همشهری آنلاین: روابط ایران و ترکیه، توافق ایران و روسیه و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله‌های شنبه-۳۰ مرداد-جای گرفتند.

احمد غلامی . سردبير در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر«کودتای ٢٨ مرداد روحانی و مخالفانش» نوشت:

این روزها به‌ بهانه کودتای ٢٨ مرداد مخالفان دولت تلاش می‌کنند نشان دهند پیروزی کودتا و شکست مصدق به‌دلیل «خوش‌بینی» بیش از حد به آمریکایی‌ها بوده است. «خوش‌بینی» کلیدواژه یا پروژه جدید مخالفان برای حمله به روحانی است. آنان بیش از آنکه در پی واکاوی واقعه تاریخی کودتای ٢٨ مرداد باشند، قصد مشابهت‌سازی ماجرای نفت و دولت مصدق، با مسئله هسته‌ای و دولت روحانی را دارند. از‌این‌رو آشکارا می‌گویند که «خوش‌بینی» حسن روحانی بالاخره کار دستش می‌دهد و آمریکا پشتش را خالی می‌کند. سرنوشت کنش سیاسی و دولتِ مصدق که با کودتا برچیده شد، نسبت چندانی با دولت روحانی ندارد. مخالفان دولت روحانی بهتر از هرکسی می‌دانند، کشورهای خارجی نه‌تنها توان کودتا در ایران را ندارند بلکه ناگزیرند در حل منازعات و مناقشات منطقه با ایران رایزنی کنند. پس «خوش‌بینی» بیش از آن‌که هشداری برای سیاست‌ خارجی ایران باشد که هست، اهرم فشار داخلی دارد.

«خوش‌بینی»، رمز عملیات تازه‌ای علیه روحانی است که رو به سوی آینده دارد. آنان مترصدند که آمریکایی‌ها آگاهانه یا ناآگاهانه خطایی مرتکب شوند تا تقاص آن را از روحانی و دولتش بگیرند. وگرنه مخالفان دولت می‌دانند که خوش‌بینی در سیاست خارجی معنای دوم حماقت است. حتی مصدق هم به آمریکایی‌ها خوش‌بین نبود. او ناگزیر بود با آنان از سر مدارا وارد مذاکره شود. مصدق نه‌تنها آدم خوش‌بینی نبود، بسیار هم بدبین بود. چنان‌که بدبینی بیمارگونه‌اش به انگلیسی‌ها و حتی هیأت همراه‌شان در تاریخ بی‌بدیل است. او در این تنهایی بزرگ نمی‌توانست جبهه دیگری در برابر آمریکا باز کند. آمریکایی‌ها هم نشان داده بودند بازی برایشان دو سر بُرد است. اگر ایران پیروز می‌شد، آنها از آن پس در معامله و مواجهه با انگلیسی‌ها دست بالا را می‌گرفتند و مهم‌تر از همه اینکه «سازمان ملل به شأن حقیقی و تمام و کمالش می‌رسید، وقتی کشوری کوچک و بی‌دفاع می‌توانست بر پایه اصل برابری، کشوری بزرگ را طرف صحبت بگیرد و یک بار هم شده حق بر زور پیروز شود»,١ از سوی دیگر مصدق چون حسن روحانی می‌دانست، روی میدان مین راه می‌رود و باور داشت که هر توافقی باید به تأیید مجلس برسد: «مک گی جا خورد وقتی مصدق به او گفت هر توافقنامه مفروضی را بدون هیچ‌گونه تأییدی از سوی خودش برای مجلس می‌فرستد».٢

پیش از کودتای ٢٨ مرداد نیز پیام‌هایی جدی مبنی ‌بر اینکه کودتایی در راه است، برای مصدق فرستاده می‌شد. اما او کاری نمی‌کرد و تمهیدی نمی‌اندیشید و همچون گذشته که در مقاطع حساس به مردم پناه می‌برد، این‌بار چنین نکرد. شاید باور داشت کنش سیاسی‌اش به سرانجام رسیده و در آن وضعیت هر کنشی منجر به از بین‌رفتن دستاوردهایش می‌شود. او بی‌کنشی را رهیافتی برای کنش‌های سیاسی آتی‌اش می‌دید. شاید هم مصدق برای انجام کار کارستان خود تبعید را به جان خریده بود. او با هوش غریزی پی برده بود، بی‌کنشی در آن زمان و مکان کنشی سیاسی به‌حساب می‌آید. پس هر کنش سیاسی که آینده نامعلومی برای او و تفکرش رقم می‌زد رفتاری نسنجیده بود. مصدق پروژه سیاسی‌اش را تمام‌شده می‌‌دانست: ملی‌شدن صنعت نفت.

اگر حسن روحانی مذاکرات هسته‌ای را از یک پروژه سیاسی خارج و آن را حقوقی کرد، مصدق ملی‌شدن نفت را از ماهیت حقوقی‌اش خارج و آن را به پروژه‌ای سیاسی بدل کرد.

او می‌دانست برای ملی‌کردن نفت به مردم و مجلس نیاز دارد و گذشته از اینکه خالق امر سیاسی بود و برای اجرایی‌‌کردن تفکراتش همواره دست‌به‌دامان مردم می‌شد، می‌دانست در ملی‌کردن نفت بیش از هر چیز توان مردم کارگشاست. اگر مردم و مجلس نبودند و او پروژه ملی‌شدن نفت را سیاسی نمی‌کرد، ایده‌اش در لابیرنت‌های دربار و توطئه‌ها و دسیسه‌های عوامل داخلی و خارجی دفن می‌شد. از‌همین‌رو مردم را برگزید تا از ترفند دسیسه‌کاران در امان باشد. خشم رئیس سلطنت‌طلب مجلس از مصدق بی‌دلیل نیست: «این آدم نخست‌وزیر است یا رهبر توده؟ آخر چه‌جور سیاست‌مداری هر بار که بناست مسئله‌ای سیاسی حل‌وفصل شود‌ می‌گوید من با مردم حرف خواهم زد. این آدم همیشه به نظر من غیرقابل اطمینان می‌آید. اما در بدترین کابوس‌هایم هم هیچ فکرش را نمی‌کردم پیرمردی هفتاد ساله بتواند هوچی‌گری و عوام‌فریبی کند، یک آدم تحریک‌کننده اراذل که در محاصره‌کردن ساختمان مجلس به‌دست تعدادی قلچماق یک لحظه هم تردید نمی‌کند»,٣

مصدق را خیابان به قدرت رسانده بود: «ماندنش در منصب نخست‌وزیری هم به لطف همان خیابان بود. هر بار مخالفان چه در مجلس و چه در دربار روی دستش بلند می‌شدند، صاف دست به دامان مردم می‌شد و تکیه‌اش به تظاهرات مردمی بود تا بتواند رقبایش را تحت ‌تأثیر قرار بدهد»

مصدق برای دستیابی به حقانیت حقوقی ایران در جامعه جهانی متوسل به امر سیاسی شد، درست برعکس حسن روحانی که ناگزیر بود جلو سوءاستفاده سیاسی از مسئله هسته‌ای را بگیرد و آن را به مسیر حقوقی‌ بازگرداند. دولت احمدی‌نژاد درصدد بود مسئله هسته‌ای را ایدئولوژیک کند. ایدئولوژی برساخته‌ای که او را در داخل به قدرتِ بیشتر می‌رساند و به‌تبع آن موجب دستیابی او به جایگاهی جهانی می‌شد. او با ایدئولوژیک‌کردن فضا و تکیه بر «ولونتاریسم» بر آن بود تا طرفدارانش را یکپارچه سازد و صدای هر منتقدی را خاموش کند و با فراغ‌بال بتواند پای میز مذاکره بنشیند. اما سوءاستفاده از موضوعی حقوقی در قالب مفاهیم ایدئولوژیک، همه را -چه در داخل و چه خارج- علیه او برانگیخت. احمدی‌نژاد نشان داد اگر فرصتی فراچنگ آورد، آدم بسیار خطرناکی است.

حسن روحانی مسئله هسته‌ای را به جایگاه خودش، همان جایگاهی حقوقی برگرداند، تا با حل مسئله هسته‌ای از طریق راهکارهای حقوقی جلوی هرگونه سوءاستفاده سیاسی و ایدئولوژیک از آن را بگیرد. با بازگشت مسئله هسته‌ای به ماهیت حقوقی‌اش بسیاری کسان از این رهگذر حذف یا کنار گذاشته شدند و طبعا منافع اقتصادی و سیاسی‌شان را از دست دادند. آیا پروژه «خوش‌بینی»، دست‌ساخته شکست‌خوردگان است؟ آیا آنان در حال ریختنِ «آتش تهیه» برای اسقاط دولت روحانی هستند؟ بی‌تردید هیچ سیاستمداری در دنیای امروز خوش‌بین نیست. جهان ناامن کنونی جایی برای خوش‌بینی ندارد. همه‌ جا را جنگ و جدال و بدبینی فرا گرفته است. در این هنگامه چرا حسن روحانی باید خوش‌بین باشد!

