به گزارش همشهری آنلاین، هواپیمای مسافربری ۷۲۷ از فرودگاه مسکو تیک آف کرده بود و قرار بود در باند فرودگاه امام خمینی(ره) به زمین بنشیند اما در ۱۵ مایلی فرودگاه بعد از کم کردن ارتفاع متوجه شدند که چرخ دماغه هواپیما باز نمیشود. از طرفی تلاشهای او و مهندس پرواز و کمک خلبان برای باز کردن چرخ بیفایده بود در نتیجه آنها تصمیم گرفتند مکان فرود خود را از فرودگاه امام(ره) به باند ۲۹ چپ فرودگاه مهرآباد تغییر دهند. به این ترتیب، با اجازه برج مراقبت، کاپیتان شهبازی هواپیما را که به گفته خودش ۸۰ درصد مسافران آن روس بودند با مهارت خارقالعادهای روی باند فرودگاه مهرآباد نشاند.درحالیکه چرخ دماغه هواپیما باز نشد و فرود اضطراری، کاپیتان و مسافرانش را حسابی خبرساز کرد. کاپیتان شهبازی خلبان آن هواپیما از خاطراتش میگوید:
افرادی که بعد از حادثه با شما آشنا شدهاند سراغتان را میگیرند؟
خب بعد از آن حادثه اتفاقات زیادی در زندگیام رخ داد و با افرادی آشنا شدم که تا به امروز خیلی از آنها را ندیده بودم یا ارتباط کمی با آنها داشتم. مثلا یک روز یک خانمی از ایتالیا به خانهمان آمد. میخواست برود به برادرش در ابهر سر بزند اما قبل از آن از طریق واسطههایی که در ایران داشت مرا پیدا کرده بود و به خانهمان آمد. کار آن خانم خیلی برای من ارزش داشت و همراه خودش برای من تابلویی آورده بود که به صورت دستساز درست شده بود و نام مرا با تکههای خرده شیشه روی آن نوشته بود. این خانم چند ساعتی کنار من و خانوادهام بود و بعد از کلی صحبت درباره پرواز و فرودی که داشتم راهی ابهر شد.
آن خانم درباره بازخورد فرودتان در ایتالیا چیزی تعریف کردند؟
اتفاقا خیلی خوشحال و هیجانزده بود و به من گفت بعد از این حادثه من خیلی به شما و کاری که انجام داده بودید افتخار میکردم و به دوستانم پز میدادم. حتی ایرانیهای آنجا تا مدتها احساس غرور میکردند و برای دوستان ایتالیایی خود کار شما را با علاقه زیاد تعریف میکردند و میگفتند که در کشور ما خلبانها از مهارت بالایی برخوردارند.
غیر از آن خانم چه کسانی به خانهتان آمدند؟
خب تا مدتها خانه ما رفتوآمد زیاد شده بود و من در این چند ماه همه فامیلهای خود را از نزدیک دیدم. چراکه هر کدامشان با شیرینی و دسته گل به خانهمان میآمدند و خیلیهایشان شب را در خانهمان میماندند و درباره فرود من میپرسیدند. حتی در این میان کسانی بودند که من اصلا آنها را نمیشناختم و با خانوادههایشان به خانهمان میآمدند و میگفتند دوست داشتیم شما را از نزدیک ببینیم و با شما صحبت کنیم. در حقیقت این حادثه باب صلهرحم را در خانه ما باز کرد و گرچه خانوادهام خیلی خسته میشدند اما با این حال باز هم با علاقه کنار مهمانان مینشستیم و شروع میکردیم به صحبت.
ماجراهایی که بعد از فرودتان پیش آمده را برایمان تعریف کنید؟
یکی از ماجراهای جالب مربوط میشود به دخترم. دخترم در شهرستان درس میخواند. او از طریق یکی از دوستانش از این حادثه مطلع شده بود و به سرعت با خانه تماس گرفت. مادرش گفته بود پدرت حالش خوب است اما دخترم راضی نشده بود و میخواست هر طور شده با من حرف بزند. این بود که من تلفنی به او گفتم که به درسش برسد و نگران من نباشد اما او گفت من نمیتوانم. با وجود اینکه فردا امتحان دارم اما میآیم تهران. به دخترم گفتم لزومی به این کار نیست اما بعد از قطع تلفن دو سه ساعت بعد زنگ خانه به صدا درآمد و دخترم با عجله وارد خانه شد. گفتم مگر تو فردا امتحان نداشتی.
گفت امتحان بیامتحان. باید حتما میدیدمت تا خیالم راحت شود. البته اتفاقهای جالب دیگری هم برایم رخ داده که حسابی از لطف و محبت مردم غافلگیر شدهام.
مثلا چه اتفاقاتی؟
یک نفر تابلویی را به روابط عمومی شرکت هما فرستاده بود. من وقتی آن تابلو را گرفتم حسابی ذوقزده شدم. مردی خوشذوق درباره فرود اضطراری من شعری ۴۰-۳۰ بیتی نوشته بود و در چند بیت نامم را هم آورده بود. خیلی برایم جالب بود که آن آقا دست به چنین کاری زده. حتی دو سه شعر دیگر برای من نوشت و ایمیل کرد و از آنجا که شماره تلفنش را پای تابلویی که فرستاده بود، نوشته بود من با ایشان تماس گرفتم و از او تشکر کردم. در این میان یک اتفاق جالب دیگر هم همیشه در ذهنم ماند. آن هم مربوط میشود به زمانی که همراه خانوادهام رفته بودیم شیراز.
ما از هتل برای ناهار به رستوران رفته بودیم و هنگام خوردن غذا یک خانواده سراغمان آمدند و بعد از سلام و احوالپرسی دلشان میخواست با ما عکس بیندازند. من صبح آن روز در شبکه شیراز برنامه داشتم و آن خانواده برایم تعریف کردند که بعد از دیدن برنامه از طریق رادیو و تلویزیون، هتلمان را پیدا کردهاند، بعد از طریق هتل رستوران را پیدا کرده بودند تا هر چه سریعتر خودشان را به ما برسانند و با ما عکس بگیرند. جالب است بدانید خیلیها هم برایم نامه و شعر میفرستادند و به زبان خودشان از من تشکر میکردند. در صورتی که من کاری نکرده بودم و همه چیز با عنایت پروردگار به خوبی پیش رفت. من فقط وظیفهام را انجام دادم.
منبع: سرنخ هفتهنامهحوادثوشگفتیها - اسفند ۱۳۹۰
نظر شما