محمدرضا تابش . نايب رئيس فراكسيون اميد در ستون سرمقاله شرق با تيتر« تصویر اقتدار اطلاعاتی ایران»، نوشت:
عملیات موفق سربازان گمنام امام زمان (عج) در استان کرمانشاه که به انهدام تیم تروریستی وابسته به گروهک داعش منجر شد، بار دیگر ثابت کرد امنیت کشورمان در بالاترین سطح ممکن در منطقه آشوبزده خاورمیانه قرار دارد. آنطور که وزیر موفق اطلاعات دولت یازدهم روز گذشته تأکید کرد، عملیات اطلاعاتی پیچیده و هماهنگی میان وزارت اطلاعات و نیروهای انتظامی و امنیتی کشور، به شناسایی یکی از هستههای وارداتی گروهک تروریستی داعش به سرکردگی یکی از امرای منطقهای آنان منجر شد و هلاکت چهار عضو و دستگیری تعدادي از اعضاي آن، ثمره مجاهدت خاموش نیروهای امنیتی ایران اسلامی بوده است. از امام عدل و عدالت حدیثی نقل شده که «دو نعمت برای انسانها مجهول است؛ سلامتی و امنیت»؛ تا سلامتی افراد با یک بیماری کوچک آسیب نبيند، قدر عافیت و سلامتی دانسته نمیشود و تا دشمن بیرحم، وارد خانه و کاشانه نشود، ارزش امنیت و آرامش دریافته نمیشود.
کشورهای جهان سالانه مبالغ هنگفتی برای این دو حوزه بسیار مهم و تأثیرگذار بر امر توسعه و رفاه مردم هزینه میکنند و بارها مشاهده کردهایم در پیشرفتهترین کشورهای دنیا، عملیاتهاي تروریستی چگونه باعث پديدآمدن بیم و ترس در میان آحاد مردم میشود. امروز امنیت پایدار خودمان را در مرحله اول وامدار تدابیر کارساز رهبر معظم انقلاب اسلامی هستیم. ایشان در مواجهه با چالشهای بینالمللی که میتوانست تأثیرات سوئي بر امنیت کشور بگذارد، از موضع اقتدار، عزت و حکمت رفتار کردند که امروز آثار این امنیت را میبینیم.
دولت یازدهم نیز توانست با افتخارآفرینی در مذاکرات دشوار هستهای و بهنتیجهرساندن برجام، سایه تهدیدهاي سیاسی، تحریمها و ماجراجویی در سطح جهانی را از سر ایران بردارد. اگر امروز کشور ما در مقایسه با کشورهای همسایه مانند ترکیه، عربستان، عمان، بحرین، یمن و عراق و همچنین در مقایسه با کشورهای آسیایی و غربی مانند اوکراین، فرانسه، انگلیس و ایتالیا، ضریب امنیت بالایی دارد، مرهون فداکاری نیروهای مسلح، نیروهای انتظامی و نیروهای امنیتی بهويژه در تأمین امنیت داخلی است. پس از ایجاد داعش و با وجود کمك برخی کشورهای منطقه به این گروهک تروریستی، این برادران وزارت اطلاعات و سربازان گمنام امام زمان (عج) بودند که بسیار هوشمندانه و مقتدرانه عمل کردهاند. گروهکهای ضد انقلاب در این سالها نتوانستهاند تحرکی داشته باشند و گروههایی مانند طالبان، القاعده و داعش نمیتوانند امنیت ایران ما را به مخاطره بیندازند.
شناسایی کانونهای توطئه در خارج از کشور و شناسایی اقدامات و فعلوانفعالات سرویسهای اطلاعاتی کشورهای دشمن ما، از مهمترین اقدامات سربازان گمنام امام زمان (عج) و ساير نيروهاي جانبركف نظامي و امنيتي در بخش اطلاعات خارجی است که با رصد دقیق این افراد و سرویسها و زدن رد آنها، امکان انتقال مواد منفجره به داخل کشور را از آنها گرفتهاند. همه ما باید قدردان این هوشمندی و فداکاری باشیم. به شرف سربازانی درود میفرستیم که با هدف دفاع از انقلاب، آرمانها و ارزشها بدون اینکه نامی از خود بهجای بگذارند، امنیت آحاد ملت ایران را حفظ کردهاند. در این میان امنیت مردمنهاد بهعنوان یک راهبرد عقلایی، مد نظر حاکمیت قرار دارد و امید است با توسعه هرچه بیشتر همه استانهای کشور و تداوم مشارکت حداکثری مردم در تعیین مقدرات خود در عرصههای مختلف بهویژه حوزه مشارکت سیاسی، چشم طمع همه بیگانگان همواره از ایران ما قطع شود.
- بازنگري سياستها درباره سوريه ماحصل افزايش همكاري ايران و روسيه
داوود هرميداس باوند تحليلگر مسائل سياست خارجي در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
روز گذشته وزارت دفاع روسيه طي بيانيهاي حضور و استقرار بمبافكنهاي اين كشور در ايران را تاييد كرد. بنا بر اعلام وزارت دفاع روسيه، تهران و مسكو توافقنامهاي را امضا كردهاند كه به روسها اجازه ميدهد بمبافكنهاي راهبردي خود را در پايگاه نوژه همدان مستقر كنند. با وجود اعلام استقرار بمبافكنهاي روسي در ايران، هنوز ابعاد چنداني از حضور روسها در اين پايگاه منتشر نشده است و ما هنوز نميدانيم كه حضور نظامي روسها در ايران موقتي است يا آنكه پايگاه نوژه در همدان همانند پايگاه اينجرليك براي امريكا خواهد بود. قضاوت بهتر در اين باره نيازمند اطلاعات بيشتري است ولي به نظر ميرسد كه اين حضور و آن استفاده، موقتي و محدود به انجام عملياتهايي براي بمباران مواضع نيروهاي مخالف بشار اسد، به ويژه داعش و جبهه النصره باشد و به سخن ديگر، استفاده روسها از اين پايگاه، بيشتر جنبه لجستيكي داشته باشد.
با اين حال، انتشار اين خبر در هر سطح و اندازهاي كه باشد، با توجه به افزايش رايزنيها و رفت و آمدهاي مقامات دو كشور نشان از آن دارد كه همكاري ايران و روسيه درباره سوريه در حال افزايش يافتن و پيدا كردن جنبهها و ابعاد جديد است و به عبارتي، ميتوان گفت كه دو كشور وارد فاز جديدي از همكاريهاي نظامي، امنيتي و سياسي شدهاند. از ابتداي بحران سوريه، ايران و روسيه در اين باره از مواضع كم و بيش نزديكتري نسبت به ديگر بازيگران منطقهاي و فرامنطقهاي حاضر در اين بحران برخوردار بودند و با حضور نظامي روسها در سوريه از حدود ١٠ماه پيش، اين همكاريها بيشتر شده است.
با اين حال، پس از كودتاي نافرجام در تركيه، شاهد مواضع نسبتا متفاوتي از رجب طيبب اردوغان، رييسجمهور تركيه و ديگر دولتمردان ترك هستيم و با سفر اردوغان به سنپترزبورگ و ديدار او با پوتين و سفر محمدجواد ظريف نيز خبرهايي مبني بر ايجاد همكاريهاي جديدي ميان ايران، روسيه و تركيه شنيده ميشود. اين همكاريها بيترديد ميتواند در صحنه ميداني سوريه تاثير داشته باشد. در كنار اين مساله، از همان ابتدا خبرهايي از همكاري تهران و مسكو درباره بحران عراق و مبارزه با داعش در اين كشور به گوش ميرسيد؛ چيزي كه تا به امروز عملي نشده است ولي اين افزايش همكاري قابليت تسري يافتن به عراق را هم دارد ولي من فكر نميكنم كه به انجام همكاريهايي فراتر از آن منجر شود زيرا سرعت تحولات در خاورميانه و سوريه بالاست و همان طور كه تحولات موجود منجر به افزايش همكاريها ميان ايران و روسيه و همچنين تركيه شده است، ميتواند آن روي ديگر خود را هم به نمايش بگذارد.
با اين حال، علني شدن استفاده روسيه از پايگاههاي هوايي ايران و استقرار بمبافكنهايش ميتواند اثراتي خرد و كلان را به همراه داشته باشد. مهمترين تاثيري كه اين مساله ميتواند به همراه داشته باشد آن است كه بازيگران درگير در بحران سوريه از جمله اعراب را به تغيير يا حداقل اصلاح و تعديل در برخي از سياستهايشان در قبال سوريه وادار كند. بيترديد بازيگران حاضر در سوريه در اين باره بازنگريهايي در سياستهاي اعماليشان خواهند داشت تا در صحنه معادلات منطقه بتوانند هزينههاي كمتري را پرداخت كرده و سودهاي بيشتري را دريافت كنند. با اين وجود، ترديدي نيست ايران براي حل بحران سوريه بايد از تمامي ظرفيتهاي موجود استفاده كند و با همه همسايگان خود، به ويژه روسيه روابط مثبتي داشته باشد اما نكتهاي را هم بايد مورد توجه قرار دهيم، آن است كه ايران نبايد تمامي تخممرغهاي خود را هم در سبد روسيه سرمايهگذاري كند. نكته مهمي كه ايران بايد بداند، آن است كه اينك ايران بازيگر بسيار مهمي در سطح منطقه و به ويژه سوريه است.
