همشهری آنلاین؛ حوادث: این پرونده حدود دو ماه قبل در اداره آگاهی پایتخت گشوده شد. نخستین مالباخته مردی جوان بود که قصد داشت خودروی کیا سراتوی خود را از طریق یکی از سایتها بفروشد اما به دام دزدان گرفتار شده بود.
او گفت: وقتی آگهی فروش ماشینم را منتشر کردم، فردی به نام کیارش به من زنگ زد و برای دیدن ماشین قرار گذاشت. وی به همراه زنی که مدعی بود همسرش است و مردی که نقش کارشناس را بازی می کرد در محل قرار حاضر شدند. آنها به بهانه اینکه میخواهند با ماشین چرخی بزنند و آن را امتحان کنند، سوار ماشین شدند اما در بین راه به من حمله کرده و در حالی که داشتند خفهام میکردند، مرا از ماشین پیاده کرده و آن را به همراه مدارکش دزدیدند.
سرقت های سریالی
با این شکایت، تحقیقات پلیسی زیر نظر بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای شناسایی و دستگیری سارقان آغاز شد. درحالیکه بررسی ها ادامه داشت، دو شکایت مشابه دیگر هم پیش روی تیم تحقیق قرار گرفت. در این سرقتها نیز دزدان ۲ مرد و یک زن بودند که به بهانه خرید سراتو با فروشنده قرار گذاشته اما در بین راه به او حمله کرده و خودرو را به سرقت برده بودند.
ردپای زن جاعل
درحالیکه مشخصات سراتوهای سرقتی در اختیار همه واحدهای گشتی قرار گرفته بود، شاکیان در اداره آگاهی تهران حاضر شدند و به چهره نگاری ۳ سارق پرداختند؛ با به دست آمدن چهره فرضی متهمان، ماموران به سراغ بانک اطلاعات مجرمان سابقه دار رفتند. سابقه ای از دو مرد سارق ثبت نشده بود اما زن جوان از مجرمان سابقه دار در زمینه جعل و کلاهبرداری بود. او اکرم نام داشت و به آزیتا معروف بود. ماموران با این سرنخ به سراغ پاتوق های این زن رفتند و موفق شدند وی را به همراه دو همدستش دستگیر کنند. آزیتا اعتراف کرد که با کیارش و آریا در یک مهمانی آشنا شده و وقتی دیده آنها استعداد سرقت را دارند، نقشه سرقتهای سریالی کشیده و آنها نیز اجرا کرده اند. متهمان برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران اداره آگاهی تهران قرار گرفتهاند و بررسیها برای کشف سایر جرایم احتمالی آنها ادامه دارد.
تجربه عجیب
کیارش ۲۹ ساله است و میگوید فوق لیسانس کامپیوتر دارد. او در یک خانواده پولدار و مرفه بزرگ شده و به گفته خودش از روی شکم سیری و تنها به خاطر تجربه هیجان، با آزیتا همدست شده بود. گفت و گو با او را می خوانید.
پرونده ات نشان می دهد که سابقه کیفری نداری؟
درست است. راستش فکرش را هم نمی کردم که روزی سابقهدار شوم.
انگیزه ات از سرقت های سریالی چه بود؟
تجربه هیجان. استرس و هیجانش را دوست داشتم. اما به بقیه ماجرا فکر نکرده بودم. می دانم عجیب است اما همهاش به خاطر مواد است. من کوکائین و گل مصرف میکنم و وقتی روی مواد هستم، دلم میخواهد کارهای عجیب انجام دهم.
اعتیاد داری؟
اسمش را نمی شود اعتیاد گذاشت چون به صورت تفریحی مصرف میکنم.
چه شد که سر از این باند درآوردی؟
آشنایی با آزیتا مرا تبدیل به سارق کرد. با آزیتا در یک مهمانی آشنا شدم. او هم تفریحی گل می کشید. رفته رفته رابطه ما صمیمی تر شد و من متوجه دروغهایش شدم. آزیتا روزهای اول آشنایی به من می گفت که مدیر یک شرکت است اما خیلی زود دستش رو شد و فهمیدم که مجرمی سابقه دار است. این زن خیلی باهوش و نابغه است. اما استعدادش را در راه کار خلاف خرج کرده بود. او بارها به جرم جعل و کلاهبرداری دستگیر و زندانی شده بود. به راحتی همه چیز را جعل می کرد، از دست خط و امضا گرفته تا مدارک مختلف. حتی پلاک ماشین هم جعل میکردم. وقتی متوجه راز او شدم، چون روی من تاثیر گذاشته بودم دلم خواست که من هم مثل او این هیجان را تجربه کنم.
از جزییات نقشه ای که کشیده بودید، بگو؟
آزیتا پیشنهاد سرقت ماشین داد و گفت خودش کارهای فروش را انجام می دهد. من هم موضوع را با دوستم آریا درمیان گذاشتم. با آریا در باشگاه سوار کاری دوست شده بودم و رابطه نسبتا خوبی با یکدیگر داشتیم. آریا هم مانند من تفریحی کوکائین و گل می کشید. وقتی راز آزیتا را به او گفتم، تحت تاثیر شخصیت عجیب او قرار گرفت و قبول کرد که با ما همدست شود.
نقش تو و آریا در سرقت ها چه بود؟
آریا نقش کارشناس ماشین را بازی می کرد. من هم دستانم را می گذاشتم روی دهان یا گلوی طعمه هایمان و او را تهدید به قتل می کردم. فروشنده های بیچاره از ترس، ضربان قلبشان بالا می رفت و وحشت می کردند. سپس از ماشین پیاده می شدند و ما آن را به سرقت می بردیم.
چند مورد سرقت با این شگرد انجام داده اید؟
باور کنید من مواد می کشم، دچار فراموشی می شوم. انگار در این عالم نیستم و درجهان دیگری سیر می کنم. اما پلیس گفته ۴ نفر از ما شکایت کرده اند. نمی دانم، حتما درست است.
چرا کیا سراتو را انتخاب می کردید؟
ماشین من و آریا سراتوست و ما به این ماشین تسلط داریم.
با ماشین های سرقتی چه می کردید؟
گفتم که ماشین را آزیتا تحویل می گرفت و با جعل پلاک و مدارکش در شهرستان می فروخت. باور می کنید من و آریا یک ریال هم از او پول نمی گرفتیم.
چرا؟
چون نیاز مالی نداشتیم. من و آریا هردو تحصیلکرده هستیم. پدرهایمان تاجر و بازاری هستند و در ناز و نعمت بزرگ شده ایم. این پول ها برای ما چیزی نیست.
ورزشکار هم هستید؟
ورزش گلف و سوار کاری انجام می دهیم. حالا که اینجا هستیم، می فهمم که ارزشش را نداشت چون یک سابقه هم در پرونده مان ثبت شده است. من و آریا قرار بود برای ادامه تحصیل و گرفتن مدرک دکترا به اروپا برویم اما همه برنامه هایی که پدر و مادرمان برای ما داشتند، بهم ریخت و ما به جای اروپا راهی زندان خواهیم شد.