این مرد وقتی متوجه جنایت خود شد، سعی کرد با سوزاندن جسد، این راز را پنهان کند اما تحقیقات پلیسی دست او را رو کرد. صبح پنجمین روز مهرماه امسال، مردی نزد ماموران کلانتری 107 فلسطین رفت و ماموران را در جریان ناپدید شدن دختر جوانش به نام پروین قرار داد.
او مدعی بود که دخترش 5 روز قبل برای سر زدن به یکی از دوستانش خانه را ترک کرد اما از همان زمان ناپدید شد و تا حالا هیچ خبری از او نشده است. بعد از اظهارات این مرد، با توجه به گذشت چند روز از ناپدید شدن پروین، این فرضیه که اتفاق شومی برای او افتاده باشد مد نظر قرار گرفت، بنابراین پرونده به اداره آگاهی تهران ارسال شد و گروهی از ماموران جستوجو برای یافتن ردی از دختر ناپدید شده را شروع کردند.
خواستگار معتاد
ماموران در پرس و جو از خانواده پروین به اطلاعات مهمی از جوانی به نام مسعود دست یافتند که احتمال میرفت از سرنوشت دختر ناپدید شده باخبر باشد.
مسعود خواستگار پروین بود و قصد ازدواج با وی را داشت اما از زمانی که خانواده پروین متوجه شده بودند که او به مخدر شیشه معتاد است، به وی جواب رد داده بودند.
وقتی ماموران متوجه شدند مرد جوان با اینکه جواب رد گرفته بود باز هم تلاش میکرد تا با دختر جوان ازدواج کند، راهی خانه او شدند و وی را که بهصورت مجردی با دوستش بهنام پوریا زندگی میکرد، دستگیر کردند.
مظنون شماره یک پرونده وقتی به اداره آگاهی منتقل شد ادعا کرد از سرنوشت دختر جوان خبر ندارد و نمیداند که چه بلایی سر او آمده است. مسعود گفت: چند روز قبل با پروین تماس گرفتم و از او خواستم که برای دیدن هم قرار بگذاریم. وقتی او با اصرار من روبهرو شد، پیشنهادم را قبول کرد و آن روز چند ساعتی با هم بودیم و در پارک قدم زدیم اما بعد از آن خداحافظی کردیم و او به خانهاش برگشت. بعد از آن هم دیگر او را ندیدم تا اینکه پلیس مرا دستگیر کرد.
اظهارات مسعود در حالی بیان میشد که تمامی شاهدانی که آن روز او را در پارک همراه پروین دیده بودند، حرفهایش را تایید کردند، بنابراین وی آزاد شد اما ماموران که مطمئن بودند مرد جوان همه حقیقت را به آنها نگفته است، او را بهصورت نامحسوس زیر نظر گرفتند.
مهمترین سرنخ
پلیس در این بررسیها توانست قهوهخانهای را که پاتوق مسعود بود شناسایی کند. ماموران با در دست داشتن عکس پروین راهی این قهوه خانه شدند و در تحقیق از مشتریان آنجا به مهمترین سرنخ پرونده دست پیدا کردند.
یکی از مشتریان به محض دیدن عکس پروین به ماموران گفت که چند روز قبل او را همراه مردی در قهوهخانه دیده است اما مشخصاتی که او از مرد جوان به پلیس ارائه کرد نهتنها شباهتی به مسعود نداشت بلکه بسیار شبیه دوست و همخانه مسعود بهنام پوریا بود.
ماموران با این سرنخ بار دیگر راهی خانه مسعود شدند و اینبار دوست او را دستگیر کردند. پوریا بعد از انتقال به اداره آگاهی پرده از قتل پروین برداشت و گفت: روز حادثه پروین به قهوهخانه آمد تا مسعود را ببیند.
وقتی او را دیدم، گفتم که مسعود به خانه برگشته و بعد همراه هم به طرف خانه رفتیم تا او بتواند پسر مورد علاقهاش را ببیند. وقتی به آنجا رسیدیم، متوجه شدم که مسعود هنوز به خانه برنگشته. این در حالی بود که حسابی خمار شده بودم و باید هر چه زودتر شیشه مصرف میکردم.
برای همین از پروین خواستم در خانه بماند تا من برای خرید شیشه نزد دوستم بروم اما او که تصور میکرد قصد دارم فریبش دهم، شروع به سر و صدا کرد. من که حسابی خمار بودم و میخواستم هر چه زودتر مواد بخرم، دست و دهان پروین را بستم و او را داخل اتاق حبس کردم.
بعد برای اینکه کسی متوجه سر و صدایش نشود، رختخوابها را روی او انداختم و خانه را ترک کردم. وقتی برگشتم، متوجه شدم که دختر جوان دیگر نفس نمیکشد. به سرعت او را به انباری بالای پشتبام منتقل کردم اما بعد از چند روز از ترس اینکه همسایهها متوجه بوی تعفن شوند، جسد را سوزاندم و بقایای آن را داخل ساک دستی گذاشتم و در بیابانهای اطراف تهران دفن کردم.
سرهنگ کارآگاه سعید لیراوی، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران با بیان این خبر گفت: بعد از اعترافات پوریا و پیدان شدن بقایای جسد مقتول در بیابانهای اطراف تهران، متهم برای ادامه تحقیقات در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.