همواره در عمق چهره و اندیشههایش، دغدغههایی عمیق از ایران و تمدن ایرانی و اسلامی موج میزند. وقتی در پایان گفتوگو از او خواستم که از علت عشق خود به نهضت جنگل بگوید، با زبان گیلکی از عشقش به ایران گفت و اینکه این نهضت، ایرانی و اسلامی بوده است.
بعد وقتی گپوگفت ما به دموکراسی، دولت، طبقه، جامعه مدنی و این موضوعات کشیده شد، دکتر رواسانی گفت مشکل ما این است که بسیاری از مفاهیم اجتماعی را آنطور که نویسندگان اروپایی تعریف کردهاند، میپذیریم و تعریف میکنیم و تأکید کرد که این مسأله را در کتاب «جامعه بزرگ شرقی» تبیین کرده است.
دکتر«شاپور رواسانی» سال1340 در حالی ایران را به مقصد آلمان ترک گفت که از سال1335 به علت فعالیتهای سیاسی، چندین بار به زندان افتاد. پس از آن با ادامه تحصیلات توانست دکترای خود را در رشته علوم سیاسی از دانشگاه «هانوور» برلن دریافت کند و پایاننامه دکترایش را که نگارش آن 5/3سال به طول انجامید، به نهضت جنگل در ایران اختصاص داد. بعدها این اثر با عنوان اولین جمهوری شورایی ایران در 600صفحه به چاپ رسید.
او کتابهای فراوانی در حوزههای مختلف اندیشه فرهنگی و سیاسی ایران به زبان آلمانی و فارسی نگاشته و در سال78 بعد از بازنشستگی از دانشگاه آلمان به ایران بازگشته است و ریاست بنیاد پژوهش میرزاکوچک را برعهده دارد.
از جمله آثار او میتوان به «دولت و حکومت در ایران»، «نظریه دو دنیا»، «فرضیههای نژادی آریا»، «اسلامیت و ایرانیت» و... اشاره کرد. این هفته به بهانه سالگرد شهادت میراز کوچک جنگلی به سراغ این پژوهشگر مطرح نهضت جنگل رفتیم و از تخریب خانه میرزا تا دین و دولت جنگلیها گفتیم.
- موضوع تخریب خانه میرزاکوچکخان چه بود و چگونه از آن جلوگیری کردید؟
سالهاست دغدغه من بازسازی خانه میرزاکوچکخان شده است. از زمانی که با عدهای از دوستان، بنیاد پژوهش میرزاکوچکخان را پایهگذاری کردیم، تصمیم گرفتیمخانه میرزا مرکز فرهنگی پیدا کند. در ابتدای کار سراغ خانه میرزا(جایی که متولد شده بود) را گرفتیم. این خانه در محله «استادسرای رشت» یک مخروبه بود.
این مخروبه را با هدف ساخت آن مثل روز اول،خریدیم. خانه میرزا را یک برجساز خریده بود تا تخریب کند و برج بسازد. آقای مهندس شگفت - شهردار اسبق رشت - که مرد بسیار وطنپرستی است، زمانی که از این موضوع مطلع شد، شبانه به آنجا آمد و جلو تخریب ساختمان را گرفت. بعد من پیش دکتر بهشتی ـ رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی کشور ـ رفتم، موضوع را به ایشان توضیح دادم و آقای بهشتی به میراث فرهنگی رشت دستور داد که جلو تخریب ساختمان را بگیرند و بالاخره با پیگیریها به مالکی که زمین را خریده بود، زمین دیگری دادند و خانه میرزا به شهرداری رشت تعلق گرفت؛ خانهای که بیش از 80درصد آن تخریب شده بود و حتی سقف نداشت.
- هیچکس از بازماندگان میرزا، خانه را مرمت نکرده بود؟
خیر! ما در حال جستوجوی بازماندگان میرزا هستیم. از مدتها پیش در برنامهها اعلام میکنیم که از نسلهای بعدی فعالان نهضت هر کس وجود دارد با ما تماس بگیرد. نهضت جنگل ناشناختههای زیادی دارد. ما در حال جستوجو هستیم. همچنین به شهرداری رشت ضمانت شخصی دادیم که این مخروبه به ما واگذار شود تا حتی با فروش فرش زیرپایمان آن را مرمت کنیم.
آن زمان پیش از اقدام شما وضع خانه چگونه بود و چه استفادهای از آن میشد؟
خانهای بود گلی از چوب و آجر سوخته و مخروبه. در بعضی اتاقهایش عدهای مردم فقیر و بیچیز زندگی میکردند و خانه تقریبا در حال فروریختن بود. اولین باری که این وضعیت را دیدم، چشمانم پر از اشک شد و از خودم خجالت کشیدم که این ایرانیت و اسلامیت ماست؟ همه ما در این قضیه مقصر هستیم؛ از صدر تا ذیل ارگانهای دولتی و غیردولتی؛ ساکنان رشت، گیلان و ایران؛ همه ما مقصر هستیم.
- چرا فکر میکنید همه ما مقصر هستیم؟
خیلی روشن است. اینها نمادهای ایرانیبودن و اسلامیبودن ما هستند. من معتقدم احترامی که به گذشتگان و مبارزان آزادی میگذاریم، درسی است که به جوانهایمان میدهیم. این قدردانی از اسلامیت و ایرانیت ماست که خانه شخصی که در راه مردم ایران با کمال صداقت جانفشانی کرده، اینگونه مخروبه بماند؟
- الان خانه میرزا در چه وضعیتی است؟
کمکهایی از سوی اشخاص فرهنگی به بنیاد شد. شورای جدید شهر رشت و سازمان برنامه و بودجه گیلان نیز کمکهایی کردند و بالاخره سال83 بود که سقف خانه مرمتهایی شد. قصد ما این بوده که خانه مثل شکل قدیمیاش باشد.
- شما از جمله کسانی هستید که در موضوع ایدئولوژی نهضت جنگل تحقیقات وسیعی داشتید. نسبت این نهضت با جریانات اسلامی را چگونه میدانید؟
درباره وابستگی نهضت جنگل به اتحاد اسلام سخنان فراوانی گفته شده اما به نظر میرسد که هیچ سخنی صریحتر و روشنتر از متن مرامنامه نهضت و مطالبی که در این باره در روزنامه جنگل انتشار یافته، نیست. در این مرامنامه تصریح شده که این نهضت به نام اتحاد اسلام قیام کرده است.
میرزا طی اقامت در تهران به عضویت جمعیت اتحاد اسلام درآمد. در رشت نیز هیأت اتحاد اسلام تشکیل شد که در آن عدهای از روحانیان شرکت داشتند. این هیأت مدتی نیز نقش مهمی در رهبری نهضت جنگل داشت اما وقایع نشان داد که دیدگاه اسلامی میرزا براساس عدالتخواهی، رفع مظالم طبقاتی، نفی اشرافیت و استثمار است و با دیدگاه طبقات مرفه،ثروتمند و مالک و اصلاحطلب سازشکار - چه در تهران و چه در رشت - هماهنگ نیست.
- پس چرا میرزا در مسیر نهضت با چهرههایی فعالیت کرد که حتی عقاید دینی و مذهبی نداشتند؟ امثال حیدرخان عمواغلی.
این گروه، همه همراهان میرزا نبودند. عموم اعضا معتقد و مؤمن به اسلام بودند اما رفتار سیاسی و اجتماعی میرزا نشان میدهد که او با وجود آنکه مردی مؤمن و اسلامی بود، هیچگاه در صدد تحمیل عقاید خود به دیگران برنیامد و حاضر بود برای کسب آزادی و استقلال و استقرار عدالت در جامعه ایرانی با افرادی که عقاید دینی و مذهبی محکمی نداشتند هم همکاری کند. فقط هم حیدرخان عمواوغلی نبود. چهرههای دیگری مثل احساناللهخان و خالو قربان هم از این جمله بودند.
- تصور نمیکنید که شعارهای نهضت جنگل در نسبت دین و دولت و طرح ایدئولوژی مبارزاتی اسلامی،به گونهای باز یا به تعبیر امروزی اصلاحطلبانه بود که میتوانست همه گروهها و جریانها را در خود جای بدهد؟
دیدگاههای میرزا و یارانش در باب رابطه دین و دولت در مرامنامه نهضت آمده است. شعارهای نهضت جنگل هم در مراحل اولیه، همان شعارهای اولیه نهضت مشروطه بود که عملی نشده بود.
وابستگان گروهها، اقشار و طبقات زحمتکش و محروم ایران، پس از تثبیت نظام مشروطه، تشکیل مجلس شورای ملی و دولتهای مشروطه، متوجه شدند که چگونه بار دیگر سلطه حاکمان وابسته به استعمار در ایران تثبیت شده و چگونه اصلاحطلبان سازشکار ـ به طور عمده صاحبان سرمایه تجاری بزرگ ـ بر سر آزادی و استقلال ایران و رهایی اکثریت مردم و محرومان از فقر اقتصادی و ستمهای سیاسی با طبقه حاکم وابسته و استعمار انگلستان معامله کردهاند.
میرزا کوچک و یارانش در گیلان با آرزوی به ثمر رساندن امیدها و تصورات مردم محروم ایران از نهضت مشروطه به پا خاستند. نهضت جنگل از نظر اجتماعی و حتی ایدئولوژی سیاسی، دنباله نهضت مشروطه به شمار میرود.
تکیه میرزا بر بهدستآوردن آزادی و استقلال برای جامعه ایرانی، همراه با جانبداری از منافع و خواستهای محرومان جامعه ایرانی حاکی از آن است که ایرانیگری میرزا و یارانش بر اساس عدالتخواهی و صیانت از حق حیات و حرمت انسانی قرار داشت و بدین لحاظ، ایرانیبودن میرزا و یارانش با ایرانیبودن افراد و گروههای اجتماعی که به نام ایران با تکیه بر تاریخ شاهان گذشته و دامنزدن به احساسات نژادی کوشش میکردند، منافع طبقاتیشان را حفظ کنند، فرق اساسی داشت.
پس در این حوزهها، ایدئولوژی مبارزه مشخص و روشن بود و اینگونه نیست که بگویید باز عمل میکردند؛ چنان که مسلمانی میرزا نیز با مسلمانی بسیاری از وابستگان اقشار و گروههای ثروتمند و مالکان فرق داشت. چون حقیقت این بود که زحمتکشان تهیدست پایگاه اجتماعی نهضت جنگل بودند.
- اما در دورههای مبارزاتی نهضت جنگل طبقهای از اصلاحطلبان هم در سازمان و حتی رهبری نهضت حضور داشتند. این چطور با آن منطق قابل جمع بود؟
درست است اما توجه به وقایع نشان میدهد که در مراحلی از نهضت جنگل، افراد و گروههایی از طبقه اصلاحطلبان سازشکار مدعی اسلام و ایرانیبودن و جانبداری از مردم محروم، در سازمان و رهبری شرکت داشتند و دخالت کردند اما زمانی که فشار نظامی طبقه وابسته به استعمار با حمایت دولت استعماری انگلستان بر نهضت جنگل افزایش یافت و با توجه به اینکه پیش از آن نیز مشخص شده بود که رهبری نهضت جنگل و در رأس آن میرزا کوچک جنگلی،خواستار استقرار حاکمیت و مالکیت جامعه و آزادی و استقلال ایران به معنای کامل و شامل آن است، از نهضت جدا شدند و با دولت وابسته به استعمارایران و دولت انگلستان سازش کردند و به نهضت ضربه زدند و در این خیانت، از همکاری مدعیان دفاع از منافع کارگران و کشاورزان و کمونیسم که وابسته به دولت شوروی بودند نیز بهرهمند شدند.
- کمی هم از شخصیت میرزا بگویید؛ شما این شخصیت ملی را چگونه ترسیم میکنید؟
میرزا مردی صادق و صمیمی بوده که به هیچوجه از ایدهآلهایش برنگشته و روی آنها معامله نکرده است. وقتی سرش را بریدند، تنها ثروتی که به همراه داشت، یک مهر و یک قرآن بود که به بازویش بسته بود و یک سکه کهنه نقره. از مال دنیا به معنای دقیق کلمه هیچ نداشت. در تمام گیلان یک متر زمین یا یک دست لباس یا یک ریال به عنوان ارث میرزا باقی نمانده است. بهشدت عاشق آزادی و استقلال ایران بود و مردم ایران را دوست داشت. به ایرانیبودن و اسلامیّت پایبند بود.
بهشدت مخالف دخالت و استعمار و نفوذ اجنبی بود؛ چه روسی، چه انگلیسی، بولشویک یا سرمایهدار. او معتقد بود که ایران باید متعلق به جامعه ایرانیان باشد اما من معتقدم که در حق این شخصیت ظلم شده و او ناشناس مانده است چرا که میرزا بخشی از فرهنگ زنده ماست.