آمده اند. راستي چرا از اين زاويه به اين مسأله نگاه نكنيم و هر زمان كه نام تيم هاي قرمز و آبي به ميان مي آيد بحث افت آنها، كم فروشي بازيكنان و يا بي دانشي مربيان را مطرح كنيم. شايد به واقع اين نباشد هرچند كه در اين دو تيم شاهد بي ثباتي هايي بوده ايم و اين دو تيم در جام باشگاه هاي آسيا نيز نتوانستند انتظارات اهالي فوتبال را برآورده سازند اما آيا اين مسايل كه در اين دو تيم مي بينيم مختص همين سال و همين فصل است و آنها در سال هاي قبل دچار آن نبوده اند كه قطعاً كم يا زياد فوتبال ما هميشه با اين مسايل در حال ستيز بوده است اگر در سال هاي قبل قياس و معياري براي نزول و صعود ساير تيم ها داشته ايم امسال نيز آن قياس و معيار را براي اين دو تيم به كار ببريم و گرنه كه همان گفته مربي سپاهان را باور كنيم و از اين زاويه بنگريم كه فصل بيداري ساير تيم هاي اين مرز و بوم رسيده و به اين بيداري اميدوار باشيم زيرا با اوضاع و احوالي كه اكنون در فوتبال جهان رخ نموده ما با تنها دو تيم ره به جايي نخواهيم برد.
ريشه تحولات استقلال را
كجا جست وجو كنيم
000820.jpg

تيم فوتبال استقلال تهران ليگ امسال باشگاه هاي كشور را در حالي آغاز كرد كه به نظر مي رسيد با انتخاب يك مربي آلماني بر روي نيمكت خود به عنوان سرمربي فصل جديدي را براي خود آغاز نموده اما عليرغم تمامي ادعاها و حرف و حديث ها در مورد اين مربي، بي ثباتي در تركيب اين تيم حرف اول را مي زد كه خيلي زود اثرات خود را بروز داد و تا جايي پيش رفت كه اين بي ثباتي به امري عادي در اين تيم بدل گرديد و تا آنجا پيش رفت كه عجيب ترين تعويض سال را در جام باشگاه هاي آسيا به هنگام تعويض بازيكن فوتبال با بازيكن فوتسال شاهد بوديم و حال كه فصل به گام هاي آخر خود رسيده اين تغيير و تحول از زمين فوتبال به نيمكت مربيگري آن نيز سرايت نموده آقاي كخ جاي خود را به زرينچه مي دهد و آقاي زرينچه نيز جاي خود را به منصور پورحيدري و حتي صحبت از ناصر حجازي نيز به ميان آمده كه به نظر نمي رسد در مورد آقاي حجازي توافق نهايي صورت گرفته باشد اما همين مسايل براي نشان دادن بي ثباتي در اين تيم كافيست و تازه به همه اين مسايل اضافه كنيد خبري را كه اخيراً در مورد چند تن از بازيكنان اين تيم منتشر شده كه از قرار معلوم به مرخصي اجباري نائل آمده اند. اگر دم از حرفه اي بودن مي زنيم آيا يك باشگاه حرفه اي فوتبال براي رسيدن به اهداف خود تعارف را نيز جزيي از دستور كار خود دارد كه مرخصي اجباري تجويز نسخه اي براي اين تعارفات باشد. اگر اين بازيكنان در حد تيم نباشند كه از ابتدا معني اين يارگيري اشتباه چه بوده با همه اين اوصاف كه تحول را در همه جاي اين تيم شاهد بوده ايم به نظر مي رسد يك تحول اساسي و مديريتي نيز براي اين تيم بد نباشد و امتحان اين راه شايد گره گشاي تيم شود.

|  فوتبال خارجي  |   واليبال  |   گوناگون  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |