چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۹۰
مايكل مور:
ذهن زيبا
در سكانسي از فيلم فارنهايت ۱۱/۹ ساخته مايكل مور، جرج دبليو بوش را مي بينيم كه تنها چند دقيقه اي پيش از مصاحبه تلويزيوني در اتاق گريم نشسته است. گريمور در حال آرايش و بزك چهره اوست.
008349.jpg
بوش رو به دوربين مي خندد. چهره ابلهانه اي دارد. با صورتش ادا و شكلك در مي آورد.
نكته جالب اين است كه چند دقيقه بعد او مي خواهد از طريق تلويزيون و به شكل مستقيم خبر حمله به عراق را اعلام كند.
مايكل مور مي گويد: >شما نمي توانيد تجسم كني كه مثلا روزولت پيش از اعلام خبر جنگ چنين رفتار ابلهانه و خونسردانه اي داشته باشد. يعني تبعات يك جنگ ويرانگر آنقدر برايش علي السويه باشد كه بتواند لحظاتي قبل از اعلام آن چنين شوخي هايي بكند.
فارنهايت ۱۱/۹، سورپريز جشنواره كن امسال بود. فيلمي كه نخل طلا را برد. مستندي تكان دهنده و هنرمندانه از رابطه دو سويه و تجاري خانواده بوش و بن لادن . باور نكردني است، اما مستند مور آن را اثبات مي كند.
نمايش نخست فارنهايت ۱۱/۹ همزمان شد با ترور عزالدين سليم، رئيس دوره اي شوراي انتقالي در عراق. آن هم در چند صد متري ستاد امريكايي ها، يعني در چند صد متري يك محل امن.
در يكي ديگر از سكانس هاي فيلم، جرج بوش را مي بينيم كه دقايقي پيش از حادثه ۱۱ سپتامبر، در يك مدرسه در حال خواندن ترانه اي كودكانه براي بچه مدرسه اي هاست. نماي درشتي از چهره بوش را مي بينيم كه در آن سفاهت و خنگي موج مي زند.
مايكل مور سال گذشته هنگامي كه جايزه اسكار را براي بولينگ براي كلمباين دريافت كرد در نطقي آتشين جرج بوش را رسوا كرد. پس از آن او وعده داد كه مستندي درباره رابطه خانواده بوش و بن لادن خواهد ساخت. آن موقع هيچكس نمي پنداشت كه مستند مور چنين تكان دهنده از آب درآيد. آن چنان تاثيرگذار كه نمايش آن در آمريكا تا قبل از برگزاري انتخابات رياست جمهوري به تعويق افتد.
در فارنهايت ۱۱/۹ صحنه هايي از كشتار عراقي هاي غيرنظامي خواهيم ديد كه بسيار تكان دهنده و فجيع است. صحنه هايي از متلاشي شدن قدرت نظاميان آمريكايي. مور مي كوشد تصويري مخوف از جنگ ارايه دهد. صحنه هايي از مجروحان آمريكايي جنگ را مي بينيم، آنها كه زخمي ولت و پار شده، در بيمارستان هاي مخفي و دور از دوربين هاي رسانه اي بستري شده اند. مجروحان از زخم هايشان مي گويند، از مرفين هاي كه تزريق مي كنند تا درد روحي و جسمي شان را فراموش كنند و از همه مهم تر از خيانت صحبت مي كنند به ما خيانت كردند. ما را فريب دادند و ما تاوانش را پس داديم.
در فيلم صحنه هايي از رفتار غيرانساني و خشن سربازان آمريكايي با نيروهاي عراقي را مي بينيم. مشابه همان تصاويري كه در زندان ابو قريب نشان داده شده است. مور مي گويد كه بسياري از اين تصاوير را از روزنامه نگاران مستقل بدست آورده است. آنها كه در صدد كشف و نمايش حقيقت اند. مور مي گويد كه خيلي از تصاوير زندان ابو قريب را دو ماه پيش از نمايش عمومي شان ديده بوده است.
فيلم مور، اثري تكان دهنده است. سندي كه تاريخ را رسوا خواهد كرد. او به تعبير نويسنده نيويورك تايمز يك تن ديناميت است. كارگردان - هنرمندي كه با دو فيلم مستندش پرده از خيلي حقايق برداشت

