سه‌شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۵ - ۰۷:۰۰
۰ نفر

همشهری آنلاین: پسابرجام، حرکت‌های انقلابی متأثر از انقلاب ایران و... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های سه شنبه-۲۳ شهریور-جای گرفتند.

سید عباس عراقچی معاون حقوقی و بین‌المللی وزارت امورخارجه در ستون سرمقاله روزنامه ايران با تيتر« تعیین طولانی‌ترین مرز دریایی ایران گامی مهم پس از برجام»،نوشت: روزنامه ایران،۲۳ شهریور

در سایه تحولات گسترده منطقه‌ای و در حالی که برخی از کشورهای منطقه و کشورهای خارج از منطقه به تنش‌های موجود دامن زده و سعی در تخریب فضای سیاسی حاکم بر روابط جمهوری اسلامی ایران با کشورهای همسایه  دارند برای نخستین بار بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی و در یک تحول تاریخی یکی از مهم‌ترین و حساس‌ترین اسناد و موافقتنامه‌های ایران با کشورهای همسایه حاشیه جنوبی خلیج فارس نهایی شده و طولانی‌ترین مرز دریایی جمهوری اسلامی ایران در دریای عمان تعیین شده است.

مذاکرات و گفت‌و‌گوهای مربوط به تعیین حدود بین کشورها همواره یکی از دشوارترین و پیچیده‌ترین مذاکرات در طول تاریخ بوده و حتی کشورهای متحد و همپیمان نیز در خلال چنین مذاکراتی به اختلافات اساسی رسیده‌اند که عمدتاً به مراجع بین‌المللی حل و فصل اختلاف ارجاع شده یا با قدمت‌های طولانی لاینحل مانده است. اما جمهوری اسلامی ایران و دولت پادشاهی عمان با توجه به روابط بسیار نزدیک خود و با تکیه بر اصول حسن نیت و حسن همجواری مذاکرات پیچیده و دشوار فنی و حقوقی مربوط به تعیین مرز دریایی خود را با موفقیت به انجام رسانده و گام بسیار مهمی را در تاریخچه روابط فیمابین و تعاملات منطقه‌ای برداشته‌اند. این گام مهم درخلال سفر هفته گذشته محمود بن فیصل البوسعیدی وزیر کشور پادشاهی عمان به تهران و دیدار با دکتر ظریف وزیر امورخارجه کشورمان تکمیل شده و اسناد تصویب موافقتنامه تعیین مرز دریایی بین دو کشور مبادله شد.

به نتیجه رساندن مذاکرات سخت و دشوار حقوقی و فنی مربوط به تعیین طولانی‌ترین مرز دریایی به‌عنوان اقدام مهم دیگری بعد از تجربه مذاکرات مربوط به برجام نشان دهنده عزم و اراده جدی جمهوری اسلامی ایران برای ایجاد ثبات و امنیت در منطقه و توسعه گسترده روابط و تعاملات با همه کشورها بخصوص کشورهای منطقه بوده و نشانه دیگری است بر حقانیت موضع اصولی و اساسی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر اینکه همه موضوعات منطقه‌ای توسط کشورهای منطقه و بدون حضور دیگر کشورها از طریق مذاکره و گفت‌و‌گو قابل تفاهم است.

نوآوری اساسی موافقتنامه تعیین مرز دریایی ایران و عمان در دریای عمان که حاصل گفت‌و‌گوهای فشرده و طولانی دوجانبه بوده است مربوط به نحوه استفاده از منابع احتمالی هیدروکربن موجود در محدوده مرز دریایی بین دو کشور است که صرفاً با توافق دو کشور امکانپذیر شده است. این نوآوری که در چارچوب اصول و رویه‌های بین‌المللی مبنای توافق شده حکایت از عزم و اراده اساسی دو کشور برای گسترش مناسبات و ایجاد ثبات در منطقه داشته و یک الگوی بسیار مناسبی برای کشورهای منطقه محسوب می‌گردد.

همان گونه که ذکر شد علاوه بر اهمیت حقوقی و فنی موافقتنامه مرزی با کشور عمان، این موافقتنامه در سه سطح بین‌المللی، منطقه‌ای و داخلی نیز حائز اهمیت است:  

1. در حالی که اختلافات مرزی بین بسیاری از کشورها در مناطق مختلف جهان تنش‌های مرزی بین این کشورها را به دنبال دارد، ایران و عمان توانسته‌اند از طریق مذاکره و گفت‌و‌گوهای دوجانبه به تعیین مرز دریایی خود مبادرت کنند.

2. در حالی که درمنطقه ما برخی کشورها با کوبیدن بر طبل جنگ و دشمنی و ایران هراسی تلاش می‌کنند که چهره غیر قابل اعتماد از ایران به نمایش بگذارند، ایران و عمان در سایه تدابیر رهبران خود روابط بسیار ممتاز و

منحصر به فردی را تجربه می‌کنند و در بستر روابط بسیار خوب سیاسی دو کشور است که امکان دستیابی به توافقی این چنین مهم در تعیین مرز دریایی دو کشور دوست فراهم می‌گردد.

3. و دست آخر اینکه، در سطح داخلی به نتیجه رسیدن مذاکرات و امضای این موافقتنامه نمونه بارزی از همکاری و تعامل سازنده همه دستگاه‌های ذیربط، بخش‌های نظامی و غیر نظامی است. بی‌شک با وجود چنین فضایی از همکاری و تعامل، امکان دستیابی به این موفقیت میسر شده است.

  • برجام واکسن نیست

فریدون مجلسی . تحلیلگر روابط بین‌الملل در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:روزنامه شرق،۲۳ شهریور

اخیرا شخصیتی از بزرگان قوم از تریبونی معتبر، به مسائلی کارشناسانه پرداخته بودند که علی‌الاصول ورود به آن در شأن کارشناسان و به قول حضرات، اهل خبره است. چند نکته را در آن متن می‌توان بررسی کرد. راستش، یا به زبان رایج این روزها، «راستیت‌اش»، نگارنده وکیل‌ووصی کسی یا کسانی نیست؛ اما اندکی از دور، دستی بر آتش برجام دارد؛ یعنی از سوختگان تأخیر در به‌امضارسیدن آن به شمار می‌روم! می‌دیدیم که کارخانه‌ها‌ به‌دلیل نبود امکان دسترسی به مواد و ابزار ضروری و نبود امکان فروش و صدور کالای ساخته‌شده، چگونه مانند دومینو، یکی پس از دیگری، تعطیل و کارگرانشان بی‌کار و خانواده‌هایشان دست‌تنگ می‌شدند.

البته کسانی که درآمدهایشان تضمین‌شده است و ربطی به اوضاع اقتصادی ندارد، حساسیت آن را کمتر احساس می‌کردند؛ اما آنهایی که شاهد سقوط و زیان بودند، هراسناک می‌شدند. پس از برجام امکان خرید مواد و ابزاری که صنایع نیاز داشتند، فراهم شده و امکانات نسبی صدور و فروش هم برقرار است و اگر نبود موانعی مانند تحریکات و شعارها و دیوارنوردی‌ها‌، البته آن موانع کلا برطرف شده بود. اینکه فرموده‌اند: «از روز اول گفتند تا تحریم‌ها برداشته نشود، مشکلات اقتصادی پابرجاست. اصلا اصل مذاکرات به‌عنوان خط دولت فعلی برای حل مشکلات اقتصادی، رفع تحریم‌ها بود و مسئولان می‌گفتند تحریم‌ها برداشته می‌شود؛...» باید عرض شود هم نقل قول از دولت درست است و هم همه ادعا واقعیت دارد؛ اما، اینکه فرموده‌اند: ...

«... اما امروز می‌گویند اصلا ما برای رفع تحریم‌ها برجام را امضا نکردیم. پس شما سر مردم را کلاه گذاشتید؟ این حرف‌هایی که زدید، دروغ بود؟...» به عنوان کارشناسی که از آغاز، بدون هیچ‌گونه تعهد جناحی و مسلکی، شاهد و پیگیر جریان مذاکرات بودم، شهادت می‌دهم این مطلب به ایشان القا شده و صحت ندارد. نگارنده به نوبه خود شهادت می‌دهم آن مقامات و مذاکره‌کنندگان همواره می‌گفتند و می‌گویند برجام را برای رفع تحریم‌ها‌ امضا کرده‌اند. اکنون که آن مقام‌های دولتی؛ یعنی رئیس‌جمهور و وزیر خارجه و رئیس سازمان انرژی هسته‌ای و همکارانشان حی و حاضرند؛ می‌پرسم: آقایان آیا می‌فرمایید اصلا برجام را برای رفع تحریم‌ها‌ امضا نکرده‌اید؟ یعنی سر ما را کلاه گذاشته‌اید و حرف‌ها‌یی که زده‌اید دروغ بود؟ ما که خیلی هم پیگیر کار بودیم، گواهی می‌کنیم به گوش خودمان چنین چیزی نشنیده‌ایم! دروغ چرا؟ تا قبر راهی نیست... درحال‌حاضر هم اگر کاری در اقتصاد راه افتاده یا هنوز ادامه دارد، به دلیل رفع و کاهش اصولی تحریم‌ها‌ و ادامه‌نیافتن و تشدیدنشدن برنامه تحریم‌ها‌ی فلج‌کننده است.

فرموده‌اند: «قرارداد FATF نمونه دیگری است که کار را به مرحله خودتحریمی رسانده...» راستش چه عرض کنم، پیوستن به این برنامه بانکی ظاهرا یکی از معدود کارهای دوراندیشانه هرچند بسیار دیر دولت محبوب پیشین خودشان و مجلس‌های خودشان در برابر اتهام پول‌شویی بود. کاری برای جلوگیری از تحریم‌ها‌ی بانکی که آن دولت خودش موجب آن شده بود. اکنون هم برخی متنفذان هر موقع بخواهند، می‌توانند زیر آن بزنند و از مزایای نبود آن بهره‌مند شوند! البته ممکن است در عمل، نهادی یا شخصی مشمول تحریم باشد و بانک نتواند اقدام کند یا به عبارت دلواپسانه «خودتحریمی» کند. دراین‌صورت هم می‌توانند ممانعت را نادیده بگیرند تا جلوی روابط و معاملات خارجی بانک کلا گرفته شود. امضای آن برای جلوگیری از بروز چنین تحریمی بوده است و فرموده‌اند: «بدتر از اینها، قراردادهای نفتی است. شاه وقتی نفت ٢٠ سال ایران را به آمریکا فروخت، ما در همه‌جا اعتراض کردیم. امروز دارند با شرکت‌های آمریکایی و فرانسوی قرارداد می‌بندند که آنها مالکیت چاه نفت‌مان را در اختیار بگیرند. چنین کاری، جز در عربستان سعودی، اتفاق نیفتاده است...» ما از قراردادهای نفتی خبر و درآن‌باره تخصصی نداریم، لابد باید کارشناسان و مجلس بررسی کنند؛ اما درباره فروش ٢٠ساله نفت به آمریکا که با اعتراض همراه بوده است، تصور می‌رود کاهش اتهام شاه به این اقدام امتیازی به نفع او باشد. آیا منظور از فروش ٢٠ساله نفت امضای قرارداد ٥٠-٥٠ کنسرسیوم است؟ آیا خریداران نفت، پولش را گرفتند و به ما ندادند و در رفتند، آن را به (ب.ز) خودشان دادند و او آن را خورد؟! همه درآمد نفت در مقایسه با دولت محبوب پیشین چقدر بود؟

چقدرش را دزدیدند و چقدرش هم خرج امور جاری و عمرانی شد؟ اگر قرار بود قرارداد بهتری ببندند، باید چگونه می‌بود و نفت از طریق کدام کارشناسان و با کدام امکانات تکنولوژیک، تولید و فراوری و صادر می‌شد؟ اما! درباره اینکه فرموده‌اند: «یکی از عناصر غربی وابسته به آمریکا، اخیرا گفته است اگر وضعی که امروز در کشور به وجود آمده، در زمان مصدق به وجود می‌آمد، مصدق از غصه دق می‌کرد، آن‌هم مصدقی که ما می‌گوییم در برابر انقلاب اسلامی اصلا عددی نیست». دراین‌باره باید عرض شود، اتفاقا ایرادی که برخی به مصدق می‌گیرند، این است که نفت را با آن شور و هیجان ملی کردی، دست مریزاد؛ اما در این کار به همان اندازه که خوب رهبری و عمل کردی، بعدش کاسب خوبی نبودی! چرا سریع و سرضرب، قرارداد کنسرسیوم مانندی برپایه ٥٠-٥٠ که رسم آن روزگار بود نبستی و دوسال‌ونیم وقت گذراندی که مبادا مو لای درز حقوق ملی برود و در نتیجه پولی که باید درآمد دولت و مایه تقویت و انسجام آن می‌شد، نصیب شاه و امیال او شد! اما درباره اینکه مصدق عددی بود یا نبود، باید تاریخ بدون تعصب و با جمع بندی خدمات و ایرادها قضاوت کند. راستی پرسش این است که اگر عددی نبود، چطور است که تا ٢٨ مرداد مطرح می‌شود، همه طرفدار آن بی‌عدد می‌شوند و به براندازنده‌اش لعنت می‌فرستند.

ضمنا دلواپسان برجام اگر راست می‌گویند، ابطال آن که کاری ندارد؛ برخلاف آن رفتار کنند وضع به حال گذشته بازمی‌گردد و بدتر هم می‌شود. اگر بخواهند بهتر شود، باید از تحریکات و التهاب‌آفرینی‌ها‌ کاست. برجام هم واکسن نیست که وقتی بزنند میکروب تحریم را نابود کند. ایجاد تنش در هر حوزه‌ای، اعم از داخلی و خارجی، امری دوجانبه است.

  • سنگرهای کلیدی آمریکا و سنگربان‌های داخلی

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

    روزنامه کیهان،۲۳ شهریور

«اسلام سنگرهای کلیدی جهان را فتح می‌کند» این عبارت آشنا را - تقریبا- همه می‌شناسند و کمتر اهل نظری است که اهمیت این جمله و درجه احتمال وقوع و تحقق آن را نادیده بگیرد. الان هم می‌توانیم بگوییم همه دعواهایی که در منطقه غرب آسیا و دورتر از آن مشاهده می‌کنیم در واقع دعوایی است که برای عدم تحقق این عبارت راهبردی حضرت امام خمینی به راه افتاده است. البته جدای از دعوای  خونینی که به آن اشاره شد یک دعوای مسالمت‌آمیزتری! هم برای عدم تحقق آن عبارت استراتژیک و به تعبیر درست‌تر جلوگیری از فروپاشی سنگرهای کلیدی جهان پیش پای اسلام و انقلاب اسلامی در جریان است و هزار البته اسلام و انقلاب اسلامی، سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد. در این زمینه گفتنی‌هایی وجود دارد:

1- ساموئل هانتینگتون که بعدها به یکی از ستون‌های اصلی شکل‌دهنده به دولت جنگ‌افروز بوش تبدیل شده بود، در اواسط دهه 1980 یعنی در زمانی که جنبش‌های اسلامگرای متاثر از انقلاب اسلامی یکی یکی در جوامع سنی و شیعه سر برمی‌آوردند و پهنه آسیای غربی  که اصلی‌ترین منطقه جهان اسلام است را دربر گرفته بود، در یک پژوهش راهبردی پیش‌بینی کرد که در آینده‌ای نزدیک نبرد خونین غرب با «اسلام سیاسی» شروع و در آن سرنوشت قدرت و تمدن غرب تعیین می‌شود. هانتینگتون فقط یک استاد دانشگاه و یا پژوهشگر نبود که بر ‌اساس یافته‌های پژوهشی سخنی گفته باشد در واقع او یک عضو تعیین‌کننده در حلقه‌ای 400 نفره بود که تحت مدیریت «پل ولفوویتز» با پیش‌بینی آینده که از پشتوانه اطلاعاتی سرویس‌ها و سفارت‌خانه‌های غرب و عوامل محلی مرتبط با آنها در جهان اسلام برخوردار بود، جنگ‌های خونین متنوعی را برای غلبه بر مسلمانان و جلوگیری از سقوط سنگرهای کلیدی غرب پیش پای اسلام انقلابی طراحی کرده و نقشه راه آن را با تمام جزئیات تهیه کردند و از سال 2000 به اجرا گذاشتند بنابراین آنچه پس از آن و تا امروز و تا دهه‌های بعد از درگیری و جنگ در این منطقه اتفاق می‌افتد در واقع هر کدام پازل‌هایی از آن طرح و نقشه راه است. اما البته نباید تصور شود که نتیجه این جنگ‌ها و درگیری‌ها هم دقیقا و یا اکثرا مطابق با طراحی و نقشه راه غرب است از قضا بنا به دلایلی که به آن اشاره خواهد شد، روند تحولات در آسیای غربی و شمال آفریقا در بیشتر موارد در نقطه مقابل طراحی و نقشه راه آن کمیته 400 نفره  است.

2- به موازات طرح و نقشه راه «جنگ تمدن‌ها»، یک جریان در متن جهان اسلام که غرب و نظام‌های ناشی از مدنیت آن را یک «واقعیت غیرمتخاصم» با جهان اسلام معرفی می‌کند، الگویی را معرفی کرد که در یک کلمه، «سازش» بین غرب و اسلام بود. این جریان از قدیم در متن جهان اسلام وجود داشت و اشخاص و دسته‌های مختلفی در هر بخش از جهان اسلام آن را نمایندگی می‌کردند و - تقریبا - همه آنها با خود غرب و کانون‌های متصل به حکومت‌های انگلیس و آمریکا در ارتباط مستقیم بودند و در ابعاد مختلف از سوی دولت‌های شاخص غربی حمایت هم می‌شدند که یکی از جنبه‌های آن دفاع تمام‌قد محافل قدرت غرب از آنان در زمان‌هایی که از سوی جوامع اسلامی زیر سؤال قرار می‌گرفتند بود. اگر بخواهیم فهرستی از آنان از پاکستان تا مراکش را فقط اشاره کنیم طولانی می‌شود. غرب در طول حدود 100 سال گذشته با کمک همین‌ها هر حرکت دینمدارانه و استقلال‌طلبانه در مجامع اسلامی را ناکام گذاشته و یا به انحراف کشانده‌اند که عقیم گذاشتن نهضت‌های مشروطیت و نفت در ایران از جمله آنهاست.

در دوره‌ای که در آمریکا طرح و نقشه راه جنگ تمدن‌ها و در واقع راه‌اندازی جنگ‌های خونین علیه «اسلام انقلابی» دنبال می‌شد- که تا دهه‌های آینده هم استمرار خواهد داشت- این جریان بطور جدی‌تر به میدان آمد و نظریه سازش بین غرب و اسلام را مطرح کرد. جلوه این موضوع در ترکیه و در بین مجامع ترک‌تبار آسیای مرکزی و آناتولی، «انطباق فرهنگی و رهیافتی غرب و اسلام» بود که توسط «فتح‌الله گولن» و از طریق حدود 1200 مدرسه او در مناطق ترک‌تبار و حتی فراتر از آن در بسیاری از کشورهای عربی و آسیایی مسلمان دنبال می‌شد، در واقع گولن از طرف غرب مأموریت داشت تا به مسلمانان بگوید اگر جنگ خونین نمی‌خواهید آن دسته از عناصر فرهنگی اسلام که در تعارض با رهیافت‌ها و بنیان‌های سیاسی غرب است را کنار بگذارید. در ایران که کانون اصلی «اسلام انقلابی» بود، این جریان ایده «گفت‌وگوی تمدن‌ها» را مطرح کرد. اگر به نطق‌های سیدمحمد خاتمی- رئیس‌جمهور اسبق- در سازمان ملل و بخصوص نطق او در شهریور 1378- زمانی که این ایده را در مجمع عمومی بیان نمود- نگاه بیندازیم درمی‌یابیم که هشدار اصلی این ایده، ترک مخاصمه و همکاری بین مسلمانان و غرب و به عبارت واضح‌تر بین ملت‌های مسلمان و ارتش آمریکا بود و از آنجا که این طیف در اظهارات مختلف، مقاومت مسلمانان در برابر ارتش آمریکا را غیرممکن و در افتادن با شاخ گاو می‌دانند، بنابراین در واقع ایده این جریان تسلیم شدن مسلمانان در برابر جنگی بود که به زودی در جای‌جای جهان اسلام از فلسطین و لبنان تا افغانستان و پاکستان راه می‌افتاد. پس ایده گولن و خاتمی و جریانات مشابه دیگر از مصر تا بنگلادش و اندونزی یکی بودند.

بعضی خواسته‌اند ایده امثال گولن و خاتمی در موضوع مواجهه غرب و اسلام را یک ابتکار مفید برای جلوگیری از جنگ غرب علیه جهان اسلام معرفی کنند ولی واقعیت این است و یا حداقل آنچه در عمل اتفاق افتاد این است که این ایده‌ها از آنجا که مقاومت مسلمانان در برابر سیاست‌های غرب را بی‌فایده و بی‌نتیجه معرفی می‌کرد، جاده‌ساز ماشین جنگی غرب علیه جهان اسلام شد. اما اگر آنچه به آن اشاره شد یک ماجرای صرفاً تاریخی بود، فقط از جنبه عبرت اهمیت داشت ولی با کمال تأسف باید بگوییم این جریان همین الان و علیرغم جنگ‌های خونینی که اتفاق افتاده و طی آن میلیون‌ها مسلمان مظلوم کشته و مجروح و بی‌خانمان شده‌اند، هنوز از لزوم سازش مسلمانان با غرب سخن می‌گویند و تا حد زیادی در مجامع مسلمان پیش هم رفته‌اند. تنها یک برگ از کتاب چند هزار صفحه‌ای این جریان، نطق اخیر نماینده ایران در سازمان ملل است که صلح و دمکراسی را مهم‌ترین نیاز مسلمانان در مواجهه با غرب معرفی کرد!

3- در این مدت اگرچه در مواردی آمریکایی‌ها به مدد جریانات داخلی در جهان اسلام توانستند از سقوط بعضی از «سنگرهای کلیدی» ممانعت به عمل آورند اما در عین حال از آن طرف، «اسلام انقلابی» به موقعیت‌های برجسته‌ای دست پیدا کرده و بعضی از سنگرهای کلیدی را فتح و بعضی را به محاصره خود درآورده است.

کم نیستند کسانی که- البته با نگاهی که با ادبیات نظام سلطه تناسب دارد نه با نگاه عزت‌مدار اسلام- می‌گویند ایران امروزه بر منطقه وسیع و حساسی از غرب آسیا که تا همین دو دهه پیش مرکز اصلی قدرت آمریکا به حساب می‌آمد، سیطره پیدا کرده و یک جبهه منسجمی را به وجود آورده است. کم نیستند کسانی که معتقدند فلسطین که با طرح‌های پی‌درپی سازش قرار بود دیگر نامی از آن نماند، آزاد خواهد شد. کم نیستند کسانی که حفظ سوریه و نظام سیاسی آن را در حالی که آمریکا و عوامل و متحدانش برای فروپاشی آن به هر وسیله‌ای متوسل شدند، به یک معجزه شبیه‌تر می‌دانند و کم نیستند کسانی که معتقدند سربرآوردن انصارالله در یمن طلیعه سقوط وهابیت و آل‌سعود به عنوان مهم‌ترین سنگر غرب در قلب جهان اسلام است. در واقع دو سنگر کلیدی که سقوط آنان به سقوط ده‌ها سنگر دیگر غرب در این منطقه منجر خواهد شد، رژیم صهیونیستی و رژیم وهابی سعودی است. این دو امروز در محاصره اسلام انقلابی است از این رو همین دو روز پیش از یک سو یک مقام صهیونیستی گفت ما بر مصر و اردن غلبه کرده‌ایم و با پیمان کمپ‌دیوید و وادی عربه پیروزی خود را تثبیت کرده‌ایم ولی هم اینک با سه دشمن مهم‌تر ایران، حزب‌الله و سوریه مواجه‌ایم و قادر نیستیم آنان را وادار به پذیرش خود کنیم. از سوی دیگر حدود 15 روز پیش «محمد بن سلمان» وزیر جنگ سعودی گفت ما درگیر جنگ پرهزینه‌ای شده‌ایم ولی چون امنیت و موجودیت ما در گرو پیروزی در این جنگ است، به آن ادامه می‌دهیم.» بنابراین کاملاً واضح است که غرب اگر چه نزدیک به دو دهه جنگیده تا سنگرهای کلیدی خود را حفظ کند و برای آن هزینه‌های سنگینی داده اما نه تنها به آن دست نیافته‌ است، بلکه بیش از گذشته، خطر را بیخ گوش خود احساس می‌کند.

4- آمریکا برای جلوگیری از سقوط سنگرهای کلیدی خود در غرب آسیا، کماکان بیش از جنگ‌افزار خود که ناکافی و ضعف کارآمدی آن به اثبات رسیده است، به فعل و انفعالات درون جهان اسلام و درون مرکزیت «اسلام انقلابی» چشم دوخته است. از این‌رو هر نوع اقدامی داخلی که نشان‌دهنده تضعیف توانایی مقاومت ایران و جهان اسلام در برابر جنگ آشکار غرب علیه ایران و اسلام است را باید جاده‌ساز حفظ سنگرهای کلیدی غرب دانست.

 

کد خبر 346233

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار رسانه و روزنامه‌نگاری

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha