چند نما از دیدار اساتید دانشگاه تهران با رهبرمعظم انقلاب

مقام معظم رهبری نکاتی را به استادان گوشزد کردند، سپس در مورد پیشنهاد رئیس دانشگاه تهران درباره اعطای دکتری افتخاری به ایشان فرمودند: «البته این پیشنهاد برای من یک افتخار است لکن من اهل دکتری نیستم.

همان طلبگی برای من کافی است؛ البته اگر بتوانیم پایبند به میثاق طلبگی پیش برویم که این میثاق را از نوجوانی و جوانی قولا و فعلا با خدا بستیم».

رئیس دانشگاه تهران می‌خواست اصراری بکند تا توضیحی بدهد که مقام معظم رهبری  نگذاشتند صحبت‌های او تمام بشود و گفتند: «این لطف شماست ولی من پیشنهاد دکتری را نمی‌پذیرم». ایشان این جمله را محکم گفتند تا رئیس دانشگاه تهران سکوت کند و بنشیند.[دیدار اساتید و مسئولان دانشگاه تهران با مقام معظم رهبری]

نکاتی از بیانات مقام معظم رهبری در جمع اساتید را در ادامه می‌خوانید:

***

« یک وقتی من در یک جمعی عرض کردم که خاک ما، سرزمین ما، یکصدم مجموعه کشورهای دنیاست، جمعیتمان هم تقریباً یکصدم جمعیت بشریت در دنیاست، اما مسئله ما قناعت به یکصدم در مسائل گوناگون نیست... . باید مقتدر باشیم. آنچه در درجه اول در ایجاد قدرت ملی مهم است به‌نظر من 2چیز است: یکی علم است، یکی ایمان.»

«ما از لحاظ علمی بسیار عقبیم. این پیشرفت‌هایی که در گزارش‌ها فرمودند، البته خوب است و در سایه انقلاب به‌وجود آمده ولی پیشرفت،  تازه شروع شده، کار زیادی داریم. من باید بگویم وضعمان حقیقتاً راضی‌کننده نیست. توقع زیادی هم ندارم. نمی‌خواهم بگویم باید مثلاً ده‌ساله برسیم به ردیف اول جهانی ولی در یک برنامه پنجاه‌ساله که می‌شود.»
« ما باید سیاستمان استقلال کامل علمی و رهایی از اسارت علمی باشد و البته باید علم را برای سعادت بشر بخواهیم.»

«علم باید با بی‌عدالتی بجنگد. امروز در دنیا علم در خدمت بی‌عدالتی است. نگاه به علم باید شریف، نظیف و دور از هوی و هوس باشد.»

***

«من دانشگاهی نیستم ولی با دانشجو و استاد و دانشگاهی ارتباط طولانی داشته‌ام. پیش از انقلاب، وقتی وارد دانشگاه تهران می‌شدم، احساس می‌کردم وارد یک محیط خودمانی شده‌ام، با اینکه ظواهر آنجا به ظاهر ما نمی‌خورد. بقیه دوستان روحانی هم همین حس را داشتند؛ شاید به همین دلیل بود که تحصن ما برای بازگشت امام خمینی از فرانسه، در دانشگاه تهران بود و این تصادف محض نبود».

«فراموش نمی‌کنم، همراه با شهید بهشتی و با هماهنگی یکی از علما، از در شرقی دانشگاه وارد شدیم و رفتیم مسجد دانشگاه تهران. در اتاق عقب مسجد -که نمی‌دانم الان هست یا نه- مستقر شدیم و همانجا یک نشریه روزانه منتشر کردیم به اسم تحصن».

«هم ما نسبت به دانشگاه حسن‌ظن داشتیم و هم دانشگاه و دانشگاهی‌ها با ما خودمانی بودند. من یک سال تمام هر هفته می‌رفتم دانشگاه تهران و با دانشجوها صحبت می‌کردم و جلسات پرسش و پاسخ داشتیم، به همین دلایل محل نماز جمعه شد زمین چمن دانشگاه تهران. شما فکر می‌کنید هیچ جای دیگر در تهران نبود برای نماز جمعه؟»

***

رهبر معظم انقلاب بیاناتشان را در 3بخش کلی به اساتید فرمودند؛ یکی بحث خود علم بود، یکی موضوع فرهنگ در دانشگاه و دیگری سیاست.

در موضوع فرهنگ گفتند: «در داخل دانشگاه به مسئله فرهنگ خیلی اهمیت باید داد. خود علم‌آموزی یک فرهنگ است. توجه به فرهنگ علم‌آموزی باعث می‌شود دانشجوی ما دنبال علم برود به جای مدرک. استاد هم با عشق و علاقه به تربیت دانشجو مشغول می‌شود و رها نمی‌کند او را. من گزارش‌هایی دارم از اینکه بعضی اساتید متأسفانه فقط برای رفع تکلیف می‌روند سر کلاس».

«ما باید میل به کنجکاوی، تحقیق، پژوهش و... را در مردم خودمان ایجاد کنیم. این کار کیست؟ کار دانشگاه است. جوان دانشجو را می‌توانیم صبور، کنجکاو، عاشق علم و تحقیق، اهل انصاف، اهل کار جمعی، اهل وقت‌شناسی، معتقد به تقدم عقل بر احساس و اهل دین تربیت کنیم. می‌توانیم هم بر عکس عمل کنیم».

«جوانان ما ارزش این را دارند که برایشان زحمت بکشیم. مخصوصاً در دوره لیسانس. این کار البته زحمت دارد و با حکم و دستور هم شدنی نیست. باید از درون دانشگاه بجوشد».
«یک بخش مهم کار فرهنگی، کار دینی است. یکی از کارهای بد دوره پهلوی جدا کردن نسل دانشگاهی از دین است. ما هم متأسفانه همان راه را دنبال کردیم. تدبر در قرآن و ادعیه معتبر شیعه مثل صحیفه سجادیه باعث تعمیق معرفت دینی می‌شود. اینها متولی می‌خواهد و متولی‌اش شما هستید».

***

«می‌دانید من از سابق نظرم این بود که دانشگاه باید سیاسی باشد. دانشگاهی که از سیاست دور باشد، روح شور و نشاط را از دست می‌دهد اما معنای حضور سیاست در دانشگاه را نباید اشتباه کرد. دانشگاه نباید جایی باشد برای سوءاستفاده گروه‌های سیاسی با اغراض سیاسی. دانشگاه نباید مورد سوء‌استفاده دشمنان قرار بگیرد. حالا من می‌گویم دشمن، بعضی‌ها حساسند می‌گویند چرا می‌گویی دشمن. در قرآن هم بارها بحث شیطان و ابلیس تکرار شده. چرا خدا یک بار ماجرا را نگفته و تمام نکرده؟ حالا ما تکرار می‌کنیم، وضع این است که دشمن سوء‌استفاده می‌کند؛  چه رسد به اینکه اصلا نگوییم».

«نباید غفلت کرد و می‌بینید که غفلت می‌شود. در ماجرای بعد از انتخابات غفلت بزرگی کردند. اینکه می‌گویم غفلت، چون بنای من بر خوش‌بینی است؛ هر چند نتیجه غفلت و خیانت یکی است. وقتی تیری به سینه کسی بخورد، چه از روی غفلت شلیک شده باشد، چه از روی عمد، نتیجه‌اش یکی است؛ مرگ مضروب».

***

اول جلسه، مسئول توسعه دانشگاه تهران از  مقام معظم رهبری خواستند کمک کنند تا تملک زمین‌ها و ملک‌های اطراف تهران با همکاری دولت و شهرداری سریع‌تر انجام شود. مقام رهبری  هم فرمودند: «حالا شما مطمئن هستید می‌خواهید این چند خیابان اطراف دانشگاه را بگیرید؟ یادم هست در ماجرای توسعه دانشگاه تهران، بحثی هم از ساختن دانشگاه در اطراف تهران بود. این دانشگاه تهران را هم نگه دارید. این خیلی چیز مهمی است.  اینجا را برای تحصیلات تکمیلی، دوره‌های کارشناسی ارشد، دکتری و مراکز تحقیقاتی بگذارید. برای اساتید مهم و برجسته که الحمدلله در دانشگاه شما اساتید قدیمی برجسته کم نیستند، جایگاه در دانشگاه درست کنید...؛ منتها این هم یک فکر است.

منظورم این نیست که حتما این کار را انجام بدهید. اما این هم یک فکر است... . اطراف تهران پر است از زمین.  من هر جمعه که می‌روم کوه‌های اطراف تهران، می‌بینم.  البته هر بار یک عده جدید مشغول ساخت و ساز هستند و این مصداق غصب است و حتی اگر با اجازه شهرداری باشد. به شهرداران محترم هم تذکر دادم ولی همچنان در کوه‌ها ساخت‌و‌ساز می‌شود.

شما جای فعلی دانشگاه تهران را نگه دارید برای کارهای علمی، برای مرکزیت تولید علم در کشور، برای کارشناسی ارشد و دکترا، برای تحقیق و پژوهش و بروید اطراف تهران چند هکتار زمین را هم بسازید برای دوره کارشناسی. جای فعلی باید تبدیل شود به یک مرکز علمی معتبر و تمام عیار مثل یک حوزه بین‌المللی.

فرض کنید شما چند خیابان اطراف را هم گرفتید، خب چند سال بعد باز هم جایتان تنگ می‌شود».

***

رهبری ساعت را نگاه کردند و دیدند وقت نماز شده. گفتند خدا توفیق بدهد؛ هم شما کارهایی که به‌عهده‌تان است خوب انجام دهید، هم ما. اساتید صلوات فرستادند و ایشان  هم بلند شدند.

پیش خودم گفتم بالاخره یک جلسه هم دیدیم که کسی چفیه رهبر را نگرفت که یک دفعه رهبر کنار در ایستاد. برگشت به سمت کسی که درخواستی کرده بود. رهبر به او اشاره کردند و چفیه را درآوردند. درست در لحظه آخر یکی از اساتید چفیه را گرفت.

دیدار

استادها ایستاده بودند توی صف و یکی یکی داخل می‌شدند. از جیب‌های هر کدام، هنگام تحویل وسایلشان به اندازه یک کمد وسیله در‌می‌آمد؛  دفترچه، خودکار، عینک مطالعه، عینک دوربین، تسبیح، قرص و شربت. بعضی‌هایشان هم از این همه امکانات در جیب خنده‌ای می‌کردند و در حسینیه جایی برای خود پیدا می‌کردند.

یکی از رفقا  نصف اساتید را می‌شناخت. هر کدامشان را که می‌دید چنددقیقه‌ای در حسن و قبحش صحبت می‌کرد:
- اِ. دکتر فلانی هم اومده. این آخر فلسفه تحلیلیه ایرانه.
- اینکه رئیس پردیس فلانه. از اونجا صبح به این زودی اومده!

هیچ‌کس را نمی‌شناختم. فقط دکتر قالیباف را شناختم و دکتر حدادعادل را که دیر آمد و چون همه نشسته بودند و گزارش وزیر علوم شروع شده بود، چندبار جا عوض کرد تا رسید به صف اول.

اول وزیر علوم خیلی کوتاه گزارش داد. بعد دکتر رهبر، رئیس دانشگاه تهران گزارش مفصل‌تری درباره دانشگاه تهران و پیشرفت‌هایش داد. بعد از او هم اساتیدی از حوزه علوم پایه، علوم بین‌رشته‌ای، گروه کشاورزی و علوم انسانی نکاتی را گفتند.

در بین اساتیدی که صحبت کردند، یک استاد بود که درباره مسائل بین‌رشته‌ای نکاتی را گفت. صحبت‌های این استاد که روحانی هم بود، کمی طول کشید. به ایشان از صف اول تذکر دادند که «مختصر کنید». استاد هم زود بحث‌ها را جمع کرد. موقعی که می‌خواست بنشیند، رهبر معظم انقلاب به او فرمودند: «آقا حرفتان نصفه کاره نماند. اگر نکته‌ای مانده، ادامه بدهید. به این مختصرکنیدها هم گوش نکنید». جماعت اساتید خندیدند. استاد روحانی هم ادب کرد و گفت: «ان‌شاءالله در یک فرصت دیگر».

رئیس دانشگاه تهران هم آخر گزارش‌هایش گفت که با اعضای هیأت رئیسه دانشگاه تصمیم گرفته‌اند به رهبر دکترای افتخاری بدهند به پاس 50 سال مجاهدت علمی و انقلابی، آن‌هم در یک جلسه رسمی.