روزنامه رسالت در ستون سرمقالهاش با تيتر«اصلاح طلبان چه تهراني را تحويل مي گيرند؟»نوشت:
اين روزها بحث جانشيني قاليباف در شهرداري تهران مهم ترين بحث اصلاح طلبان، کارگزاران و حضرات اعتداليون است. به زودي شوراي پنجم مستقر مي شود و اولين تصميم گيري آنها در مورد انتخاب شهردار تهران است. شنيده ها از محافل دروني آنها حاکي است که مهم ترين دغدغه شان کارآمدي و کاربلدي جانشين قاليباف است به گونه اي که مردم وقتي کارکرد و عملکرد قاليباف را با او مقايسه مي کنند موجب شرمندگي نشود. چون دستشان در اين باره خالي است شروع کردند به سياه نمايي دوران 12 ساله عملکرد قاليباف! يکي از اين حضرات که انتخابش به عنوان شهردار، محتمل مي باشد چندي پيش گفته بود؛ «قاليباف، تهران را 100 سال به عقب برد!» نجابت و صداقت و ملاحت كارگزاران و اصلاح طلبان از اين جمله به بيرون مي تراود! و يکي بايد قطرات آن را جمع کند.
هر انسان منصفي که حوصله داشته باشد سري به اتوبان ها، پارک ها و خيابان هاي تر و تميز تهران بزند، مي فهمد که ام القراي جهان اسلام طي 12 سال تصدي قاليباف چگونه ساخته شده و چطور به شهروندان تهراني خدمت رساني شده و مي شود، به گونه اي که اصلاً معلوم نمي شود کشورمان طي اين سال ها زير شديدترين و بي رحمانه ترين تحريم هاي ظالمانه آمريکا بوده است. تهران را اصولگرايان در ميان گيس و گيس کشي اصلاح طلبان در شوراي دوم که منجر به انحلال آن شد، تحويل گرفتند.
چندي پيش که کارکرد 10 ساله قاليباف منتشر شد، ما شاهد يک فهرست روشن به شرح زير بوديم؛
1- 42 درصد بزرگراه هاي تهران در 10 سال اخير ساخته شده است.
2- 18 پل يا تقاطع غير همسطح به همراه 20 کيلومتر تونل شهري طي 10 سال گذشته ساخته شده است.
3- 10 ميليون تن آسفالت در 61 ميليون متر مربع، يک رکورد جديد در شبکه عمراني شهري به همراه 93 بوستان، اکوسيستم طبيعي شهر تهران را عوض کرد.
4- در حاشيه بزرگراه هاي پايتخت به طول 30 کيلومتر فضاي سبز ايجاد شد که بهترين گونه هاي گياهي با نياز آبي حد اقل کاشته شده است.
5- 10 فرهنگسرا طي 10 سال گذشته ساخته شده است و...
اين آمارها مربوط به 2 سال پيش است. اگر عملکرد شهردار را به روز رساني کنيم که گويا قرار است طي مراسمي از آن رونمايي شود، رکوردي به جا خواهد گذاشت که يقيناً کساني را که قصد سياه نمايي دارند شرمنده خواهد کرد.
عملکرد قاليباف در متروي تهران نيز شاهکار است، چون طي 25 سال قبل از او فقط 70 کيلومتر مترو ساخته شده بود. اما طي 10 سال در زمان خدمت او به 200 کيلومتر رسيده و در پايان خدمت او اين رکورد به 300 کيلومتر خواهد رسيد. اين در حالي است که يک ريال هم دولت به شهرداري تهران به دليل بي مهري به قاليباف و رقابت با او، کمک نکرده است.
قاليباف در حالي شهرداري تهران را ترک مي کند که دولت 18 هزار ميليارد تومان به مردم تهران بابت خدمت رساني بدهکار است! اميدواريم دولت اين بدهي را در دوران تصدي اصلاح طلبان و کارگزاران و اعتداليون كه بزودي سركار مي آيند، پرداخت کند.
قاليباف شهر تهران را با مديريت جهادي در سخت ترين روزهاي انقلاب ساخت، به گونه اي که به لحاظ شهرسازي و زيبايي شناسي، تنه به تنه پايتخت هاي بزرگ جهان مي زند. اصلاح طلبان اکنون شهري را تحويل مي گيرند که زيبايي هاي آن روز و شب در معرض ديدگان مردم است. آنها مي توانند هر چيزي را انکار کنند اما آنچه كه مردم با چشم سر مي بيند را نمي توانند انکار کنند!