محمدرضا درويشي
پژوهشي عميق و ماندگار
محمدرضا درويش از جمله موسيقيداناني است كه علاوه بر كار نويسندگي و آهنگسازي به پژوهش هاي وسيع دراين زمينه دست زده است درويشي كه زياد اهل جار و جنجال و مصاحبه و از اين حرف ها نيست تاكنون چندين كار موفق را در پرونده خود دارد. از جمله  كارهايي كه درويش در مقام آهنگسازي فيلم انجام داده موسيقي فيلم «سفرقندهار» اثر محسن مخملباف است.
درويشي را مي توان به گونه اي احياگر موسيقي مقامي ايران دانست او با سعي و تلاش شبانه روزي چند ساله موفق شد با جمع آوري و شناسايي نوازندگان اقصي نقاط ايران، جان تازه اي به اين حوزه فراموش شده بخشد. اين پژوهشگر و موسيقيدان با گشودن مسيري تازه در كشف استعدادهاي جوان موسيقي بومي، مسير تازه اي را براي جوانان ديگر گشود. هم اكنون بسياري از شاگردان او مسير استاد را ادامه مي دهند و هر روز بيش از پيش شناخت اهل موسيقي از هنرنمايي هنرمندان نواحي كشور بيشتر مي شود. يكي ديگر از فعاليت هايي كه درويش موفق به سرانجام رساندن آن شد راه اندازي جشنواره موسيقي نواحي است كه به علت استقبال فراوان هم اكنون صاحب دبيرخانه اي دايم در شهر كرمان شده است.
محمدرضا درويشي با همه نوازندگان نواحي رفيق صميمي است تا جايي كه همه آنها خود را مرهون زحمات او مي دانند، اما خبري كه درويش را به چهره امروز تبديل كرده استقبال همه جانبه از كتاب مشهور او يعني «دائره المعارف سازهاي ايراني» است. اين كتاب كه چندين سال از وقت پژوهشگر را به خود اختصاص داده يكي از معدود كتاب هاي حوزه موسيقي است كه به طور جامع و كامل به ريشه يابي سازهاي ايراني تمام نقاط پرداخته است درويش در اين پژوهش عميق آنچنان جدي و سنجيده با اثرش برخورد كرده كه به زعم بسياري از صاحب نظران در نوع خود شاهكار است. اين كتاب قطور و دوجلدي قطعا مسووليت پژوهشگران ديگر را سنگين تر مي كند و به آنان ياد مي دهدكه با عنصر هنر نبايد برخوردي تفنني و از سر اداي دين داشت. اين كتاب كه هم از ناحيه محافل آكادميك و هم آماتور به رسميت شناخته شده ظاهرا قرار است با كمي حذف و اضافات شاهد يك چاپ ديگر باشد.

خانواده بكام در كنار هم
ويكتوريابكام، همسر ديويد بكام سرانجام رضايت داده است تا به مادريد برود و در كنار همسرش ديويد زندگي كند.
در سال گذشته آنها دور از هم زندگي مي كردند. ويكتوريا در لندن و ديويد در مادريد. اما در سال آينده ويكتوريا به مادريد خواهد رفت. آنها خانه اي تازه در مادريد اجاره خواهند كرد تا خانواده در كنار هم زندگي كنند.
كاپيتان تيم ملي انگلستان به پيشنهاد بسيار سنگين باشگاه چلسي نه گفت تا سال آينده را همچنان در مادريد باقي بماند.
بكام گفت كه به تعهدش به باشگاه رئال پايبند خواهد بود و قصد دارد تا در اين تيم به اوج برسد. او گفت كه احساس مي كند در فصل گذشته كارش را به خوبي انجام نداده است و قصد دارد در فصل جديد جبران مافات كند.
او گفت: ويكتوريا نيز عقيده اي مشابه من دارد. او نيز دوست دارد من در رئال بمانم. ويكتوريا گفت زمان آن رسيده كه خانواده دور هم باشند. مادريد شهر فوق العاده اي است و مردمان بسيار خونگرمي دارد.
ضمنا قرار است بروكلين به مدرسه اي اسپانيايي برود.
پس از ماجراهاي پرفراز و نشيبي كه ماه گذشته پيرامون بكام در مطبوعات به راه افتاد ويكتوريا تصميم گرفته است در كنار همسرش باشد.

فلسفه دان آمريكايي و بحران معنويت
اندرو گوستافسون، استاديار فلسفه دانشگاه مينه سوتاي آمريكا كه براي شركت در همايش جهاني حكمت مطهر به ايران سفر كرده بود، در اين همايش مقاله اي با عنوان «تاثير دين و تبليغات برآزادي درجامعه با مقايسه آراي جان استيوارت ميل وآيت الله مطهري» ارايه كرد.
گوستافسون دراين مقاله به انتقاد از تبليغات در آمريكا پرداخته بود. در قسمتي از مقاله او آمده بود: «در جامعه آمريكايي تبليغات مادي فراوان براي حساسيت اخلاقي زيانبار است زيرا تمايلات ضد اجتماعي و ضد مردمي را در فرد تشويق مي كند. تبليغات بااين كار توانايي فرد را براي آزادي و بنابراين خوشبخت بودن كم كرده و در عين حال توانايي جامعه براي سعادت را نيز تضعيف مي كند.»
گوستافسون در گفت وگويي اختصاصي در زمينه رابطه جودن با دين معتقد است جوانان بسياري هستند كه به مذهب علاقه چنداني ندارند.
وي مي گويد عمومي ترين مذهب درجهان، مسيحيت است. ما با كليساهاي قديمي روبه رو هستيم كه در آن افراد مسن و سالخورده آهنگ هاي قديمي قرن ۱۷ و ۱۸ را گوش مي دهند واين مساله باعث مي شود كه جوانان زياد به حضور در اين كليساها متمايل نباشند.
گوستافسون ادامه مي دهد: اما امروزه كليساهاي جديدي هستند كه تغييراتي را در خود به وجود آورده اند تا بدين وسيله بتوانند مخاطبان جوان را جذب كنند. به طور مثال آنها گيتار، طبل و امكانات مدرن ديگري مثل ويدئو را به كليسا آورده اند.
وي به كليسايي كه خود به آنجا مي رود اشاره كرده و مي گويد: «همانطور كه خيلي ها به كليسا مي آيند بسياري نيز علاقه مند نبوده و نمي آيند. در كليساي ما كه از همان نوع مدرن است ، جوانان بسياري مي آيند كه بيشتر دانشجوهستند.»
گوستافسون مي گويد كه در طول مدت اقامت كوتاهش در ايران متوجه شده كه آنها دوست ندارند از قافله علم و پيشرفت عقب بمانند. جوان مي خواهد بدون اينكه خداوند و عبادت او را كنار بگذارد با عناصر مدرن نيز زندگي كند اما جوان آن چيزي را كه در قلب خود احساس مي كند در جهان خارج بروز نمي دهد.
گوستافسون معتقد است كه مردم آمريكايي مي پندارند بهترين جاي دنيا نيست كه اين البته يك توهم است دليلش هم اين است كه مردم آمريكا هيچ شناختي از كشورهاي ديگر جهان ندارند مثلا فكر مي كنند همه كشورهاي خاورميانه يك كشور هستند.

محمد چرمشير
آرامش يك نويسنده ناآرام
محمد چرمشير حالا ديگر عضوي از بدنه نمايش اين كشور است. قبل ترها غيرممكن بود كه سري به تئاتر شهر بزني و كاري از چرمشير روي صحنه نباشد. چرمشير نمايشنامه نويسي است كه علي رغم كار زياد و به قول معروف نوشتن ۳۶۵نمايشنامه در سال ،هرگز به ورطه تكرار نيفتاده است. چرمشير سعي مي كند كه در هر كار نوشتاري اش دنياي جديدي را تجربه كند. او در پرونده كاري اش هم كارهايي با ريشه تئاتر مدرن دارد و هم نمايش هاي قديمي ايران. چرمشير را مي توان يكي از جدي ترين نمايشنامه نويسان ايران دانست. اين مرد متوسط القامت و فوق العاده مودب در كار نويسندگي اش به جايي رسيده كه تحصيلكرده و غيرتحصيلكرده حوزه تئاتر با ديد احترام به آثارش برخورد مي كنند. كارهايي كه تاكنون از اين نمايشنامه نويس به روي صحنه رفته از مرز پنجاه بالاتر مي رود. خبرسازي چرمشير در اين صفحه از آن جهت است كه خيلي وقت است خبري از او نيست.
شايد گاه گاهي اين طرف و آن طرف درباره كارهايش صحبتي به ميان بيايد، ولي خودش كجاست خدا مي داند. چرمشير كه متاسفانه اين اواخر كار نمايشنامه نويسي را به «دراماتورژي» ترجيح داده خيلي وقت است كه كاري را روي صحنه ندارد. اين رفيق جوان و ديرينه تئاتر ما از همان روزهاي اول نشان داد كه قابليت گام گذاشتن در اين زمينه را دارد. چاپ نمايشنامه اي به نام «مسيح هرگز نخواهد گريست» خبر از ظهور نويسنده اي توانا داشت. اين نمايش كه مي توان از آن به عنوان نبض تئاتر در حال موت ان زمان يعني ده، پانزده سال پيش نام برد، حداقل حدود چهل اجرا داشت كه توسط گروه هاي مختلف كشور به روي صحنه رفت.
در آن زمان خاموشي و بي متني تئاتر اين يك اتفاق فرخنده بود. گرچه بسياري از علاقه مندان به كارهاي چرمشير همواره غصه زياد نويسي او را خورده اند اما روند كاري او نشان مي دهد كه زياد نوشتن در صورت كشف دنياهاي جديد در هر كار زياد هم كار بدي نيست.
جالب است كه يك آدم پركار و جنجالي و پرتحرك به يكباره ماه ها پيدايش نباشد. خبرسازي هميشه هم در خبرسازي نيست بلكه در آرام گرفتن يك آدم ناآرام هم هست. اميدوارم چرمشير هر جا كه باشد سلامت باشد ود وباره شاهد اجراي نمايشنامه هايش توسط گروه هاي خوب باشيم.

آقاي پارك عزيز
008331.jpg
علي شاكري - اين شخص كه با ساعدهاي جفت و جور اين چنين لبخندزنان مقابل دوربين عكاسي ژست گرفته كسي نيست، جز «پارك كي ون» سرمربي كره اي تيم ملي واليبال ايران.مردي كه سوداي بلندي با واليبال ايران در راه المپيك و مسابقات جهاني دارد. او پيشتر دو آرزوي بزرگ واليبال را برآورده ساخت. نخست پس از گذشت ۴۴ سال واليبال ايران را در عرصه بازي هاي آسيايي دوباره به مدال نقره رساند و سپس براي اولين بار با گذشت۱۳ دوره تيم ايران را در جام ملت هاي آسيا به سكوي سومي دو قاره آسيا و اقيانوسيه رهنمون ساخت. «پارك كي ون» حالا پس از كسب اين دو موفقيت با اعتماد به نفس كه لازمه كار يك مربي حرفه اي است وعده المپيكي شدن واليبال ايران را مي دهد. او كه هم اكنون با شاگردانش در توكيو در حال دست و پنجه نرم كردن با حريفان آسيايي، اروپايي، آمريكايي و آفريقايي در راه المپيك آتن است، با قيافه اي مصمم از راهيابي ايران به المپيك ۲۰۰۸ پكن مي گويد و اين در حالي است كه در مسابقات انتخابي آتن نيز با تيم ايران با مغلوب كردن تيم ملي كشورش در كره جنوبي خبرساز شد و در ايران هم بر تعداد طرفدارانش افزود.
«پارك كي ون» از ايران به عنوان وطن دوم خود ياد مي كند و تعصب عجيبي نيز نسبت به قدمت تاريخي كشور ما دارد. او در دفاع از مواضع اش به اين نكته اشاره دارد كه اگر خواهان درآمد بيشتري ازشغل مربيگري بود، در همان شهر «پروجا» ايتاليا مي ماند و يا مسووليت سرمربيگري كشورهاي عربي حوزه خليج فارس را مي پذيرفت كه پيشنهادهاي بهتري نسبت به ايران به او داده بودند.

روزهاي خوب براي نمايش ايران
امير مهنا-اين روزها خبرهاي خوبي از وضعيت تئاتر ما در كشور فرانسه به گوش مي رسد. همين كه مي شنويم اين هنر مهجور حالا ديگر از سوي صاحبان تئاتر ريشه اي به رسميت شناخته شده خودش چيز كمي نيست. ظاهرا تئاتري هاي ما ديگر مجبور نيستند براي اثبات وجود تئاتر در كشور مثلا از انبارهاي فرش تجار ايراني در خارج از كشور استفاده كنند. ظاهرا تئاتر كشور ما دارد نفس مي كشد و روز به روز بيشتر از پيش وجود درخشان خود را به رخ مي كشد. حالا اين كه ما يكي از كشورهاي صاحب هنر نمايش هستيم و اين هنر سابقه اي چند صد ساله در كشور ما دارد بماند. اما اين واقعيت تلخ هميشه وجود داشته كه چرا اين هنر زيبا و ظريف از هميشه تاكنون در كنج عزلت مانده و هيچ كس براي نجاتش حركتي نكرده است. وقتي كه مي شنويم فلان نمايش ايراني با استقبال خوب تماشاگران ديگر كشورها مواجه شده خود به خود در پوست خود نمي گنجيم. چون اين هنر نفس به نفس حالا ديگر جزيي از زبان پنهان دنيا محسوب مي شود و تنها از راه تئاتر و نمايش است كه مي شود آنگونه كه بايد و شايد با ديگران هم كلام و همراه شد.
يكي از نكات جالب توجه درباره حضور تئاتر ايران فعاليت گروه هاي جوان و بعضا دانش آموخته محافل دانشگاهي داخل كشور است. اين گروه هاي جوان كه تاكنون موفق به دريافت جوايز متعددي از جشنواره داخلي شده اند قصد آن دارند تا گامي نو در جهت اعتلاي اين هنر مظلوم بردارند. جوانان پرشور ايراني اين روزها در كشور فرانسه نه تنها استعداد ذاتي خود در نمايش را به اثبات رسانده اند بلكه در بخشي قابل توجه به ريشه هاي هنر نمايش در ايران هم پرداخته اند. آنگونه كه به صورت جسته گريخته از مطبوعات فرانسه به گوشمان مي رسد حكايت از موفقيت چشمگير نمايش ايراني دارد. منتقدان تئاتر بسياري از رسانه هاي فرانسه نتوانسته اند حيرت خود را از وجود چنين تئاتر منسجم و قدرتمند در ايران پنهان كنند. شنيدن اين اخبار بدون شك براي هر ايراني به خصوص ايرانيان علاقه مند به هنر نمايش پيچيده در لذتي خاص است. چون همواره شنيده اند كه تئاتر ما جايگاهي قابل توجه در دنيا ندارد. اميدواريم كه بر و بچه ها با دست پر از سفر برگردند.

مولن روژ
فرهاد فرجاد
دنياگردي به شيوه جكي چان 
008337.jpg

جكي چان سال آينده در اقباسي كمدي از «دوردنيا در ۸۰ روز» بازي خواهد كرد. وي در نقش پاسپارتو، به همراه استيو كوگان در نقش فيلاس فاگ، بار ديگر شخصيت هاي دوست داشتني رمان ژول ورن را بر روي پرده هاي سينما خواهند كشاند. جالب اين كه ستاره هاي ميهمان فيلم، بسيار نام آورتر از شخصيت هاي اصلي هستند. آرنولد شوارزينگر يكي از اين ميهمانان خواهد بود. سينماروها «دور دنيا در ۸۰ روز» جديد را مي توانند در تابستان ۲۰۰۴ به تماشا بنشينيد.
اين دل توروي گنهكار
008334.jpg

مثل اين كه قرار است از اين پس تمام نقش هاي گنهكاران دچار عذاب وجدان را به بنيسيو دل تورو بسپارند. به هر حال او چه در قالب يك كماندوي بازگشته از فضاي خونين بوسني و هرزگوين و چه در قالب خلافكار توبه كار مانده بر سر دو راهي و ترديد، همواره از پس ايفاي نقش انسان هاي خودآزار و مردد به خوبي برآمده است. آخرين خبر از هنرپيشه خوش سيماي آمريكاي لاتين اين كه وي سرانجام براي حضور در فيلم «شهر گناه» با رابرت رودريگوئز به توافق رسيد. اين فيلم اقتباسي است از كتاب كميك فرانك ميلر. دل تورو را بازيگران توانمندي چون بروس ويليس، جاش هارتنت، ميكي رورك، نيك استال و كلايو آون همراهي خواهند كرد.
وداع با كاكسون داد
008340.jpg

صدها نفر از هنرمندان، رهبران سياسي و علاقه مندان با حضور در تشييع جنازه سر كاكسون داد، چهره شناخته شده در عرصه موسيقي جاماييكا، هنرمند محبوب شان را درود گفتند. سركاكسون كه مدتي پيش هفتاد و دومين سالگرد تولدش را جشن گرفته بود، در سال ۱۹۶۳ استوديوي ضبطONE را تاسيس كرد و همان سال با باب مارلي، افسانه موسيقي آفريقا، قرارداد بست. در حقيقت كاكسون بود كه مارلي را با جهان ارتباط داد و به چهره اي بين المللي تبديل كرد.
بازگشت موريسي 
008346.jpg

خواننده پيشين گروه Smiths ، پل موريسي، دوباره به منچستر بازگشته است تا براي نخستين بار پس از ۱۲ سال در زادگاهش برنامه اجرا كند. وي به تازگي در سالنEvening News Arena به همراه گروه راك اسكاتلندي «فرانتز فرديناند» كنسرتي اجرا كرد كه تمام بليت هايش پيش فروش شده بود. گروهsmiths در دهه ۸۰ به يكي از محبوب ترين گروههاي راك دنيا تبديل شده بود، اما با كناره گيري موريسي، تقريبا از هم پاشيد. موريسي چندي پيش انتقادهاي شديدي از ديويد بوي، همتاي قديمي خود اظهار و از وي عنوان يك خواننده كاسب كار ياد كرد.
برايان جونز به قتل رسيد؟
008343.jpg

تام هاردي، هنرپيشه نه چندان شناخته شده هاليوود، در بازسازي يك اثر راك دهه شصتي به نام «دنياي وحشي و مرموز برايان جونز» حضور خواهد داشت.
برايان جونز، گيتاريست گروه رولينگ استونر بود كه يك روز در سال ۱۹۶۹، به گونه اي غريب جنازه اش را در استخر منزل مسكوني اش يافتند. گرچه آن زمان علت مرگ جونز، ايست قلبي اعلام شد.اما فيلمنامه نويس هاي جديد اين اثر، نيل پرويس و رابرت ويد (نويسنده روز ديگر بمير) چنين معتقدند كه وي توسط فرانك تارگود (معماري كه در خانه جونز مشغول به كار بود) به قتل رسيده است. فيلم را استفن وولي كارگرداني مي كند.

خبرسازان
ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  درمانگاه  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |