پنجشنبه ۱۸ فروردين ۱۳۸۴
نگاهي به نمايش «فرات»به كارگرداني حسين پارسايي
مردي كه تسليم نمي شود
011691.jpg
پژمان پروازي
فرات نام يك رود است و در تاريخ قدمت كهن دارد. اما دليل اعتبار اين رود چيز ديگري است و آنچه به اين نام ارزش داده و ماندگارش ساخته، عنواني نيست كه از تمدن بين النهرين در صفحات ذهن تاريخ به چشم مي خورد، بلكه ماجراي عشق و دلدادگي آزادمرداني است كه در راه رسيدن به هدف، از جان شريف گذشتند و در كنار آب، لب تشنه به ديدار معشوق شتافتند. معركه اي عظيم كه هم كودك شش ماهه دارد و هم پيرمرد نود ساله و از چنين رويدادي ملائك به گريه  مي افتند. ماجراي كربلا تكراري است كه همواره بوي تازگي مي دهد و هر سال و هر بار زاويه اي جديد و نو بر روي ذهن مخاطبش گشوده مي شود و باز حرفي براي گفتن دارد، حرفي شنيدني كه مي توان آن را با تمام وجود لمس كرد، فقط بايد دل داد و نكته اين است.
نمايشنامه «فرات» بر پايه برخي روايت هاي تاريخي شكل گرفته است و داستان امان نامه اي است كه توسط شمر        بن ذوي الجوشن به سردار سپاه اسلام، حضرت عباس ابن علي(ع) داده مي شود كه در صورت پذيرش آن او مي تواند به همراه آنان كه مي خواهند، به سلامت از معركه بگذرد و در دستگاه خلافت نيز صاحب منصب و جاه و مقام گردد. در ميان ترديدها، كار مردمان عادي پذيرش تقدير مقدر است و انتخاب راحت ترين گزينه براي زندگي بي آنكه بخواهد كوششي انجام دهند. اما اين بار، در مقابل دشمنان دين، مردي قرار دارد كه صلابت او زبانزد عرب است _ آري عباس، پسر علي بن ابي طالب عليه السلام، مردي نيست كه بخواهد دچار تزلزل شود و اگر ترديد مي كند، نه از آن روست كه بخواهد به مولاي خود پشت كند و از او روي برگرداند، بلكه بدان جهت است تا بيشتر بينديشد و برآنچه انجام مي دهد مصمم تر شود. از تشك دوز تا سرداران سپاه مي آيند تا با نشان دادن فرات عباس(ع) را از جنگ منصرف سازند، اما عشق به حسين(ع) چيزي نيست كه بتوان آن را معاوضه كرد. نمايش در ميان اوج و فرودها با نپذيرفتن امان نامه و لبيك به دعوت حق _ آنگونه كه در تاريخ نيز چنين پاياني مشهود است _ به پايان مي رسد.
011688.jpg
گروه آئين، بيشترين كارنامه را در اجراي نمايش هاي مذهبي دارد و توانسته با به كارگيري نويسنده توانمندي چون سيدحسين فدايي حسين جايگاه مطلوبي در عرصه هنر ديني پيدا كند.
ويژگي اين گروه تسلط اعضاي آن به عناصر تئاتر است كه قادرند مفاهيم را به شكل خوانا و گويا به مخاطب انتقال دهند و اين يك حسن است، لذا به جاي قراردادن نمايش در قالب تعزيه، آن را به محيط تئاتر وارد مي كنند كه در آن اجزا، عناصر و مؤلفه ها داراي تعريف معين و كاركرد مشخص هستند كه تك تك مؤلفه ها جايگاه خود را پيدا مي كند و درست شكل مي گيرند _ به نظر مي آيد، با توجه به موضوع، سبك اجرا بايد از ساختار روايي پيروي كند، ولي در عمل اينگونه نيست و قالبي را كه پارسايي انتخاب كرده، ساختار ارسطويي است كه در آن استنتاج و دستيابي به پايان مشهود و معين است و هيچ چيزي براي تماشاگر نمي ماند _ البته مي توان اين مسأله را در تاريخي بودن واقعه جستجو كرد كه خود به خود، غالب مخاطبين با چگونگي اين اتفاق آشنا هستند و مي دانند كه چه خواهد شد- از آنجا كه بازيگران با اعتقاد بازي مي كنند و مي كوشند تا حدامكان به نقش نزديك شوند، كار يكدست، منسجم و قابل قبول است به ويژه كوروش زارعي با حضور در نقش منفي و به كارگيري تمام توان، به كاراكتر مثبت كه همان بازيگر نقش حضرت عباس(ع) است، جلوه بيشتري مي دهد. البته با تمام كوششي كه مي شود، در گسترش و بسط اين انديشه كمتر تنوع به چشم مي خورد و شايد با تغيير ساختار يا به كارگيري شيوه هاي متفاوت در اجرا مي شد به جمع بندي مطلوب تري دست پيدا كرد.
011685.jpg
در واقع خاص تر نشان دادن واقعه كربلا، هم و غم نويسنده اثر و كارگردان است به گونه اي كه همه بيايند و بگويند كه بايد اين كار بشود، اما هرگز نشود.
فرات پيش از اين با نام «سراب» در محل تالار چهارسوي تئاتر شهر به روي صحنه رفت و مجالي نشد تا به آن بپردازيم، اما اين بار همزمان با ايام محرم و نيز برگزاري اولين همايش ، آئين هاي عاشورايي، فرصتي يافتم تا خيلي كوتاه در مورد آن بنويسم و البته پرداختن به جنبه هاي نمايشي آن فرصت بيشتري مي طلبد ولي هميشه در هر موقعيتي مي توان در مجموع از چنين كارهايي كه به فرهنگ و اعتقادات ما احترام مي گذارد و عميقاً ريشه در باورهاي ديني و مذهبي ما دارد، تقدير و تشكر كرد به ويژه آنكه پرداختن به شخصيت ممتاز حضرت ابوالفضل العباس(ع) _ باب الحوائج- نه تنها براي ما شيعيان و ايرانيان بلكه براي تمامي آزادگان جهان سرمشق و الگوست و چنان كه مي دانيم به بركت دست هاي بريده آن حضرت قفل هاي زيادي گشوده شده است با گره هايي كه با هيچ يك از محاسبات بشري قابل باز شدن نيست.

گفت وگو با محمدرضا اسحاقي تعزيه خوان و خنياگر نامي مازندران
تعزيه مازندران
011682.jpg
هوشنگ ساماني
سيد ابوالحسن مختاباد - در چند سال گذشته به مدد حضور پژوهشگراني چون محمدرضا درويشي، ساسان فاطمي، جهانگير نصري اشرفي و ديگر پژوهشگران جوانتر، فضاي موسيقي نواحي ايران توانسته وضعيت مناسبي به خود بگيرد، در اين ميان البته موسيقي تعزيه مورد توجه چنداني قرار نگرفته و تاكنون جز برگزاري برخي مجالس تعزيه و يا اجراي ميزگردها و سخنراني هاي كلي ،درباره موسيقي تعزيه كمتر شنيده ايم. در اين جا بايد ذكر خيري هم از زنده ياد عنايت الله شهيدي كنيم كه بحث موسيقي تعزيه و تناسب آن با رديف موسيقي ايراني را جدي تر از ديگران پيگيري كرد. اين تلاشها پژوهشگر شاخص فرهنگ و فولكلور و موسيقي نواحي ايران، جناب جهانگير نصري اشرفي را بر آن داشت در حركتي اثرگذار مكاتب آوازي را در تعزيه مناطق مختلف ايران مورد بررسي قرار دهد. اين كنگره _ جشنواره كه با امكاناتي اندك و قليل برگزار مي شود، گامي اساسي در حركت به سوي جشنواره هاي تخصصي تر موسيقي و تعزيه است، قدمي كه مي تواند، مصاديق و گوشه هاي بكر و ناآشنا از گنجينه عظيم موسيقي تعزيه و نسبت و نسب آن با موسيقي رديفي _ دستگاهي و آبشخورهاي آن را بيش از گذشته در معرض قضاوت افكار عمومي و نخبگان قرار دهد. در هفته هاي آينده بيشتر از اين جشنواره خواهيم نوشت.
براي نخستين بار به همت سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران، كنگره بررسي مكاتب آوازي تعزيه  نواحي ايران اواخر فروردين در تهران برگزار مي گردد. در اين كنگره كه با تلاش جهانگير نصري اشرفي از پژوهشگران خستگي ناپذير فولكلور و فرهنگ نواحي كشورمان پا گرفته است، انواع آوازهاي تعزيه نواحي ايران مورد كنكاش مطلعين موسيقي تعزيه قرار مي گيرد و زبده ترين تعزيه خوانان كشور نيز در كنار سخنراني پژوهشگران به ارائه نمونه هاي مورد بحث مي پردازند. به همين مناسبت با يكي از سرشناس ترين تعزيه خوانان خطه شمال، يعني مازندران، به گفت وگو نشستيم تا وي از ويژگي هاي تعزيه در اين منطقه برايمان سخن بگويد. محمدرضا اسحاقي علاوه بر تعزيه خواني، يكي از مراجع موسيقي محلي مازندران محسوب مي شود كه با دوتار و آواز دلنشينش هميشه  قادر است دل ها را بربايد.او علاوه بر موسيقي زادگاهش، با موسيقي دستگاهي ايران هم آشناست و ضمن اجراي آن با كمانچه، مي تواند آوازهاي رديف دستگاهي را نيز با حنجره  پرتوانش بخواند. وي هم اينك ساكن گرجي محله بهشهر بوده و در آنجا به تربيت علاقه مندان دوتار و آواز اشتغال دارد.
* آقاي اسحاقي! در ابتدا از ويژگي هاي تعزيه در مازندران برايمان بگوييد.
- از ديرباز، گرجي محله بهشهر به پايتخت تعزيه معروف بوده است. در اين منطقه ما حدود ۶۳ مجلس تعزيه داريم كه در حال حاضر ۱۳ تا ۱۵ مجلس بيشتر خوانده نمي شود. زمان اجراها از اول تا سيزدهم ماه محرم است. ديگر اين كه تعزيه هاي حماسي و جنگي موسوم به مجالس شهادت در فضاي باز و روز روشن اجرا مي شوند، مثل مجلس حضرت عباس(ع) حضرت علي اكبر(ع) و مسلم. مجالس ديگري هم داريم كه در آنها خبري از جنگ و حماسه نيست. اينها مجالس وفات نام دارند و محل اجراي آنها در فضاي بسته و معمولا در شب مي باشد. در مجالس وفات سلاح و شمشير كاربرد ندارد و فقط حركات نمايشي توأم با آواز اجرا مي شود، مثل مجلس موسي بن جعفر(ع)، حضرت رقيه، فاطمه صغري يا مجلس عقيل.
* موسيقي آوازهاي تعزيه شما از چه نوعي است؟
- در تعزيه هاي ما هميشه از موسيقي دستگاهي استفاده مي شود. عباس خواني را در چهارگاه و گاهي افشاري اجرا مي كنند. اغلب تعزيه ها نيز با درآمد نوا و يا گاهي چهارگاه آغاز مي شوند. در اولياخواني يا زن خواني كه به نقش حضرت زينب يا ام ليلا مي پردازد، گرچه در مايه هاي موسيقي دستگاهي است ولي لحن متفاوتي به خود مي گيرد كه ما آن را لحن درويشي مي گوييم. اين نوع لحن تحرير سنتي ندارد اما از يك نوع تحرير محلي برخوردار است. در كل لحن درويشي حالت حزن اش بيشتر است.
* آيا هر كسي مي تواند هر نقشي را بازي كند؟
- خير، كسي كه در نقش حضرت عباس بازي مي كند بايد قد و قامت خوبي داشته باشد و علاوه بر اين از صداي خوبي هم برخوردار باشد. حسين خوان بايد چهره  مظلومي داشته باشد. ولي مخالف خوان مثل شمر و غيره، نيازي به صداي خوش ندارد. چون آواز نمي خواند، همه اش اشتلم خواني است. اما از نظر ظاهري بايد پرهيبت باشد.
* متن تعزيه روخواني مي شود؟
- معمولا از حفظ مي خوانند ولي گاهي نيم نگاهي به نسخه لازم مي شود. البته حرفه اي ها كمتر به نسخه نگاه مي كنند.
* به جز موسيقي رديف دستگاهي، از چه مقام هايي برگرفته از موسيقي محل خود در تعزيه استفاده مي كنيد؟
- علاوه بر گوشه هاي رديف، برخي مقام هاي محلي مثل نجما يا چوپاني و يا اميري در تعزيه كاربرد دارد. همينطور مقام مثنوي كه نام ديگرش غريبي است.

هنر
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
علم
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |