همشهری آنلاین - محمد جعفری: در طبقه سوم یکی از ساختمانهای مرکز فرماندهی پلیس آگاهی تهران، بخشی وجود دارد به نام اداره دهم که کارکشتهترین افسران پلیس در آنجا مشغول فعالیت هستند؛ افرادی با ضریب هوشی بالا که از تواناییهای خاصی برخوردار هستند. شاید همین تواناییها باعث شده که در سالهای اخیر بیش از 90درصد از قتلهایی که در تهران اتفاق افتاده در کوتاهترین زمان ممکن کشف شود. با همکاری سرهنگ مرتضی نثاری، معاون مبارزه با جرائم جنایی و سرهنگ مهدی مسلمی، رئیس اداره دهم درهای این اداره برای نخستین مرتبه به روی خبرنگار همشهری باز شد تا ناگفتههایی از چگونگی شناسایی قاتلان در کمترین زمان ممکن، عملیات دستگیری، راز و رمزهایی از چگونگی بازجویی از متهمان و اطلاعاتی ناشنیده یا کمتر شنیده شده از این اداره ویژه بازگو شود. این گزارش، روایتی خواندنی و دستاول از آن چیزی است که در اداره ویژه مبارزه با قتل (اداره دهم) پلیس آگاهی پایتخت میگذرد.
در اداره دهم چه میگذرد؟
در این اداره که یکی از ادارههای پلیس آگاهی است، به پروندههای قتل، فوتهای مشکوک، خودکشیهای مشکوک به جنایت، پروندههای تصادفی که راننده فراری باشد و هویتش مشخص نباشد و همچنین شناسایی اجسادی که هویتشان مشخص نیست رسیدگی میشود. اما مهمترین ماموریت این اداره رسیدگی به پروندههای قتل و شناسایی و دستگیری قاتل است.
گزارش یک قتل
وقوع قتل به کلانتریها اعلام میشود. معمولا بهصورت 24ساعته یک افسر کشیک قتل آمادهباش است که گوشی موبایلی مثل قضات کشیک قتل در اختیارش است که اگر قتلی اتفاق بیفتد به او گزارش میشود. معمولا یا از طریق کلانتری یا از طریق مرکز پیام و یا از طریق قضات کشیک قتل به افسر کشیک اعلام میشود. با توجه به نوع قتل، افسر کشیک یا یک تیم و بنابر اهمیت موضوع رئیس اداره دهم، معاون مبازره با جرائم جنایی و یا حتی رئیس پلیس آگاهی تهران راهی صحنه میشوند.
صحنه جنایت
معمولا در صحنههای قتل، تیمی کامل از اداره دهم، اداره تشخیص هویت، قاضی کشیک قتل و پزشکی قانونی تشکیل میشود. قبل از ورود این تیم، صحنه قتل توسط مأموران کلانتری حفظ میشود و یکسری تحقیقات اولیه را انجام میدهند. کار کارآگاهان اداره دهم معمولا با تحقیقات محلی شروع میشود. اول درخصوص وضعیت جسد بررسیهایی انجام میشود که چطور قتل اتفاق افتاده و در چه جاهایی آثار وجود دارد. مثلا تیم تشخیص هویت نمونهبرداری انجام میدهد و عکس و فیلم و کروکی تهیه میکند. در ادامه تحقیقات محلی و شناسایی انگیزه قتل انجام میشود. معمولا یکسری اطلاعاتی در صحنه جمعآوری میشود که پلیس در ادامه بتواند براساس آنها اقداماتی انجام دهد. بعد از بررسی اولیه، تازه کار کارآگاهان اداره دهم شروع میشود.
فرضیهسازی قتل
افسران اداره دهم بعد از بازگشت از صحنه قتل ابتدا یک گزارش مقدماتی تهیه میکنند. روال این است که چند افسر قتل و رئیس اداره دهم یک جلسه هماندیشی برگزار میکنند. در این جلسه افسری که به صحنه قتل رفته توضیح کامل و با جزئیات ارائه میکند و نظر خودش و فرضیاتی که به ذهنش میرسد را مطرح میکند. سایر همکاران هم نظر میدهند. مثلا به چند فرضیه مختلف میرسند. براساس اولویت روی هر کدام از فرضیهها کار میشود. اگرقتل مبهم باشد از افراد زیادی استفاده و تقسیم کار میشود.مثلا یک نفر بازجوی خوبی است، یک نفر تحقیقات میدانی را خوب انجام میدهد، بعضی از افسران در کارهای فنی قویتر هستند و... به همین شکل تقسیم کار انجام میشود و کار ادامه پیدا میکند.
رازگشایی از قتل در کوتاهترین زمان
از قبل پروندههای مختلفی وجود دارد و ممکن است در ادامه قتلهای دیگری هم اتفاق بیفتد. مثلا ممکن است در طول هفته هر کدام از افسران اداره دهم مسئول 2پرونده قتل شوند. در پروندهای که همهچیز در آن معلوم باشد و قاتل هم در صحنه حضور داشته باشد و دستگیر شود، رسیدگی به آن دستکم 10روز کار پلیسی دارد. اما پروندههایی که رازآلود و مبهم هستند بیشتر زمان میبرد و دستکم باید یکماه روی یک پرونده کار کرد. سختی کار طوری است که مثلا افسری که نیمهشب سر صحنه قتل رفته صبح روز بعد دوباره در اداره حضور دارد و کار میکند و تقریبا افسران اداره دهم تمام وقت کار میکنند.
دستگیری قاتل
بعد از اینکه افسران اداره دهم به نتایجی درباره قاتل دست پیدا کردند، با مجوز قضایی برای عملیات دستگیری قاتل برنامهریزی میکنند. بستگی به این دارد که قرار است چهکسی در چه مکانی دستگیر شود. مثلا اگر متهم اعتیاد به موادمخدر دارد برنامهریزی میشود که چه ساعتی باید عملیات انجام شود که او غافلگیر شود. یا اینکه متهم دیگری از اراذل است و باید در کجا و چه ساعتی و با چه استعدادی از نیرو اقدام شود. ممکن است متهمی هم فردی عادی باشد، برای اینکه به سایر اعضای خانواده او آسیب وارد نشود سعی میشود در زمان مناسب عملیات انجام شود.
درگیری مسلحانه
حتی برای دستگیری یک متهم عادی هم احتمال درگیری وجود دارد. کسی که قرار است دستگیر شود، قاتل است و میداند که مجازاتش اگر قصاص نباشد، حبس سنگین است. چیزی برای از دستدادن ندارد و قتل یک نفر با دو نفر برایش هیچ فرقی ندارد. از هر راهی هم استفاده میکند که بتواند فرار کند. این راه هم میتواند آسیبزدن به مأموران پلیس یا حتی آسیبزدن بهخودش باشد. در مواردی هم بوده که مأموران پلیس در درگیری با قاتلان به شهادت رسیدهاند. بنابر این افسران اداره دهم آماده هرگونه درگیری هستند.
دورههای کارآگاهی
ماموران پلیس علاوه بر دورههایی که در دانشکده افسری طی میکنند، دورههای ویژهای را نیز در طول مدت خدمت پشتسر میگذارند. این دورهها برای فردی که افسر کشیک صحنه قتل اداره دهم میشود جدیتر است. مثلا چنین فردی باید حداقل 5سال در اداره دهم خدمت کرده باشد تا بتواند افسر کشیک صحنه قتل شود. بهترین آزمون افسران حضور 5ساله در اداره دهم است. اداره دهم، جای ویژهای است و افرادی که ضریب هوشی بالایی دارند بهعنوان کارآگاهان اداره دهم پذیرفته میشوند.
بعضی از متهمان بعد از دستگیری خودشان بدون هیچگونه مقاومتی به قتل اعتراف میکنند. یا دلایل و مدارک بهدست آمده خیلی قوی است و مشکلی برای کشف حقیقت وجود ندارد. اما بعضی از متهمان به این راحتی به قتل اعتراف نمیکنند.
به همین دلیل کارآگاهان در تحقیقات مقدماتی سعی میکنند یکسری اطلاعات از متهم بهدست آورند و بعد از آن برنامهریزی میکنند که کدام یکی از افسران بهتر میتواند از این متهم بازجویی کند تا پرونده زودتر به نتیجه برسد. در طول دوران بازجویی، فرصتی وجود دارد که دلایل و مدارک جمعآوری و بهتدریج رو شود تا از متهم اطلاعات بهتری بهدست بیاید. این موضوع البته بستگی به افسران و اقدامات او نیز دارد. ممکن است پروندهای در یک هفته به نتیجه برسد و در پرونده دیگری بیشتر. بازجویی فنی- پلیسی اصطلاح است. اما منظور بهرهبرداری از امکانات فنی، علمی و آزمایشگاهی است.
برخورد با مخوفترین قاتلان تهران
گردنکلفتترین قاتلان هم زمانی که دستگیر میشوند، آنچنان مخوف نیستند. قاتلانی در این سالها دستگیر شدهاند که جزو اراذل بنام بودهاند. اما وقتی دستگیر شده و به اداره دهم منتقل شدهاند از متهمان عادی هم عادیتر بودهاند. مثلا بهگفته افسران اداره دهم وقتی در اداره از یکی از آنها بازجویی میشد او از ترس خیس عرق میشد.
آدمهای عادی که قاتل میشوند
خیلی از درگیریهای منجر به قتل هنگام رانندگی اتفاق میافتد. مثلا دو ماشین جلوی یکدیگر میپیچند و... بحث و جدل سادهای پیش میآید و منجر به قتل میشود. مثلا مدتی قبل فردی برای خرید یک پنل پخش خودرو رفته بود و بهخاطر اختلاف قیمت 20هزار تومانی با فروشنده درگیر و مرتکب قتل شد. درحالیکه انگیزه و برنامهریزی از قبل برای قتل وجود نداشته است. خیلی از افرادی که به اتهام قتل عمد دستگیر میشوند افرادی عادی هستند که قبل از آن مرتکب جرمی نشده بودند. فقط یک لحظه عصبانیت و ناتوانی در کنترل خشم موجب شد آنها دست به قتل بزنند.
کارآگاهان زن اداره دهم
در اداره دهم کارآگاهان زن هم حضور دارند و کارهای مهمی انجام میدهند. مثلا اگر در دستگیری متهم، زن وجود داشته باشد یا در تحقیقات این نتیجه بهدست آمده باشد که در جایی که قرار است عملیات دستگیری انجام شود متهمان زن حضور دارند و ممکن است تنش ایجاد کنند معمولا همکاران پلیس نسوان هم به این ماموریت میروند. یا اینکه در بازجوییها اگر متهمان یا شاکیان زن باشند از همکاران پلیس زن استفاده میشود. در بین کارآگاهان اداره دهم، افسران زن تجربه خوبی دارند که اگر بازجوییهایشان از همکاران مرد بهتر نباشد قطعا ضعیفتر نیست.
خبرها به سرعت منتشر میشوند
قبلا امکانات چندانی در اختیار پلیس نبود و وقوع قتل هم کمتر بود. متهمان هم آنچنان در کارشان وارد نبودند اما حالا شرایط تغییر کرده و امکانات پلیس بیشتر شده و پیشرفت قابل ملاحظهای در کشفیات آزمایشگاهی، علمی، بازجوییها و... رخ داده است. از طرفی ورودی پروندهها نیز بیشتر شده است. همچنین فشارهایی هم روی پلیس است. شاید قدیم اگر مثلا یک قتلی در یک خیابان اتفاق میافتاد ممکن بود چند هفته دیگر هم هیچکس جز مأموران متوجه نشود اما حالا همزمان که کارآگاهان در صحنه حضور دارند خبر وقوع قتل در خبرگزاریها منتشر میشود و این موضوع فشار بر افسران پلیس را بالا میبرد.
مطمئنا قتلی که اتفاقی و بر اثر یک حادثه بوده، شاید قضات هم تمایل دارند که فرد بتواند مثلا با خانوادهاش ملاقات داشته باشد و شرایط بهتری داشته باشد اما برای فردی که جزو اراذل و اوباش است و عمدا باعث قتل شده قضات ملاحظاتی دارند و ماموران هم برایشان یکسری محدودیتهایی دارند.
خون پای قاتلان را میگیرد
رئیس اداره دهم، خاطره جالبی از چگونگی شناسایی یک قاتل دارد. او میگوید: ما خودمان به تنهایی هیچ وقت موفق نیستیم و همهچیز با کمک خداست و دست خدا را در کشف پروندهها میبینیم. اینکه میگویند خون پای قاتل را میگیرد واقعیت دارد. مثلا سال 86یک شب من افسر کشیک قتل بودم. زیر پل بزرگراه شهید محلاتی داخل یک چمدان جسد زنی را کشف کردیم. من این چمدان را آورده و در اداره کنار میزم گذاشته بودم. چمدان نویی بود. بعد به فردی در این زمینه مظنون شدیم اما دلایل قوی علیه او وجود نداشت. رفتیم خانهاش را بازدید کردیم. گفتیم شاید قتل در خانه اتفاق افتاده است. خانه تمیز و مرتب بود و ناامید شدیم. با حالت ناامیدی برگشتیم. در ماشین بودیم که نزدیک خانهشان در حوالی تهرانپارس پشت چراغ قرمز یک فروشگاه بزرگ فروش کیف و چمدان دیدم. احساس کردم انگار یک نفر ما را راهنمایی کرده است. با عجله رفتم داخل مغازه. چمدانی از همان نوع چمدانی که جسد در آن کشف شده بود را دیدم. فروشنده گفت من در دفترم همه فروشها را مینویسم. نگاه کرد و گفت یک شب یک چمدان از این نوع فروختهام. او تا متهم را دید گفت این همان فردی است که چمدان را خریده. هنگام خرید هم آنقدر عجله داشت که بقیه پولش را نگرفت و رفت. متهم وقتی این شرایط را دید گفت فقط آبرویم را نبرید من همهچیز را میگویم و به قتل اعتراف کرد. همه اقداماتی که همکارانم انجام میدهند به لطف خداست. یا موردی بود که با نیابت قضایی برای دستگیری قاتلی به مشهد رفته بودیم. فردی که متهم را میشناخت با خودمان برده بودیم اما به نتیجه نرسیدیم. در راه برگشتن حدود50، 40کیلومتر از آنجا دور شده بودیم و با سرعت هم حرکت میکردیم. کنار خیابان یک کمپرسی خاک بود و چند نفر خاکها را با فرغون جابه جا میکردند. در یک لحظه فردی که همراهمان بود گفت خودشه. تا این حرف را زد ماشین را متوقف کردیم و به سمت کمپرسی برگشتیم. متهم وقتی ما را دید از ترسش همانطور با فرغون دوید و ما 2نفری دنبالش دویدیم و او را دستگیر کردیم. دستگیری این متهم فقط کار خدا بود.علاوه بر این همیشه تعامل با قضات محترم یکی از مواردی است که باعث میشودبه نتایج بهتری برسیم.
تلخترین صحنه قتل
رئیس اداره دهم پلیس آگاهی تهران همچنین درباره تلخترین صحنه قتلی که به چشم دیده میگوید: در طول سالهایی که در پلیس آگاهی فعالیت میکنم، صحنههای تلخ زیادی دیدهام اما تلخترین صحنهها مربوط به قتلهایی است که قربانیان آنها کودکان هستند. یکی دو مورد در چند سال گذشته وجود داشت که خیلی دردناک بود. موردی بود که زنی بهدلیل مشکلات روحی- روانی فرزندان و شوهرش را به قتل رسانده بود که من در صحنه حاضر شدم و بهخاطر کودکبودن قربانیان خیلی دلخراش بود و صحنههای تلخ آن هنوز جلوی چشمانم است. کودکان بیگناه ، تقصیری نداشتند اما قربانی شده بودند. وقتی در صحنه کودکی غرق در خون دیده میشود آن صحنه ممکن است همیشه به یادمان بماند.معمولا همه مأموران پلیس عاشق کارشان هستند که این شغل را انتخاب کردهاند. رئیس اداره دهم پلیس آگاهی تهران هم همینطور است. او میگوید: علاقهای وجود دارد که پلیس شدهام. اگر یکبار دیگر استخدام پلیس شوم دوست دارم وارد پلیس آگاهی شوم و با وجود همه سختیهایی که وجود دارد در اداره دهم ویژه قتل خدمت کنم؛ چرا که کشف پرونده قتل لذت زیادی دارد. از طرفی فردی که به قتل رسیده است خانواده و عزیزانی دارد که کشف قتل میتواند تسکینی برای آنها باشد و من این لذت را با هیچچیزی عوض نمیکنم.
آخرین قاتل سریالی تهران
سال 83، 3قتل در تهران اتفاق افتاد. قاتل بهعنوان مشتری و برای خرید خانه وارد خانه شهروندان میشد و خانمها را با ضربات چاقو به قتل میرساند. او در 2هفته موفق شده بود 3نفر را در خانههایشان به قتل برساند که با ورود کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی او دستگیر شد و نتوانست مرتکب قتلهای بیشتری شود.
چند درصد قتلها کشف میشود؟
کمترپرونده قتلی وجود دارد که کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی نتوانند آن را کشف کنند. البته در همه جای دنیا، درصدی از قتلها بنابر دلایل مختلف هیچ وقت کشف نمیشود. با وجود این، افسران اداره دهم در سالهای اخیر موفق شدهاند که بیشتر از 90درصد پروندههای قتل تهران را کشف و عامل جنایت را دستگیر کنند.
مهمترین دلیل وقوع قتل در تهران
قتل در تهران انگیزههای متفاوتی دارد اما مهمترین انگیزههای وقوع قتل خانوادگی، اتفاقی، نزاع و درگیری خیابانی است. مورد بعدی قتلها، مالی است. اکثر قتلها بهصورت برنامهریزی نشده و اتفاقی است؛ یعنی شخص قاتل هیچ تصمیم و نیتی برای ارتکاب قتل ندارد. اما در شرایطی قرار میگیرد که ناخواسته دست به قتل میزند و خودش را گرفتار میکند.
متهمان بیگناه هم هستند؟
در پروندههای قتل تا دلایل قوی وجود نداشته باشد هیچکسی بازداشت نمیشود. فرد دستگیرشده ممکن است قاتل اصلی نباشد، اما ممکن است در جنایت نقش داشته باشد. مثلا به قاتل در ارتکاب قتل کمک کرده باشد یا وسیلهای را در اختیار او قرار داده باشد. معمولا هیچ بازپرسی هم به همین راحتی حکم جلب فردی را صادر نمیکند.
نظر شما