شنبه ۱۵ فروردين ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۴۰
گشت و گذاري كوتاه در برخي مناطق تحت حفاظت
خورش قورمه سبزي با گوشت گورخر
محيط بانان بسياري را مي شناسم كه به علت دفاع از خود در برابر شكارچي متخلف مسلح به سلاح جنگي به زندان افتاده اند
004701.jpg
تعجب نكنيد . گور خر ايران راه راه نيست.
گور خر ايران يكي از گونه هاي در خطر انقراض كشور است.
پورنگ پور حسيني
زماني كه چهار سال پيش پا به عرصه اكوتوريسم ايران گذاشتم، به عنوان يك دانش آموخته رشته فيزيك چيز زيادي از مناطق چهارگانه، فون و فلور ايران نمي دانستم. در واقع عشق به اين سرزمين و تجربياتي كه از اجراي تورهاي نجوم داشتم، بهترين سرمايه هايي بودند كه من با خودم براي پيمودن راهي طولاني به همراه داشتم.
اولين بار نام «توران»(۱)، «خوش ييلاق»(۲)، «ميانكاله» (۳) و «دشت ناز»(۴) را در برنامه هاي تور آژانس  آلماني «دكتر كخ» ديدم. در آن زمان ما گروهي تشكيل داديم و شروع كرديم به مطالعه در زمينه هر يك از اين زيستگاه ها. سوال اصلي اين بود: چه چيز باعث مي شود يك نفر از آلمان به ايران بيايد و كلي پول خرج كند تا به ديدن بيابان هاي «توران» و يا جنگل هاي «دشت ناز» برود؟
چند ماه مطالعه كرديم و بعد طرح سفري را ريختيم. ابتدا عازم «پرور»(۵) شديم. اوايل پاييز بود و جنگل هاي «پرور» رنگارنگ بودند. در آنجا با يك پاسگاه محيط باني نسبتا استاندارد مواجه شديم و چون پيشتر، مجوزهاي لازم را اخذ كرده بوديم، بدون هيچ مشكلي توانستيم در روز دوم آنچه مي خواستيم ببينيم و عازم «توران» بشويم. همه چيز عادي به نظر مي رسيد. شرايط حفاظتي ايده آل نبود، اما مصيبت بار هم نبود. هر چند بعدها يكي از اهالي محل برايم از دو مورد شكار پلنگ، در خارج از منطقه حفاظت شده پرور تعريف كرد؛ دو پلنگي كه پس از شكار توسط شكارچي محلي، حتي پوستشان هم به دست تاكسيدرميست سپرده نشد تا بلكه زيبنده يكي از موزه هاي محلي باشد. در واقع اين دو پلنگ بدون هيچ دليل و فايده اي كشته شدند. پس از «پرور» عازم «توران» شديم؛ منطقه اي با وسعتي بيش از يك و نيم ميليون هكتار. اگر به نقشه مناطق حفاظت شده ايران نگاه كنيد، حتما از وسعت اين زيستگاه باارزش حيات وحش شگفت زده مي شويد. «توران» زيستگاه گونه هاي باارزشي نظير «يوز آسيايي»، «گورآسيايي»، «جبير»، «هوبره»، «زاغ بور»، «عقاب طلايي» و ... است. در آنجا با كمال شگفتي متوجه شديم كه اين منطقه تنها توسط دو پاسگاه نيمه فعال و با كمتر از ده نفر محيط بان حفاظت مي شود!
با اين وجود لذتي را كه از ديدن يك گله سيزده راسي از «گورخرهاي آسيايي» بردم هرگز فراموش نخواهم كرد. شايد برايتان جالب باشد بدانيد زماني كه گروه ما براي تدارك ادامه سفر از «توران» به «خوش ييلاق» در «شاهرود» توقف داشت، بارها با پيشنهاد شكار غيرمجاز «گورخر» توسط اهالي محل مواجه شد. حتي يكي از اين عزيزان وصف مي كرد قورمه سبزي را با گوشت «گورخر آسيايي»!
پس از «توران» عازم «خوش ييلاق» شديم. سلامي و عليكي در پاسگاه «به چشمه» و شبي كه ميهمان محيط بانان «خوش ييلاق» بوديم. فرداي آن روز عازم دشت «زردابه» شديم. صبح زود حركت كرديم و زماني خودمان را در دشتي يافتيم كه بي اغراق قابل مقايسه با «سرنگتي» بود. بزرگي مي گفت: «زردابه زيباترين دشت استپي جهان است.» بعدها از «دولتي» كه زماني محيط بان «خوش ييلاق» بود شنيدم كه يك بار در مسير ورود به دشت «زردابه» گروهي متشكل از ۹ قلاده يوز آسيايي را ديده بود كه پس از شكار آهويي، مشغول نوش جان كردن آن بودند. تصور كنيد ۹قلاده از يكي از كمياب ترين پستانداران روي زمين در يك جا.
چيزي كه ما در دشت «زردابه» ديديم، با آنچه شنيده بوديم متفاوت بود. دشتي بي نهايت زيبا با گله اي گوسفندان فراوان و آغل هاي بسيار! با اين حال هنوز هم طبيعت زيبا بود و مي توانستيم در گشت يكروزه خود در دره هاي مشرف به دشت «زردابه»، بيش از دويست  راس قوچ، ميش، كل و بز ببينيم.
مسيرمان را به سمت «پارك ملي گلستان» ادامه داديم. در «گلستان»وضعيت بسيار بهتر بود. همه جا شاهد حضور محيط بانان بوديم. در «گلستان» از ديدن گله هاي آهو در دشت ميرزابايلو و قوچ اوريال را درگلابدره ديديم. هرچند همين «گلستان» زيبا هم چند وقت بعد شاهد سيل هاي مكرري بود كه دليلي جز تخريب پوشش گياهي پارك توسط افراد سودجو ندارند.
با شنيدن خبر سيل «گلستان» به ياد حرف هاي استاد دكتر «آخاني» افتادم كه با چه ناراحتي و احساس غبني از تخريب پوشش گياهي اين پارك ملي صحبت مي كرد.
از «گلستان» عازم «ميانكاله» شديم. شبه جزيره اي كه زمان« ظل السلطان» در آن ۳۵ ببر را قتل عام كرده بود ! از همان ابتدا تعرض به حريم امن اين پناهگاه حيات وحش محسوس بود. اين تعرض هنوز هم با وجود كوشش محيط بانان سختكوش اين منطقه ادامه دارد، تا جايي كه همين اواخر شاهد زنداني شدن مسوول اين بهشت پرندگان ايران به دليل مقاومت او در مقابل تعرض به حريم امن اين ذخيره گاه زيست كره بوديم.
و در انتهاي سفر، «دشت ناز»، با وسعتي برابر با ۵۵ هكتار تنها باقيمانده جنگل هاي انبوه بلوط منطقه است و اكنون ميزبان حدود سي راس گوزن زرد ايراني است؛ گوزني كه سال ها نسل آن را منقرض شده مي پنداشتند تا روزي كه چند قلاده از آنها را در كنار رودكرخه يافتند.
محيط بانان بسياري را مي شناسم كه به علت دفاع از خود در برابر شكارچي متخلف مسلح به سلاح جنگي (درست است سلاح جنگي و نه شكاري) به زندان افتاده اند. با برخي از ايشان در اين سفر آشنا شدم.
زماني كه دفتر اجرايي سازمان حفاظت محيط زيست نمي تواند از محيط باني كه در چهار محال و بختياري در يك درگيري مسلحانه، در پاسخ به تيراندازي هاي مكرر يك شكارچي متخلف، اقدام به زخمي كردن فرد مهاجم مسلح به سلاح جنگي مي كند و اين فرد در اثر نبود حداقل امكانات امداد درمنطقه جان مي سپارد، حمايت كند، ديگر چه انتظاري مي توان از اين دفتر داشت؟
زماني كه محيط باني با كوشش بسيار فرد متخلفي را با چند راس شكار غير مجاز و سلاح مربوطه تحويل قانون مي دهد و قانون به راحتي فرد متخلف را رها مي كند، ديگرچه انتظاري مي توان از گارد اجرايي سازمان حفاظت محيط زيست داشت؟از محيط باني كه در سرماي ۳۰ درجه زير صفر با حقوقي ناچيز و تنها با يك دستگاه موتورسيكلت و با كمترين حمايت قانوني مسوول مراقبت از منطقه اي به وسعت دهها هزار هكتار است، چگونه مي  توان انتظار داشت كه جلوي حضور افراد متخلف مسلح به بهترين سلاح ها وخودروها را در منطقه تحت حفاظت خود بگيرد؟
سفري كه از آن صحبت كردم ابتدا با نيت بررسي مسيرها براي تورهاي پردرآمد ورودي آغاز شد ولي در انتهاي سفر ما به اين نتيجه رسيديم كه براي تداوم ورود اين تورها بايدابتدا فكري براي حفاظت از اين گنجينه هاي ملي كرد. اما چه فكري؟
پي نوشت:
۱ )يكي از با ارزش ترين زيستگاه هاي حيات وحش ايران با وسعتي بيش از يك و نيم ميليون هكتار در محدوده جنوب شرقي شهرستان شاهرود
۲ )يكي از مناطق تحت حفاظت سازمان حفاظت محيط زيست در محدوده شمال شرقي شهرستان شاهرود در مسير شاهرود به آزاد شهر
۳ )يكي از با ارزش ترين تالاب هاي ايران در محدوده جنوب شرقي درياچه خزر (خليج گرگان)
۴ )منطقه اي به وسعت ۵۵ هكتار در ۳۰ كيلومتري شمال شرقي ساري كه يكي از اصلي ترين زيستگاه هاي گوزن زرد ايراني به حساب مي آيد.
۵ )يكي از مناطق تحت حفاظت سازمان حفاظت محيط زيست در محدوده شمال شرقي شهميرزاد

گردش سبز، گردشگر سبز
روا و ناروا در اكوتوريسم
طبق آخرين برآورد، سالانه بيش از ۲۵ ميليارد دلار از طريق اكوتوريسم توسط كشورهاي شمالي جهان در كشورهاي جنوبي هزينه مي شود؛ سهم ما از اين رقم بزرگ...؟
حميد ذاكري 
«اكوتوريسم» در يك جمله يا عبارت معني نمي شود و نمي توان آن را مترادف گردشگري طبيعت يا رفتن به طبيعت، بدون هيچ فكر و هدف و اسباب خاص، دانست. اكوتوريسم زماني معني پيدا مي كند كه انديشه ها، اهداف و لوازم آن به طرز شايسته لحاظ شده باشد.
در اين نوشته، بعضي ديگر از ديدگاه هاي جهاني و نگرش هاي زيرساختي اين مقوله را به بحث مي نشينيم.
سفرهاي سخت و آسان 
شايد «اكوتوريسم» به معناي امروزين آن، نخست توسط عاشقان طبيعت - آن گروه كه به معناي راستين، طبيعت را عاشق اند و معشوق را براي معشوق مي خواهند، نه براي خود - و نيز پي جويان مقولات تاريخ طبيعي، پرنده شناسان، گياه شناسان و ديگر متخصصان پايه گرفت. بر اين پايه، گروهي از گردشگران طبيعت، به طور تخصصي و دايمي به سفر مي روند و گروهي از مردم دوستدار طبيعت، به طور گهگاهي. در مباحث علمي توريسم، نوع اول را Hard - core ecotouristm (اكوتوريسم تخصصي) و گروه دوم را soft ecotourism (اكوتوريسم گهگاهي يا آسان) مي نامند. اكوتوريسم نوع دوم را توريسم تاريخ طبيعي نيز مي توان دانست كه شامل سفرهاي متمايل به طبيعت مثل سفر به سواحل، ماهي گيري آب شور و آب شيرين و... است. توريسم و سفرهاي اين مقوله ممكن است انگيزه ها و فعاليت هاي مختلفي را در يك سفر تعريف كند، مثلا ديدار از جنگل، تماشاي پرندگان، ديدار حيات وحش، بازديد و مطالعه خرابه هاي باستاني و جز آن در يك سفر.
از ديگر شناسه هاي دو نوع اكوتوريسم پيش گفته، سختي و دقت سفر (يا تجربه) است، آيا مسافران مجبورند كيلومترها در بيابان و طبيعت دشوار پياده روي كنند، در چادر يا پناهگاه سخت بخوابند و شرايط بهداشتي ابتدايي را تحمل كنند؟ يا بر عكس، مسافران در اقامتگاه هاي با كيفيت، اطراق مي كنند، در رستوران هاي خوب غذا مي خورند و وسايل حمل و نقل راحت در اختيار دارند. بدين ترتيب ملاحظه مي كنيد كه بعضي از سفرهاي توريستي دشوار (يا تخصصي)، از جهت دشواري فيزيكي جزو توريسم آسان طبقه بندي مي شوند.
عكس اين موضوع هم صادق است و ممكن است توريست گهگاهي، ناخواسته يا با تمايل شخصي، سفر سخت را تجربه كند. اين دو گونه اكوتوريسم از بعضي جهات متفاوت از پاره اي لحاظ بر هم منطبق اند و هر دو نوع ممكن است ديدگاه ها و تكنيك هاي اكولوژيكي را شامل شوند. امروزه، با علايق اكولوژيكي و زيست محيطي، تم هاي سبز و جنبه هاي بوم زيستي و حيات وحش، جايگاه ويژه و رو به رشدي در توريسم معمولي يافته است.
روا و ناروا
اكوتوريسم پايدار و مبتني بر نگرش علمي و درازمدت، مي تواند درآمدهاي اقتصادي قابل توجهي به همراه آورد و جايگزين درآمدهاي كوتاه مدت و ناروا، مثل قطع درختان و نابودسازي محيط زيست شود.
در سال ۱۹۸۷ گزارش يك شركت آمارسنجي نشان داد كه فقط پارك ملي كوركوادودر كشور كاستاريكا طي سال هاي ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۷، سالانه حداقل يك ميليارد دلار از اكوتوريسم، درآمد ارزي داشته است. پيش از ناآرامي هاي اجتماعي و درگيري هاي سياسي اخير در آفريقاي مركزي، سالانه بيش از ۶ هزار نفر از پارك «ناسيونال دوولكانس» رواندا بازديد مي كردند و بيش از يك ميليون دلار براي خريد بليت ورودي و بليت ويژه تماشاي گوريل ها پرداخت مي كردند. اين درآمد قابل توجه ارزي،دولت رواندا را از اعطاي زيستگاه گوريل ها به كشاورزان اطراف و كوچك كردن محيط زندگي اين گونه ارزشمند، بازداشت. از طرف ديگر حضور اكوتوريست ها در محل، از ورود شكارچيان قاچاق كه صدماتي جدي بر جمعيت محدود گوريل ها وارد مي آوردند، جلوگيري كرد.
گردشگران برتر
براساس مطالعات براكلمن و دردن (۱۹۹۰) اكوتوريسم همراه با فرهنگ و ماجرا تندآهنگ ترين رشد را در زمينه هاي مختلف توريسم داشته است.
برآوردها نشان مي دهد كه سالانه ۲۵ ميليارد دلار از طريق اكوتوريسم توسط كشورهاي توسعه يافته شمالي در كشورهاي توسعه نيافته يا كمتر توسعه يافته جنوبي هزينه مي شود. علاوه بر اين، اكوتوريسم قادر است نقش قابل توجهي در حفاظت محيط زيست و حيات وحش ايفا كند و در اين زمينه نسبت به ديگر انواع سنتي توريسم برتري آشكاري دارد. اكوتوريسم، همچنين، توانسته منافع پايدار و درازآهنگ خود را براي روستاها و ساكنان حاشيه پارك هاي ملي، مناطق حفاظت شده و در بعضي مواردذخيره گاه ها، به اثبات رساند. اكوتوريسم مي تواند روستاييان را به عنوان راهنماي مسافر، بلد شكار و ديگر مشاغل متنوع اين فرآيند، به خدمت گيرد و كارگران و كسبه روستايي را نيز بهره مند سازد. همچنين روستاييان حاشيه نشين مناطق طبيعي از طريق فروش مواد خوراكي، صنايع دستي، دراختيار گذاردن محل استراحت يا امكانات ديگر، از حضور اكوتوريست ها منتفع مي شوند.
يكي از مسايل مهم بسياري از برنامه هاي توسعه در كشورهاي درحال توسعه اين است كه عملاً منافع اجتماعي - اقتصادي اندكي نصيب مردم محلي مي شود. اكوتوريسم اين فرصت را فراهم مي سازد كه منافع مستقيماً به جمعيت هاي محلي برسد.
كشورهاي جنوبي؛ ناكامي 
اكوتوريسم در كشورهاي درحال توسعه اي كه داراي جنگل هاي استوايي هستند به حرفه سودآور بزرگي تبديل شده است.
تقاضاي روزافزون براي گردشگري طبيعت، فرصت هاي متعددي را براي توسعه پايدار فزاينده روستايي و عمومي فراهم مي آورد، درحالي كه به حفاظت جنگل هاي باراني وتنوع زيستي آنها نيز كمك مي كند، اما شوربختانه قطع بي رويه درختان و نابودسازي اين جنگل ها در آسيا و ديگر كشورهاي جنوب، نه تنها فرصت اكوتوريسم و دستاوردهاي آن را از ميان مي برد بلكه مخاطراتي هولناك و جدي را متوجه طبيعت مي سازد.
بنا بر گزارش كارشناسان سازمان جهاني توريسم(WTO) در بنگلادش نقاط بسيار مهمي وجود دارد كه مي تواند مورداستفاده اكوتوريستي قرار گيرد. (عدم حفاظت اين مناطق سروصداي زيادي ايجاد كرد.) شرايط كاملاً مشابهي در بسياري از كشورهاي ديگر به چشم مي خورد. اين شرايط - كه هم براي كشورها و هم براي كل جهان مضر است - چرا پديد مي آيد؟ پاسخ به اين سوال، پاسخ به چرايي شمال و جنوب شدن جهان است، پاسخ به بي عدالتي و عدم تقسيم سرمايه ها و منافع جهاني است.
كشور ما در اين ميانه از موقعيتي ويژه برخوردار است. با برخورداري از منابع عظيم نفت كه بن پايه سرمايه كشور است، به هيچ وجه نياز به ازميان بردن جنگل ها و سايت هاي بالقوه توريستي نداريم. برعكس، چندان توانمند هستيم كه اين سايت ها را بالفعل سازيم، چنان كه در سطح جهاني نام بردار باشد. اتفاقاً، اكوتوريسم تنها رشته توريسم است كه با سازوكارهاي فرهنگي ما كاملاً همخواني دارد و نيازمند سرمايه گذاري چنداني هم نيست.
-خوشبختانه دو مقاله پيشين نگارنده در مفاهيم تئوريك و كاربردي اكوتوريسم موردتوجه بسياري از دست اندركاران و علاقه مندان اين رشته قرار گرفته است. اگر دوستان اهل فضل و آگاه در اين مقوله ما را كمك كرده و دانسته هاي خود را برايمان ارسال كنند، به تدريج خواهيم توانست به نگاهي جامع الاطراف به گردشگري طبيعت و راه كارهاي آن در كشورمان دست يابيم.

ماجراهاي طبيعت
حيوانات شگفت انگيز زندگي من
004704.jpg
ريموند ديتمارس 
قسمت سيزدهم 

با توجه به شاخ هاي بلند و عالي كه داشت اين خطر احساس مي شد كه صدمه اي جدي و هميشگي به او وارد سازد. نگهبان مجبور بود مرتبا مراقب اين زوج باشد و تا احساس خطر كرد وارد عمل شود، حتي كار به جايي رسيد كه تصميم گرفتيم به نفع خانم الك مراسم طلاق را انجام دهيم و ايشان را از شر شوهر كج رفتارش رها سازيم. ولي صبر كرديم، چون مي خواستيم اساس خانواده تا حد امكان محفوظ بماند و ضمنا مي دانستيم گوزن نر به زودي مثل همه گوزن ها شاخ خواهد انداخت.
