نوعا در داوريها و قضاوتهاي ما شائبهاي از احتمال خوابيده است. مثلا ما از كسي مطلبي را ميپرسيم و او جواب غلطي به ما ميدهد. اينجا نبايد تا جواب غلطي از او شنيديم، بگوييم او دروغگو است. دروغ وقتي است كه شخصي با علم به اينكه آن حرف غلط است و با حواس جمع آن جمله را بگويد. اينجا ما نميتوانيم نسبت دروغ به او بدهيم. واقعا داوري كردن روي افعال ديگران سخت است. كلا بدانيد كه اعمال بد و خوب، تابع نيات است و ما بر نيات افراد اشراف نداريم. ما فقط به ظاهر اعمالشان توجه داريم. «الاعمال بالنيات»؛ اعمال هويتشان به واسطه نيات است. نيت است كه يك عمل را گناه يا از گناه خارج ميكند.
شما عمل را ميبينيد اما روي نيت قضاوت ميكنيد و اين خيلي قضاوت عجولانهاي است. لذا بهعنوان يك اصل اساسي، ما بايد سعي كنيم هميشه رفتار ديگران را به نحو احسن توجيه كنيم. اما اگر رفتار چندان شايستهاي از طرف مقابل ملاحظه نكرديم، بايد به فكر درمان آن باشيم. البته بايد دانست كه اگرچه بيماريهاي جسمي عمدتا موقتي هستند اما بيماريهاي روح و روان عمدتا بيماريهاي مزمن و طولاني مدتند. مشكلات روح و روان، حادثهاي نيست كه لحظهاي ايجاد شده باشد و لحظهاي هم درمان شود. طي روندي يك اشكال اخلاقي در فرد ايجاد ميشود و طي روندي هم بايد اين درمان صورت بگيرد. لذا يك حكيم حاذق اولا حوصله برخورد با بيمار را در خود تقويت ميكند. مثلاً شما نسبت به همسرتان بايد با اين نگاه، نگاه كنيد كه رفتار غلط او را من اگر بخواهم درمان كنم بايد درطولانيمدت اين اتفاق بيفتد. ممكن است شما بگوييد كه در اين مدت درمان، ممكن است ضربههاي زيادي به من يا خانوادهام وارد شود.
ميگوييم كه درمانش طولاني است ولي راههاي تعديل اين رفتاربد، موقتي است؛ يعني من ميتوانم رفتار بد او را تعديل كنم و جلوي طولكشيدن اين مسئله را بگيرم. وقتي ميبينم همسرم يك فرد عصبي است و زود جوش ميآورد درمانش چند سال طول ميكشد اما درمان موقت و تعديلش به اين است كه من كاري بكنم كه كمتر سوژههايي پيش بيايد و او عصباني بشود. اين ميشود دوره تعديلي تا اينكه بتوانم درمان را كامل كنم.