رسیدگی به پرونده این باند تبهکار، صبح 13 اسفند گذشته و با شکایت مرد جوانی آغاز شد که به اداره آگاهی پایتخت رفت و به ماموران گفت: خودروی پیکانش توسط 2 مرد مسلح در مشیریه تهران به سرقت رفته است.
درحالیکه تحقیقات برای شناسایی سارقان آغاز شده بود، ماموران در جریان سرقت مسلحانه دیگری قرار گرفتند که عصر همان روز در خیابان افسریه رخ داده بود.
آنها بلافاصله راهی محل سرقت که یک لوسترفروشی بود شدند و به تحقیق از صاحب مغازه پرداختند.
این مرد در بازجوییها به ماموران گفت: سارقان با یک خودروی پیکان تا نزدیکی مغازهام آمدند و سپس با تهدید اسلحه، 2 میلیون تومان پول نقد و مقداری مدارک و اسناد موجود در مغازهام را سرقت کردند و بعد از برداشتن سوئیچ خودروام، پیکان خود را مقابل مغازهام جا گذاشته و با خودروی من فرار کردند.
سارقان عجول
با آغاز تحقیقات، کارآگاهان دریافتند که خودروی پیکان به جا مانده از سارقان، همان خودرویی است که چند ساعت قبل در جنوب تهران سرقت شده بود. با روشنشدن این موضوع، صاحب لوستر فروشی به اداره آگاهی دعوت شد و ماموران با کمک او به چهرهنگاری سارقان پرداختند تا با تحقیقات پلیسی سرنخی از سارقان به دست بیاورند.
در ادامه تحقیقات از آنجا که احتمال میرفت سارقان به این دلیل بعد از سرقت پولهای مرد مغازه دار، اقدام به سرقت مدارک و اسناد موجود در مغازه کردهاند که در مقابل پس دادن آنها از صاحب لوستر فروشی اخاذی کنند، با این فرضیه، ماموران با دادن آموزشهای لازم از مرد لوستر فروش خواستند درصورت تماس سارقان برای گرفتن پول در مقابل پسدادن اسناد و مدارک، با آنها قرار ملاقات بگذارد.
مدت زیادی از ماجرای سرقت نگذشته بود که سارقان با صاحب مغازه لوستر فروشی تماس گرفتند و به او گفتند حاضرند در ازای دریافت نیم میلیون تومان، مدارک سرقت شده و خودروی این مرد را پس دهند. با این تماس بود که نخستین سرنخها در اختیار پلیس قرار گرفت و عملیات شناسایی و دستگیری سارقان زیرنظر قاضی روشن - بازپرس شعبه سوم دادسرای جنایی تهران - وارد مرحله تازهای شد.
در این مرحله از عملیات، ماموران با بررسیهای تخصصی توانستند مخفیگاه یکی از سارقان را به نام فرشید در شرق تهران شناسایی کرده و این مرد را که 2سابقه کیفری داشت دستگیر کنند.
در جریان بازجویی از این مرد در اداره آگاهی تهران، وی به 2 فقره سرقت مسلحانه در تهران با همدستی مرد جوانی به نام مهدی اعتراف کرد و گفت: من و مهدی در جریان سرقت، از کلاه گیس و نقاب و ماسک آلودگی هوا استفاده میکردیم تا شناسایی نشویم. آن روز هم برای ارتکاب سرقت با کلاهگیس و نقاب وارد مغازه لوستر فروشی شدیم و بعد از سرقت با خودروی این مرد فرار کردیم.
با این اطلاعات، مهدی نیز در عملیاتی ضربتی در جنوب تهران شناسایی و دستگیر شد. این در حالی بود که از مخفیگاه این مرد یک اسلحه کلت کمری به همراه 20 فشنگ جنگی کشف و ضبط شد.
سرقتهای مسلحانه در مشهد
درحالیکه تحقیقات از این دومتهم ادامه داشت کارآگاهان در جریان بازجوییهای خود، متوجه تناقض گویی متهمان شدند و دریافتند آنها در مشهد و تهران سرقتهای دیگری را نیز رقم زدهاند. بررسیها نشان میداد که علاوه بر این متهمان، یک تبهکار مسلح دیگر به نام حسین نیز با آنها همدست بوده است.
با این اعترافات، ماموران برای دستگیری حسین با نیابت قضایی عازم مشهد شدند و این سارق سابقه دار را نیز دستگیر کردند.این مرد تبهکار در بازجوییها مدعی شد که به همراه همدستانش، 3 سرقت دیگر را در بلورفروشیها و سوپرمارکتهای مشهد رقم زدهاند که در یک مورد از سرقتها ناموفق بودهاند و برای فرار اقدام به تیراندازی کردهاند.
سرهنگ محمدیان – رئیس پلیس آگاهی تهران - با اعلام این خبر گفت: پس از دستگیری این افراد مشخص شد، سرقت 4 کیلو طلا از طلافروشی خیابان ستارخان در اسفند 87 نیز توسط این سارقان صورت گرفته است.
گفتوگو با یکی از سارقان
مهدی یکی از متهمان سابقهدار است، با او درحالیکه 2 همدستش برای بازجوییهای تخصصی در دادسرای مشهد بازداشت هستند به گفتوگو نشستیم.
- چند سال داری؟
35 سال
- چطور وارد باند سرقت شدی؟
اولش نمیخواستم همکاری کنم اما فرشید آنقدر اصرار کرد و زیر گوشم خواند که من هم قبول کردم و وارد باند شدم. البته چون یک ماشین خریده بودم و باید بدهیام را میدادم وسوسه شدم تا با او همراه شوم.
- در چند سرقت با هم بودید؟
تنها در یک سرقت من او را همراهی کردم که آن هم سرقت از لوسترفروشی بود، در آن سرقت من با کلاه مشکی صورتم را پوشانده بودم.
- اسلحهها را از کجا تهیه کرده بودید؟
نمی دانم، فرشید اسلحه را آورد، میگفت که آن را از مرزهای غربی خریده است.
- از سرقتهای مسلحانه فرشید و همدستش در مشهد هم خبر داشتی؟
بله، میدانستم در مشهد هم دست به سرقت زدهاند اما اینکه سرقتها چه بوده است اطلاع زیادی نداشتم.
- چطور با فرشید آشنا شدی؟
در زندان با هم آشنا شدیم و بعد از آزادی تصمیم گرفتیم نقشه سرقتهایی را که کشیده بودیم، اجرا کنیم.
- فکر نکرده بودی ممکن است دوباره دستگیر شوی؟
در آن موقع تنها به بدهی 4میلیون تومانیام فکر میکردم.
- در جریان سرقت چقدر به دست آوردی؟
فقط یک میلیون تومان .
- فکر میکنی ارزشش را داشت که به خاطر این سرقت نزدیک عید دوباره بروی زندان؟
نمی دانم، بیعقلی کردم، حالا هم خیلی از این بابت ناراحتم.