همشهری آنلاین- لیلا باقری: ما ضربالمثلی داریم در کنایه به آدمی که تصمیم عجیبی گرفته است و میگوییم: «بالاخانهاش را اجاره داده!» معمولا کار این فلانی خیلی دور از ذهن و باعث تعجب است و رویش علامت سوال روی سر آدم. حالا حکایت این بالاخانه چیست؟ در طهران قدیم اتاقی که روی یک اتاق دیگر ساخته میشد، خواهان نداشت. به ویژه اگر بُر خیابان و گذر بود و روی دکان و حجرهای. به این اتاق میگفتند «بالاخانه». و بالاخانه داشتن انقدر عجیب بود که وقتی در خیابان چراغ برق یک بالاخانه ساخته شد و قهوهخانه خانهاش کردند، مردم به آن لقب قهوهخانه عرش را دادند. هم به دلیل قرار گرفتن در بلندی و هم به این علت که پاتوق مردهای اهل دود بود.
در هر صورت آن زمان تراکم جمعیت کم بود و زمین به اندازه و نیازی هم به ساختن اتاقهای روی هم و بالاخانه نبود. از جنبه مذهبی هم مردم میگفتند ارتفاع بنا نباید از شش ذرع بیشتر باشد و بالاتر از مسجد ساخته شود. در عرف هم بد میدانستند اتاقی مشرف به خانه دیگران ساخته شود. برای همین در کل بالاخانه خیلی محدود در خانهها ساخته میشد و اگر کسی میساخت حتما ورودی آن را از هشتی میگذاشت؛ هشتی محوطهای سرپوشیده و چهارگوش یا ششگوش بود که از هر وجه خود راهی مجزا به بیرونی و اندرونی و بالاخانه یا خانههای دیگر داشت. اگر خانهای هشتی نداشت و راهی مجزا برای ورود به هشتی از داخل کوچه، هرگز بالاخانه نمیساخت. بالاخانهها را اغلب برای درویشان و پیرمردها میساختند. یا نذری بود برای فقرا و چون راهی مجزا از کوچه داشت و روی بام بود هیچ وقت ساکن بالاخانه با افراد ساکن در خانه تماس و دیداری نداشت. رمال و دعا نویس و طبیب هم رفت و آمدش از همین بالاخانه بود.
به همین دلیل بد بودن در مذهب و عرف، معمولا خود صاحبخانه از بالاخانه استفاده نمیکرد تا مبادا مردم برایش حرف دربیاورند که فلانی مشرف به خانه همسایههایش است. اما خب گاهی بالاخانه را اجاره میداد و باعث میشد، وقتی درباره او حرفی به میان میآمد مردم میگفتند: فلانی را میگویی... ولش کن! او بالاخانهاش را اجاره داده. یعنی فلانی عقل درست و درمانی ندارد وگرنه بالاخانه نداشت و اجازهاش نمیداد.
راوی: علیرضا دژدار
تدوینگر: عاطفه حسینزاده
نظر شما