بیدلیل نیست بعضیها سالها وقت میگذارند تا یاد بگیرند شیوه این نقاشها را عیناً تقلید کنند؛ آخر میگویند بازار تابلوهای تقلبی هم خیلی داغ است. هر سال تعداد زیادی تابلوی نقاشی که از روی آثار مشهور جهان کپی شدهاند، بهجای اصل آنها با قیمتهای بالا بهفروش میروند! خب مگر چند نفر در دنیا این آثار را آنقدر خوب می شناسند که اصلشان را از تقلبی شان تشخیص دهند؟
به هر حال کسانی هم که تابلوهای نقاشهای معروف را میخرند به متخصصها مراجعه میکنند و آنقدر این نقاشیها را زیر و رو میکنند تا بفهمند اصل است یا نه. هر روز هم که یک روش تازه برای کشف تابلوهای تقلبی ابداع میشود.
مثلاً همین چند وقت پیش یک دانشمند امریکایی، « دانیِل راکمُر»، به کمک همکارانش یک روش تازه برای تشخیص آثار هنری اصل از بدل پیدا کرده، روشی آسان و ساده که به کمک کامپیوتر اجرا میشود. آنها نام این روش را «کُدگذاری پراکنده» گذاشتهاند.
اثر جکسون پولاک،تابلوی «شماره 5، 1948» که در فهرست گرانترین تابلوهای نقاشی، در ردیف اول قرار دارد
در این روش اول یک مجموعه کامپیوتری از آثار یک هنرمند درست میکنند. بعد هر کدام از آثار این مجموعه به 144 قسمت مساوی تقسیم میشود؛ 12 ردیف در 12 ستون مساوی که همدیگر را قطع میکنند. بعد بهروشی خاص که در آن از قانونهای ریاضی استفاده میشود، از میان این 144 قسمت مجموعهای از شکلها بهطور اتفاقی انتخاب میشوند و بهصورت سیاه و سفید در میآیند. در مرحله بعد تکههایی از سادهترین عنصرهای بصری این شکلها از کار جدا میشوند. کامپیوتر این تکهها را آنقدر تغییر شکل میدهد و آنها را به نسبتهای متفاوت در کنار هم قرار میدهد تا کل کار بازسازی شود. این آثار بازسازی شده کاملاً قابل شناسایی و مشابه اصل این آثار هستند. نکته جالب درباره این روش این است که وقتی آن را روی کارهای بدل یا تقلبی پیاده میکنند، کامپیوتر نمیتواند با استفاده از تکههای عنصرهای بصری انتخاب شده، اثر را بازسازی کند!
دانیِل راکمُر و گروهش روششان را روی کارهای «پیتر بروگل پدر»، هنرمند فلاندری قرن شانزدهم میلادی، امتحان کردند؛ چون آثار اصل بروگل پدر و همینطور آثار کپی آنها کاملاً شناخته شدهاند. وقتی روش کدگذاری پراکنده روی کارهای اصل این هنرمند پیاده شد، این آثار به راحتی بازسازی شدند، اما این اتفاق درباره آثار بدل نیفتاد.
«عروسی روستاییان» اثر پیتر بروگل پدر، 1568
البته این روش هنوز کاملِ کامل نشده و راکمر و همکارانش هنوز دارند روی آن کار میکنند. به هر حال کدگذاریپراکنده روش پیچیده و دقیقی است و استفاده از علم ریاضی هم برای تجزیه و تحلیل آثار هنری، پیشینهای طولانی ندارد تا آنها بتوانند با استفاده از تجربههای گذشته سریع تر در کارشان پیش بروند. در حقیقت حدود ده سال پیش، زمانی که دانشمندان متوجه شدند ساختار بعضی از کارهای جکسون پولاک بر قانون ریاضی برخالها (فراکتالها) انطباق پیدا میکند، توجه همه به این موضوع جلب شد. در برخالها کوچکترین جزء، عیناً همان ساختاری را دارد که کل برخال بر اساس آن شکل گرفته و دانشمندان در آن زمان متوجه شدند که این ویژگی در بعضی از کارهای پولاک هم دیده میشود. هرچند هنوز ثابت نشده که تجزیه و تحلیل نقاشیهای پولاک بر اساس قانون برخالها همیشه میتواند کمک کند که نقاشیهای اصل او را از کارهای غیر اصل تشخیص بدهیم، اما
به هرحال از آن زمان تا به حال دانشمندان به این فکر افتادهاند که با استفاده از علم ریاضی راهی برای تشخیص اصل آثار هنری از بدلشان پیدا کنند. خیلی از آنها هم به نتیجه رسیدهاند، اما نتیجه روشهایی که ابداع کردهاند همیشه درست نیست و در هرکدامشان درصدی از خطا وجود دارد. روش کُدگذاری پراکنده تا به حال نشان داده که از روشهای دیگر خیلی خیلی دقیقتر است تا جایی که متخصصها به این فکر افتادهاند که بعدها برای حل خیلی از مسائلی هم که در زمینه تجزیه و تجلیل آثار هنری مطرح است، از روش کدگذاری پراکنده استفاده کنند.
«چهره دکتر گاشه» اثر ونسان ونگوگ در فهرست گرانترین نقاشیهای دنیا، در ردیف چهارم قرار دارد
راستش وقتی خبر ابداع روش کدگذاری پراکنده را شنیدم، از خودم پرسیدم این همه تلاش و این همه وقت صرف میشود فقط برای این که بفهمیم یک تابلو اصل است یا نه؟ چرا این موضوع اینقدر مهم است؟ برای این که بتوانیم قیمت واقعی آنها را بفهمیم و اگر خواستیم یکی از آنها را بخریم سرمان کلاه نرود؟ اصلاً چرا باید قیمت این تابلوها اینقدر بالا و عجیب و غریب باشد؟ راستش را بخواهی وقتی به این چیزها فکر میکنم به این نتیجه میرسم که خیلی چیزها در این تابلوها وجود دارند که ارزشمندند. مثلاً شیوه خاصی که یک هنرمند بهوجود آورده؛ شیوهای که تا پیش از آن اصلاً وجود نداشته و خیلی وقتها روی هنرمندان دیگر هم تأثیر گذاشته و یک حرکت هنری را در تاریخ هنر شکل داده یا باعث بهوجود آمدن شیوههای نوی دیگر شده. از آن مهمتر فکری است که در ذهن این هنرمند بوده که باعث شده این شیوه را به وجود بیاورد. احساسهایی هم که آن هنرمند با کشیدن نقاشیاش در آن منعکس کرده و برای همیشه ثبتشان کرده مهم اند، چون ما با نگاه کردن به این نقاشیها میتوانیم بعضی از احساسهای آدمی را که سالها قبل زندگی میکرده، بشناسیم. تازه شیوه استفاده از خطها، رنگها و شکلها که در هرنقاشی، خاص و منحصر به کسی است که آن را کشیده، منحصر به صاحب فکر و احساسی که در این اثر منعکس شده. خب همه اینها ویژگیهای ارزشمندی هستند و این که همهشان یکجا در یک اثر جمع شدهاند هم مهم است. یک اثر تقلیدی یا بدل ممکن است بعضی از این ویژگیها را داشته باشد، اما نه همه آنها را با هم. خب، پس میارزد این همه وقت و تلاش برای تشخیص این آثار از بدلهایشان. از طرفی هم هرچه قدر وقت و تلاش برای نگهداری درست از این آثار صرف شود باز هم میارزد، تا هر چه سالمتر و هر چه طولانیتر عمر کنند. شاید یکی از دلیلهایی هم که قیمت آنها اینقدر بالاست همین باشد. این طوری کسی این تابلوها را میخرد که واقعاً ارزش آن را میشناسد و از آن خوب مراقبت میکند.
«پرده ، کوزه و ظرف میوه»، اثر پل سزان یکی از گران ترین تابلوهای نقاشی جهان
به هر حال من که تصمیم گرفتهام نقاشی یاد بگیرم، نه برای این که کارهای دیگران را کپی کنم و نه حتی برای این که ثروتمند شوم! خوب میدانم که نقاشیهای من به این زودی اینقدر قیمت پیدا نمیکنند! اما این را هم خوب میدانم که من هم مثل همه آدمهای دیگر میتوانم به شیوه خاص خودم نقاشی کنم، این موضوع را هم از روش کدگذاری پراکنده یاد گرفتهام؛ این که هر آدمی منحصر به فرد است و میتواند تواناییهای خاص خودش را شکوفا کند. شاید آدم خیلی بزرگ یا مهمی نشوم، اما خودم را، آن چیزی را که هستم که میتوانم شکوفا کنم! درست همان کاری که همین آدم های بزرگ انجام دادهاند. آنها هم وقتی داشتند نقاشی میکشیدند به این فکر نمیکردند که آدم بزرگی شوند یا ثروتمند؛ آنها خودشان را بیان میکردند و چیزی را که در درونشان میگذشت روی بوم میآوردند.
من هم دوست دارم همین کار را بکنم.