  • چرا آمریکا از توافق اخیر ایران و روسیه وحشت کرد؟

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

همکاری نظامی ایران و روسیه در نبرد با تروریست‌ها، یک نقطه عطف بسیار مهم تلقی شده است. این موضوع آنقدر آمریکایی‌ها را نگران کرد که معاون سابق سازمان سیا - مایکل مورل - گفت ماموران مخفی سیا در سوریه باید هر شهروند ایرانی و روس را در سوریه به قتل برسانند و نیز برای رژیم صهیونیستی آنقدر خطرناک بود که از آن به «تحولی بسیار مهم»، «آغاز تغییرات ریشه‌ای» و «آغازی بر ساختار جدید در خاورمیانه»  یاد کند. کما ‌اینکه سعودی‌ها و دولت‌های عرب وابسته به آن، این اقدام را «چالشی بزرگ برای آمریکا و عربستان»، «نقطه عطف بی‌سابقه»، «پیام سیاسی صریح به آمریکا»، «اقدامی استراتژیک از درون یک ائتلاف واحد» و «برهم‌زننده» تعادل در منطقه یاد کردند. درخصوص این موضوع چند نکته اساسی به چشم می‌خورد:

1- توافق ایران و روسیه برای استفاده محدود جنگنده‌های روسیه از پایگاه هوایی همدان برای مقابله با تروریست‌های داعشی در دیرالزور و الرقه، خود به خود یک اقدام فوق‌العاده به حساب نمی‌آید و از آنجا که پیش از این نیز هواپیماهای جنگی روسیه  و سیستم موشکی آن علیه تروریست‌ها فعال بودند، استفاده از پایگاه همدان نباید استراتژیک تلقی شود اما هم آمریکایی‌ها، هم صهیونیست‌ها و هم سعودی‌ها آن را استراتژیک معرفی کرده‌اند. چرا؟

این قلم نمی‌خواهد اهمیت همکاری نظامی ایران و روسیه در سوریه و استفاده اخیر هواپیماهای نظامی روسیه از پایگاه شهید نوژه را انکار کند و یا آن را کم‌اهمیت جلوه دهد، سؤال این است که یک اقدام نظامی که سطح گسترده‌تر آن پیش از این بین ایران و روسیه انجام شده و از آغاز آن 10 ماه می‌گذرد، چرا باید برای جبهه آمریکا تا این حد مهم باشد که از آن به آغازی بر ساختار جدید خاورمیانه و یا برهم‌زننده تعادل منطقه‌ای و آغاز تغییرات ریشه‌ای یاد نمایند؟ آمریکایی‌ها، اسرائیلی‌ها و سعودی‌ها از چه چیزی خبر دارند و یا از چه چیزی خبر می‌دهند که با این ظاهر نمی‌خواند؟

تاکنون پنج مرحله اقدام‌پروازی بمب‌افکن‌های «تو 22 ام3» و «سو 24»  از مبداء همدان به مناطقی در دیرالزور انجام شده است و خبرهای منتشره بیانگر آن است که حدود 100 نفر از داعشی‌ها در این حملات کشته شده‌اند.

پس کاملا واضح است که استفاده از پایگاه همدان برای جنگ با داعش صورت گرفته است و احیانا دامنه این توافق خاص به مناطق دیگر نمی‌رسد و البته بین روسیه، ایران و سوریه توافقات دیگری درخصوص سایر مناطق عملیاتی سوریه وجود دارد ولی آنچه پیداست این توافق اخیر در مورد مبارزه با داعش صورت می‌گیرد و محدوده آن هم از شرق سوریه فراتر نمی‌رود.

آمریکا تا همین دو روز پیش وانمود می‌کرد که با روسیه در سوریه بر سر جنگ حلب و بمباران شبه‌نظامی نظیر جیش‌الفتح اختلاف‌نظر دارد و این را کمک به داعشی‌ها می‌داند چرا که به هر حال برای آنها «حاشیه امن» فراهم می‌کند در این ماجرا آمریکا وانمود می‌کرد که داعش را تروریزم بد دانسته و بر مبارزه و ریشه‌کن کردن آنها تاکید دارد. حالا ایران و روسیه با تحلیل خاص خود تصمیم گرفته‌اند که همزمان با عملیات علیه جبهه‌النصره، محیط نسبتا امن داعش را بهم بزنند خب آمریکایی‌ها، سعودی‌ها و صهیونیست‌ها که تا دیروز می‌گفتند جنگ با النصره را رها کنید و به جنگ داعش بیایید باید از این توافق استقبال و آن را گامی در جهت محو داعش ارزیابی می‌کردند اما آنان این اقدام را بسیار خطرناک و یک چالش مهم بین آمریکا و روسیه ارزیابی کردند، صهیونیست‌ها آن را اقدامی خطرناک و آغازی بر خاورمیانه‌ای مطابق با مدل ایرانی-روسی خواندند و سعودی‌ها- آنچنان که روزنامه‌ الریاض نوشت - این اقدام را مایوس‌کننده نامیدند!

از آنچه روی داده است می‌فهمیم که نه تنها شعار تروریستی خواندن جبهه‌النصره از سوی آمریکا اصالت ندارد، حتی تروریست بد خواندن داعشی‌ها هم اصالت ندارد و آمریکا نه تنها داعش را یک تهدید تلقی نمی‌کند بلکه آن را یک فرصت برای خود و تهدید برای مخالفان آمریکا - ایران و روسیه - ارزیابی نموده و بر حفظ آنان تاکید دارد. پیش از این بعضی از تحلیلگران معتقد بودند آمریکایی‌ها می‌خواهند به ظاهر جنگ با داعش را در دست خود بگیرند و در باطن با داعش  مذاکره کنند و به توافق برسند. پایه این توافق به رسمیت شناختن و حمایت آنان از سوی آمریکا و شعله‌ور نگه داشتن درگیری  سنی-شیعی از سوی داعش است. آنچه این روزها از آمریکایی‌ها، صهیونیست‌ها و سعودی‌ها شنیدیم در واقع از روی نیات واقعی و اهداف استراتژیک آمریکا پرده برداشت و از این روست که ما هم علیرغم آنکه توافق اخیر ایران و روسیه در ناامن کردن محیط داعش در شرق سوریه را استراتژیک نمی‌دانیم اما از نظر اینکه بر هم زننده یک طرح خونین آمریکایی- داعشی علیه امنیت منطقه است آن را «فوق استراتژیک» تلقی می‌نمائیم.

2- از عبارات آمریکایی‌ها، صهیونیست‌ها و سعودی‌ها بخوبی در می‌یابیم که طی هفته‌های اخیر نگرانی‌های عمیقی آنان را در میان گرفته است. پس از شکست کودتای ترکیه و تیرگی شدید روابط آنکارا با غرب و آشکار شدن گرایش حل مسایل با همسایگان از سوی ترکیه که در جریان سفر هیئت‌های ایرانی، روسی و ترکیه‌ای به سه پایتخت مهم منطقه یعنی تهران، مسکو و آنکارا صورت گرفت، توافق ایران و روسیه در حمله هوایی به داعش با استفاده از پایگاه هوایی همدان و همراهی ترکیه با این توافق - بعنوان عضو ناتو- توافق یاد شده یک ضربه استراتژیک به آمریکا و سعودی‌ها و صهیونیست‌ها به حساب می‌آید. این ضربه استراتژیک نقشه حساس آمریکا و بخصوص حزب دموکرات آن را به شدت دچار مشکل می‌کند.

آمریکایی‌ها در یکی - دو سال اخیر تلاش گسترده‌ای کردند تا وانمود شود سرنخ تحولات دست ایالات متحده است و آنچه در دوره ریاست جمهوری ریگان، بوش اول، کلینتون و بوش دوم بصورت یک آرزو درآمده بود و انقلاب ایران مهمترین مانع تحقق آن بود، هم اینک محقق شده است از این رو هیئت حاکمه آمریکا دنبال این بود که با استناد به مواردی مثل توافق هسته‌ای ایران، طرحی که برای به قدرت گولن در ترکیه داشت، تلاش گسترده‌ای که برای رساندن سوریه به یک طرح سیاسی ناظر به حذف اسد از قدرت داشت و نیز تلاشی که برای به نتیجه رساندن مذاکرات 90 روزه! کویت که طی آن قرار بود انصارالله و انقلاب یمن را از میان بردارند و آن را اولاً خلع سلاح و سپس حذف سیاسی نمایند، داشت، درصدد بود تا از یک سو قدرت فروپاشیده آمریکا در منطقه را تا حدودی بازسازی نماید و از سوی دیگر انتخابات آبان ماه ریاست جمهوری آمریکا که همه پیش‌بینی‌ها از کاهش شدید مشارکت مردمی در این انتخابات حکایت دارد را به نفع حزب دموکرات رقم بزنند. وضعیت فعلی در واقع همه این سرمایه‌گذاری را با مخاطره جدی مواجه کرد.

در این میان اگرچه ممکن است در انتخابات ریاست جمهوری آینده، کلینتون بر رقیبش پیروز شود اما با شرایط فعلی بازسازی قدرت فروپاشیده آمریکا در منطقه امکان‌پذیر نخواهد بود. از این روست که بی‌بی‌سی عربی، همکاری ایران و روسیه را یک چالش بزرگ- نه برای داعش بلکه- برای آمریکا ارزیابی می‌کند و «ریاض» آن را بر هم زننده تعادل می‌خواند و روزنامه لبنانی النهار- وابسته به نوکران آمریکا در بیروت- آن را «پیامی ویرانگر برای کاخ سفید» تلقی می‌کند.

یک نکته کلیدی در این ماجرا این است که آمریکایی‌ها در آستانه انتخابات آبان ماه به شهروندان خود می‌گفتند ما به آرامی و بدون هزینه یا بدون دادن امتیاز در حال بازگشت به تهران هستیم و دور نیست زمانی که ما دوباره از طریق تهران و مرزهای ایران بر منطقه غرب آسیا مسلط شویم آمریکا درصدد بود که از طریق فعال‌سازی روابط سیاسی ایران و اروپا و در عین حال تداوم فشار اقتصادی به منظور دامن زدن به عطش دولت ایران در برقراری روابط سیاسی با غرب، آرام آرام بساط گذشته خود را در ایران پهن کند و با استناد به تن دادن ایران به تحمیلات برجام به شهروندان آمریکایی‌ می‌گفت ما برای رسیدن دوباره به ایران موانع را برداشته‌ایم و در دولت جدید - پس از برگزاری در پایان سال 2016- ایران را به چنگ می‌آوریم. اما در واقع آنچه که شهروندان آمریکایی در تصاویر تلویزیونی و مخابراتی مشاهده می‌کنند چیز دیگری است. کودتای آمریکایی در ترکیه شکست می‌خورد و آمریکا زمزمه انتقال پایگاه هوایی خود از اینجرلیک به خاک یک کشور اروپایی را سر می‌دهد و ایران در حال توسعه روابط حساس خود با کشورهای آسیایی است. در این میان ترامپ هم روی اعصاب هیئت حاکمه آمریکا و حتی رهبران حزب جمهوری‌خواه رفته و دولت کنونی آمریکا را پرورش دهنده داعش معرفی می‌کند که این حتی از نظر سران جمهوری‌خواه یک جرم استراتژیک برای ترامپ محسوب می‌شود.

اما آنچه در کاخ سفید پخت و پز می‌شود، چه به بازار برسد و چه نرسد واقعیت این است که در منطقه موسوم به خاورمیانه- که کانون اصلی قدرت آمریکا به حساب می‌آید- قدرت و توافق دیگری در حال شکل‌گیری است و ایران بعنوان پابرجاترین و مقتدرترین دشمن آمریکا در کانون این توافق قرار دارد و توافقی که حتماً سایه سنگین و ویرانگر آن بر سر رژیم صهیونیستی و رژیم سعودی پهن خواهد شد.

  • اين شكاف ويرانگر

روزنامه اعتماد در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

در همه جوامع اختلاف و حتي تنش وجود دارد. اصولا اختلاف، ذات يك جامعه پوياست و اين اختلافات در بسياري از موارد منشا تحول و حركت نيز مي‌شود، مشروط بر اينكه وراي اين اختلافات حدي از تفاهم و توافق وجود داشته باشد. اگر هيچ توافق و تفاهمي نباشد، كوچك‌ترين اختلافات مي‌تواند عميق و در نهايت كشنده شود. جامعه ايران نيز مستثني از اين قاعده نيست، انواع و اقسام اختلافات در آن بوده و خواهد بود. اين اختلافات در سطوح بالاي سياسي جامعه نيز هست. در اوايل انقلاب به حد درگيري مسلحانه و براندازي رسيد، بسياري از نيروها از دو طرف ترور يا اعدام شدند. پس از گذشت مدتي، حداقلي از آرامش و وحدت سياسي را تجربه كرديم، اين مسير با فراز و فرودهايي ادامه داشت تا سال 1384 كه انتخابات آن به شكل‌گيري يك شكاف جدي و جديد منجر شد. به‌طوري كه عده‌اي نيز نان خود را در زبانه‌هاي سوزان اين آتش مي‌پختند. اتفاقات سال 1388 اين شكاف را به سرحد جدايي رساند ولي خوشبختانه جدايي قطعي رخ نداد و ظرفيت‌هايي كه درون نظام سياسي ايران بود، امكان پيوند عضو را فراهم كرد و در انتخابات سال 1392 اين زخم و شكاف به نحو چشمگيري ترميم شد و انتظار مي‌رفت كه در مسير وحدت نسبي حركت شود كه چنين هم بوده است.

اين روند ادامه يافت ولي بي‌تجربگي‌ها و اقدامات برخي دست‌هاي تفرقه‌انداز زمينه را براي تعميق مجدد اين شكاف فراهم كرده است. آنان كه منافع خود را در تفاهم نسبي نيروهاي سياسي نمي‌بينند آگاهانه يا ناآگاهانه آتش اختلافات را با هيزم‌هايي كه مي‌آورند و در آن مي‌ريزند، شعله‌ورتر مي‌كنند. وضعيت به گونه‌اي است كه معاون مركز تحقيقات استراتژيك وزارت اطلاعات نيز مجبور به تذكر شده است:

«متاسفانه در داخل كشور عده‌اي درگير مسائل قدرت‌اند، براي قدرت به دعوا افتاده‌اند و از درون مشكل ايجاد مي‌كنند. البته كه اهداف آنها با دشمن متفاوت است و ما به هيچ‌وجه جريان‌هاي سياسي داخلي خودمان را متهم نمي‌كنيم كه اهداف‌شان با دشمن يكي است اما ابزارهاي‌شان يكسان است و دچار غفلت مي‌شوند چرا كه فضا به‌گونه‌اي شده است كه چون ما به دنبال صندلي قدرت هستيم، يادمان رفته است كه بعضي كارها به صلاح ما نيست و نبايد انجامش دهيم.»

اين مشكل يكطرفه نيست. يك گروه رسانه ملي را ابزار خود قرار مي‌دهند و هرچه مي‌توانند عليه يك مرجع تقليد كه دستش از دنيا كوتاه شده، سخن مي‌گويند و اين كار را در ذيل مثلا دفاع از انقلاب انجام مي‌دهند! طرف مقابل هم مقابله به مثل مي‌كند و در شرايطي كه دشمنان منطقه‌اي و تاريخي ايران در حال بسيج مزدوران خود عليه تماميت ميهن ما هستند. چنين بي‌محابا عليه يكديگر اقدام كردن جز بي‌خردي و بلاهت چيز ديگري نيست. در يك سطح پايين‌تر ولي با همين سبك و سياق چنان حملات و توهين‌هايي را به رياست‌جمهوري مي‌كنند، كه اخلاق را قرباني مطامع سياسي خود كرده و هيچ توجه ندارند كه رياست جمهور به جز شخصيت حقيقي، واجد شخصيت حقوقي نيز هست و اين جايگاه را نمي‌توان با كلماتي زشت و دور از ادب سياسي مخاطب قرار داد.

اين اختلافات حتي در سطوح اجرايي و برنامه‌اي نيز مشاهده مي‌شود. در شرايطي كه همه كوشش‌هاي عربستان در اين جهت تنظيم شده كه ايران را از دستيابي به درآمدهاي نفتي محروم كند و در مقابل وزارت نفت ايران درصدد سازماندهي حضور دوباره فناوري و نيروي متخصص و سرمايه‌هاي خارجي در اين صنعت است، هجوم بي‌سابقه‌اي به قراردادهاي نفتي پيشنهادي دولت صورت مي‌گيرد. قضيه اين نيست كه اين قراردادها بايد نقد شود و مطابق قانون اساسي و در جهت منافع ملي كشور باشد. حتما بايد چنين باشد، ولي راهكار آن روشن است، اگر قراردادي فاقد اين چارچوب است، مي‌توان از طريق قانون درخواست ابطال آن را كرد و رهبري نظام نيز اجازه نمي‌دهند كه مواردي كه ناقض منافع كشور است

در قراردادها گنجانده شود. حتي نقدهاي علني هم خوب است ولي اگر طي آنها ادبياتي تند و توهين‌آميز به كار برده شود، قضيه فرق خواهد كرد. مورد ديگر از اين اختلافات مربوط به مسائل ميان شهرداري تهران و دولت است كه دست‌اندركاران آن هرگاه فرصتي بيابند از نيش زدن به يكديگر ابايي ندارند. اينكه بگوييم شهرفروشي از نفت‌فروشي بدتر است، يا در مقابل شهرداري نيز به دولت كنايه بزند، هيچ مشكلي را حل نمي‌كند و فضاي همكاري و تفاهم را از ميان مي‌برد. ادامه اين وضعيت نشان مي‌دهد كه اختلافات ميان ما حالتي از واگرايي شديد پيدا مي‌كند و به گسيختگي منجر خواهد شد؛ اگر جلوي آن را نگيريم. همه اينها رسيدن به حداقلي از تفاهم ملي را بيش از پيش ضروري ساخته است.

  • آزمون‌های تاریخی موفق <تهران و آنکارا>

 رضا‌ هاکان تکین سفیر ترکیه در ایران در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:

روابط ترکیه و ایران بر ریشه‌های عمیق تاریخی و ارزش‌های مشترک فراوانی استوار می‌باشد. از این رو، اصولاً روابط دو کشور مستقل از تغییر دولت‌ها همواره در مسیری نزدیک به یکدیگر پیش رفته است زیرا بین قلب‌های دو ملت پیوندی دوستانه وجود دارد.

انتخاب جناب آقای حسن روحانی به ریاست جمهوری در سه سال پیش، مصادف با دوره‌ای بود که در منطقه‌مان بی‌ثباتی و ناامنی اوج گرفته و تنش ناشی از اختلافات مربوط به برنامه هسته‌ای ایران افزایش یافته بود. در انتخاباتی که در چنین دوره سختی برگزار شد، کسب این نتیجه که منعکس کننده اراده آزاد ملت ایران بود از دیدگاه ترکیه نیز خوشحال کننده بود. زیرا این نتیجه، فراتر از برگزاری موفقیت‌آمیز انتخابات دموکراتیک در کشور دوست و برادر ایران، از این نظر که در ایران- کشوری که دارای جایگاه مهمی در منطقه است- رئیس جمهوری بر سر کار می‌آید که وعده تلاش در جهت ایجاد تعامل سازنده با دنیا، اولویت بخشی به توسعه همکاری‌ها با کشورهای همسایه و حل مسأله هسته‌ای از طریق دیپلماسی و بر اساس منافع متقابل را می‌دهد نیز دارای مفهومی متمایز می‌باشد. از این جنبه بر سرکار آمدن جناب آقای روحانی تحولی امیدبخش بود. ترکیه نیز از نخستین کشورهایی بود که پیروزی در انتخابات را به جناب رئیس جمهوری تبریک گفت و آمادگی خود برای همکاری با ایشان را اظهار کرد.

توسعه و تقویت روابط مستحکم بین ترکیه و ایران با وجود عبور از آزمون‌های ناشی از وضعیت موجود در منطقه، در دوره دولت جناب آقای روحانی نیز تداوم یافته و به ساز و کار جدیدی دست یافته است. چنانچه ساز و کار شورای عالی همکاری که در دستور کار دو کشور قرار داشته و ماهیت هیأت مشترک وزیران را دارا می‌باشد در دوره جناب آقای روحانی تشکیل شده و نخستین نشست آن نیز در دیدار مورخه 19 خرداد 1393 جناب آقای روحانی از ترکیه برگزار و بعدها باز طی دو دیدار متقابل در سطح رؤسای جمهوری، دومین و سومین نشست آن برگزار شده است. در حال حاضر نیز به عنوان یک مکانیزم همکاری مؤثر بین دو کشور که با اراده سیاسی متقابل مستحکم شده کارآمدی خود را ادامه داده و به روابط دوجانبه‌مان جهت می‌دهد.

از سوی دیگر، دولت‌های ترکیه و ایران اختلاف نظرهای خود در برخی مسائل منطقه‌ای و در رأس آن در بحران سوریه را به روابط دوجانبه خود منعکس نکرده و در سایه رویکرد خود مبنی بر حل این مسائل از طریق همکاری و گفت‌وگو توانسته‌اند بازتاب‌های منفی این بحران‌ها بر روابط دوجانبه را تحت کنترل قرار دهند، دیالوگ دوجانبه در این موضوع به طور منظم ادامه داده شده است. ضمناً ترکیه از مشارکت ایران به عنوان بازیگر مهم منطقه در جست‌وجوی راه حل مشکلات منطقه‌ای در سطح بین‌المللی همواره دفاع کرده و متعاقب حل مسأله هسته‌ای، از مشارکت ایران در مذاکرات بین‌المللی در مورد بحران سوریه نیز با خرسندی استقبال کرده است. این رویکرد ترکیه مبتنی بر این ذهیت است که دستیابی به راه حل مشکلات منطقه تنها از طریق گفت‌وگو و همکاری فراگیر و سازنده امکانپذیر است.

برنامه جامع اقدام مشترک که مشکل مربوط به برنامه هسته‌ای ایران را حل کرد، در کنار بازتاب‌های مثبت آن بر صلح و امنیت منطقه‌ای و بین‌المللی، افق جدیدی در روابط اقتصادی ترکیه- ایران که در گذشته تحت فشار تحریم‌ها علیه ایران قرار گرفته بود نیز ایجاد کرد. تلاش ترکیه در جهت نگه داشتن سطح همکاری‌های اقتصادی خود با ایران در سطح حداکثری با مدنظر قرار دادن تعهدات بین‌المللی خود حتی در دوره‌هایی که تحریم‌های علیه ایران به فراگیرترین شکل اعمال می‌شد و حمایتش از ایران در قبال تحریم‌ها، زمینه‌ای مستحکم برای همکاری دوجانبه در دوره پساتحریم را ایجاد کرده است. امروز حجم تجاری ترکیه- ایران بسیار عقب‌تر از ظرفیت آن قرار دارد.

لیکن داده‌های اقتصادی سال‌های گذشته، امید دستیابی سریع حجم تجاری دو کشور به هدف 30 میلیارد دلاری را به وجود می‌آورد. در این موضوع مدیران هر دو کشور نیز اراده مستحکمی از خود نشان داده و پیشرو بخش‌های خصوصی ترکیه و ایران هستند. چنانچه در دوره پساتحریم شرکت‌های ترکیه‌ای که به دنبال همکاری و سرمایه‌گذاری در ایران هستند بر توجه و علاقه خود به ایران بیش از پیش افزوده‌اند و قراردادهای همکاری و سرمایه‌گذاری که تا به امروز منعقد شده اراده ما را در این خصوص مستحکم‌تر کرده است. برای هر دو کشور پتانسیل عظیم همکاری در بخش‌های انرژی، صنایع، زیربنایی، گردشگری، کشاورزی و ترابری وجود دارد. علاوه بر این، امروز ترکیه برای اقتصاد ایران که در فضای بین‌المللی قرار گرفته و با بازارهای بین‌المللی یکپارچه شده، کاربرد یک دریچه گشوده شده به خارج را نیز دارد.

روابط ترکیه - ایران که آزمون‌های تاریخی را با موفقیت پشت سر گذاشته، راهبر آینده مشترک ملت‌های برادر ترکیه و ایران است. هر دو کشور دارای هدف مشترک ایجاد صلح و ثبات در منطقه و از میان برداشته شدن بلایایی نظیر تروریسم و افراطی‌گری بوده و در این راستا تلاش می‌کنند. به علاوه، اینکه ایران از کشورهایی بود که نسبت به اقدام به کودتا از سوی گروه تروریستی فتح‌الله گولن در روز 25 تیر در ترکیه سریع‌ترین و واضح‌ترین واکنش را نشان داد و در مقابل کودتاگران، در کنار دولت‌مان و نهادهای مشروع کشورمان قرار گرفت، امری تصادفی نیست. همان گونه که ترکیه در گذشته در روزهای سخت در کنار ایران ایستاده بود، امروز نیز ایران در کنار ترکیه ایستاده است.

این شبکه تروریستی که برای به دست گرفتن حاکمیت در ترکیه از طرق غیرمشروع تلاش می‌کرد و از کشتار بی‌رحمانه مردم غیرنظامی و حتی بمباران مجلس‌مان ابایی نداشت، با مقاومت شجاعانه ملت متحدمان شکست خورد. در این روند، حمایت بی‌شائبه ایران، پیوندهای قوی بین دو کشور را بیش از پیش مستحکم کرده است. دیدار جناب آقای ظریف، وزیر امور خارجه از کشورمان در روز 22 مرداد نیز مؤید این دیدگاه است. سطحی که روابط مبتنی بر اعتماد متقابل، همبستگی و همکاری ترکیه- ایران امروز بر آن دست یافته، موجب می‌شود به آینده نیز با اطمینان خاطر بنگریم.