از سويي، ايران در همكارياش با روسيه بايد متوجه اين نكته باشد كه روسها در زمانهايي هم كه منافعشان ايجاب كرده است، برخلاف انتظار و خواست ايران عمل كردهاند كماآنكه مشاهده كرديم آنها به بهانه تحريمها، از تحويل سامانه موشكي اس ٣٠٠ خودداري كردند و به قطعنامههاي تحريمي عليه ايران در شوراي امنيت راي مثبت دادند و تنها پس از ماجراي اوكراين به ايران نگاه مثبتتري كردند و با توجه به نگاه معاملهگرانه اين كشور امكان دارد كه در بحران سوريه ايران را تنها بگذارند. ايران در سوريه نبايد همكاريهاي خود را مطلق به طرف يا كشور كرده و آزادي مانور خود در تعاملات سياسي و امنيتي را محدود كند.
- مشروعیتخواهی از آمریکا
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
«مشروعیتطلبی» در یک نظام سیاسی مستقل و در کشوری که دارای نظامی اثرگذار در عرصههای داخلی و خارجی است، حتماً باید درونی باشد چرا که در چنین نظامها و کشورهایی «هویت» و «رسالت خاص» قابل معاوضه با هیچ چیز دیگری نیست چنین نظامها و کشورهایی از آنجا که از پشتوانه عظیم ملی و حمایت اکثریت قاطع مردم برخوردارند، سیاست مستقل خویش را دنبال میکنند و در عرصه عمل تنها با آن دسته از سیاستها و کشورها به «یگانگی» میرسند که آنها نیز از چنین رویکردهایی پیروی مینمایند. در نقطه مقابل این نظامها و کشورها، دولتهایی قرار میگیرند که به دلیل آنکه از پشتوانه کافی مردمی برخوردار نیستند و از این حیث کمبود دارند، مشروعیت خارجی را طلب مینمایند و در واقع با پذیرش ادغام در سیاستها و منافع کشورهای دیگر، ادامه حیات خود را جستوجو مینمایند. چنین نظامها و کشورهایی هویت متمایزی نداشته و رسالت خاصی را هم دنبال نمیکنند. اگر به بن اینگونه نظامها هم توجه کنیم درمییابیم که دولتهای آن یا بوسیله کودتا سرکار آمدهاند یا نتیجه یک رژیم موروثیاند و یا با استفاده از الگوی سیاسی غرب و تحت شرایط خاص با حداقلی از آراء سرکار آمدهاند.
یک وجه مهم دیگر مشروعیتطلبی خارجی که به نظام سیاسی و کشور بازنمیگردد بلکه به افرادی که در رأس نظام و کشور هستند بازمیگردد، حس درونی و ساخت شخصیتی آنان است. یک کشور و نظام میتواند در عین قوت، ضعیف دیده شود این زمانی است که کشور قوی باشد ولی مسئولین ضعیفی داشته باشد. در این صورت اگر مردم و نخبگان توجه نکنند و مانع نشوند، کشور و نظام سیاسی هویت خود را از دست میدهد و منافع حیاتی آن به خطر میافتد.
در درون جمهوری اسلامی، از ابتدا افراد، دستهها و احزابی بودند که ضعف شخصیتی داشتند و از این رو مدام به امام و بعدها به رهبر معظم انقلاب توصیه میکردند که دست از مخالفت با آمریکا بردارید وگرنه کشور به خاک سیاه مینشیند. البته اینها نوعاً خود را به تغافل میزدند که این آمریکاست که نمیخواهد ایران قوی و نیرومند را بر تابد نه اینکه ایران برنامهای برای جنگ با آمریکا داشته باشد به هر حال نه امام و نه رهبر معظم انقلاب قبول نکردند که از کنار دشمنیهای روزافزون آمریکا علیه اسلام و ایران بگذرند و از این رو بود که «جبهه مقاومت منطقهای» با قطبیت ایران شکل گرفت. کمی قبل از این، همین توصیهها را بعضی از افراد در مصر به رئیس جمهور وقت آن- ابتدا سادات و سپس مبارک- کردند و آنان پذیرفتند که مشی نسبتاً انقلابی و استقلالگرای جمالعبدالناصر را کنار بگذارند از بلوک شرق هم جدا بشوند و با اسرائیل نیز از در آشتی درآیند و در نهایت در سیاست خارجی آمریکا هضم شوند تا از یک سو هزینه استقلال و مقاومت نپردازند و از سوی دیگر به نان و آبی راحتتر برسند. حالا از سال 1974 که سادات در میان بهت مسلمانان به تلآویو رفت، 42 سال و از زمانی که در ایران اولین نغمههای سازش مطرح شد و امام نپذیرفت، 38 سال میگذرد این دو تاریخ با چهار سال فاصله بهم نزدیکند.
آن روزی که سادات به تلآویو رفت، مصر، خیلی از ایران در آن روزی که دولت موقت- اولین دولت مشروعیتطلب خارجی در ایران بعد از انقلاب- بر سرکار بود، دهها بار پیشرفتهتر بود. مصر در آن روز از یک اعتبار وسیع عربی برخوردار بود و ارتش مقتدری داشت، درآمد دولت هم برای جمعیتی که آن روز حدود 30 میلیون نفر بودند، نسبتاً خوب بود و از این رو مصر به اکثر کشورهای آفریقایی کمکهای بلاعوض هم میکرد. در حالی که در سال 58 در ایران دولت در ابعاد مختلف ضعیف بود و بخش اعظم ارتش ایران هم عملاً فروپاشیده بود. امروز که نزدیک به چهار دهه از آن روزهای مصر و ایران میگذرد، وضع این دو کشور از هر جهت قابل توجه است امروز مصر بزرگ آن روز، تقریباً اعتباری ندارد و در هیچ پرونده مهم منطقهای و جهان و حتی پرونده کشوری مثل لیبی که در مجاورت مرزهای آن است، به بازی گرفته نمیشود و در صحرای سینای خود هم درگیر یک بحران امنیتی شش ساله است در حوزه اقتصادی هم همین دو روز پیش یک مؤسسه معتبر مصری گفت مشکلات اقتصادی، مصر را در معرض یک انقلاب جدید قرار داده است.
مشروعیتطلبی خارجی از سوی افرادی که بنیانهای دینی و انقلابی ندارند، پدیده عجیبی نیست در ایران نیز این نوع افراد همیشه بودهاند. یادمان نرفته است که در روزنامههای رسمی کشور، امثال سعیدی سیرجانی، صادق زیباکلام، عطاءالله مهاجرانی و طیفی دیگر از شبهروشنفکران، ادغام در سیاستهای استکباری و کسب وجاهت در میان آنان را توصیه و در دانشگاهها معادلهسازی مینمودند. اینها اگرچه به عنوان بسترساز یک رخداد شوم مهم هستند اما درعین حال اگر توصیهای باشد و نظام و دستگاههای کشور در برابر آن بیاعتنا باشند، اتفاقی نمیافتد. متأسفانه الان درکشور ما این تفکرات انحرافی به یک پدیده سیاسی در درون دولت تبدیل شده است.
یکی از افرادی که به دلیل شرکت فعال در فتنه 88 محاکمه و محکوم به حبس شده و هم اکنون در وزارت خارجه ما در حلقه اصلی تصمیمگیری حضور دارد- و این حلقه هم با این فرد هم داستان است- در مصاحبه با هفتهنامه دولت ملت میگوید: «هدف سیاست خارجی دولت باید اعتمادسازی بینالمللی و رسیدن به یک تفاهم بینالمللی و کسب مشروعیت بینالمللی باشد». خب این نگرش وقتی به سوریه و دستاورد شگرف ایران در حفظ یک نظام سیاسی مردمی در معرض تندباد غربی- عربی میرسد، جمعبندیاش این است که سیاستهای ما شکست خورده و در واقع این آمریکاست که در غیاب ما سرنوشت سوریه را تعیین میکند! این جریان در واقع از یک سو قدرت کشور خود را کوچک میشمرد در حالی که همه کشورها اذعان میکنند که اگر ایستادگی ایران نبود برنامه غرب و اعراب در سوریه به بار مینشست از سوی دیگر قدرت عمل آمریکا در سوریه را بزرگ میبیند و این در حالی است که آمریکاییها شش سال است شعار تغییر سوریه را میدهند و هیچ اتفاقی هم در روی زمین به نفع آنان روی نداده است! حالا این آقایان میگویند منافع ملی ما اقتضا میکند که سرنوشت سوریه در یک باشگاه بینالمللی با حضور ما تعیین شود و مدعیاند که ما از طریق گفتوگو میتوانیم برای نگرانیهای امنیتی که از ناحیه اسرائیل علیه شیعیان داریم، تضمینهایی را بگیریم! عجیب است آمریکاییها خودشان در خودشان این قدرت را نمیبینند که فیصله دهنده به پروندهای باشند و یا بتوانند به یک روند نتیجهمند در این منطقه شکل دهند! این جریان در ایران میگوید آمریکا مقتدر است! اخلاقی عمل میکند! و علاقه دارد با ما درباره مسایل منطقه به تفاهم برسد!
جریانی که دنبال کسب مشروعیت خارجی است و ادعا میکند که میخواهد مشروعیت ایران بالا برود و در واقع دنبال وجههسازی برای خود در نزد آمریکاییهاست، باور نمیکند که چند دهه از ابرقدرتی آمریکا- به معنای قدرتی فیصله دهنده، اجماعساز، اخلاقی، مهارگر- گذشته است. آمریکا بخصوص در حد فاصل مدیترانه تا اقیانوس هند قادر به تغییر معادله یا ایجاد یک معادله نیست بلکه فقط میتواند در یک روند تا حدی اخلال کند. کافی است که به پروندههای منطقهای نگاهی بیندازیم. این جریان میگوید آمریکا در جنگ یمن دخالت ندارد و مخالف آن است و در گزاره دیگر میگویند آمریکا به عنوان ابرقدرت به تعهدات خود پایبند است ما میپرسیم از دل این معادله چه بیرون میآید: 1- آمریکا ابرقدرت است 2- با جنگ یمن مخالف است. این دو گزاره که توامان نمیتوانند صحیح باشند بالاخره اگر آمریکا ابرقدرت است حسب مسئولیت اخلاقی که یک ابرقدرت دارد باید اجازه وقوع چنین جنگی را بدهد و اگر توان جلوگیری دارد و جلوگیری نمیکند پس وجه اخلاقی آن غلط است و نمیتوان به تعهدات اخلاقی او اعتماد داشت.
این جریان با تساهل و تسامح از کنار عمق نفرتی که آمریکاییها از ایران و انقلاب آن دارند، عبور میکنند و با سادهپنداری، ضربات سنگینی که انقلاب ایران بر پرستیژ و منافع آمریکا زده است را از نظر آمریکائیها یک موضوع قابل عبور تلقی میکنند اینها البته میدانند که بخش زیادی از افول آمریکا از جایگاه ابرقدرتی تحولساز به جایگاه «کشوری مانعتراش» مرهون انقلاب ایران است و این را آمریکاییها لااقل تا 300 سال آینده فراموش نخواهند کرد. این جریان در عین اینکه لابی صهیونیستی را حاکم بر پارلمان و سیستم احزاب رسمی آمریکا میداند، گمان میکند این لابی و رژیم صهیونیستی فراموش میکنند که این ایران بود که با کمک به گروههای مقاومت لبنانی و فلسطینی، سیاستهای اسرائیل را با بنبست مواجه کرده است.
این جریان گمان میکند در عمل، مشروعیت بینالمللی - البته به تعبیری درستتر مشروعیت آمریکایی - به ایران و دولت کنونی آن، « اعطا» میشود به عبارتی این جریان گمان کرده است که چون یک ادبیات متمایز با ادبیات حضرت امام را در عرصه سیاست خارجی دنبال میکند، به طور واقعی از سوی آمریکا مورد استقبال قرار میگیرد و در نتیجه با توافق دو طرف ضمن آنکه این آقایان کار خود را در نظام جمهوری اسلامی ادامه میدهند، در این میان بخشی از مشکلات مردم را هم با کمک آمریکا حل میکنند و در تاریخ به عنوان قهرمان ملی به ثبت میرسند. این در حالی است که آمریکاییها اگرچه حضور این افراد در مناصب نظام را ترجیح میدهند اما به خاطر کینه و حقد سرشاری که از ملت ایران و «جمهوری اسلامی» در دل دارند، به ایران روی خوش نشان نمیدهند از این روست که حدود ششماه است از تلفنهای شبانه و روزانه کری- ظریف یک لیتر آب هم برای ملت ایران گرم نشده است.