- حل تعارضات در چينش كابينه
عباس عبدي روزنامهنگار و تحليلگر در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
در مقطع انتخابات رياستجمهوري ١٣٩٦، به ويژه هنگامي كه تنور آن داغ شده بود، هر روز يك يا چند نظرسنجي از جاهاي شناخته شده و نشده منتشر ميشد و عدهاي را از نتايج آن خوشحال و عده ديگري را ناراحت ميكرد و دوستان زيادي نيز ميخواستند نظر مرا درباره آنها بدانند. هميشه پاسخ ميدادم كه آنها را نخواندهام و نميخوانم و توصيه ميكنم كه شما هم ذهن خود را درگير مطالبي نكنيد كه از ميزان صحت و سقم آن اطلاعي نداريد. فقط مواردي را بايد خواند كه نسبت به منبع و شيوه توليدش اطمينان نسبي وجود دارد. در اين دو ماه گذشته نيز اخبار و ليستهاي گوناگوني درباره كابينه منتشر ميشود كه آنها نيز ارزش خواندن ندارند، حتي اگر بعدا معلوم شود يك مورد آن درست بوده، ولي باز هم الان نميتوان اظهارنظر قطعي كرد و نبايد ذهن خود را درگير اين ليستها نمود. بنابراين درباره كابينه فقط چند مساله كلي را ميتوان ذكر كرد كه در اين يادداشت به يكي از آنها اشاره ميشود. پيش از اين به سازمان برنامه به عنوان «پيست دولت» اشاره كردهام كه اگر اين دولت بخواهد به همان فرآيند و مسير ٤ سال گذشته ادامه يابد، به معناي آن است كه هيچ تحول جدياي در اقتصاد رخ نخواهد داد، حتي اگر وزراي اقتصادي قويتر و منسجمتر از حال شوند. در صورت ادامه اين وضع در سازمان برنامه نه تنها در حوزه اقتصاد شاهد تحولي نخواهيم بود، بلكه اصلاحات اداري نيز خواب و خيالي بيش نخواهد بود.
پيش از ورود به اصل مطلب اين يادداشت، يادآوري اين نكته ضروري است كه در همه انتخاباتها ميان آنچه در دوره انتخابات وعده داده ميشود با آنچه در عمل و در شكلگيري كابينه رخ ميدهد فاصلهاي وجود دارد. ايجاد اين فاصله علل گوناگوني دارد. در درجه اول سازوكار كسب راي است كه نامزدها را به ارايه قولهايي وادار ميكند كه در عمل قدرت عملي كردن آن را ندارند و از ابتدا هم كمابيش روشن است. بخش ديگر ناشي از ذهني بودن نامزدها نسبت به واقعيات و امكاناتي است كه در عمل مواجه با آن خواهند شد. بخشي نيز ناشي از فرآيند و اصول حاكم ولي متضاد بر دو بخش كسب راي و چينش كابينه است؛ تضادي كه در ايران بيش از ساختارهاي كشورهاي ديگر است. وقتي كه در كشوري مثل بريتانيا انتخابات مجلس برگزار ميشود و يكي از احزاب اكثريت را به دست ميآورد، در يك فرآيند به نسبت روشني، رييس حزب از سوي ملكه به عنوان نامزد نخستوزيري به مجلس معرفي ميشود و چون حزب مذكور اكثريت را دارد، بهطور قطعي راي اعتماد ميگيرد و اعضاي كابينه نيز كمابيش در حزب مشخص هستند و با كمترين اختلاف، نهايي ميشود.
اين اتفاق در فرانسه به اين سادگي رخ نميدهد. زيرا نظام فرانسه رياستي- پارلماني است. رييسجمهور از مردم راي گرفته است، ولي معلوم نيست كه اكثريت مجلس با او همراه باشند. لذا در برخي مقاطع او مجبور ميشود نخستوزير را از حزب ديگري غير از حزب خود معرفي كند و درباره ساير وزرا چانهزني ميكنند. البته در هر دو مورد نيروهاي سياسي موجود در كشور اثرگذاري خود را كمابيش از طريق حضور انتخاباتي نشان ميدهند و نيازي به هماهنگي با نيروهاي غيرانتخاباتي نيست. ولي در ايران مساله به كلي متفاوت است. سازوكار حاكم بر شكلگيري فضاي انتخاباتي از منطق حضور آشكار و شفاف و نسبتا دموكراتيك تبعيت ميكند، و نيروهاي اثرگذار آن كاملا شناخته شده هستند، گروههاي اجتماعي و قومي، زنان، نويسندگان، هنرمندان، دانشجويان، كارگران، كارفرمايان و... همگي بهصورت نسبتا شفاف در فعاليت انتخاباتي حضور دارند و
نامزدهاي انتخاباتي نيز با آنان سخن ميگويند و به آنان وعده ميدهند و از آنان راي ميگيرند. ولي از روز بعد انتخابات اين نيروها به دليل نداشتن تشكيلات يا رسميت نداشتن آن به حاشيه ميروند و به جاي آنها نيروهاي ديگر كه عموما هم غيرشفاف هستند وارد تعاملات چينش كابينه ميشوند و مردم از پيغام و پسغامهاي آنها اطلاع چنداني ندارند. عدم شفافيت در اين مرحله را در كنار ساختار بهشدت غيرحزبي مجلس و نيز نظام رياستي- پارلماني بگذاريد تا معلوم شود در ايران چه شكاف بزرگي ميان اين دو فرآيند كسب راي و چينش كابينه وجود دارد.
اين شكاف واقعيتي انكارناپذير است ولي اگر قرار باشد تحولات جامعه در يك مسير حركت كند ولي تركيب كابينه به گونه ديگري شود، در نهايت نه فقط رييسجمهور، بلكه همه متضرر خواهند شد. اين امر بيمعناست كه زنان ٦٠ درصد وروديهاي دانشگاهي جامعه را تشكيل دهند ولي هنوز نتوانند سهم متناسبي يا حداقلي را در مديريت كلان كشور داشته باشند. دير يا زود عوارض آن گريبان جامعه را خواهد گرفت. اين بيمعناست كه گروههاي گوناگون قومي در انتخابات مشاركت فعال كند ولي بازتابي از اين فعاليت در ويترين اداره كشور يعني دولت نباشد. بهطور قطع حل اين مسائل در ايران سخت است ولي حل آنها وظيفه كساني است كه راي گرفتهاند. اگر امروز نتوانند اين مشكل را حل كنند، در اين صورت فردا كدام مشكل را حل خواهند كرد؟ حل اين مشكلات يكي از وظايف سياستمداران است و نه دور زدن آنها. بهطور قطع بايد محدوديتهاي موجود را در نظر گرفت ولي وظيفه سياستمداران تن دادن به آنها نيست، هرچند ناديده گرفتن محدوديتها نيز درست نيست. قضاوت درباره نقطه بهينه اين وضع دير يا زود انجام خواهد شد.
- همه میدانند مگر اینکه...!
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
تحریمهای جدید آمریکا علیه کشورمان و بحث بر سر اینکه این تحریمها نقض برجام هست یا نه، مسئلهای است که در روزهای اخیر - علیرغم ساخت و پرداخت اخبار حاشیهای- همچنان به عنوان اصلیترین موضوع، در کانون توجهات قرار دارد.
در یک عبارت کوتاه باید گفت دولت و حامیان برجام معتقدند این تحریمها برجام را نقض نکرده است! در سوی دیگر، جمع زیادی از کارشناسان و منتقدان، معتقد به نقض آشکار برجام هستند.
برای اینکه بفهمیم اساسا چنین اتفاقی افتاده یا نه، خوب است بدانیم در این تحریم جدید چه چیزی علیه کشورمان به تصویب رسیده است.بخشی از آنچه قرار است برما اعمال شود به اختصار چنین است:
1- وزارتخانههای خارجه، دفاع و خزانهداری آمریکا و همچنین اداره اطلاعات ملی این کشور مکلفند هر دو سال یکبار استراتژی خود را برای مقابله با «اقدامات تهدیدآفرین ایران علیه آمریکا و متحدانش در منطقه خاورمیانه، شمال آفریقا و ماورای آن» ارائه دهند.
دایره این گزارش با توجه به عبارات «تهدیدآفرین» و«متحدان» آمریکا، به قدری وسیع و بیپایان است که از همین حالا میتوان پیشبینی کرد، هر حرکتی و هر اقدامی از سوی ایران بدون کمترین مانعی ممکن است در زمره این اعمال قرار بگیرد.
2- رئیسجمهور آمریکا مکلف است علیه هر شخص یا نهادی که به نوعی به برنامه موشکی بالستیک ایران یا به فروش و انتقال تجهیزات نظامی خاص به کشورمان کمک میکند یا کمک فنی یا مالی در این زمینه ارائه میدهد، تحریمهایی شامل توقیف اموال و محرومیت از تجارت با آمریکا وضع کند.
3- رئیسجمهور آمریکا مکلف است علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و وابستگان خارجی آن به بهانه حمایت از تروریسم تحریمهایی از قبیل توقیف اموال و منع تبادلات مالی و بانکی اعمال کند.
4- رئیسجمهور آمریکا مکلف است هر شخصی که وزارت امور خارجه آمریکا او را به عنوان ناقض حقوق بشر در ایران معرفی کند، در لیست سیاه تحریم قرار دهد.
میبینید که این 4 بند، به شکل بیسابقه و بینظیری اختیارات نامحدود برای اعمال تحریمهای ظالمانه علیه کشورمان به ترامپ میدهد. تاکنون سابقه نداشته یک نهاد یا نیروی رسمی کشوری بعنوان حامی تروریست تحریم شده و همه مرتبطان مختلف با آن هم در معرض تحریم قرار بگیرند.
5- تمامی تحریمهایی که پیش از این علیه اشخاصی که به برنامه موشکی بالستیک ایران کمک میکردند یا از آنچه آمریکاییها «اقدامات تروریستی بینالمللی ایران» میخواندند اعمال شده بود، تا زمانیکه رئیسجمهور آمریکا متوقف شدن اقدامات آنها را تایید نکند، تمدید میشود! این یعنی یک اختیار بینهایت تحریمی دیگر برای ترامپ و علیه ایران!
اکنون باید پرسید این تحریمها، برجام را نقض میکند؟
رئیسجمهور محترم، وزیر محترم امور خارجه و معاون ایشان معتقدند برجام نقض نشده! آقای عراقچی یکی از تاریخیترین تعبیرها را در تفسیر تحریمهای جدید بکار برده که قطعا به عقل خود آمریکاییها هم نمیرسید! وی تحریمهای آمریکایی را «نقض حسن نیت آمریکا» میداند! اینکه نقض حسن نیت یعنی چه و در ادبیات دیپلماتیک چه معنایی دارد و تاثیر آن در رفتار عینی کشورها چیست را باید از آقای عراقچی پرسید، اما یک بررسی ساده نشان میدهد آمریکاییها با تصویب تحریمهای جدید، به روشنی برجام را نقض کردهاند زیرا:
اولا: رهبر معظم انقلاب در بند دوم از شروط 9 گانه اجرای برجام تصریح فرمودند: «در سراسر دوره ۸ ساله وضع هرگونه تحریم در هر سطح و به هر بهانهای از جمله بهانههای تكراری و خودساخته تروریسم و حقوق بشر توسط هر یك از كشورهای طرف مذاكرات، نقض برجام محسوب خواهد شد و دولت موظف است طبق بند ۳ مصوبه مجلس اقدامهای لازم را انجام دهد و «فعالیتهای برجام را متوقف كند». این فرمان، جای هیچگونه تردید و بهانه آوردنی باقی نمیگذارد و راه را بر هر گونه فرافکنی و تفسیری میبندد.
ثانیا حتی به لحاظ متن برجام هم تحریمهای جدید ناقض صریح برجام است زیرا:
1- با این قانون ترس از همکاری با ایران چندین برابر شده، خارجیها ریسک سرمایهگذاری و همکاری با ایران را نمیپذیرند . این اقدام نقض بند ۲۹ برجام است که طبق آن قرار بود از وضع هرگونه سیاستی که از عادی شدن روابط اقتصادی ایران جلوگیری کند، خودداری شود.
2- این تحریم دستور اجرایی ۱۳۳۸۲آمریکا را به قانون تحریمی جدیدی تبدیل میکند و تصویب قانون تحریمی جدید در حوزه هستهای، نقض صریح بند ۲۶ برجام است.
3- قانون تحریمهای جدید اجازه میدهد نهادهای خارج شده از تحریم، دوباره تحریم شوند. این نیز نقض صریح برجام است.
اما با این همه دلایل آشکار، عجیب نیست که مقامات دولتی، بدیهیات عقلی و مستندات قراردادی را انکار میکنند!؟
آیا عجیب نیست که آقای عراقچی در برنامه زنده تلویزیونی، به عجیبترین شکل ممکن رفتار آمریکاییها را توجیه میکند و میگوید: «رهبر انقلاب فرمودهاند «وضع» تحریمهای جدید نقض برجام است اما اکنون که تحریم جدیدی وضع نشده! بلکه تنها اشخاصی به لیست تحریمهای قبلی افزوده شدهاند! اینکه آیا اضافه شدن اشخاص به لیست تحریمها وضع تحریم محسوب میشود یا نه را به هیئت رسیدگی ارجاع دادیم و تاکنون نظرشان این بوده که تحریم جدید نیست»!
آیا عجیب نیست که آقای علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی به جای پاسخ به آمریکا، رسانهها را از بیان حقایق برحذر میدارد و میگوید: «رسانهها اضطراب بلاوجه درباره مصوبه آمریکاییها ایجاد نکنند!... مصوبه آمریکاییها چیز جدیدی نبوده و تنها یک بخشهایی به تحریمها اضافه شده است!... وقتی این تحریمها را تحلیل میکنیم میبینیم ۹۰ درصد آنها در حال حاضر موجود است و حالا آن را قانونی کردند»!
واقعا از دل این توجیهات چه پیامی برای دشمن ارسال میشود!؟ پیش از پاسخ به این سؤال، باید به این مهم پاسخ داد که دلیل انکار حقایق چیست!؟
این همه انکار چند دلیل میتواند داشته باشد:
1- پیش از این درباره بدعهدی آمریکاییها هشدارهای متعددی داده شده بود. رهبر معظم انقلاب در شروط نهگانه برجام با انذار و هشدار شرط کرده بودند که از آمریکا و اروپا امضا و تضمین معتبر گرفته شود که تحریم تازهای وضع نمیکنند، بندهای برجام متوازن و همزمان با انجام تعهدات حریف اجرا شود و ... اما خب آنچه اتفاق افتاد چیزی جز این بود و اکنون هزینه اعتماد به آمریکا و اجرای یکجانبه برجام در قالب تحریمهای جدید(که قطعا آخرین تحریم هم نخواهد بود) خود را به رخ ما میکشد.
2- دولتمردان به اشتباه برجام را یگانه دستاورد دولت یازدهم میدانند و اینگونه تصور میکنند که پذیرش شکست یا حتی خلل در آن، پروژه آنها را از بین برده و دستشان را پیش مردم خالی میکند! بنابر این باید به هر قیمتی و تحت هر شرایطی برجام را حفظ کرد!
دولت هیچ برنامه روشنی برای روزهای بدون برجام ندارد، همین حالا هم برنامه روشنی در کار نیست و تنها چراغ امید به گشایشهای خارجی ناشی از برجام در دولتمردان روشن است! بنابر این آنها حاضر نیستند این چراغ را(که هیچ نوری هم نداشته و نخواهد داشت) خاموش کنند.
اکنون بهتر میتوان پاسخ داد که نتیجه قهری این سیاست چیست و چه پیامی از تهران به آمریکا ارسال میشود!؟
در یک نبرد تمامعیار، هر یک از طرفین با هوشیاری هرچه تمامتر، تحرکات دشمن را زیر نظر داشته و از کوچکترین حرکت او برداشت خاص خود را خواهند کرد. وقتی رئیسجمهور کشورمان اعلام کرد: «خزانه خالی است» یا بعدها وقتی گفت: «خوشبینی و بدبینی در عالم سیاست معنی ندارد» یا وقتی وزیر خارجه کشورمان در دانشگاه تهران گفت: «آمریکا میتواند با یک بمب سیستم دفاعی ما را از کار بیندازد» و ... حریف یقین کرد که با اندک فشاری دیگر، میتواند خواستههایش را تحمیل کند، پس همان راه را رفت و نتیجه هم گرفت! این را حتی فرانسه هم فهمید و با بازی در نقش پلیس بد، موفق شد امتیازات تجاری خجالتآوری از مقامات کشورمان بگیرد.
اکنون دولت بازهم همان پیام را به آمریکا مخابره میکند! با توجیه و مالهکشی مستمر دولتمردان بر روی اقدامات و شرارتهای آمریکایی، آنها مطمئن خواهند شد که هیچ واکنش بازدارندهای از ایران به تحریمهای پی در پی نشان داده نخواهد شد! پس با خیال راحت و با وقاحت بیشتر،به دنبال طراحی، تصویب و اعمال تحریمهای تازه خواهند بود. تحریمهایی که همچون تار و پودی اهریمنی، دست و پای اقتصاد ما را خواهد بست.
روزگاری در اثر غفلت، عجله، بیاطلاعی و ... «خسارت محض» و قراردادی «پر ابهام» به کشور تحمیل شد. آن اقدام به همان دلایل، هرگز مورد مطالبه و مواخذه مردم قرار نگرفت، اما اصرار بر یک راه خطا و اعتماد مجدد به دشمنی که همه راهها برای آزمودن او طی شده را هم باید خطا و شتاب و ندانستن قلمداد کرد!؟
- برجام و تحریمهای جدید آمریکا
محسن بهاروند . کارشناس حقوق بینالملل در ستون سرمقاله شرق نوشت:
پس از هفتهها بحث و کشوقوسهای بسیار، به نظر میرسد مصوبه جدید کنگره آمریکا درباره تحریمهای ایران، روسیه و کرهشمالی در آستانه نهاییشدن است. تحریمهایی که در قانون اخیر وضع شده، اگرچه با موضوع هستهای غیرمرتبط است، بههرحال فراتر از سطح فعلی تحریمهاست. نگاه برخی تحلیلگران داخلی از زاویه دیدهای قبلی خودشان به موضوع است و نوعی برخورد احساسي دارند. اینها به محتوا و پویایی سیاست خارجی و تحولات روابط بینالملل کاری ندارند. به این وجه مهم بیتوجهند که چه تحلیل آنها درست باشد چه غلط، کشور و مردم هستند که از تحریمها زیان میبینند. اما فرض کنیم «تحلیل بدبینانه» برخی دوستان مخالف برجام درست باشد. کافی است وضعیت تحریمهای قبل و بعد از برجام را مقایسه کنیم. آیا وضعیت ما در این دو دوره یکی است؟ تحریمهای قبل از برجام حاصل اجماع تحریمکنندگان از جمله چین و روسیه و کشورهای اروپایی بود و از پشتیبانی قطعنامههای بسیار سختگیرانه شورای امنیت سازمان ملل متحد برخوردار بودو از نظر حقوق بینالملل و منشور ملل متحد، چتر مشروعیت داشت. تحریمهای فعلی آمریکا یکجانبه و از نظر حقوق بینالملل نامشروع است. نه تنها قطعنامههای شورای امنیت درباره تحریمها لغو شده، بلکه هیچ اجماعی درباره آنها وجود ندارد و حتی سایر کشورها هم به آن معترض هستند. اگر ما از برجام هیچ به دست نیاورده باشیم، همینکه این توافق و اجماع بینالمللی را شکسته و قطعنامههای فصل هفتمی شورای امنیت را لغو کردهایم، دستاورد بزرگی است. تقریبا اطمینان هم داریم که در آینده نزدیک، نه چنین اجماعی دوباره حاصل خواهد شد و نه چنان قطعنامههایی صادر میشود. پس میتوانیم با اطمینان بگوییم که برجام دستاورد بزرگی برای ما و بقیه مذاکرهکنندگان است. کافی است نگاهی به مطالب رسانههای خارجی بهویژه رسانههای آمریکایی بیندازیم: هیچگاه آمریکا در مسئله تحریم ما اینقدر منزوی نبوده است. نادیدهگرفتن این دستاورد مهم در سطح بینالمللی بیانصافی است. به نظر میرسد دولت ترامپ در رفتار خود راهبرد خاصی ندارد. هدف او ازبینبردن میراث اوباماست. هر چیزی را که دموکراتها و اوباما دستاورد خود میدانند، ترامپ تخریب کرده یا در حال نابودی آن است: درباره محیطزیست و پیمان پاریس، کوبا، در ارتباط با ترتیبات خاورمیانه، در رابطه با پیمان تجارت پاسیفیک TPP، سیاست تعامل با عربستان، نوع روابط با روسیه...
...سیاست مرتبط با سوریه، در رابطه با طرح بیمه سلامت اوباما و دهها مسئله ریز و درشت دیگر؛ ترامپ با جدیت و سرعت سعی میکند عکس دولت قبلی حرکت کند و دستاوردهای آن را از بین ببرد. این رفتار جنونآمیز، سطحی و کاملا غیرحرفهای است. ترامپ بسیاری از نظامها در همه نقاط دنیا را به مخاطره انداخته است. عجیب اینکه ترامپ طرح دوستی را با کشورهایی ریخته که بهصورت روزمره در حال جنایت هستند: مثل عربستان سعودی و اسرائیل که همیشه متحد آمریکا بودهاند، اما تفاوت ترامپ در این است که اسیر و گوشبهفرمان تمایلات آنها شده است. اما ایران چگونه واکنشی باید داشته باشد؟ در سیاست واقعی گرچه سخت است، هیچ معتقد نیستم که ما باید در مقابل رفتار آمریکا، خودمان به برجام لطمه بزنیم. هیچکس فرزند خود را به دلیل ناراحتی از همسایهاش آزار نمیدهد؛ مگر کسانی که فاقد درایت و آیندهنگری خردمندانه باشند. ما گرچه به لحاظ واقعی در دوره زمانی بعد از برجام قرار داریم، به لحاظ ذهنی باید خود را به قبل از برجام برگردانیم. فرض کنیم اصولا برجامی وجود نداشت، به لحاظ اقتصادی و روابط تجاری چه میکردیم؟ غیر از این که همه سعی ما بر این بود که سازوکارهایی ایجاد کنیم که با کشورهای دیگر تجارت خود را حفظ کنیم و حتی گسترش دهیم. اما یک تفاوت در اینجا هست: ما قبل از برجام مجبور شده بودیم با مشکلات فراوان و باجدهی به دنبال کشورهای کوچک و متوسط در اقصا نقاط دنیا برویم که نشان دهیم منزوی نیستیم. اما اکنون، این دشمن اصلی ماست که منزوی شده است. ما باید ضمن تقویت رویکرد اقتصاد مقاومتی، به همان شدت و حدت، به دنبال گسترش و تقویت روابط خود با سایر کشورها باشیم؛ از چین و روسیه گرفته تا حوزه اروپا و آسیا و سعی کنیم روابط را به گونهای تنظیم و نهادینه کنیم که کمترین آسیب را از رفتار آمریکا ببینیم.
برای این کار باید رویکرد استراتژیک داشته باشیم و منافع استراتژیک را درک کرده، آنها را فدای سود و زیانهای کوچک زودگذر جناحی و گروهی نکنیم. باید اقدام به نهادسازی و ایجاد سازوکارهای پایدار در روابط خارجی کنیم. روابط خطی ضعیف منافع بلندمدت ما را تأمین نمیکند. از بعد حقوقی، این توافق را فارغ از عنوان آن باید تابع حقوق معاهدات بدانیم تا حفظ و تثبیت شود، زیرا اولا طبق حقوق معاهدات، خروج یک عضو از یک معاهده چندجانبه به معنی لغو آن معاهده نیست و ثانیا اجرانکردن چند بند از یک معاهده از سوی یکی از اعضا به معنی خروج او از همه معاهده نیست؛ اما آن چند بند بین آن طرف و طرفهای دیگر معاهده اجرا نخواهد شد. فرجام سخن اینکه ترامپ و امثال او سخنی جز مقاومت و اقتدار ما را نخواهند فهمید. ضمن اینکه قدرت سخت خود را افزایش میدهیم، باید با توسل به قدرت نرم خود شامل مذاکره و توافق در سطح بینالملل و شراکت با سایر کشورها، تصویری مطمئن از قدرت خود ارائه کنیم. باید بتوانیم با چالاکی و هوشیاری در موقع لزوم از همه جنبههای قدرت خود استفاده کنیم. بههیچوجه نباید کسی را که مذاکره میکند، سرزنش کرد یا مقصر جلوه داد. اجازه دهیم دیپلماسی از ظرفیتهای خود به نحو احسن بهره ببرد. باید با کشورهای قدرتمند دیگر پیوندهای استراتژیک خود را تقویت کنیم و درباره آنها استراتژیک فکر کنیم. ما باید همچنان روی قدرت بازدارندگی خود کار کنیم و تفکر هرگونه گزندی را از کشور دور کنیم. اینها همه شدنی است، به شرط آنکه با وحدت و انسجام به سوی اهداف و منافع ملی گام برداریم و نگاهمان به اهداف بلند و استراتژیک معطوف باشد تا موضوعات خرد و کمارزش. در این صورت قطعا، مدد الهی هم یاور ما خواهد بود.