جالب اينكه وقتي طبيعت سلاح سنگين اعطايي به آقاي گوزن را از او پس گرفت و ديد ديگر امتيازي نسبت به خانم ندارد، به طرز قابل توجهي آرام شد. با اين وجود، هنوز به همسرش بغض آلود نگاه مي كرد و آرامش لازم را نداشت، اما هيچ نشانه اي از حمله و كتك نشان نمي داد. شايد تشخيص مي داد كه ماده گوزن تقريبا هم قد و وزن خودش است و اگر با او گلاويز شود ممكن است قضيه بر عكس شده و كتكي حسابي نوش جان كند. چند روز بعد يكي از نگهبان ها به اتاق من دويد و در حالي كه سر و دست و دهانش با هم حركت مي كردند شروع به شالك بالك زدن كرد. از آنجا كه اين طور مناظر براي من عادي شده بود مي دانستم كه هر مفهومي مي تواند در اين حالات مستتر باشد، از تولد فرزندي تازه در خانواده اسب هاي آبي تا شورشي در قفس خرس ها. كلاهم را برداشتم وآماده راه افتادن به محل حادثه شدم. در همين اثنا كلمات بريده بريده از دهان نگهبان بيرون پريد:
«داره مي كشدش! داره مي كشدش!»
اينها تنها كلماتي بود كه در توضيحات درهم و برهم و شتابزده نگهبان گيج و ترسيده مي شد تشخيص داد.
«كي؟ كي داره كي رو مي كشه؟»
«گوزن ماده،... داره نره رو مي كشه!»
بدون اداي كلمه اي به سوي محوطه الك ها دويدم. وقتي به حصار رسيدم گرد و غبار عجيبي برپا بود كه نشان مي داد درگيري سختي در جريان است. الك بانو داشت انتقام كتك هاي خورده را مي گرفت و سخت مي گرفت! آقاي الك با چنان فضا حتي دور محوطه كوچك مي دويد و ضمن دويدن ضربه هاي سنگين خانم را وا مي  گرفت كه يك دم به جاي عصبانيت، خنده در دلم پيچيد. روي دست ها بر مي خاست و با پاهاي عقب چنان لگدهايي به سوي شوهر مي پراند كه اگر مهارت او در دزيدن سر و كله اش از لگدرس ماده نبود، حتما ناكار مي شد. جين توني، بوكسور معروف هم نمي توانست از اين بهتر ضربه بزند. وضع چنان خطرناك بود كه مجبور شديم فورا آقاي الك را كه به شدت كتك خورده و تحقير شده بود از زير دست و پاي خانم نجات دهيم و براي حفظ جانش او را به محلي جداگانه منتقل كنيم.
تازه يك آشوب خانگي را پشت سر گذاشته و كارها را راست و ريس كرده بوديم كه مدير قسمت «خانه ميمون ها»، آن چهارديواري پرقشقرق، ناگهان خبر داد كه چند تا از بزرگ ترين بابون هاي (ميمون هاي موبلند خاكستري با دندان هاي نيش بزرگ و خطرناك، عنتر هم گفته مي شود .م.) از قفس هايشان گريخته و مشغول شكستن ركوردهاي گذشته در رشته پرتاب پيت هاي زباله به سوي يكديگرند.
برگردان: حميد ذاكري

حيات وحش ايران
۲۶- ر ودك عسل خوار
004707.jpg
004710.jpg
گونهMellivora capensis :
خانواده:راسوهاMASTELIDAE
راسته: گوشتخوارانCARNIVORA
رده: پستاندارانMAMMALIA
شباهت زيادي به رودك معمولي دارد. بر خلاف اكثر پستانداران رنگ پشت بدنش سفيد و خاكستري و پهلوها و زير شكم مشكي است.
به خاطر اين به آن عسل خوار مي گويند كه در مناطق حاره به خوردن عسل تمايل زيادي دارد، ولي در ايران علي الظاهر تغذيه آن مثل رودك معمولي است. طول بدنش از۶۵ تا۷۵ سانتيمتر و وزنش ۸ تا۱۶ كيلوگرم است. بيشتر در مناطق استپي، جنگلي و بيشه زار زندگي مي كند و در ايران تاكنون از پناهگاه حيات وحش دز، را مهرمز در خوزستان و گرگان و تركمن صحراگزارش شده است. بعضي خصوصياتش شبيه خرس است (راه رفتن، جست و خيز و معلق زدن). به علت ايجاد بوهاي بسيار تند و تهوع آور، داشتن دندان هاي تيز و آرواره هاي قوي، پوست كلفت و چرم مانند و حالت تهاجمي به او جنگ جوي بدون رقيب لقب داده اند.
حيوان بسيار كميابي است و به علت زندگي در مناطق مسطح، داشتن لانه قابل دسترس و آسيب پذير، تخريب زيستگاه و اعتقد مردم بومي مبني بر اثر درماني چربي اين حيوان، نسل آن به شدت در معرض خطر قرار دارد. در سال هاي اخير فقط يك نمونه در منطقه دز واقع در خوزستان مشاهده شده است.

مارهاي ناشنوا
004713.jpg
بسياري از حيوانات كه ما فكر مي كنيم مثل ما مي شنوند اصلا ناشنوا هستند. مثلا لاك پشت  و مار اصلادستگاه شنوايي ندارند. آگاهي از اين مطلب ممكن است براي شما خيلي تازگي داشته باشد. چون شايد تا بحال داستان هايي از افسون كنندگان مارها خوانده باشيد كه در شهرهاي هندوستان به نمايش مي پردازند. آنها سبدي را كه يك ماركبرا در آن است جلو تماشاگران مي گذارند و آنگاه خود با فلوت آهنگي را مي نوازند و ماركبرا، با ديدن حركات مرد افسونگر، آرام آرام خود را از سبد بيرون مي آورد. اگر شما از نزديك شاهد چنين نمايشي باشيد شايد تصور كنيد كه مار كبرا با گوش كردن به موسيقي چنين واكنشي از خود نشان مي دهد، اما واقعيت اين است كه مار اصلا نمي شنود.
يكي ازدانشمندان زيست شناسي سال ها پيش چشم هاي ماركبرا را بست و سپس روي قوطي هاي حلبي ضربه وارد آورد و شروع به نواختن شيپور كرد. ماركبرا هيچ واكنشي از خود نشان نداد. دانشمند مزبور آنگاه چشم هاي بسته مار را گشود و بازوهاي خود را در اطراف جانور به حركت درآورد. مار فورا سرش را بلند كرد. بدين گونه مشخص شد كه مارها به وسيله صداي موسيقي افسون نمي شوند بلكه حركات موزون مارگير در هنگام فلوت زدن، مار را افسون مي كند.

درخواست منع ماهيگيري در بستر درياها
004716.jpg
بيش از يكهزار نفر از دانشمندان علوم دريايي از كشورهاي مختلف با امضاي بيانيه اي از سازمان ملل متحد و دولت هاي جهان خواسته اند از ادامه نابودي زيستگاه هاي مرجاني دراعماق درياها جلوگيري كنند. اين دانشمندان خواستار آن شده اند كه به اين منظور، استفاده از كشتي هاي مجهز به تجهيزات ماهيگيري در نزديكي بستر درياها ممنوع شود زيرا فعاليت آنها در اين بخش از آبهاي جهان باعث ايجاد اختلال درشرايط زيستي آبزيان بستر دريا به خصوص انواع مرجان ها و نابودي آنها مي شود.بخش هايي از بستر درياهاي جهان، زيستگاه  هزاران گونه حيات آبي است و به همين دليل، محققان اين مناطق را «جنگل هاي باراني اعماق دريا» نام داده اند. اشاره دانشمندان به جنگل هاي باراني در مناطق استوايي جهان است كه بقاي هزاران گونه جانوري و گياهي به وجود آنها بستگي دارد. به گفته يكي از كارشناسان، روش ماهيگيري در نزديكي بستر دريا مانند استفاده از بولدوزراست به شكلي كه نه تنها ماهي هاي مورداستفاده غذايي، بلكه انواع ديگري از آبزيان كمياب نيز در جريان آن از ميان مي روند. در اين روش، تور ماهيگيري بسيار بزرگي كه بر روي چرخنده هاي سنگين نصب شده است به حركت در مي آيد و هر آنچه را كه بر سر راهش باشد، جمع آوري مي كند.

سفر و طبيعت
ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
زيبـاشـهر
طهرانشهر
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |  طهرانشهر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |