از همه آنچه سینمای عامهپسند ایران نامیده میشود و در طول سالیان، فراز و نشیبهای بسیاری را پشت سر گذاشته، همین چند فیلم کمدی باقی مانده که هنوز میتوانند گیشه را پررونق کنند. کمدیهایی که معمولا هم از قواعد مشخصی تبعیت میکنند و اغلب تشکیل شدهاند از خط داستانیای با چند موقعیت کمدی معمولاً محدود و همراه با شوخیهایی که به خطوط قرمز نزدیک میشوند تا خندهای بستانند. تقریباً کل داستان سینمای تجاری ایران (که در چند کمدی خلاصه شده) همین است. فیلمهایی که سازندگانشان روی سابقه ذهنی سینماروها حساب باز کردهاند و همه آنچه قبلاً امتحانش را پس داده بهکار میگیرند تا توفیق در گیشه تکرار شود. خیلی وقتها هم حضور بازیگر محبوب کار را راحتتر میکند و مثلا با آمدن رضا عطاران، هم شوخیهای نه چندان بامزه، در اجرا شیرین میشود و هم اینکه به لطف حضور ستاره پولساز، تضمینی برای فتح گیشه بهدست میآید. اینکه چراغ سالنها هنوز روشن است و ورشکستگی کامل سینما همچنان به تعویق افتاده را باید محصول همین کمدیهای سردستی دانست که معمولا کار را با چند ستاره بفروش و چند شوخی و موقعیت کمدی و کنایات و اشارات بالای ۱۸ سال درمیآورند؛ فیلمهایی که در بازار اکران مصرف میشوند و تماشاگر خسته و گریزان این روزگار را متقاعد به خرید بلیت و حضور در سالن سینما میکنند. این تقریباً کل ماجرای بیشتر کمدیهای پرفروش این سالهاست؛ کمدیهایی که در دوران پساکرونا کمتر از گذشته مورد توجه قرار گرفتهاند؛ چون خود سینما کمتر مورد استقبال قرار میگیرد؛ کرونا آمد و رفت ولی هنوز سینمای ایران به شرایط پیش از اسفند 1398 بازنگشته است. در این بازار کساد، همین چند کمدی که نسبتا موفق شده و فروختهاند و رضایت نسبی و حداقلی تماشاگر را بهدست آوردهاند همه داشتههای سینمای دچار قهر مخاطب را تشکیل دادهاند.
«فسیل»، در مقام مقایسه، گامی فراتر از کمدیهای این سالها مثل «بخارست»، «انفرادی» و «سگبند» است. این را میشود از میزان استقبال تماشاگران هم متوجه شد و اینکه عبور از مرز ۱۰۰میلیاردتومان فروش، فقط محصول گران شدن بهای بلیت نیست و با فیلمی مواجهیم که با حدود ۲ میلیون و نیم تماشاگر اگر به تیر غیب دچار نشود (و مثلا نسخه قاچاقش بیرون نیاید)، میتواند از مرز ۳میلیون مخاطب هم عبور کند. فیلم فعلا و تا اطلاع ثانوی در حال جذب تماشاگر است؛ تماشاگری که فسیل را منطبق با حال و هوایش مییابد و تا انتها جذبش میشود؛ تماشاگری که با رضایت از سالن خارج میشود.
تصویر رنگارنگ و نوستالژیک از دهه 50 و بازآفرینی نسبتاً موفق گذشته، با روایت ماجرای خواننده جوانی که با رفقایش در مسیر شهرت و محبوبیت قرار دارد، در تقابل با دهه 60 قرار میگیرد. فاصلهای که فیلم آن را با یک جامپ کات طی میکند. جوان خواننده دیروز حالا در روزگاری دیگر و جامعهای متفاوت از آنچه در گذشته تجربهاش کرده باید خودش را با شرایط جدید منطبق کند. از دل این تلاش برای انطباق، موقعیتهای کمدی ساخته میشود و قصه هم پیش میرود. خب البته واضح است که با «اجارهنشینها» و حتی «مارمولک» سر و کار نداریم. اما این هم واضح است که با فیلمی مواجهیم که روایت روان و شوخیهای بامزهای دارد، طبعاً در قامت نه چندان رعنای سینمای بدنه ایران. «فسیل» هم البته ادعایی ندارد و از ابتدا تا انتها بر سر قراری که با تماشاگر گذاشته میماند. اینکه داستان تعریف کند و شوخی بسازد و شخصیت اصلیاش را در موقعیتهای بامزه قرار دهد. اینکه اسی، خواننده جویای نام دهه50 به مرد گیج و گول دهه 60 مبدل میشود (با همراهی شخصیتها یا به تعبیر بهتر تیپهای نمایشی کنار دستش که برخلاف او گذر زمانه و عبور از یک حکومت و رسیدن به نظم و نظامی تازه را به شکلی طبیعی درک کرده و با آن همراه شدهاند) دستمایه مناسبی بوده که کریم امینی، کارگردان جوان «فسیل» آن را هدر نداده. این را میشود در ارتباط پیوستهای که فیلم از همان ابتدا با تماشاگر برقرار میکند، دید. در نشاط و همراهیاش با فصلهای موزیکال و خندههایی که میزانش بیشتر از همه کمدیهای این سالهاست. ارجاع به گذشته و حال و هوای متمایز و به کل متفاوت 2 مقطع تاریخی هم با قراردادی که فیلم با مخاطبش گذاشته منطبق است. البته خیلی راحت میشود گفت «فسیل» هم یک فیلمفارسی دیگر است که در زمان و موقعیت مناسب روی پرده آمده و بلیتش برنده شده. «اجارهنشینها» و بیلی وایلدر هم همیشه برای مقایسه کردن و سرکوفت زدن حی و حاضرند.
بهرام افشاری ستاره غافلگیرکننده «فسیل» است؛ بازیگری که قبلاً در تلویزیون و سینما به محبوبیت رسیده ولی اغلب در نقش مکمل. درحالیکه اینجا نقش اولی است که همهچیز با محوریت او رقم میخورد. نقش اولی که مهمترین عامل تجاری فیلم است و بهرام افشاری تقریباً همه ویژگیهای نقشهای کمدی قبلیاش را با رنگآمیزی تازه به میدان آورده است. نخستین ستاره پولساز و نوظهور سینمای پساکرونا که بعید است امسال کسی به گردش برسد.
«فسیل» همهچیز برای فروش دارد و جنساش اصطلاحا جور است. فیلمی که قاعدتا ارزانتر از کمدیهای موفق این سالها درآمده و یک کمدی تجارتی سرراست که تماشاگرش را میخنداند. فیلم پاسخگوی نیازی است که دیگر کمدیهای این سالها در پاسخ دادن به آن ناکام بودهاند. نیازی که بیش از آنکه جنبه زیباییشناسانه داشته باشد ابعاد جامعهشناسانه دارد.
سعید مروتی