به گزارش همشهری آنلاین، ۲۸ اردیبهشتماه مردی راهی اداره ۱۱پلیس آگاهی تهران شد و گفت که برادرش ربوده شده است. وی توضیح داد: برادرم کارگر ساختمانی است و هر روز صبح از خانه خارج میشود که به محل کارش برود. او با هیچکس خصومتی نداشت و روز حادثه یعنی ۲۸اردیبهشتماه نیز طبق معمول همیشه از خانه بیرون رفت تا به محل کارش در حوالی خیابان مصطفی خمینی برود. ۲ ساعت بعد از رفتن او اما تلفن همراهم زنگ خورد. آن طرف خط مردی ناشناس بود که میگفت برادرم را ربودهاند. تماسگیرنده برای آزادی برادرم پول میخواست و میگفت اگر ظرف ۲۴ساعت ۱۸۰میلیون تومان پول جور نکنم برادرم را به قتل میرسانند. ابتدا تصور کردم که فرد تماسگیرنده آشناست و قصد شوخی دارد، چون برادر من یک کارگر ساختمانی بود و با هیچکس اختلافی نداشت اما وقتی گوشی را به برادرم دادند و صدای وحشتزده او را شنیدم فهمیدم که ماجرا جدی است. آدمربایان ناشناس برادرم را ربوده بودند و برای آزادیاش باج میخواستند. آنها سپس تلفن را قطع کردند و گفتند منتظر تماسهای بعدیشان باشم تا برای تحویل پول محل قرار را تعیین کنند.
پس از تماس آدمربایان، مرد جوان راهی همان محلی شد که برادرش در آنجا کار میکرد. او ادامه داد: از همکارانش شنیدم که او روز حادثه به محل کارش نرفته است. با این حال سراغ تکتک کسبه محل رفتم و پرس و جو کردم. میخواستم ببینم آیا در دوربینهای مداربسته سرنخی از ربودن برادرم پیدا میکنم یا نه. تلاشم نتیجه داد و در بررسی دوربین مغازههای اطراف دیدم که ۳مرد پژوسوار درحالیکه برادرم در خیابان مصطفی خمینی پیاده راه میرفته تا به محل کارش برود، سد راه او شدهاند. آنها با زور و کتک برادرم را سوار ماشین کرده و متواری شدند. با پیدا کردن این فیلم راهی اداره پلیس شدم تا برای آزادی برادرم کمک بگیرم.
- شروع تحقیقات
پس از ثبت اظهارات مرد جوان، گروهی از کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران با دستور قاضی احسان زمانی، بازپرس شعبه ششم دادسرای جنایی تحقیقات خود را در این پرونده شروع کردند. آنها در نخستین اقدام راهی محل حادثه شدند و در بررسی تصاویر دوربینهای مداربسته مشخصات خودروی پژوی آدمربایان را بهدست آوردند. صاحب خودرو مردی بود میانسال که با دستور قاضی بازداشت شد. او اما مدعی شد که ماشین زیر پای پسرش است. وی گفت: پسرم در مغازه گیم نت کار میکند و معمولا ماشینم در اختیار اوست اما بعید میدانم که پسرم دست به آدمربایی بزند. او سرش بهکار خودش بود و نمیدانم چطور با ماشینم فردی را گروگان گرفتهاند.
- آدمربایی بهخاطر رفاقت
کارآگاهان در گام بعدی سراغ پسر این مرد که متولد سال ۷۲است، رفتند و او را سیام اردیبهشت ماه، یعنی ۴۸ساعت پس از گروگانگیری بازداشت کردند. اگرچه او در ابتدا سعی داشت خودش را بیگناه نشان بدهد اما وقتی شواهد را علیه خود دید، لب به اعتراف گشود و راز گروگانگیری را فاش کرد.
او مدعی شد که بهخاطر رفاقت وارد این بازی خطرناک شده و حالا نه از سرنوشت گروگان خبری دارد و نه از ۲ دوست آدمربایش که فراری شدهاند. وی گفت: از مدتی قبل ۲ جوان به نامهای محسن و شهرام به مغازه گیمنت میآمدند و با یکدیگر شرطی پیاسفور بازی میکردیم. همین باعث شده بود که رابطه صمیمی با یکدیگر پیدا کنیم تا جایی که چند روز پیش آنها مدعی شدند که قصد دارند ۱۸۰میلیون تومان بدهی صاحبکارشان را زنده کنند. صاحبکار آنها لوازم ساختمانی میفروخت و ظاهرا بدهکار یک کارگر ساختمانی بود که چندماه قبل از او حدود ۱۸۰میلیون تومان وسیله خریده بود. محسن و شهرام میگفتند که بدهکار حاضر نیست پول اجناسی که خریده را به صاحبکارشان پرداخت کند و آنها قصد دارند این پول را برایش زنده کنند تا پاداش بگیرند. مبلغ پاداش وسوسهکننده بود و برای همین آنها به تکاپو افتاده بودند که بدهکار را گروگان بگیرند و من هم بهخاطر رفاقت قبول کردم کمکشان کنم.
متهم گفت: فکر نمیکردم که آنها قصد گروگانگیری دارند. روز حادثه سوار بر ماشین پژوی پدرم شدیم و به سمت خیابان مصطفی خمینی جایی که میدانستیم کارگر جوان در آنجا کار میکند، رفتیم. منتظر ماندیم تا اینکه او را دیدیم. من پشت فرمان بودم و دوستانم از ماشین پیاده شدند. ابتدا فکر کردم قرار است با او صحبت کنند اما آنها به زور جوان کارگر را سوار ماشینم کردند و از من خواستند حرکت کنم و به سمت خانه محسن (یکی از گروگانگیران) بروم. آنها دست و پای کارگر جوان را بستند و او را به خانه محسن که طبقه دوم ساختمانی مسکونی بود، انتقال دادند. عصبانی بودم چون دیگر برایم محرز شده بود آنها قصدشان گروگانگیری است، به همین دلیل با محسن و شهرام جرو بحث کردم و از خانه بیرون آمدم. موبایلم را سایلنت کردم و خوابیدم اما صبح وقتی بیدار شدم، دیدم ۶۰تماس از دست رفته از سوی محسن و شهرام دارم. آنها پشت سر هم پیامک داده بودند که کارشان فوری است و اگر میتوانم حتما به آنها زنگ بزنم. ترسیدم مبادا اتفاقی افتاده باشد، به همین دلیل به محسن زنگ زدم و او از من خواست بهدنبالشان بروم. بهدنبال دوستانم رفتم و آنها به همراه گروگان سوار ماشینم شدند. شرط کرده بودم که باید او را آزاد کنند و آنها هم قبول کرده بودند. بعد به سمت جاده بهشت زهرا رفتیم و در بین راه محسن و شهرام از من خواستند توقف کنم. آنها گروگان را به بیرون از ماشین پرتاب کردند و خودشان هم پیاده شدند و گفتند که او را آزاد میکنند. من هم از ترسم فرار کردم و دیگر خبری از سرنوشت گروگان و دوستانم ندارم. بعد از اعترافات این گروگانگیر، قاضی جنایی دستور بازداشت وی را صادر کرد. از سوی دیگر تیمی از مأموران راهی جاده بهشت زهرا شدند اما با انجام جستوجو هیچ اثری از جوان ربوده شده پیدا نکردند. در این شرایط بررسیهای تخصصی برای کشف راز این پرونده مرموز ادامه دارد.