برخی بر این اعتقادند که سر بریده امامحسین(ع) در چنین روزی به بدن وی در کربلا ملحق شد.(1) جایگاه و ارزش فاصله زمانی 40روزه از هنگام وفات مومن یکی از معتقدات و باورهای کهن نزد مسلمانان به شمار میآید که نشانهها و بازتاب این اعتقاد را در طیف گستردهای از مفاهیم گوناگون اندیشهاسلامی میتوان مشاهده کرد. برای مثال کارنامه اعمال مومن را برپایه روایات 40روز پس از مرگ او ضمن گشایش دروازههای آسمان برای وی به دستش میدهند و اعمال نیک او هم از آن دروازهها گذر میکند. (2)
نمونهای نیز از گریستن بر شخص در گذشته در اینجا میآورم؛ گفته شده که حضرت آدم از زمان آگاهی یافتن از مرگ فرزندش به مدت 40روز در این اندوه گریست.(3) این گریستن به نوعی کاملا قابل توجه در روایات مربوط به شهادت امام حسین(ع) دیده میشود. در دستهای از روایات از امامصادق(ع) آمده است که آسمان و زمین 40روز به سختی و تیرگی برای شهادت امامحسین(ع) خون گریست و کوهها ناآرام شدند و فرشتگان 40روز بر آن شهید گریستند و در خورشید 40روز در طلوع و غروب، سرخی غیرقابل وصفی به وجود آمد. (4)
در منابع، به روز اربعین به دو اعتبار نگریسته شده است: نخست روزی که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند. دوم روزی که جابربنعبدالله انصاری، صحابی رسولالله(ص) از مدینه به کربلا وارد شد تا قبر امامحسین(ع) را زیارت کند.
اما مطلب اول: اگر کاروان وارد کربلا شده باشد، در چه تاریخی بوده است؟ به اعتقاد برخی محققان این امر نمیتواند 40روز پس از حادثه کربلا باشد. رفتن و برگشتن مسافر عادی از کربلا به کوفه و از آنجا به دمشق و بازگشتن او با وسایل آن زمان، بیش از 40روز وقت میخواهد چه رسد به کاروانی چنان و در آن موقعیت حساس که اگر همه مقدمات را در نظر بگیریم، 3-2 ماه وقت میخواهد.
فرض اینکه کاروان در اربعین سال دیگر (سال62هجری) به کربلا رسیده باشد نیز نادرست است چرا که ماندن آنان در دمشق برای مدتی طولانی به صلاح یزید نبود. شیخ مفید در کتاب «مسارالشیعه» که درباره ایام موالید و وفیات ائمهاطهار(ع) است، اشاره به روز اربعین کرده و نوشته است:«این روزی است که حرم امامحسین(ع) از شام به سوی مدینه مراجعت کردند و نیز روزی است که جابربنعبدالله انصاری برای زیارت امامحسین(ع) وارد کربلا شد». شاگرد او شیخ طوسی نیز همین مطلب را آورده است.(5)
میرزاحسیننوری از علمای برجسته شیعه و صاحب کتاب «لؤلؤ و مرجان در آداب اهل منبر» به نقد نظر سیدبنطاووس در کتاب «لهوف» که معتقد است اسرا در اربعین وارد کربلا شدند، میپردازد و مینویسد: «خود سید بنطاووس در کتاب شریف «اقبال الاعمال» پس از اشاره به این خبر، نوشته است که چنین چیزی بعید است، چرا که ابنزیاد نامه به یزید نوشته و درباره اسرا کسب تکلیف کرده بود و تا جواب نرسید آنان را از کوفه به شام نفرستاد. پس چگونه ممکن است که در فاصله 40 روز آنان این راه را رفته و برگشته باشند».(6)
مرحوم شیخ عباس قمی صاحب کتاب «مفاتیحالجنان» به تبع استاد خود نوری، داستان آمدن اسرای کربلا را در اربعین از شام به کربلا نادرست دانسته است.(7)
در کتاب نزههالزاهد که در قرن ششم هجری تالیف شده آمده:«در بیستم ماه صفر حرم محترم حسین(ع) از شام به مدینه آمدند»(8) یا از شام به مقصد مدینه خارج شدند.
و به طور کلی تقریبا تمامی منابع و مراجع اصلی همین نظر را مطرح کردهاند که اسرا مستقیما از شام به مدینه رفتهاند.
برای مثال : تاریخ طبری ج4، ص353؛ الکامل ابناثیر، ج4، ص87؛ اخبار الطوال دینوری ص307؛ مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ص121؛ انساب الاشراف بلاذری ج3، ص217؛ الفتوح ابن اعثم، ج 3، ص156؛ نهایه الارب نویری، ج7، ص208؛ الفصول المهمه ابن صباغ مالکی، صص 195 و196؛ وقعه الطف ابیمخنف،ص 272؛ مقتل الحسین خوارزمی ، ج2، ص 74؛ ارشاد شیخ مفید، ج2، صص126 و 127؛ اعلام الوری طبرسی، صص249 و 250، تجارب الامم ابوعلیمسکویه، ج2، ص75؛ نورالابصار شبلنجی ص 266؛ الصواعق المحرقه ابن حجر هیثمی، ص199؛ العقد الفرید ابن عبدربه، ج4، ص358؛ الاحتجاج طبرسی، ج2، ص 311؛ البدایه و النهایه ابن کثیر،ج8، ص195؛ بحارالانوار، ج45، صص196 و 197.
اما بنا بر نقلی دیگر اسیران در مسیر بازگشت به مدینه از ماموران یزید خواستند تا آنان را از طریق عراق و از کربلا به مدینه ببرند که آنان در روز اربعین وارد کربلا شدند و در آنجا به عزاداری پرداختند. اللهوف سیدبن طاووس، ص86؛ مثیر الاحزان ابن نماحلی، صص106 و 107؛ الحدائق الوردیه، ج1، ص133؛ کتب جدیدی چون مقتل الحسین مقرم، اعیان الشیعه سیدمحسن امین نیز پس از لهوف بود و کتاب لهوف را به عنوان منبع خود یاد کردهاند پس نمیتوان به قولآنان اعتماد کرد.
آنچه مسلم است در اربعین شهادت امام حسین(ع) جابربن عبدالله انصاری، صحابی گرانقدر رسولالله(ص) به همراه شاگردش عطیه عوفی در حالیکه نابینا بود موفق به زیارت قبر سیدالشهداء شد و او اولین زائر قبر امام(ع) بود.(9) از آن پس ائمهاطهار(ع) آن روز را که نخستین زیارت در آن انجام شد به عنوان روزی که زیارت امام حسین(ع) در آن مستحب است، اعلام کردند.
تکریم این روز و احیای خاطره غمبار عاشورا، رمز تداوم شور عاشورایی در زمانهای بعد بوده است. اکنون اربعین با برخی آداب و رسوم از جمله قرائت دعای زیارت اربعین همراه شده است و به عنوان یکی از آیینهای مذهبی در میان شیعیان پابرجاست. برای چنین روزی از یکی، دو شب قبل و بعضا به مدت یک دهه روضهخوانی آغاز میشود که بیشتر با نذورات و تشکیل مجالس برای پاسداشت آن روز ادامه مییابد. در شهر کربلا اربعین حسینی عظمت و شکوه خاصی دارد و دستههای عزادار، مراسمی پرشور برپا میکنند و همراه با دستههای سینهزنی و عزاداری به تعظیم شعائر دینی میپردازند.
آنچه به عنوان زیارت اربعین بیان شده در روایتی از امام حسنعسکری(ع) به مثابه یکی از 5 ویژگی مومن اشاره شده است که عبارتند از خواندن 51رکعت نماز در شبانه روز (17رکعت نماز واجب + 23رکعت نماز نوافل + 11رکعت نمازشب) زیارت اربعین، انگشتری در دست راست، وجود آثار سجده بر پیشانی و بلند خواندن بسمالله در نماز(10). این امردر دورههای متاخر به عنوان یکی از روزهای خاص عزاداری امامحسین(ع) حتی با به کارگیری اصطلاح جا افتاده «اربعین حسینی» با برخی آداب و رسوم از جمله قرائت دعای زیارت اربعین همراه شده است.
متن زیارت اربعین هم که از زیارتهای مورد وثوق است و از لحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است و دارای مضامین عالی است از سوی آن حضرات انشا شده است. در بخشی از زیارت اربعین چنین آمده است: «السلام علیالحسین المظلوم الشهید. السلام علی اسیر الکربات و قتیل العبرات .../ درود بر حسین مظلوم شهید درود بر اسیر اندوهها و گرفتاریها و کشته اشکهای روان...».
در طول تاریخ برای هیچکس به اندازه حسین از چشمها اشک جاری نشده است و در دلها غصه و غم ننشسته است. همچنین در آن زیارت، هدف امام(ع) از نهضت عاشورا چنین آمده است:«... و منح النصح و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله و قد توازر علیه من غرته الدنیا و باع حظه بالارذل الادنی و شری اخرته بالثمن الاوکس .../ خدایا! امام حسین(ع) از خیرخواهی دریغ نکرد و خون خود را برای نجات بندگانت از نابخردی و سرگشتی ضلالت در راه تو داد، در حالی که مشتی فریب خورده که انسانیت خود را به دنیای پست فروخته بودند بر ضد وی شوریده، آن حضرت(ع) را به شهادت رساندند». «اشهد انک امینالله و ابن امینه عشت سعیدا و مضیت حمیدا و مت فقیدا مظلوما شهیدا.../ گواهی میدهم تویی امینخدا و فرزند امین خدا. سعادتمندانه زندگی کردی و ستوده درگذشتی و از دنیا گمنام وستمدیده و شهید رفتی».
پینوشت:
1- اقبال الاعمال، ص588.
2 - المدهش، ج1، ص44.
3 - بحارالانوار، ج11، ص44.
4 - کمالالدین، صص 167 و 181.
5 - مصباح المتهجد، ص787.
6 - لؤلؤ و مرجان، ص152.
7 - منتهی الآمال، صص817 و818.
8 - نزهه الزاهد، ص241.
9 - مصباح، ص781.
10 - المزار، ص53؛ مصباح، ص286.