جمعه ۱۶ آبان۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۱۸
چرا وينكو هنوز محبوب نيست
005216.jpg
هومن كواكبي
رسول صدرعاملي، فيلمساز ايراني عقيده جالبي در مورد ميروسلاو بلاژويچ داشت؛ «او يك آرتيست به معناي واقعي است.»
سرمربي سابق تيم ملي خوب مي دانست چگونه بايد توجه فوتبال دوستان ايراني را جلب كند و از آنها براي خود يك حامي بسازد. اگر پس از حذف ايران در مرحله مقدماتي جام جهاني ۲۰۰۲ عليه چيرو افكار عمومي موضع خصمانه اي نگرفتند علاوه برغالب بودن فضاي سياسي در جامعه دليل ديگري نيز داشت.آرتيست كروات خوب مي دانست كه چگونه رفتار كند. ميميك چهره و حركت هاي فيزيك او با نوع هيجاني كه بروز مي داد كاملاً هماهنگ بود و از همه مهم تر به فن بيان آگاهي كامل داشت. تمام اينها در كنار موج نوي فوتبال ايران قرار گرفت تا حتي بلاژويچ شكست خورده، مردي محبوب باقي بماند.
اين درست همان راهي است كه بگوويچ دوست دارد آن را بپيمايد. اگر امروز سرمربي پرسپوليس در تسخير روح جمع، ناكام مانده قبل از آن كه رابطه مستقيمي با نتايج كسب شده داشته باشد به كارآكتر شخصيتي وينكو بر مي گردد. او مثل هموطن خود نيست. بگوويچ ذاتاً نمي تواند يك آرتيست باشد و هر چند حركت نمادين او پس از پيروزي پرگل برابر پگاه رشت كه به رقص شال معروف شده در همان روزها توانست رابطه خاصي ميان سرمربي پرسپوليس و مخاطبانش برقرار كند اما اين تنها يك ارتباط موقت بود. مفهومي كه در حركات بگوويچ به عنوان فرستنده پيام وجود داشت كوچك تر از معني متجلي شده در توده مردم كه همان گيرندگان پيام بودند به نظر مي رسيد و همين تفاوت او با چيرو را مشخص كرد.
شيوه اي كه وينكو پس از شكست برابر پاس در برنامه تلويزيوني ۹۰ برگزيد  يك نت برداري ناشيانه از شيوه بلاژويچ شكست خورده بود. اما چيرو توانست روح مخاطبانش را تسخير كند. حتي بازي خاصي كه او با چشمانش جلوي دوربين انجام مي داد فوق العاده بود. چيزي كه وينكو توانايي انجام آن را ندارد.
آن روزها مخالفان سنتي مربي خارجي سعي فراواني كردند تا چهره بلاژويچ تخريب شود ولي حتي عصبانيتش نيز دوست  داشتني مي نمود.
رضا چلنگر نيز در آن زمان به خوبي توانست انرژي مدنظر مربي اسبق تيم ملي را به فوتبال دوستان منتقل كند تا جايي كه به او لقب زيرنويس بلاژويچ را دادند. اين در حالي است كه مترجم دو سال پيش چيرو
و مترجم فعلي بگوويچ با هم تفاوت زيادي پيدا كرده اند.
رضا چلنگر كه سابقه ترجمه كلام و حركات فيزيكي ميروسلاو را داشت ديگر مانند سابق در پست خود يك ستاره نيست. از اين نكته ساده نبايد به سادگي گذشت. آنچه كه از اين مترجم مي بينيم ترجمه بي غل و غشي است كه از وينكو دارد. او نخواهد توانست ژست انرژي اي كه وجود ندارد را بگيرد و بر مبناي آن به تاثير گذاري روي مخاطبان فكر كند. چلنگر اصولاً مترجم صادقي است و براي هر اتفاق واقعي يك ترجمه واقعي دارد.
اما وينكو صاحب خصوصياتي است كه چيرو نداشت. او توانست در زمان مدت حضورش در ايران موج نامريي استعدادهاي فوتبال خوزستان را از اعماق به سطح بياورد و بعد با فولاد به دوست داشتني ترين تيم ليگ برتر تبديل شود. اين كار كمي نبود و شايد هيچ گاه چيرو از عهده اش بر نمي آمد. بهتر است وينكو اين خصوصيت خود را هيچ گاه فراموش نكند و براساس آن به جذب افكار عمومي مدنظر خود بپردازد. شرايط فعلي پرسپوليس او را در آستانه موفقيت عظيم يا سقوط وحشتناك قرار داده است. هيچ راه ميانه اي وجود ندارد و با توجه به حاشيه هاي متعدد تيم هايي چون پرسپوليس و استقلال همه چيز تعاريفي افراطي دارد.
توان بالاي فني، عنصر ويژه اي است كه وينكو بگوويچ را متمايز مي كند و طراحي برنامه ها بر اين محور مي تواند همه چيز را براي او رويايي سازد.
وينكو در فولاد شخصيتي آرام، صبور و كاري داشت كه به نظر مي رسد چند ماه است آن را به فراموشي سپرده و ترجيح مي دهد در لباس ديگري نقش خود را بازي كند. چيزي كه تاكنون به نفعش نبوده است و نشانه هاي مثبتي نيز در تغيير شرايط ديده نمي شود.
وينكو اگر خودش باشد نه تنها مي تواند شرايط را آن طور كه مي خواهد كنترل كند بلكه توانايي تبديل شدن به يك كاراكتر خاص را دارد. چيزي مثل ميروسلاو بلاژويچ.

