ترجمه زهرا صابری: «سروانتس»، مهم‌ترین جایزه ادبی نویسندگان اسپانیایی زبان جهان، امسال به خوزه امیلیو پاچکو، شاعر و نویسنده مکزیکی رسید.

آنچه می‌خوانید گفت‌وگوی رادیو آلمان با منتقد سرشناس، «پاول اینگندی» پس از اعطای این جایزه به امیلیو پاچکو است که برای آشنایی بیشتر علاقه‌مندان به ادبیات جهان با این نویسنده مکزیکی ترجمه شده است.

اساسا جوایز ادبی‌ای که توانسته‌اند شهرتی برای خود در جهان دست و پا کنند، از حیث مبلغ تفاوت‌های زیادی با هم دارند؛ مثلا همین جایزه نوبل ادبیات که به تازگی اعطا شد، مبلغ آن 970 هزار یورو است، یا جایزه بوکر بهترین رمان انگلیسی زبان که وقتی کسی به دریافت این جایزه سرافراز می‌شود، می‌تواند دل خود را برای دست کم 54 هزار یورو وجه رایج اروپا خوش کند، یا جایزه گنکور، مهم‌ترین جایزه ادبی نویسندگان فرانسوی زبان که هر چند فقط 10 یورو ناقابل دست برنده را می‌گیرد اما از صدقه سر اعتباری که دارد، آنچنان برای صاحب کتاب مایه مشتری تراشی می‌شود که آشکارا با کم بودن مبلغ جایزه
جبران می‌شود، یا جایزه سروانتس، که به‌عنوان مهم‌ترین جایزه ادبیات اسپانیایی‌زبان 125هزار یورو به برنده خود می‌رساند و یکی از گران‌ترین جوایز ادبی جهان است که امسال نصیب خوزه امیلیو پاچکو، مهم‌ترین شاعر و نویسنده در قید حیات اهل مکزیک شده است.

  • جناب اینگندی، اینطور که از قراین برمی‌آید پاچکو یک انسان قانع و درویش مسلک است.

بله. این یک خصلت به غایت ستودنی در این نویسنده است. همین قدر باید بگویم که من خودم شاهد بودم وقتی به وی گفته شد او مشهورترین نویسنده کشورش است، از سر خضوع و خشوع جواب داد او حتی مشهورترین نویسنده شهرش هم نیست، چون در همسایگی آنها نویسنده نامداری چون «ژوان گلمان» آرژانتینی زندگی می‌کند که پیش از او جایزه سروانتس را برده است و پاچکو به گرد پای او هم نمی‌رسد. خلاصه آنکه سر سوزنی شیله و پیله در کار این مرد نیست و هر چه در حقش بگویم کم گفته‌ام.

  • شهرت پاچکو قبل از هر چیز به اشعاری است که درباره طبیعت سروده. طبیعتی که وی در اشعارش توصیف کرده چه جورطبیعتی است؟

شاید چنین به‌نظر برسد که پاچکو یک شاعر مدرنیست است که دست بر قضا اشعار آمریکایی را هم به اسپانیایی برگردانده و کم و بیش دستی هم در سنت دارد. به عقیده من پاچکو به شیوه‌ای بسیار مختصر و مفید، به غایت روشنفکرانه و درونگرا - البته نه به آن شکل و شمایلی که در اشعار طبیعت معرف حضورتان است- انسان را در طبیعت منعکس کرده است.

  • آیا آنچه وی خلق کرده نوعی روستایی نویسی است؟

به هیچ وجه. او حتی یک فرد بدبین است و انسان را بسیار کوچک می‌بیند. این نوع نگاه در اشعارش نیز تجلی پیدا کرده، اگر خاطر شریفتان باشد، یکی از مهم‌ترین تصاویر شعری جناب پاچکو مورچه است. او خیال می‌کند – آنطور که آدم از نوشته‌های وی دستگیرش می‌شود- در تکامل انسان چیزی هست که عقیم مانده است.

  • پاچکو آثار منثور هم دارد؛ مثلا مجموعه داستان «نبرد در بیابان» یا رمان«مرگ در دوردست». موضوع این آثار چیست؟

این کتاب‌ها بسیار متفاوت هستند، مثلا کتاب مرگ در دوردست کتابی است با درونمایه بسیار جدی و با موضوعی خاص آلمانی که هر چند به مذاق منتقدان سخت شیرین آمد، اما از آنجا که این اثر چندان ساده‌ای نبود، نتوانست خوانندگان زیادی را دور خود جمع کند.
نبرد در بیابان هم یک مجموعه منثور کوتاه است که به زیبایی تمام به این در و آن در می‌زند تا دوباره چیزی را از دنیای شعر این نویسنده از سر بگیرد. این کتاب نیز هرچند توانست حسابی قاپ منتقدان ادبی را بدزدد اما چون توسط انتشارات خرده پایی به چاپ رسیده بود، طبیعتا فروش چندانی نداشت.

سبک امیلیو پاچکو چیست؟

فکر می‌کنم سبک وی تصویرگری یک حرکت فکری است. به عقیده من سبک وی شاعرانه است. آثار وی چنان روشن و تأثیر‌گذار است که تقریبا هرکس آثار او را می‌خواند دستخوش خیالات دور و درازی می‌شود. من به شخصه تعلق خاطر خاصی به آثار پاچکو دارم و کتاب‌های او را زیاد می‌خوانم البته این نکته را هم نباید ناگفته گذاشت که در مملکت مکزیک نسبت به آلمان شعر‌خوان‌های بیشتری وجود دارد. من یک‌بار چشمم به یک چاپ قدیمی که هنوز هم آن را دارم افتاد، شگفت آنکه تیراژی بالغ بر 16000 نسخه داشت. این تعداد برای چنین اثری یک اتفاق جنجال‌برانگیز است. چنین چیزی در آلمان تا به حال دیده نشده است و درست از همین جاست که می‌توانیم ادعا کنیم سنت بزرگ شعر در مکزیک، بعد از اکتاویوپاز (شاعر مکزیکی برنده نوبل 1990) این شاعر را به جهانیان عرضه کرده است.

  • چرا یک نویسنده که اکنون مهم‌ترین جایزه ادبی نویسندگان اسپانیایی زبان را دریافت کرده در آلمان کمتر شناخته شده است؟

اولا دست و پنجه «توبیاس بورگ هارد»، مترجم آثار پاچکو درد نکند که بسیار برای این نویسنده کار کرده است، اما قبول کنید که مصرف شعر از زبان دیگر کار آسانی نیست و به سختی هم فروش می‌رود. به همین دلیل بسیاری از شعر‌های درجه‌یک هم اساسا قابل مقایسه بارمان نیستند. بنابر این باید نه تنها به جایزه نوبل بلکه به دیگر جوایز ادبی هم
دست مریزاد گفت که ما را متوجه چیزهایی می‌کنند که در دیگر نقاط دنیا هم به رشته تحریر و بیان در می‌آیند.

  • به‌نظر شما امیلیو پاچکو تا چه میزان طرف یک جریان ادبی است؟

به‌نظر من در آمریکای لاتین باید بین نویسندگان آثار تخیلی، پیروان مکتب رمانتیسم، جادوگران و افراد فقیر و زمخت تفاوت قائل شد. پاچکو در حقیقت جزو نویسندگان کوتاه نویس و متواضع است که اعتقاد دارد احدی برای ژست شاعر یا نویسنده، فاتحه نمی‌خواند. پاچکو می‌گوید: «باید بدانیم که ما هیچ نیستیم. ما چیزی جز سایه نیستیم؛ ما یک مجموعه هستیم، ما زمزمه و صداهای زیر لب هستیم و این همان شعر است؛ یعنی می‌تواند شعر هم باشد البته اگر ما فقط به این زمزمه‌ها گوش فرا دهیم».

دسامبر 2009- dradio.de