روزهاي بدون پروين براي پروين چگونه مي گذرند
مردي كه مي خواست سلطان بماند
005218.jpg
سهميه رسانه اي عظيمي كه در هفته گذشته به علي پروين اختصاص يافت در واقع واكنش به مطالبات جامعه اي است كه معمولاً علاقه دارد براي هر شاخه اجتماعي يك نفر اول داشته باشد. بودن اين نفر اول، ديگر از عادت گذشته و به لزوم تبديل شده است.
علي رغم ادعاي او مبني بر بي تفاوتي نسبت به باشگاه پرسپوليس متاسفيم كه بايد بگوييم آخرين فرصت هاي دفاع سلطاني نيز در حال از دست رفتن است. حضور او در باشگاه پاس قبل از بازي اين تيم با پرسپوليس شايد عامل شكست شاگردان بگوويچ نباشد اما در كنار ساير عوامل هدايت كننده پروين به سمت شكست نهايي قرار خواهد گرفت.او به سرعت در حال دور شدن از باشگاه سابق خود است و اگر سربازان فدايي او مانند رهبري فرد و ابوالقاسم پور در لباس پاس، همه چيز را به سلطان تقديم مي كنند بايد ريشه آن را در خلقي كاملاً ايراني دانست كه براي نيفتادن از بالاي كوه عقب عقب مي رود تا سرانجام از آن سو سقوط مي كند. اما اگر قرار است حذف بگوويچ به بازگشت پروين منجر شود آن وقت نسل تازه مخاطبان فوتبال عاصي شدن را تجربه مي كنند. نسلي كه هنوز ياد نگرفته چطور مي شود به روزنامه ها زنگ زد و با دادن شعارهاي كليشه اي چون «پرسپوليس بدون پروين يعني هيچ» يا «پرسپوليس بي سلطان نمي خواهيم» نشانه هايي از اقتدار را نشان داد. نسلي كه حتي هنوز نمي تواند در جايي از ورزشگاه كه خود مي خواهد بنشيند و بايد تابع نگهبانان قرق باشد. اما اين نسل نيز بزرگ مي شود. مثل گذشتگان كه هويت خاص خود را شكل دادند و براساس آن فرهنگ سازي كردند. آن وقت نه تنها ديگر دنياي پيرامون را بامتد مرسوم اين روزها اندازه نمي گيرند بلكه ارزش ها نيز تغيير مي كنند. هرچند دغدغه هاي تازه اي پيش خواهد آمد اما آن دغدغه بي شك علي پروين نخواهند بود. تا آن روزها، زمان مانده اما نشانه هاي آغاز دوره جديد كاملاً مشخص است.
گروهي كه باور ندارند فرهنگ لوطي گري تعريف جديدي پيدا كرده و دنياي زيرگذر بازارچه ها جاي خود را به سكوهاي جلوي پاساژها و مجتمع هاي تجاري داده، بر مواضعي پافشاري مي كنند كه در حال پوسيدن است.
سلطنت پروين براي يك نسل لازم بوده؛ نسلي كه رنج نداشتن نفرات اول را تحمل مي كرد و مي خواست ستاره داشته باشد. دوران بازيگري او را بايد در قالبي ديگر بررسي كرد اما سال هاي جنگ و كمي پس از آن كه جمشيد هاشم پور و پورعرب ستاره هاي محبوب نسل دوم لقب گرفتند پروين نيز توانست زواياي ديگري از شخصيت خود را در راستاي تبديل شدن به يك نفر اول بروز دهد. او موفق شد با نسل بعد از خود نيز ارتباط برقرار كند و همين راز موفقيتش لقب گرفت. استمرار خوبي نيز داشت اما به نظر نمي رسد پايان قصه سلطان پايان خوبي باشد.
هر چند در بازي با پاس بسياري نام علي پروين را از ته دل فرياد زدند ولي بهتر است هفته هاي نخست را نيز فراموش نكنيم كه با دو پيروزي نام او كاملاً در ورزشگاه محو شد. توده مردم به راحتي ستاره هاي تازه خود را انتخاب مي كند و كافي است فقط چند هفته اي شرايط مناسب باشد آنگاه فراموش كردن راحت ترين كار ممكن است.
راهي كه پروين براي خود انتخاب كرد نتايج منفي فراواني داشت. او حالا ديگر يك عضو خنثي نيست بلكه مسيري را مي رود كه دوست هيچ گاه نمي رود.
آذربايجان، تيمي كه قرار بود علي پروين با آن حقانيت خود را ثابت كند، ديگر شور و نشاط روزهاي اول را ندارد و ادامه اين راه ممكن است به نتايج بدتري براي سلطان منجر شود.
گروهي كه گمان مي كنند پرسپوليس شخصيت خود را از پروين گرفت حتماً فراموش كرده اند كه تمام اينها شخصيت خود را از فوتبال گرفته اند و ويژگي فوتبال بخشش توامان قساوت و مهرباني به كارپردازانش است. فرقي نمي كند اين كارپرداز چه كسي باشد!!! فوتبال مي تواند در يك روز تمام افتخاري را كه به يك شخص يا تيم بخشيده سلب كند يا آن را فزوني بخشد.
متاسفانه علي پروين هنوز به اين نكته واقف نيست و با هوش بالايي كه دارد اين ناآگاهي بعيد است.
اگر دهه ۶۰ با قحطي ستاره ها روبه رو بوديم، اينك و در سال هاي آغازين دهه ۸۰ آن قدر ستاره در قالب ورزشي، اجتماعي، سياسي، سينمايي، فرهنگي و... متولد شده كه مي توانند همه چيز را تحت تاثير قرار دهند. همه چيز حتي مرداني كه دوست دارند سلطان بمانند.

رسوايي دوپينگ براي پسر سرهنگ
005220.jpg
جواب آزمايش دوپينگ سعد قذافي مثبت بود. سعد قذافي فرزند رهبر ليبي و كاپيتان تيم ملي فوتبال اين كشور است. او بيليونر ۳۰ ساله اي است كه قدرت، شهرت و ثروت از ابزارهاي مورد استفاده اش است. يك روز تصميم مي گيرد در تيم يوونتوس بازي كند، روز ديگر در رئال و يا تيم ملي كشورش. او بازيكن ۳۰ ساله اي است كه تعداد سال هايي كه به فوتبال پرداخته است به يك يا دو سال نمي رسد، اما مي خواهد لقب حرفه اي بودن را پسوند نام خود كند و شكي نيست كه مي تواند. آرزوهاي بزرگي در سر دارد: تبديل شدن به ستاره  فوتبال، رفتن به تيم هاي مطرح و تاختن در دنياي فوتبال. خوشبختانه سد محكمي وجود دارد به نام قانون كه - معمولاً - مي تواند مقابل ابزارهاي آهنيني چون ثروت و قدرت بايستد.
زمان ۵ اكتبر است و بازي بين دو تيم پروجا و رجينا. قذافي روي نيمكت ذخيره ها نشسته است. او براي حضور در مسابقه مناسب نبوده است. آزمايش دوپينگ روي تمام بازيكنان انجام مي شود اما تنها جواب آزمايش او مثبت است. از همين نقطه است كه نظرها و اطلاعات ضدونقيض شروع به رشد مي كنند. سعد از شنيدن اين خبر شگفت زده مي شود و در گزارشي با شبكه تلويزيوني الجزيره اعلام مي كند كه تنها براي از بين بردن درد پشت شانه هاي خود از اين دارو مصرف كرده است. او از ماده ممنوع ناندرلون استفاده كرده كه دارويي مخرب و انرژي زا است. وي با اين حال، احتمال وجود مواد ممنوع را در داروهايي كه مصرف كرده است، رد نكرد.
كميته ملي المپيك ايتاليا اعلام كرد: «قذافي در اين فصل با حضوري مثبت و فريبنده اذهان عمومي را به عنوان نهادي از قدرت كشور ليبي به سوي خود جذب كرد. اما اين شيرين كاري قصد و هدف او را مشخص كرد.»
اين درحالي است كه سرس كوزمي مربي تيم پروجا در حالي كه از اين نتيجه شگفت زده شده بود گفت: «سعد از ناحيه كمر درد شديدي داشت. ما مي دانستيم كه او تا انتهاي بازي وارد زمين نخواهد شد، پس چه لزومي به دوپينگ كردن بود.»
يكي از دلايل اصلي تاخير در ورود قذافي به تيم پروجا در طول چندماه گذشته به علت وجود نام او در ليست باشگاه يوونتوس بوده است. اين هم از مشكلات و سختي هاي وجود قدرت است كه البته مي تواند تمام موانع و مشكلات را در يك چشم برهم زدن از بين ببرد. وقتي كوزمي اعلام كرد كه مي خواهد از او در مسابقات جام ايتاليا استفاده كند، سعد قصد سفر به يوونتوس را از سر بيرون كرد و به پروجا آمد. اين پيشنهاد مطلوب و جايگاه مناسبي براي وي بود تا بتواند لااقل يكي از آرزوهاي خود را محقق كند.رييس باشگاه پروجا گفت: «پاسخ تست اشتباه شده. او اين دارو را به علت بيماري مصرف كرده است و در تماس بودن با پزشك آلماني اش دال بر اين مدعاست.» وي اضافه كرد: او شايسته پاداش است به خاطر تمام زحمت هايي كه براي تيمش كشيده است. او كاپيتان تيم ليبي است!
در مقابل مرجع قدرتي چون او عده اي تنها تسليم مي شوند اما قانون نه پسر رهبر ليبي را مي شناسد و نه شهرت و ثروت را. كميته فوتبال ايتاليا منع شركت در بازي هاي رسمي را حكم قطعي براي هر بازيكن خاطي اعلام كرده است.سعد قذافي همچنين منتظر نتايج نهايي آزمايشات است تا شايد راهي دوباره براي تحقق آرزوهاي بزرگش پيدا كند.

خبرهاي كوتاه
۴۹ تنيس  باز در مسابقات  فيوچرز كيش
۴۹ تنيس  باز خارجي  براي  شركت  در رقابت هاي  تنيس  بين  المللي  فيوچرزكيش  ثبت  نام  كرده اند .
آقاي  شارقي  مسئول  فني  و اجرايي  فدراسيون  تنيس  به  خبرنگار واحد مركزي  خبر گفت : تعداد شركت  كنندگان  در اين  رقابت ها يك  ركورد محسوب  مي شود زيرا بيشترين  آمار با ۴۲ نفر مربوط به  مسابقات 
بين المللي  تنيس  تهران  در تابستان  گذشته  است  .
آقاي  شارقي  افزود: سه  روز ديگر براي  ثبت  نام  فرصت  باقي  است  و براساس  قوانين  از كشور ميزبان  تنها چهار تنيس  باز مي توانند در مسابقات  شركت  كنند .
وي  خاطر نشان  كرد:جوايز اين  رقابت هاي  دو هفته اي  كه  از پانزدهم  آذر آغاز مي شود سه هزار دلار است  كه  به  افراد برتر داده  خواهد شد.

زمان ديدار ابومسلم   و پاس
تيم هاي  فوتبال  ابومسلم  خراسان  و پاس  تهران  فردا شب  در مشهد با هم  ديدار مي  كنند .
هيات  فوتبال  خراسان  اعلام  كرد: در اين  ديدار حساس ، تيم هاي  پاس  تهران  و ابومسلم  خراسان  ساعت ۰ ۳/ ۱۹ فردا شب  در ورزشگاه  تختي  مشهد با هم  روبه رو مي  شوند. اين  دو تيم  در شرايطي  با هم  ديدار مي كنند كه  در مسابقات  هفته  قبل  ابومسلم  به  تساوي  برابر استقلال  تهران  و پاس  مقابل  پرسپوليس  تهران  به  پيروزي  دست  يافتند. اكنون  تيم  پاس  تهران  در مكان  سوم  و ابومسلم  خراسان  در مكان  هشتم  جدول  ليگ  برتر كشور قرار دارند.

 نتايج  قرعه  كشي  رقابت هاي
  تنيس  مسترزهوستون
نتايج  قرعه  كشي  رقابت هاي  تنيس  مسترز هوستون  اعلام  شد.
به  گزارش  منابع  اينترنتي ، در رقابت هاي  ۷/ ۳ ميليون  دلاري  هوستون ، هشت  تنيس  باز برتر جهان  در دو گروه  از هشتم  تا شانزدهم  نوامبر با هم  رقابت  خواهند كرد.
گروه  سرخ : اندي  روديك  از آمريكا، گويرمو كوريا از آرژانتين ، راينرشوتلر از آلمان ، كارلوس  مويا از اسپانيا.
گروه  آبي : خوان  كارلوس  فررو از اسپانيا، روجرفدرر از سوييس ، آندره  آغاسي  از آمريكا و ديويد نالبنديان  از آرژانتين .
 
البر با يك  گل
  به  منتقدانش  پاسخ  گفت 
جيوواني  البر مهاجم  برزيلي  تيم  فوتبال  ليون  فرانسه  با به  ثمر رساندن  گل  پيروزي  تيم  خود در مقابل  بايرن  مونيخ  به  منتقدانش  پاسخ  گفت .
به  گزارش  منابع  اينترنتي  در چهارمين  روز از مرحله  نخست  گروهي  ليگ  قهرمانان  باشگاه هاي  اروپا ديشب،  بايرن  مونيخ  در ورزشگاه  المپيك  مونيخ  ميزبان  ليون  فرانسه  بود كه  البر در دقيقه  ۵۳ و در حالي كه  بازي  يك ، يك  مساوي  بود، دروازه  اوليور كان  همبازي  سابق  خود را گشود تا ليون  به  سه  امتياز ارزشمند دست  يابد.البر كه  سابقه  پوشيدن  پيراهن  بايرن  مونيخ  را دارد پس  از به  ثمر رساندن گل  شادي  نكرد و پس  از رفتن  به  گوشه  زمين  سر خود را بر تابلوهاي  تبليغاتي  كنار زمين  گذاشت  .البر درباره  اين  گل  گفت : اين  يك  ديوانگي  بود، من  تا به  حال  براي  ليون  در جام  قهرمانان  گل  نزده  بودم  و اكنون  در مقابل  بايرن  اين  كار را انجام  دادم  .
البر كه  فصل  گذشته  در جمع  گلزنان  برتر بوندس  ليگا بود، افزود: پس  از شش  سال  بازي  براي  بايرن  مونيخ ، ديشب  احساس  سختي  داشتم .
اوتمار هيتسفيلد سر مربي  تيم  فوتبال  بايرن  مونيخ  درباره  روبه رو شدن  با البر گفت  كه  احساس  خاصي  نداشته  است ، وي  تصريح  كرد: ما البر را فروخته ايم ، فقط همين . ولي  او تنها حريف  ما نبود.

 ترديددرباره  حضور مالديني 
حضور پائولو مالديني  مدافع  تيم  آث  ميلان  در بازي  مقابل  تيم  آژاكس  هلند در چارچوب  ليگ  قهرمانان  باشگاه هاي  اروپا نامشخص  است  .
به  گزارش  منابع  اينترنتي ، مالديني  در دقيقه  ۳۳ بازي  ميلان  مقابل  كلاب  بروژ مصدوم  و از زمين  خارج  شد.
كاستاكورتا همبازي  مالديني  درمصاحبه  با روزنامه  گازتا دلواسپرت  گفته  است : مالديني  براي  رفع  آسيب ديدگي  به  دست كم  يك  ماه  زمان  نياز دارد چرا كه  او به  شدت  آسيب  ديده  است  اما براي  بازي  در جام  باشگاه هاي  جهان  مشكلي  خواهد داشت  .
تيم  آث  ميلان  فاتح  ليگ  قهرمانان  باشگاه هاي  اروپا و بوكاجونيورز آرژانتين  قهرمان  جام  ليبرتادورس  چهاردهم  دسامبر در توكيو با هم  بازي  خواهند كرد.
آث  ميلان  در ادامه  رقابت هاي  مرحله  نخست  ليگ  قهرمانان  اروپا با تيم  هاي  آژاكس  و سلتاويگو بازي  خواهد كرد.

 برايان  رابسون  سرمربي  تيم  ملي نيجريه
فدراسيون  فوتبال  نيجريه  با برايان  رابسون  بازيكن  سابق  تيم  هاي  فوتبال  منچستر يونايتد و ملي  انگليس  را به  عنوان  سرمربي  تيم  ملي  فوتبال  اين كشور انتخاب  كرد.به  گزارش  منابع  اينترنتي ، رابسون  ۴۶ ساله  براي  مدت  شش  ماه  ۳۰۰ هزار دلاردريافت  خواهد كرد.
فدراسيون  فوتبال  نيجريه  پس  از موافقت  وزارت  ورزش  و جوانان  اين  كشور با مدت  و مبلغ  اين  قرارداد آن  را نهايي  خواهد كرد.رابسون  در جام هاي  جهاني  ۱۹۸۲ ، ۱۹۸۶ و ۱۹۹۰به  عنوان  بازيكن  حضور داشته  است  و تنها تجربه  مربيگري  او در تيم  ميدلز بورو بوده  است .

نتايج رقابت هاي  فوتبال  ليگ    قهرمانان باشگاه هاي اروپا 
هفته  چهارم  مرحله  نخست  گروهي  ليگ  قهرمانان  باشگاه هاي  اروپا چهارشنبه شب  با برگزاري  هشت  مسابقه  پيگيري  شد.
به  گزارش  منابع  اينترنتي ، نتايج اين بازي ها به   شرح زير  است :
گروه  نخست
 بايرن  مونيخ  آلمان  ۱ ليون  فرانسه ۲
سلتيك  اسكاتلند ۳ اندرلخت  بلژيك ۱
جدول رده بندي:
۱ـ ليون ۴ بازي ، ۷ امتياز
۲ـ سلتيك  ۴ بازي، ۶ امتياز
۳ـ بايرن  مونيخ  ۴ بازي، ۵ امتياز
۴ـ اندرلشت ۴ بازي، ۴ امتياز
گروه  دوم 
آرسنال  انگليس  ۱ ديناموكيف  اوكراين  صفر
اينترميلان  ايتاليا ۱ لكوموتيو مسكو ۱
جدول رده بندي:
۱ـ اينترميلان ۴ بازي ، ۷ امتياز
۲ـ ديناموكي يف  ۴ بازي، ۶ امتياز
۳ـ لكوموتيو مسكو ۴ بازي، ۵ امتياز
۴ـ آرسنال  ۴ بازي، ۴ امتياز
گروه  سوم
 موناكو فرانسه  ۸ ديپورتيولاكرونيا اسپانيا ۳
آيندهوون  هلند ۲ آ.ا.ك  آتن صفر
رده بندي:
۱ـ موناكو ۴ بازي ، ۹ امتياز
۲ـ لاكرونا ۴ بازي، ۷ امتياز
۳ـ ايندهوون  ۴ بازي، ۶ امتياز
۴ـ آك آتن  ۴ بازي، ۱ امتياز
گروه  چهارم
 المپياكوس  يونان  ۳ گالاتاسراي  تركيه  صفر
رئال  سوسيداد صفر يوونتوس  ايتاليا صفر
جدول رده بندي:
۱ـ يوونتوس  ۴ بازي ۱۰، امتياز
۲ـ رئال  سوسيه داد ۴ بازي، ۷ امتياز
۳ـ المپياكوس  ۴ بازي، ۳ امتياز
۴ـ گالاتاسراي  ۴ بازي، ۳ امتياز

 بلاتكليفي
  قهرمان  اسكي  زنان
هنوز مشخص  نيست  كه  ينيكا كاستوليچ  قهرمان  المپيك  در رشته  اسكي  زنان  بتواند در رقابت  هاي  جام  جهاني  در ارتفاعات  آلپ  شركت  كند.
به  گزارش  شبكه  تلويزيوني  بي  بي  سي ، اين  اسكي  باز اهل  كرواسي  كه  دو بار قهرمان  رقابت  هاي  جهاني  شده  است  سال  گذشته  توانست  سه مدال  طلاي  بازي هاي  زمستاني  را از آن  خود كند.
او در حال  حاضر به  بيماري  تيروييد مبتلا است  و پزشكان  هشدار داده اند هرگونه  فعاليت هاي  بدني  مي تواند وضع  سلامت  او را به  خطر بيندازد.
 
قرعه كشي  مرحله  مقدماتي
  جام  جهاني  ۲۰۰۶
آيين  قرعه كشي  مرحله  مقدماتي  جام  جهاني  ۲۰۰۶ آلمان  چهاردهم  آذر (پنجم  دسامبر) طي  مراسمي  در شهر فرانكفورت  آلمان  برگزار مي  شود.
به  گزارش  منابع  اينترنتي ۳۵۰۰ نفر از سراسر جهان  براي  حضور در اين  مراسم  دعوت  شده اند كه  هزار نفر از آنها نمايندگان  فدراسيون هاي  فوتبال كشورها هستند.
فرانتس  بكن  بائر رييس  كميته  برگزاري  جام  جهاني  ۲۰۰۶ در اين باره  گفت : برگزاري  آيين  قرعه ، نخستين  گام  در ميزباني  اين  رقابت  ها است .
مايكل  شوماخر قهرمان  آلماني  رقابت هاي  اتومبيلراني  فرمول  يك  نيز از دعوت  شدگان  اين  مراسم  است .
مرحله  مقدماتي  براي  كنفدراسيون هاي  آسيا، آفريقا، آمريكاي  شمالي ، مركزي  و كارائيب ، اقيانوسيه  و اروپا قرعه كشي  مي  شود.

دو بازيكن  برزيلي پگاه 
به  كشورشان  بازگشتند
دو بازيكن  برزيلي  كه  چند روزي  در تمرينات  تيم  فوتبال  پگاه  گيلان  حاضر شده بودند بدون  جواب  قطعي  به  كشورشان  بازگشتند.
«فابيو» و «زالتون» دو برزيلي  گمنام  بودند كه  در تمرينات  اين  تيم  حضور داشتند.
سرمربي  تيم  فوتبال  پگاه  گيلان  در مورد آخـرين  وضعيت  اين  دو بازيكن  به  خبرنگار ورزشي  ايرنا گفت : ما نمي توانيم  جواب  قطعي  به  اين  بازيكنان  بدهيم  چون  بايد ديگر بازيكنان  خارجي  را نيز مورد ارزيابي  قرار بدهيم .
«مجيد جهانپور» افزود: با توجه  به  هماهنگي هاي  به  عمل  آمده  هفته  آينده  چند بازيكن  خارجي  ديگر نيز در تمرينات  تيم  فوتبال  پگاه  شركت  خواهند كرد و ما بايد اين  بازيكنان  را نيز مورد ارزيابي  قرار دهيم .
وي  اضافه  كرد: ما فقط امكان  جذب  دو بازيكن ، يكي  در پست  هافبك  و ديگـري  در پست  مهاجم  را داريم  و به  همين  دليل  بايد روي  انتخاب  آنها حساسيت  بيشتري  به  خرج  دهيم  تا در آينده  از انتخاب  خود پشيمان  نشويم .
به  گزارش  روابط عمومي  باشگاه  پگاه  گيلان ، طي  روزهاي  آينده  چند بازيكن  خارجي  از روسيه  و جمهوري هاي  آسياي  ميانه  در تمرينات  اين  تيم  شركت  خواهندكرد.

ورزش
گفت و گو با رييس فدراسيون كوهنوردي
الهه نحس
005238.jpg

امير حسين ناصري
يك عكس سياه و سفيد با ربان مشكي، او كيست؟ «محمد ابراهيم داودي، نايب من در فدراسيون سال ۶۸»، او ۱۴ سال پيش مرگ در راه كوهنوردي را تجربه كرد. محمد خداياري نفر دوم بود. او هم در همين راه، راهي بي بازگشت را درك كرد. اما يك تابلوي بزرگ رنگي از محمد اوراز روي قله اورست. او هم در اين راه مُرد. چقدر مرگ هاي مشابه هم با هم متفاوتند. از مرگ آنها چند نفر مطلع شدند؟  چند نفر براي آنها كميته بررسي تشكيل داد. چند نفر، چند نفر... آن يكي هم محمد اوراز بود. او هم رفت. كميته بررسي تشكيل شد، همه تسليت گفتند و عده زيادي براي خونخواهي سينه سپر كردند. اما آنان كه در مقام پاسخگويي به اين اتهامات قرار گرفته اند. صادق آقاجاني، رييس فدراسيون و اقبال افلاكي سرپرست تيم اعزامي به پاكستان و قله گاشربروم ۱. پيش از آمدن افلاكي، آقاجاني جوابگوي اول است:
اوراز اولين محمد نبود كه در فدراسيون كوهنوردي جان خود را از دست داد. اين طور نيست؟
نه، اولي محمد ابراهيم داودي بود. نايب رييس من در سال ۱۳۶۸. او كوهنورد فوق العاده اي بود. محمد دوم هم، خدا رحمت كند،محمد خداياري بود. بچه همدان. زير ديواره علم كوه سنگ خورد توي سرش. يك سنگ از بالا افتاد، كلاه كاسك اش را شكافت و رفت توي سرش. حدوداً ۱۰۰ گرم وزنش بود. كم نبود آنهم وقتي از ارتفاع ۵۰۰ يا ۶۰۰ متري سقوط كرده باشد. او سال ۱۳۷۰ فوت كرد. محمد اوراز هم سال ۱۳۸۲.
اما مرگ محمد اوراز، بازتاب زيادي داشت، بر خلاف دو نفر قبلي.
آن وقت ها هنوز كوهنوردي و اصلاً بحث كوهنوردي مثل امروز گسترده و باز نشده بود. واقعيت اين است كه توانمندي هاي دو نفر قبلي كمتر از محمد اوراز نبود. اما هنوز پاي ايران به هيماليا باز نشده بود. تبليغات كمتر بود. آن موقع كارها بيشتر زيربنايي بود. در طول دهه هفتاد كوهنوردي گسترش زيادي پيدا كرد. وقتي مرحوم اوراز از دنيا رفت هيات دولت تسليت گفت، مقام رهبري يادداشت نوشت. مسئولين و مجموعاً كل جامعه درگير اين قضيه شد.
در مورد مرگ اوراز پيگيري هاي فراواني مي شود. دليلش چيست؟
شما فكر مي كنيد دليلش چيست؟
شايد اهميت موضوع، بعد تبليغاتي و ... شايعه در مورد مرگ محمد اوراز زياد شد. معمولاً وقتي كميته بررسي از سوي مجلس تشكيل مي شود كه شايعات زياد شوند.
قضيه را از دو ديد بايد مورد توجه قرار دهيم. اول بحث تخصصي كوهنوردي است و دوم ديدگاه عامه مردم.
اما آنهايي كه به شايعات دامن مي زدند آنچنان هم جزو عامه مردم كه از دور قضايا را مي بينند، نبودند.
مثلاً چه كسي؟
دقيقاً يادم نمي آيد ولي از مسئولين سابق فدراسيون هم بوده اند؟
با اين كه چه كسي نوشته كاري نداشته باشيم، اين كه چه نوشته شده مهم است.
به طور مثال اين مطرح شد كه هواشناسي احتمال شرايط نامساعد را داده بود، يا بحث هايي از اين دست.
نمي دانم شناخت شما يا ديگران از هيماليا چيست. قلل هيماليا، توچال و دماوند نيست. لحظه اي كه شما از بيس كمپ حركت مي كنيد، خطر است تا لحظه اي كه دوباره برگرديد. در بعضي از قلل هيماليا حتي نرسيده به بيس كمپ هم خطرناك است. به طور مثال وقتي شما مسير قله ماكالو را مي پيماييد براي رسيدن به بيس كمپ چيزي در حدود ۴۰۰ تا ۵۰۰ متر مسيري را بايد بپيماييد كه هر لحظه امكان ريزش سنگ وجود دارد. خاطرم هست رفته بودم بالا و داشتم بر مي گشتم پايين. آشپز تيممان را ديدم ـ حدود چهل و چند سال دارد و بيش از ۲۰ سال است در هيماليا براي تيم ها آشپزي مي كند ـ وقتي به او رسيدم ابتداي محل ريزش سنگ بود. گفت دو ساعت است كه اينجا ايستاده ام شايد ريزش قطع شود و من رد شوم. هيماليا اين است، اين نيست كه بگوييم هواشناسي گفته هوا خوب است، پس حمله. پس ديگر ابر نخواهد آمد. طوفان نمي شود. از اين خبرها نيست. واقعه سال ۱۹۹۶ اورست كه به عنوان تراژدي اورست معروف شد از همين مسايل بود.
چه بود؟
در اين واقعه ۱۰ ، ۱۲ نفر در اورست كشته شدند،
علي رغم استفاده از پيشرفته ترين امكانات دنيا، چرا؟ هواشناسي گفته بود هوا خوب است. ۶۰ ، ۷۰ نفر براي فتح قله حمله كردند ولي طوفاني كه در منطقه رخ داد آن تراژدي را رقم زد آن قدر وضعيت عجيب شد كه كسي مثل راب  هال كه يكي از برجسته ترين گايدهاي كوهنوردي دنيا بود، جنازه اش همان بالا ماند. اگر من در مورد هيماليا حرف مي زنم در حد يافته هاي خودم است. حتماً شما هم شنيده ايد كه مرحوم اوراز آدم باتجربه اي بود. ايشان تا قبل از اين ۵ قله بالاي ۸۰۰۰ متري صعود كرده بود. ايشان در همين صعود گاشربروم سرپرست تيم حمله بود. مي توانست تصميم بگيرد كه برود يا نرود. آدم صفر كيلومتري نبوده كه حالا مي گويند به آقاي اوراز گفته اند برو، آقاي اوراز هم رفته.
واقعاً چنين چيزي نبود؟
اصرار بر ماندن در منطقه براي صعود بوده و اين كار بايد سريع تر انجام مي شد. همين مسئله شايعات را قوت مي بخشد.تيم براي چه رفته بود منطقه؟ مسلماً براي صعود. اعضاي تيم حمله چه كساني بودند؟ آقايان اوراز، حسن نجاريان، (با صعود چهار قله ۸۰۰۰ متري)، داود خادم (با چهار قله۸۰۰۰ متري) و مقبل هنرپژوه كه كم تجربه ترين فرد در گروه بود. سرپرست تيم حمله اختيار تصميم گيري دارد. اما من مي خواهم بگويم كه، اين گونه نيست كه بگوييم هواشناسي گفته هوا خوب است، پس قطعاً خوب است. هيماليا با همين چيزها هيماليا شده. حوادث جزو مسايل لاينفك هيماليا نوردي است. حدود دو هفته قبل از صعود بچه هاي ما، دو اسپانيايي بعد از كمپ چهار مفقود مي شوند. دليلش چيست؟ هيماليا يعني همين. دو يا سه روز قبل از ورود بچه هاي ما، در فاصله كمپ هاي يك و دو بهمن سقوط مي كند. سه اوكرايني را مي زند. يكي كشته مي شود، يكي زخمي و نفر سوم سالم مي ماند. يك هفته، ۱۰ روز قبل از صعود تيم ما به قله چوآيو،يك فنلاندي و يك روسي مفقودالاثر شدند. آن مسئولي كه در فدراسيون كوهنوردي بوده ولي اينها را از نزديك نديده چه طور مي تواند در مورد هيماليا اظهار نظر كند؟ در همين دماوند در چند زمستان گذشته چند نفر كشته شدند؟
چند نفر كشته شدند؟
005242.jpg

در دو يا سه سال گذشته، حداقل چهار نفر. كوهنوردي جدي يعني همين. باورتان نمي شود ولي ما در بعضي مسيرهاي هيماليا براي صعود برخي از قلل بالاي ۸۰۰۰ متر، جنازه پشت سر مي گذاريم. در بيس كمپ گاشر بروم ها، جنازه داريم كه از سال ۱۹۷۴ همانجا است. اين واقعيت هاي هيماليا نوردي است. عامه مردم كه اينها را نمي دانند. كوهنوردان خودمان هم در حد يافته هاي خودشان مي دانند.اگر براي ما آن اتفاق نمي افتاد، آخرين تيمي نبوديم كه منطقه را ترك مي كرديم. ژاپني ها دو روز پيش از پايين آمدن ما، اردوگاه را ترك كردند. در قله شيشاپايما در سال ۲۰۰۰ فقط ما در منطقه بوديم. هيچ كس ديگري نبود. حتي در آن برنامه شرپاهاي ما به دليل طوفاني كه رخ داد گفتند ما نيستيم. ما خودمان كار كرديم و قله را صعود كرديم. آقايان اوراز، مهدي زاده و خادم سه نفري بودند كه به قله هم صعود كردند. قله شيشاپالما كه بچه ها اسمش را گذاشتند الهه نحس، چون در حمله چهارم موفق به فتح قله شديم.
اين اتفاق در حمله چندم رخ داد؟
دوم. مي خواهم بگويم به اين مسئله از ديدگاه محمد اوراز نگاه كنيد.
از ديد او قضيه چگونه است؟
ايشان مي خواست قله را صعود كند. ساعت ۱۰ آخرين تماسش را با آقاي افلاكي گرفت. در اين تماس محمد گفت كه برفكوبي سنگين است، ما از بهمن اجتناب مي كنيم تا حدود دو ساعت ديگر خبر صعود را به شما خواهيم داد. فكر مي كنم قضايا را جداي از بحث تخصص از ديد افراد هم نگاه كنيم. شما زنگ بزنيد از منزل ما بپرسيد كه فلاني در مورد سفرهايش به هيماليا چه گفته بود.
چه گفته ايد؟
خانواده من هميشه منتظر اين نيستند كه بيايند فرودگاه براي شادي.
در مورد همه كوهنوردان و خانواده هايشان اين مسئله صدق مي كند؟
اصلاً فرقي نمي كند. اين مسئله جداي از كوهنوردي نيست. شما نوشته جان هانت را بخوانيد. سرپرست اولين تيمي كه موفق به صعود اورست شد. او نوشته كه تصور نكنيد كه صعود اورست، صعود ساده اي است، براي كسي كه مي خواهد بزرگ ترين رويداد زندگيش را رقم بزند. ديدگاه كسي كه چنين انتقادي مي كند اين است كه كوله مي اندازد پشتش، مي رود لب چشمه اي، چاي روي آتش مي گذارد و ... مسنر، يكي از كوهنوردان برجسته دنيا، اولين كسي كه هر ۱۴ قله بالاي ۸۰۰۰ متر دنيا را صعود كرد،مي گويد: هيماليا جايي آغاز مي شود كه قلل آلپ تمام مي شود. آلپ يك منطقه كاملاً خشن است از لحاظ كوهنوردي. جرسي كوكوشكا، دومين كسي كه ۱۴ تا ۸۰۰۰ متري را صعود كرد، مي دانيد از چه ارتفاعي سقوط كرد؟ قريب به ۲۵۰۰ متر. او مهندس برق بود. كسي هم بود كه برخي از اين ۱۴ قله را در فصل غير عادي و برخي ديگر را از مسير غير عادي صعود كرده بود. روي ديواره جنوبي بوتسر ۲۵۰۰ متر سقوط مي كند. يا آقاي آناتولي بوكرايف از بزرگ ترين كوهنوردان دنيا بود. بچه هاي خودمان از او پرسيدند تا كجا مي خواهي كوهنوردي كني. گفت راهي است كه فيشر، هال و ... در آن رفته اند. يك روز هم نوبت من خواهد شد. اين حرف كسي است كه ركورد ساعتي روي برخي قلل دارد. تا به امروز هم تكرار نشده.
آقاي افلاكي، با شما در مورد اتفاق گذشته صحبت كردن سخت است. پس از يك ماه چه چيزي از آن مسئله در ذهنتان باقي مانده؟ سعي مي كنيد از آن فرار كنيد؟
فكر مي كنم همين سه يا چهار روز پيش بود. براي من تا امروز امكان جدا شدن از اين واقعه وجود نداشته. صادقانه مي گويم شبي نيست كه محمد را در خواب نبينم. هر چه سعي مي كنم از آن پنج روزي كه غرقش شده بوديم جدا بشوم امكان ندارد.از طرفي محمد كسي نبود كه ما فقط در اردو با هم ارتباط داشته باشيم و بعد خداحافظ. او هر روز با ما بود. قاطي زندگي ما شده بود. همه جا اثر او در خانه ما وجود دارد.
مايل هستيد آن اتفاق را به طور تشريحي بيان كنيد؟ آن روز واقعاً هوا خوب بود؟
هواي خوب تعريفش در هيماليا فرق مي كند. در شهر هواي آبي صاف و سالم را مي گويند. در هيماليا هواي ابري هم مي تواند هواي خوبي باشد.
اصولاً چه هوايي آن بالا خوب است؟
كولاك شديد نباشد كه نتوانيد مسير را شناسايي كنيد. مه غليظي نداشته باشد كه نتوانيد جهت يابي كنيد. بقيه موارد قابل حل است.
از آن روز بگوييد.
به ما اعلام شده بود كه دو تا سه روز هواي خوبي خواهيم داشت. به همين جهت ما دو كمپ يكي كرديم يعني از بيس كمپ رفتيم كمپ دو، از كمپ دو هم به چهار. يعني فاصله چهار روز را دو روز كرديم. بچه ها خوب هماهنگ شده بودند و جاي اين مانور وجود داشت. اولين صحبت ما ساعت ۱۲ شب بود. اعلام كردند كه برف مي بارد، ما مي ايستيم ببينيم هوا چه امكاني به ما مي دهد. ساعت سه صبح اعلام شد كه برف بند آمده و هوا كاملاً خوب است. آخرين تماسي كه من با محمد داشتم ساعت ۱۰ صبح بود. محمد اعلام كرد كه برف سنگيني باريده، برفكوبي سنگيني را ادامه مي دهيم و براي اين كه دچار سقوط بهمن نشويم از مسيرهايي عبور مي كنيم كه سنگي است و خوشبختانه طوفان نيست. ما كروكي كشيديم و عمده ترين مشكل آنجا طوفان بود تا بهمن. محمد گفت: طوفان نيست و اگر خدا بخواهد فكر مي كنم دو ساعت ديگر روي قله هستيم.
شما در اين لحظه كجا بوديد؟
من در كمپ اصلي بودم. من سرپرست كل تيم بودم محمد سرپرست تيم حمله.
در آن لحظه حسي مثل دلشوره يا نگراني داشتيد؟
نه. با توجه به تركيبي كه در تيم ها به وجود آورده بوديم به ذهنم خطور نمي كرد. من اصلاً نگران نبودم.
شما كي متوجه شديد و چه كسي در چه زماني به شما اطلاع داد؟
بعد از صحبت با محمد، دكتر گودرزي گفت بي سيم را بده به من، برو استراحت كن. اما من قبول نكردم چون تا كار تمام نمي شد نمي توانستم كار ديگر بكنم. بي سيم در دستم بود. اتفاقي نگاه كردم. دو علامت معمولاً روي صفحه نمايشگر بي سيم ما ظاهر مي شود. وقتي شما مي خواستي صحبت كني تصوير آنتني كه موج مي فرستد مشخص مي شود. وقتي هم كه صليب ظاهر مي شد، يعني پيام دريافت مي كني. من ديدم يكي دوبار اين علامت صليب آمد و برگشت. زياد توجه نكردم، فكر كردم يا باتري تعويض مي كنند و يا دستشان خورده. بعد يكي دو دقيقه متوجه شدم كه اين صفحه مرتب ظاهر مي شود ولي صدايي نمي آيد. همين باعث شد كه به كمپ سه بي سيم بزنم. به بچه هاي پشتيباني گفتم شما كاري با من داريد؟ گفتند نه، گفتم پس چرا پارازيت روي صفحه بي سيم من مي آيد؟ گفتند حدود ۲۰ دقيقه است كه ما هم اين پارازيت را دريافت مي كنيم. تقريباً صداي ناله مي شنويم و درخواست كمك هم شنيده مي شود. خب بچه هاي كمپ سه تجربه شان نسبت به ما كمتر بود. من گفتم فقط من و شما و محمد بي سيم داريم. پس براي محمد اتفاقي افتاده چون او كسي نيست كه بخواهد با بي سيم ور برود يا شوخي كند. آماده بشويد و به سمت كمپ چهار حركت كنيد. در مسير هم، هر آنچه ديديد گزارش كنيد.
چه ساعتي بود؟
حدود ۱۵/۱۰ يا ۲۰/۱۰ دقيقه بود. احتمالاُ پس از صحبت محمد و من، بلافاصله بهمن سقوط مي كند. وقتي بهمن از حركت مي ايستد محمد تنها راهي كه براي خبر كردن ما مي بيند اين است كه دستش را حدود ۲۰ دقيقه روي دكمه مكالمه بي سيم نگه دارد. وقتي بچه ها رسيدند گفتند اين طور شده. گفتم امكان ندارد. آنها ۷۹۰۰ بودند شما بايد دور و بر ۷۶۰۰ دنبالشان بگرديد، شما به من مي گوييد در ۷۲۰۰ هستند؟ گفتند نه، دونفرشان با كوله پشتي اينجا هستند، از دو نفر ديگر خبر نداريم.
اين دو نفر چه كساني بودند؟
محمد اوراز و مقبل هنرپژوه. وقتي تيم وارد عمليات شد، بهمن ديگري آمد كه سه يا چهار متر هم آنها را پايين مي آورد كه خوشبختانه سرعت خيلي كمي داشت. به همين دليل به آنها گفتم سريع از مسير خارج شويد و بعد تصميم بگيريد.
005240.jpg

شما گفتيد كه بيشتر نگران طوفان بوديد تا بهمن.
ما از تيم هاي ديگر شنيده بوديم كه بيشتر طوفان آزارشان داده.
به چه دليل بهمن كمتر بود؟
مسير طوري است كه به نوعي مي توان از دهليزها گذشت كه مواجه با بهمن نشد. به خصوص با شناختي كه ما از مسير پيدا كرده بوديم. ما مسير را هم از نزديك مورد شناسايي قرار داده بوديم.تمام اطلاعات مسير را از اوكرايني ها و روس ها گرفته بوديم.
چه زماني تيم پشتيباني اين دو نفر را پيدا كرد؟
حدود ساعت يك يا يك و نيم بود. يك نكته مهم ديگر هم وجود دارد. آنها در مسير كمپ سه قرار گرفته بودند. يعني اگر بهمن ادامه داشت آنها بايد از طريق دهليزها به كمپ يك در ارتفاع ۵۹۰۰ متري مي رسيدند و ديگر به هيچ عنوان نمي توانستيم حتي بفهميم كه در شكاف ها افتاده اند. تيم آقاي نجاريان و خادم پس از
متوجه شدن بهمن كاري از دستشان ساخته نبود. آنها حدود پنج ساعت و نيم تا شش ساعت طول مي كشيد تا به جايي برسند كه بي سيم باشد. وقتي ساعت پنج بعدازظهر مطلع مي شديم ديگر كاري از ما ساخته نبود. نمي توانستيم تيمي براي امداد بفرستيم. در نتيجه در آن فاصله يا بهمن هاي بعد پايين تر برده بودشان و يا از سرما فوت مي كردند. كار محمد اوراز در خبر رساندن نكته بسيار مهم و جالبي بود.
يكي از مسايلي كه مطرح مي شود، اتفاقات پس از يافتن تيم امداد است. عده اي معتقدند فاصله زيادي بي جهت صرف شد.
وقتي صحبت از ارتفاع مي شود، ما كه لمسش كرده ايم مي فهميم يعني چه. نفر حتي حاضر نيست غذاي خودش را گرم كند و بخورد. حتي حاضر نيست يك ظرف آب درست كند. حالت رخوت شديدي به آدم دست مي دهد. چون اكسيژن كم است. سرما است و ... در اين شرايط شما به نفراتي كه منتظرند چادر را جمع كنند و پايين بيايند بگوييد وسايلتان را جمع كنيد برويد براي امداد. وقتي آنها بچه ها را رساندند به كمپ سه، خبر دادند كه حسن و داود هم رسيدند. وقتي با آقاي نجاريان صحبت كردم و مطمئن شدم كه هر دو نفر سالم هستند، بلافاصله سرپرستي تيم امداد را دادم به ايشان. چون تجربه بالايي داشت. دكتر گودرزي در كمپ سه به وضعيتشان رسيدگي كردند. قرار شد فرداي آن روز محمد و مقبل را بياورند پايين. امكان امداد هوايي براي ما در ارتفاع كمپ يك ممكن بود. شش نفر گروه امداد شدند كه بايد دو نفر را پايين مي آوردند. فاصله كمپ ۳ به ۲ هم مثل ديواره علم كوه است. با شرايط ويژه خاص خودش يعني ديواره علم كوه صاف است مي شود آمد ولي اينجا يخ و برف و لغزندگي هم دارد. بلافاصله ۴ نفر ديگر از كمپ ۲ با دارو و اكسيژن كافي فرستادم به سمت آنها.
چه طور شد كار را تا صبح فردا متوقف كرديد؟
حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ متر را از محل يافتن آنها و كمپ ۳ در فاصله ۶ ساعت پيمودند.
به هوش بودند؟
بله، حتي فردا صبح آن روز هم حسن با او صحبت مي كند ، مي گويد: «محمد حالت خوبه»؟ جواب مي دهد «خوبم خوبم، گرمه» چون او را لاي كيسه خواب و ابر بسته بودند تا قابل حمل باشد.
فرصت پرسيدن آن اتفاق نبود؟
نه.
فاصله كمپ ۳ تا دو چگونه طي شد؟
ساعت ۹ صبح حركت كردند و ۱۰ شب رسيدند به
كمپ ۲. دكتر وارد عمل شد. اكسيژن و داروهاي ديگر داده شد. فردا صبح به ما اطلاع دادند كه امكان امداد رساني در آن ارتفاع وجود ندارد، بياييد به كمپ يك. حدود ۱۳ ساعت طول كشيد تا به كمپ يك برگردند. البته به كمپ يك هم نرسيدند. بين كمپ دو و يك، ناچار شدند كه چادر بزنند و بمانند. آنجا خطرناك بود. ۵ نفر را تخليه كردم و فرستادم كمپ يك. چون احتمال داشت برج يخي از بالا سقوط كند. اگر جمع نباشند بهتر است. فرداي آن روز يك تيم دو نفره با غذا از بيس كمپ فرستادم كمپ يك. البته وقتي آنها رسيدند كمپ ۳ هوا كاملاً دگرگون شد. از همان ساعت برف مي باريد تا كمپ يك. روز پنجم رسيدند به ارتفاع ۵۹۰۰ . اعلام كردند كه ما به اكسيژن نياز داريم. من ديگر نيرويي نداشتم. از سرپرست شرپاهاي پاكستاني و كمك آشپز كمك گرفتم و برايشان كپسول اكسيژن فرستادم. تلاش كردم به هر طريق ممكن هليكوپتر بياورم. مي دانستم اگر در آن مقطع وارد عمل نشويم، با توجه به هواي نامساعد، وارد شكاف هاي يخي مي شوند، راه دو ساعته را دو روزه طي مي كنند. فكر مي كنم ساعت ۳۰/۱۰ از طرف فرمانده نظامي منطقه ـ تنها نيرويي كه مي توانست خودش مستقل هليكوپتر ارسال كند ميجر آفتاب بود كه خوشبختانه از روز اول با ما رابطه خوبي داشت ـ يك فروند هليكوپتر بسيار بزرگ كه در ارتفاع پايين حركت مي كند برايمان ارسال كردند. اما اين هليكوپتر تا كمپ اصلي بيشتر نمي توانست بيايد. هليكوپتر آمد. اول از بالا رفتن سر باز زد چون كاملاً ديدش را به خاطر مه از دست داده بود. فرمانده نظامي تاكيد كرد كه حتماً بايد پرواز كنيد. اين گونه و طي دو پرواز اول مقبل و بار دوم محمد را آورد.
مقبل هنرپژوه مشكلش جدي بود؟
نه، از كمپ سه با او صحبت شد كه چون صدماتت كمتر است، خودت حركت كن تا ما بتوانيم نيروي بيشتري روي محمد بگذاريم. در نتيجه دو نفر مقبل را آوردند و ۸ نفر هم محمد اوراز را. اين دو به فاصله ۲۰ دقيقه به كمپ نظامي انتقال يافتند و از آنجا به اسكاردو منتقل شدند. مراتب را به آقاي آقاجاني اطلاع دادم كه پيگير مسايل ديگر باشد تا من بقيه تيم را جمع كنم و به پايين انتقال دهم. دو روز بعد با يك پرواز ديگر دكتر تيم و حسن نجاريان را براي كمك به تيم پزشكي بفرستم به اسكاردو كه از آنجا بروند اسلام آباد بالاي سر بچه ها. فرداي آن روز آقاي آقاجاني با اولين پروازي كه توانسته بودند تهيه كنند بچه ها را از اسكاردو كه يك بيمارستان نظامي بود به اسلام آباد و بيمارستان شفا منتقل كردند.
البته عده اي مي گويند اگر اين فاصله زماني هدر نمي رفت احتمال زنده ماندن محمد زياد بود.
اولاً زنده ماندن آنها در آن شرايط معجزه بود. وقتي اعلام كرديم كه ما مي خواهيم اينها را از ۷۲۰۰ امداد كنيم تا ۵۹۰۰ آدم هايي كه كي تو يا قلل ديگر را صعود كرده بودند مي خنديدند. مي گفتند يك عده آدم ديوانه جمع شده اند، مي خواهند دو نفر ديگر را بياورند پايين. خب چهار نفر ديگر مردند تكليف چيست؟ مي خواهم بگويم هيچ كس فكر نمي كرد ما بتوانيم و بخواهيم كه آنها را امداد كنيم به پايين. واقعاً ناشدني بود. وقتي يك برج يخي افتاد روي سر يك اوكرايني، وقتي يك اسپانيايي و يك پاكستاني را طوفان برداشت و برد، كسي هيچ تلاشي نكرد. حتي مسير حركت آنها را هم دنبال نكردند. از طرف ديگر در بهترين شرايط اگر هوا به ما اجازه مي داد روز سوم مي توانستيم امداد كنيم. به علاوه اين كه پرونده پزشكي محمد مي تواند گوياي اين باشد كه صدمات وارد شده منجر به فوت شد يا تاخير در امداد.
يعني اگر بدون تلف شدن وقت هم امداد مي شد امكان داشت كه ...
من فكر مي كنم اين را آقاي آقاجاني بهتر مي توانند بگويند.
يك سؤال ديگر، دو نفر ديگر يعني نجاريان و خادم از مسير ديگر قصد صعود داشتند؟
نه. دو به دو صعود مي كردند ولي حدود ۲۰ متر از هم فاصله داشتند. فقط باد بهمن دو نفر ديگر را مي گيرد كه بلافاصله پايين مي  آيند.
اگر تاخيري در امدادرساني پيش نمي آمد باز هم امكان مرگ وجود داشت.
آقا جاني: اين را اگر پزشكان نظر بدهند بهتر است. فدراسيون پزشكي از همان ابتدا در جريان كار بود. نظر پزشكان اين بود اگر در همان موقع هم مي رسيد، شايد اگر به مرگ منجر نمي شد، وضعيت چندان هم خوب نبود.
يعني چه؟
بافت مغزي آسيب ديده بود. له شده بود. اين چيزي است كه پزشك نوشته بود: «شرايط كاملاً بحراني است.»
چند روز بيمارستان چطور گذشت؟
خود من ۱۳ روز آنجا بودم. عده اي مي گويند فلاني بايد از روز اول مي رفت. مي رفتم چه كار. وقتي مريض بالاست چه كار مي توانستم بكنم؟ من بايد مي ماندم تا كار پشتيباني به درستي انجام شود. تا وقتي شما پول به هليكوپتر ندهي پرواز نمي كند. ما حداقل ۱۰ هزار دلار به حساب ارتش پاكستان پول ريختيم تا آنها روز جمعه محمد و مقبل را از اسكاردو به اسلام آباد منتقل كنند. اين يك نمونه بود. اولين گزارش را كه از پزشك معالج گرفتيم با اعضاي فدراسيون پزشكي، بيمارستان خاتم الانبيا و بخشي در بيمارستان آراد مشورت كرديم و بعد به فكر انتقال به ايران افتاديم.
به چه دليلي؟
اين پيش بيني بود كه اگر بياوريم ايران از جهات مختلف بهتر است.
شايد هم بيمارستان شفا آنطور كه بايد مجهز نبود.
اين بافته هاي خودمان پيش از سفر بود. بيمارستاني كه محمد به آن منتقل شده بود بهترين بيمارستان منطقه بود. بيمارستان بين المللي الشفا ميزبان تمام سفرا و اعضاي سفارتخانه هاي خارجي در پاكستان است.
ما حتي به فكر پرواز چارتر ـ اختصاصي ـ افتاديم. آخرين بحث آمبولانس هوايي بود. اما پزشك معالج حمل  و نقل را به صلاح بيمار ندانسته بودند. اگر بحث سلامتي مطرح است بايد دستور پزشك اجابت شود. نهايتاً رفتم پاكستان. وقتي شرايط بيمارستان مورد بررسي قرار گرفت، نظر افراد فدراسيون پزشكي هم اين بود كه به صلاح است حمل و نقل انجام نشود. عده اي مي گويند از كجا معلوم اين بهترين بيمارستان پاكستان بود. اگر وجود دارد معرفي كنند. امكانات را هم دكتر بهرامي از فدراسيون پزشكي ديدند و مي توانند گفته هايم را نقض يا تاييد كنند. آن قدر از اينجا به دكتر عرفان ـ پزشك معالج ـ تلفن و ايميل زده بودند كه ايشان يك روز عصباني شدند و به من منتقلش كردند كه من مسئول اين چيزها نيستم. بعداً كه فهميد آقاي گودرزي خودشان پزشك هستند. معذرت خواهي كردند و گفتند از بس كه تلفن زده اند عصباني بودم. من در تلفن اصطلاحات علمي به كار مي برم. فرد آن طرف خط همان را مي پرسد، آن قدر اين پرسش ادامه پيدا مي كند كه من مجبور شوم جاي صرف وقت براي مريض، پزشكي ياد مردم بدهم.
تا لحظه مرگ هيچ چيزي پيش بيني نشده بود؟ به طور مثال يك روز قبل قطع اميد كنند يا...
دكتر عرفان دو روز قبل از مرگ عنوان كردند كه تمام علايم نشان دهنده مرگ است. حتي دكتر پيشنهاد كرد كه درمان را قطع كنند ولي يكباره همه چيز بازگشت. ايشان مي گفتند كه ما بيش از اين نمي توانيم كاري به جهت فعاليت هاي پزشكي انجام دهيم. بقيه اش توان و قدرت مبارزه جسم خود اوست. برادر محمد هم آنجا بود. مدام مي پرسيد كه ما چه كار مي توانيم بكنيم مي گفت فقط دعا كنيد.
لحظه مرگ شما آنجا بوديد؟
آخرين ديداري كه من از محمد داشتم ساعت ۳۰/۷ شب بود. از آنجا آمدم و برگشتم تهران. فردا شب ساعت حدود ۲۰/۱۲ دقيقه ايشان تمام كرده بود.
دليل تشكيل كميته بررسي علت مرگ اوراز از سوي مجلس چه بود؟
از سوي مجلس نيست. دو نفر از نمايندگان مجلس از رييس سازمان تقاضا كرده بودند و رييس سازمان دستور تشكيل كميته اي را دادند. اين كميته در سازمان تربيت بدني تشكيل شد و اين دو نماينده هم عضو كميته هستند.
آقاي ادب و...
آقاي اعظمي نماينده نقده.
بحت اين دو نماينده چه بود؟
از ما سؤال كردند براساس ذهنيات خودشان و شايعات برداشت فكري داشتند.
دلايل شما براي آنها قانع كننده بود؟
نه، آنها بر افكار خودشان پافشاري مي كنند.
بحث اصلي آنها چيست؟
آقاي اعظمي مي گويند كه سه روز آخر نان خشك خوردند و مقاومتشان در برابر بهمن كم شد.
چه كسي اين اطلاعات را به ايشان داده؟ اصلاً مگر مي شود نان خشك بالا برد؟ مگر غذاي آن بالا كتلت و جوجه كباب و اين جور چيزهاست؟
ما هم همين ها را مي گوييم. ما مي گوييم به فرض كه كباب مي خورد مگر مي توانست مقابل بهمن بايستد؟ يا مي گويند كه براي پر كردن پرونده سازمان تربيت بدني نبايد از محمد اوراز بهره برداري كنند. چه كسي بايد بهره برداري كند؟خب متولي ورزش ايران سازمان است. محمد اوراز مال من نماينده است نه سازمان. من كه تا وقتي زنده بود نديده بودمش. من كه نمي دانستم اوراز چه كسي است. شما بايد كسي را توجيه كنيد كه در مورد يك كوه معمولي هم اطلاعات ندارد. من در تلويزيون پاكستان گفتم كه نمي دانم در ايران چه خبر است ولي وقتي آمدم مي بينم تمام اينجا آتش گرفته. بابا اين محمد ۶ سال محمد اوراز بود. هماني بود كه از لوتسه برگشت كسي به فرودگاه نيامد. تا حالا كجا بوديد؟ اين نماينده براي زن و بچه محمد تسليت چاپ كرد در حالي كه اصلاً نمي دانست محمد اوراز مجرد بود.

ورزش
ادبيات
ايران
جامعه
رسانه
زمين
سفر
شهر
علم
هنر
صفحه آخر
|  ادبيات  |  ايران  |  جامعه  |  رسانه  |  زمين  |  سفر  |  شهر  |  علم  |
|  ورزش  |  هنر  |  صفحه آخر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |